گفتگوی ویژه

آسدآبادی آغازگر بازگشت به حاکمیت نظام اسلامی است

تهمت‌های زیادی به این سید بزرگوار زده‌اند از فراماسون بودن گرفته تا موارد دیگر. این تفکر که چون خود بنیاد و خاستگاه درستی ندارد و به گفته قرآن کریم چون کف و حباب روی آب است و تاب تحمل استدلال و سخن حق را ندارد به چنین کارها و تخریبهایی روی می‌آورد و می‌کوشد با مشوش ساختن چهره‌های اصیل، اهداف خود را به پیش ببرد.
مصاحبه هفته نامه « شما » با جناب آقای قشقاوی در رابطه با شخصیت برجسته جهان اسلام، سیدجمال‌الدین اسدآبادی

سؤال: در ورود به بحث بفرمایید چرا با اینکه سیدجمال‌الدین اسدآبادی اهل کسب علم و تربیت شاگردان عالم بودن، شهرنجف را به سوی کشور هند ترک کردند؟ و این سفرچه تأثیری درفعالیت‌های اصلاحی و سیاسی سیدجمال الدین اسدآبادی به‌وجود آورد؟

بسم‌الله الرحمن الرحیم. مقدمتاً باید عرض شود که صحبت پیرامون شخصیت اندیشمند و مصلح بزرگی همانند سیدجمال‌الدین اسدآبادی کار چندان ساده نیست اما من باب وظیفه و در حد برداشت عام از شخصیت و اقدامات این عالم بزرگ جهان اسلام، باید اشاره داشت که جناب سیدجمال‌الدین اسدآبادی پیش از هر چیزی از پرورش یافتگان حوزه‌های علمیه محسوب می‌شود. ایشان از این پایگاه ریشه‌دار برخاسته و معرفت و شناخت او نسبت به علوم، معارف و فرهنگ اسلامی در حوزه‌های علمیه به‌وجود آمده و شخصیت اسلامی و مکتبی او شکل گرفته است. سیدجمال‌  پس از ورود به نجف به نزد فقیه بزرگ و مجتهد عالیقدر آن زمان یعنی آیت‌الله شیخ انصاری می‌رسند. سیدجمال با هوش و استعداد فراوانی که داشت در مدت چهارسال در نجف درمحضر چنین فقیه عالیقدری به تحصیل پرداخت. شاگردی سید در محضر مرحوم آخوند همدانی و معاشرتش با این دو شخصیت بزرگ، آثار عمیقی در روحیات و حالات معنوی سید به‌وجود آورد. حضور سیدجمال‌الدین اسدآبادی در مدارس و حوزه‌های علمیه شیعه و تعلیم و تربیت در نزد علماء بزرگ شیعه، در شکل‌‌گیری شخصیت افکار و آراء و نظریات او تأثیر شدید و عمیقی بر جای گذاشت. سیدجمال‌  پس از دریافت اجازه اجتهاد از شیخ انصاری و با راهنمایی و هدایت ایشان به هند رفته و حدود یک سال و نیم در آن کشور اقامت گزید. توجه به این نکته لازم است که هند آن زمان کشوری تحت استعمار بریتانیا و پایگاه اصلی استعمار محسوب می‌شد. بنابراین وی به آن کشور رفت تا ضمن آشنایی کامل با مسائل و مشکلات مسلمانان، بتواند زمینه‌های رهایی مردمان این سرزمین به‌خصوص جامعه بزرگ مسلمان شبه قاره را مورد مطالعه و کنکاش میدانی قرار دهد.
سیدجمال‌  در سفر به هند، با جریان‌‌هایی رو به رو شد که به شدت تحت‌تأثیر فرهنگ و تمدن اروپای جدید قرار گرفته بودند، از اینرو سخنرانی‌ها و مقاله‌های او در آن زمان بیشتر به نقد و رد این گروه‌ها اختصاص می‌یابد. او با اینکه مسلمانان را به علوم و فنون جدید فرا می‌خواند در عین حال نسبت به خطرهای تجددگرایی افراطی نیز غافل نبود. در هرصورت شرایط آن روز جامعه هند، تأثیرات و سلطه سنگینی که استعمار انگلستان بر آن کشور داشته تا حد زیادی بسترهای نظری و عینی بعدی سیدجمال‌  را برای ارائه چارچوبی در نوع رابطه جوامع اسلامی و جوامع غربی آن زمان فراهم نمود. لذاست که می‌بینم ایشان بعد از این سفر، به مصر رفته و با کمک شیخ محمد عبده، (از عالمان و متفکران کشور مصر)، مجله «العروه الوثقی» را منتشر می‌کند. معروف است که العروه‌الوثقی، نامی بوده است که سیدجمال‌  و همرزمان او، برای جمع خود انتخاب کرده بودند که به‌صورت اجمال هدف و انگیزه‌های انتشار این مجله هم‌؛ آگاه کردن ملت‌های شرق به ویژه مسلمانان، تلاش برای نجات مسلمانان و نشان دادن راه درست به آنان، یادآوری کردن سیره گذشتگان به عنوان چاره و درمان، پاسخگویی به تهمت‌‌های ناروای دشمنان اسلام و مسلمانان و نهایتاً ایجاد روح برادری و اتحاد میان همه فرقه‌های پیرو قرآن، بوده است. بی‌شک بخش زیادی از افکار و اندیشه‌های سیدجمال‌  ناشی از مشاهده وضعیت جامعه هند و سلطه همه‌جانبه انگلستان بر آن سرزمین بوده است.

سؤال- دوران مبارزه با استعمار قبل از شروع فعالیت‌های ضداستعماری سیدجمال‌الدین اسدآبادی در چه سطحی بوده و سیدجمال با فعالیت‌های خود چه تأثیری بر این مسئله گذاشت؟
جنابعالی و مخاطبان عزیز مطلع هستند که نیمه دوم قرن سیزدهم هجری (‌نیمه دوم قرن 19‌)،  تهاجم گسترده و همه‌جانبه استعمار غربی به جهان اسلام آغاز شد. این تهاجم،  واکنشهای گوناگونب را از سوی سیاستمداران، روشنفکران، عالمان و متفکران جامعه اسلامی به دنبال داشت. برخی فرهنگ و تمدن غرب را قبول و تمایل خود را به آن نشان دادند و بالطبع پاره‌ای دیگر از اندیشمندان به نفی آن پرداختند. دسته اول‌‌؛ ترقّی و پیشرفت کشورهای اسلامی را در گرو پیروی بی‌قید و شرط از فرهنگ و مظاهر عینی تمدن مغرب زمین می‌دانستند. نمونه بارز این افراد احمدخان در هندوستان و میرزا ملکم‌خان در ایران بودند. دسته دوم هم فنون و فرهنگ غربی را در ضدیت با اسلام و ارزش‌های اسلامی می‌دیدند و به‌شدت در مقابل آن موضعگیری می‌کردند. فضای غالب فکری در جهان اسلام تا قبل از طرح اندیشه‌ها و دیدگاه‌های سید جمال، همین دو رویکرد بوده است.
بعد از ورود سیدجمال‌الدین به مصر ما رفته رفته شاهد شکل‌‌گیری یک جریان جدید و میانه دیگری هستیم که می‌توان از آن بعنوان جریان سوم یاد کرد. اساس این جریان به زبان ساده این بوده که فرهنگ و علوم غربی نه مطلق خوبند و نه مطلق بد. به باور جریان جدید، تمدن غرب دارای دو مشخصه بود یکی دستاوردهای علمی و صنعتی و دیگری چهره استعماری و خوی سلطه‌گری غرب. جریان سوم در نهایت با تأکید بر حفظ هویت ملی و دینی جوامع اسلامی، استفاده و فراگیری دانش و علوم جدید را مجاز می‌دانست. مجموع منابع و نوشته‌هایی که حداقل ما در اختیار داریم نشان می‌دهد که سردمدار و پیش‌رو جریان سوم کسی نبود جز سیدجمال‌الدین اسدآبادی. نتیجه اینکه ما می‌بینم بعد از طرح دیدگاه‌های ایشان در رابطه با استعمار و نحوه ارتباط جوامع اسلامی با فرهنگ و تمدن نوظهور غرب یک جنبش بزرگ و فراگیری در بخش قابل توجهی از جهان اسلام به‌وجود می‌‌آید که از آن با واژه‌ها و تعابیر همچون‌؛ رنسانس اسلامی، بیداری جوامع اسلامی، رجعت به اسلام و قرآن و... یاد می‌کنند. جریان سوم که به حق باید سیدجمال‌الدین اسدآبادی را بانی و بنیانگذار آن دانست روی یک‌سری از اصول بنیادین شکل گرفته که موضوع‌‌؛ بازگشت به اسلام راستین، مبارزه با استعمار غرب (بویژه انگلستان)، مبارزه با ایادی استعمار، حکام مستبد و بیگانه پرست و نهایتاً اتحاد وهماهنگی کشورهای اسلامی جزو لاینفک آن محسوب می‌شد که پس از وی،  از سوی شاگردان ایشان و دیگر مصلحان جهان اسلام پی گرفته شد.

سؤال - وقتی به فعالیت‌های سیاسی سیدجمال‌الدین نگاه می‌کنیم، می‌بینیم زمانی که ایشان در افغانستان بودند روزنامه شمس النهار و در مصر با پیشنهاد ایشان روزنامه مصروالتجاره و یا در ایران نشریه ضیاءالخافقین را راه اندازی کردند به نظر شما مطبوعات در روشنگری مردم در آن دوران در کنار منبر چه تأثیری داشت؟
به نکته بسیار خوبی اشاره کردید این مسئله‌ای که امروزه تحت عنوان دیپلماسی عمومی مطرح است، نکته‌ای است که ظاهراً سیدجمال‌  در آن زمان به خوبی از این اهرم و میزان تأثیر‌گذاری آن بر نخبگان و دیوان سالاران حکومتی مطلع بوده و خود به نحو شایسته‌ای هم از آن استفاده کرده است. می‌توان گفت سیدجمال‌  حتی از مطبوعات و روزنامه‌ها به عنوان مکمل بحث‌ها و خطابه‌های منبری خود بهره فراوان برده است. ضمن اینکه میزان تأثیر‌گذاری مطبوعات و نشریات در آن زمان بر طبقه نوظهور اندیشمندان و نخبگان غیر قابل انکار بوده است. از نگاه سیدجمال‌  مطبوعات و نشریات ابزار بسیار مناسبی برای انتقال سخن اسلام و اخبار صحیح به روشنفکران و حتی عامه مردم بوده و ایشان با مکتوب کردن اندیشه‌های نو و بدیع در فضای جهان اسلام آن زمان توانست بر ماندگاری و تأثیرگذاری بیشتر اندیشه‌های خود دست یابد. شاید اغراق نباشد که بگویم سیدجمال‌  پیشتاز دیپلماسی عمومی (‌البته به تعبیر امروزی‌) در عصر خود بودند.

سؤال - وقتی به تاریخ مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم سیدجمال الدین حدود سال 1300 ق به سوی فرانسه مهاجرت می‌کنند، سید چه فعالیت‌هایی علیه روحیه استعماری و ضداسلامی در فرانسه انجام داد؟ و این فعالیت‌ها چه تأثیری بر فضای اروپا گذاشت؟
سفر سیدجمال‌الدین به فرانسه گرچه در مقایسه با اقامت وی در کشورهای دیگر، کوتاه محسوب می‌شود اما در همین مدت کوتاه این فرصت را برای ایشان فراهم می‌آورد که بتواند شناخت بیشتری نسبت به ماهیت استکباری و رفتارهای ضد اسلامی فرانسه (آن زمان) در برخی از جوامع اسلامی پیدا کند. ضمن اینکه امکاناتی که در فرانسه از حیث ارتباطات و حضور و اقامت بسیاری از شخصیت‌ها و روشنفکران ملل اسلامی و شرقی وجود داشت، سفر به فرانسه سیدجمال‌  با آن اندیشه‌های بلند و نو را اجتناب ناپذیر می‌کرد. سفر وی به فرانسه عامل و بستر خوبی برای تبادل و نشر افکار ایشان در مرکز تمدن غرب محسوب گردید که البته خود این مسئله به درک درست سیدجمال‌  از معادلات قدرت و میزان تأثیرگذاری هر کشور بر ساختار سیاسی و فرهنگی جوامع اسلامی بر می‌گشت. در آن زمان بخش زیادی از جهان اسلام به‌خصوص در حوزه آفریقا زیر سیطره استعمار فرانسه قرار داشت. ایشان به خوبی می‌دانست که ورود در مسائل و مبارزات سیاسی ـ اجتماعی، به‌ویژه مبارزه با استعمار بدون شناخت دشمن از درون امکان‌پذیر نبود. از این رو، وی در گام اول همه تلاش و توان خود را در راه شناساندن چهره واقعی استعمارگران به کار گرفت. او،  حتی واژه استعمار هم را استعمارزده می‌دانست‌: این جمله معروف از سیدجمال نقل شده که استعمار غرب به معنی تخریب، نزدیکتر است تا به عمران و آبادانی.
در مجموع اگر بخواهیم دستاوردهای سفر و حضور وی در فرانسه را بیان کنیم شاید عنوان شناخت بهتر و عمیق‌تر وی از ماهیت استعمار و شناساندن چهره واقعی استعمار فرانسه و انگلستان به روشنفکران و حاکمان کشورهای اسلامی، جامع‌تر و گویاتر از همه باشد. در این دوران است که مقاله‌ها و نامه‌های معروف و پر مغزی از سیدجمال‌الدین در رابطه با وضعیت اسفناک جوامع اسلامی و میزان سیطره استعمارگران غربی بر پیکره مسلمان چاپ و منتشر می‌شود، که در سال‌های بعد تأثیر زیادی را بر متفکران و اندیشمندان اسلامی به‌خصوص در قالب جنبش معروف اخوان‌المسلمین بجای می‌گذارد.

سؤال - در حدود سال‌های 1304ق تا1306ق سیدجمال الدین در مسکو اقامت گزید، در این دوران رابطه دولت‌‌های انگلیس و روسیه به چه صورت بوده و این مسئله چه تأثیری براقدامات استعمارستیز سیدجمال‌الدین داشت؟
اقامت سیدجمال‌الدین اسدآبادی در مسکو نیز از فرازهای جالب و درس‌آموز زندگی ایشان است. سفر وی به مسکو را می‌بایست در دو عامل مهم جستجو کرد. یکی اینکه‌‌؛ خود جنابعالی هم در سؤال به‌نوعی به آن اشاره داشتید یعنی وجود رقابت و تضادهای زیاد در روابط انگلیس و روسیه در آن زمان و طبیعتاً ایشان تلاش داشت تا از این تضاد موجود برای کمک به ملل مسلمان برای رهایی و یا حداقل جلوگیری از توسعه طلبی بیشتر روس و انگلیس در خاورمیانه بهره‌‌برداری کند و دومین عامل‌؛ توجه و اهتمام سیدجمال‌  به امور مسلمانان فراموش شده سرزمین‌‌های امپراتوری روسیه بوده است. ایشان در زمان اقامت در روسیه تلاش و رایزنی‌‌های متعددی را با مقامات تزاری برای بهبود و شرایط مسلمانان آسیای مرکزی و حوزه قفقاز داشته است. البته می‌توان گفت سیدجمال‌الدین در تحقق هدف اول به علت ماهیت وجودی قدرت‌‌های استکباری و زد و بندهای پنهان آنها، نتوانست چندان توفیقی بیابد. در صورت، اقامت چند ساله وی در روسیه و شناخت عمیق ماهیت استکباری و سلطه گرایانه دربار تزاری، باعث مصمم‌تر شدن سیدجمال‌الدین در هشدار دادن به نخبگان و حاکم کشورهای اسلامی شد. بعد از سفر مسکو است که ما می‌بینیم سیدجمال‌  به اندیشمندان کشورهای اسلامی هشدار می‌دهد که اگر زود نجنبند، روس و انگلیس تمام سرزمین‌‌های اسلامی و منابع و ثروت‌‌های آنان را به تصرف خود در خواهند آورد.

سؤال - با توجه به فضایی که درکشورهای اسلامی به‌وجودآمده از سیدجمال الدین دربحث بیداری اسلامی چه الگوگیری می‌توان کرد؟
فکر می‌کنم که بهترین پاسخ برای این پرسش را شاید بتوان در سخنان حدود 32 سال قبل رهبر معظم انقلاب جستجو نمود. ایشان در مصاحبه‌ای که با روزنامه جمهوری اسلامی در خرداد سال 1360 داشتند تعابیر و عبارت‌‌های بسیار جالبی را درخصوص تفکرات سیدجمال‌الدین اسدآبادی و میزان تأثیرگذاری اندیشه‌های وی بر جریانات و نهضت‌‌های اسلامی شمال افریقا داشتند. اجازه دهید تا بخشی از اظهارات حضرت آقا را عینا در این زمینه نقل کنم. ایشان فرمودند:«جریان دیگر، آن جریان اندیشه مترقی در مصر بود، که آن هم به وسیله سیدجمال به‌وجود آمد و شما می‌دانید جریان مترقی در مصر، منشاء پیدایش جنبش‌‌های عظیم آزادیخواهانه در آفریقا شد. نه فقط مصر را به سطحی از بینش نوین اسلام رساند. بلکه نهضت‌‌های مراکش و الجزایر، کلاً شمال آفریقا، ریزه‌خوار خوان حرکت سیدجمال بوده است. یک چنین حرکت عظیمی را سیدجمال در مصر و کلاً خاورمیانه به‌وجود آورد. و جریان سوم، جریان روشنفکری در ایران بود. این سه جریان فکری اسلامی را سیدجمال در سطح جهان اسلام به‌وجود آورد. او مطرح کننده، به‌وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی‌شود دست‌کم گرفت و سیدجمال را نمی‌شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد. قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلاً در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما می‌دانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلاً شناخته شده نبود و سیدجمال اولین کسی بود که آن را شناساند. اینها را نمی‌شود دست‌کم گرفت. مبارزات سیاسی سیدجمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچ‌یک از مبارزات سیاسی افرادی که حول و حوش کار سیدجمال حرکت کردند، نیست.»
مقام معظم رهبری همچنین در خطبه دوم نماز جمعه 15بهمن89 نیز به نقش بزرگ سیدجمال‌  در بیداری اسلامی اشاره کردند و فرمودند‌:
«سید جمال‌الدین بزرگ، آن مرد اسلام‌خواه، شجاع، مبارز، بزرگ، بهترین جایى را که براى مبارزات خود توانست پیدا کند، مصر بود. حرکات اسلام‌خواهى در مصر یک چنین سابقه‌اى دارد.»
در هر صورت اندیشه‌های که سیدجمال‌الدین در کشورهای اسلامی از خود به‌جای گذاشت بعداً توسط اندیشمندان و مصلحان بزرگ دیگر همچون‌‌: محمد عبده، حسن البنا، سیدقطب، سعد زغلول، احمدشوقی دنبال شد. بخش مهمی از جریانات فعلی اسلامی در مصر و شمال آفریقا ریشه در تفکرات سیدجمال‌الدین و شاگردان و پیروان وی از جمله حسن البنا دارد.

سؤال- چه تفکری موجب می‌شود تا برخی افراد سیدجمال‌الدین را عامل استعمار و مهره‌ای برای شکستن فضای داخل ایران بدانند؟
متأسفانه باید گفت این ظلمی است که در همه اعصار بر همه مصلحان و روشنفکران واقعی روا شده است. سیدجمال‌  نیز از این امر مستثنی نبوده. تهمت‌های زیادی به این سید بزرگوار زده‌اند از فراماسون بودن گرفته تا موارد دیگر. این تفکر که چون خود بنیاد و خاستگاه درستی ندارد و به گفته قرآن کریم چون کف و حباب روی آب است و تاب تحمل استدلال و سخن حق را ندارد به چنین کارها و تخریبهایی روی می‌آورد و می‌کوشد با مشوش ساختن چهره‌های اصیل، اهداف خود را به پیش ببرد. آنچه درخصوص سیدجمال‌  باید بدان توجه داشت رجوع به سخنان بزرگانی چون حضرت امام خمینی(ره)، رهبر معظم انقلاب، شهید مطهری و... درباره وی است. در هر صورت ما می‌بایست میزان اثر بخشی دیدگاه‌ها و سخنان وی بر بیداری جوامع و اندیشمندان دنیای اسلام را به‌عنوان یک ملاک شخصیت وی در نظر بگیریم؛ نه اظهارات دو پهلو و تخریبی برخی از افراد درخصوص ایشان را. دیدگاه‌ها و تلاش‌‌های سیدجمال‌الدین در بیداری و هشدار به جوامع اسلامی در رابطه با خطر غرب و استعمارگران چیزی نیست که بتوان با تخریب شخصیت وی آنها را انکار یا کمرنگ نمود.

سؤال - برخی افراد قائل هستند سیدجمال‌الدین به میرزای شیرازی نامه‌ای نوشت و میرزا تحت‌تأثیر نامه سید حکم به تحریم تنباکو دادند. به نظر شما این مسئله تاچه میزان صحیح است؟
واقعیت این‌است که سیدجمال‌الدین با توجه به جایگاهی که به‌ویژه علمای شیعه در نزد مردم داشتند، همواره از آنان درخواست می‌کرد که ضمن انجام وظیفه دینی، مرجعیت سیاسی و اجتماعی مردم را برای بر طرف ساختن مشکلات آنها بر‌عهده گرفته و وارد میدان شوند. چنانکه اشاره نمودید در نامه‌ای به آیه‌الله میرزای شیرازی به تمجید از شخصیت والا و بزرگ ایشان پرداخته و تقاضای کمک به امور مسملین و شیعیان را می‌نماید. اما به لحاظ تاریخی تاکنون ارتباط مستند و معناداری بین این نامه و صدور حکم تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرازی به‌دست نیامده است. ضمن اینکه به لحاظ مذهبی و سیاسی هم میرزای شیرازی عالمی بزرگ با مرجعیت دینی در ایران و از شاگردان برجسته مرحوم شیخ انصاری بوده است.

سؤال - سال‌ها بعد جهان اسلام شاهد فعالیت‌های ضداستعماری امام خمینی رحمت‌الله علیه بود. ویژگی فعالیت‌های امام (ره) نسبت به سیدجمال‌الدین در چیست؟
با بررسی دیدگاه‌های حضرت امام(ره) از یکسو و از دیدگاه‌های سیدجمال‌  از سوی دیگر در پاره‌ای از موارد قرابت و در برخی موارد تفاوت (‌عمدتاً در روش و رویکردها‌) را مشاهده می‌کنیم. هر دو این بزرگواران تلاشهای بی‌شماری را برای تقریب امت اسلامی، برقراری مجد و عظمت اسلام، رفع تفرقه و نهایتاً راهکارهای عملی و مؤثری برای تحقق وحدت و انسجام اسلامی ارائه نمودند.
اگر بخواهیم راهکارهای سیدجمال‌الدین را به‌صورت خلاصه ترسیم کنیم، می‌توانیم بگوییم ایشان طرح جامع و فراگیری را در دستور کار علمی و عملی خود داشت. در این قالب ترجیح ولی در رویکردها، اولویت دادن به ارتباط با دولتها و حکام وقت بود که به تعبیر برخی از صاحبنظران، طرح ایجاد «وحدت از بالا» را در پیش گرفت. او در این عرصه «طرح ائتلاف و تقریب دولتهای مسلمان» و«ایجاد حکومت واحد اسلامی» را در برهه‌هایی مطرح نمود و برای تحقق عملی آن پیگیریهای بسیار فعال و مصرانه را با حکومت‌‌های وقت به‌خصوص دستگاه خلافت عثمانی آغاز نمود. گرچه سیدجمال‌  در اجرای تمام طرحها و راهکارهای خود به موفقیت کامل دست نیافت اما اقدامات ایشان حداقل مسئله تقویت روح اتحاد و اخوت مسلمانان، رشد حرکتها و جنبشهای طرفدار اتحاد اسلامی را در مقاطع بعدی به‌دنبال داشت.
از سوی دیگر، حضرت امام(ره) هم یکی از راهکارهای اساسی وحدت اسلامی را « ایجاد حکومت اسلامی» می‌دانست. حضرت امام(ره) برای تحقق این راهکار، برخلاف سیدجمال‌الدین، دست به دامن و آستان حاکمان هم عصر خود نگردید، بلکه در یک حرکت استثنایی و بی‌نظیر، حکومت غیراسلامی، ظالم و غاصب دوران خودش را سرنگون و به‌دست خود اولین حکومت اسلامی به معنای واقعی کلمه ایجاد و بنیانگذاری نمود. امام (‌ره‌) اصل «ولایت فقیه» را پشتوانه نظری نظام جدید قرارداد که ولایت عام، مشروعیت سیاسی و متصدی بودن خود در امور را به ولی مطلق و حاکم یگانه پیوند می‌زند. به یک معنا در اندیشه امام (‌ره‌) وحدت بین جوامع اسلامی طریق رهبری واحد صورت می‌پذیرد. لذاست که ما می‌بینیم حضرت امام(ره)، نخستین و مهم‌ترین راهکار خود برای تحقق همگرایی اسلامی را ایجاد «رهبری واحد» معرفی فرمودند. از سوی دیگر امام (‌ره‌) به کارهای تشکیلاتی و ساختار مدرن حکومتی و برنامه‌ریزی و انجام کارهای تشکیلاتی هم عنایت خاص و ویژه‌ای داشت. تمام فعالیت‌های عملی ایشان در براندازی حکومت 2500 ساله طاغوت، نشان از برنامه‌ریزی دقیق و انجام کارهای پیشرفته تشکیلاتی داشت. در هر صورت علاوه بر اشتراک زیادی که در دیدگاه‌ها و اندیشه‌های سیدجمال‌الدین و حضرت امام (‌ره‌) وجود دارد. مهمترین وجه تمایز رویکرد امام (‌ره‌) با سیدجمال، همانا اولویت ایشان به توده مردم بجای نزدیک شدن به حکام بود. راز موفقیت امام (ره‌) در ایجاد اولین دولت اسلامی را باید در این رویکرد هوشمندانه جستجو نمائیم. موضوعی که ظاهراً خود سیدجمال در اواخر عمر خود به این نکته هم رسیده بود و در نامه‌ها و انتشارات خود سریعاً به غفلت از سرمایه‌گذاری روی توده مردم بجای نزدیکی با حکام وقت اشارات روشنی هم داشته است.
در خاتمه لازم است از نشریه خوب «شما» تشکر کنم و آرزوی توفیقات روزافزون برای «شما» داشته باشم.

https://shoma-weekly.ir/EMvjYW