در این میان، یکی از تحلیلهای رایج در میان رسانهها، تأکید بر انجام معاملهای میان مسکو و واشنگتن بر سر سوریه و دریافت امتیاز کرملین از کاخ سفید برای توافق با ادامه گفتگوهای صلح بهمنظور کنارزدن احتمالی بشار اسد یا زمینهسازی برای تجزیه کشور سوریه است.
این طیف از تحلیلگران معتقدند که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور فدراسیون روسیه بهمنظور کسب دست برتر در منازعات منطقهای و همچنین درگیرکردن ایالات متحده با مسئله مبارزه با تروریسم در منطقه غرب آسیا که نهایتا منجر به کاهش تمرکز واشنگتن بر بحران اوکراین و مسئله شبه جزیره «کریمه» میشود، وارد سوریه شد و حالا و پس از کسب امتیازات لازم از طرف غربی، در حال بازگشت و عقبنشینی از مواضع نظامی خود در این کشور است.
با این حال، بررسی دقیق فضای منطقه و همچنین رصد تحلیلی اوضاع جبهههای نبرد در سوریه، خط بطلانی بر این تحلیل میکشد؛ تا جایی که حتی خبرنگار تلویزیون دولتی بریتانیا در مسکو نیز آن را رد کرده و درباره ماهیت این اقدام مینویسد: «لئونید راگوزین، تحلیلگر مسائل سیاسی روسیه که با کرملین میانه خوبی ندارد، درباره این اقدام پوتین میگوید: مسئله حل معضل سوریه بدون حضور بشار اسد از دستور کار خارج شده؛ نیروهای هوادار آمریکا به حاشیه رانده شدهاند؛ اوکراین از سرخط خبرها به قعر خبرها افتاده و بحران اوکراین به دلخواه روسیه منجمد شده. مسئله کریمه دیگر در دستور کار قدرتهای جهانی نیست. شیشه اتحادیه اروپا زیر فشار بحران مهاجرت ترک برداشته و دور نیست روزی که یخ تحریمهایش علیه روسیه هم آب شود... مخالفان داخلی روسیه درهم شکسته شدهاند و اوکراین بهعنوان الگو برای مردم روسیه دیگر جاذبهای ندارد. قرار نیست انقلابی صادر شود... او (پوتین) نه یک جنگ که سه جنگ را برد و ما باختیم.»
از سوی دیگر، پایگاه آمریکایی «بلومبرگ» نیز این اقدام پوتین را نمای آشکاری از یک نقشه پنهانی مینامد که تاکنون چندین بار موفق شده تا ایالات متحده را زمینگیر کند. اما علت واقعی این اقدام چه بوده است؟
ارائه پاسخی قطعی به این سؤال قطعا غیرممکن یا تا حدود زیادی سخت خواهد بود؛ چرا که فاکتورهای متعددی در معادله چند مجهولی بحران سوریه دخالت دارند و قطعا بدون درنظرگرفتن و محاسبه تکتک آنها نمیتوان به جواب قطعی رسید؛ اما موضوعی که در این رابطه قابل بیان است و میتوان با استناد به تحلیل آن، پاسخی نسبی برای سؤال فوق یافت، بررسی وضعیت میدانی در صحنه نبرد است.
در زمانی که جنگندههای روسی وارد حریم هوایی سوریه شدند و مواضع معارضان دولت بشار اسد را بمباران کردند، ارتش کلاسیک این کشور با وجود تمام حمایتهای مردم و تشکیل گروههای شبه نظامی مردمی برای استقامت در جنگهای شهری، در موضع تدافعی قرار داشت و طولانیشدن زمان جنگ باعث فرسایش نیروها و تجهیرات آن شده بود؛ بسیاری از مناطق این کشور در کنترل تروریستها بود و در مجموع، وضعیت میدانی به نفع داعش و همراهانش بود.
حالا و پس از گذشت حدود شش ماه از آغاز عملیات نظامی مسکو در سوریه، ارتش مجددا ماهیت تهاجمی خود را بازیافته و در عرصه میدانی نیز دستاوردها و فتوحات فراوانی داشته است که شاید شکستهشدن محاصره دو شهرک «نبل و الزهرا» در شمال حلب پس از چهار سال را میتواند نماد اصلی این احیای مجدد قوای نظامی و مردمی سوریه دانست. در واقع سوریه توانست به کمک جنگندههای روسی و مستشاران ایرانی، ورق را در صحنه عملیاتی به نفع خود برگرداند و با دست پر و بدون پذیرش هیچ پیش شرطی وارد مذاکرات صلح ژنو که زیر نظر سازمان ملل برگزار میشود، شود.
سناریویی که کاخ کرملین در سوریه اجرا کرد، بیشباهت با سناریوی هدایتشده در اوکراین نیست. پوتین در ماجرای بحران کریمه هم ابتدا به صورت سخت و چکشی اصطلاحی که رسانههای آمریکایی از آن برای توصیف حضور نظامی روسیه در اوکراین استفاده کردند، وارد ماجرا شد؛ اما پس از واردکردن چند ضربه عمیق به مخالفان و تقویت دولت مستقر در اوکراین که نهایتا منجر به برقراری دومین قرارداد آتشبس در شهر «مینسک» شد، عقب نشست و بهعنوان هدایتگر، جایگاه خود را به یک ناظر تغییر داد؛ رویکردی که به نظر میرسد در ماجرای سوریه نیز در حال پیادهسازی است.
از سوی دیگر، وزارت دفاع روسیه نیز در همان ابتدای حضور نظامی در خاک سوریه با صدور بیانیهای اعلام کرده بود که عملیات ضد تروریسم روسیه تا زمانی که ارتش سوریه در حالت هجومی قرار بگیرد، ادامه خواهد داشت.
در این زمینه، شاید بد نباشد که از منظر رسانههای نزدیک به کاخ سفید هم ماجرا را تماشا کنیم؛ جایی که بلومبرگ درباره این تصمیم ولادیمیر پوتین مینویسد: «شاید این اقدام مسکو بتواند ارزش روبل روسیه را در برابر دلار آمریکا بالا ببرد؛ اما قطعا پوتین هنوز با جنگ سوریه کار دارد و ماجرا تمام نشده است.»