شطحیه های بهاری
حکایت تنها ماندن
عباس در سینه قبرستان خوابیده است که حکمتِ وجودِ گوشتهایِ قربانی، دیگر ندیدنشان است و البته که حاج کاظمی که هنوز گوشتِ قربانی نشده،...
شطحیه های بهاری
تنهایی، دوزخ، ملکوت
دلخوش کردهام به گرمایِ خانهام که پشتِ آرمانهایِ مردِ خانهام را گرم و محکم کند و امید بستهام که هرگز نیاید روزی که حضور...
شطحیه های بهاری
تشنه اتفاق
آسمان را دیدهای با آنهمه بزرگیاش اما تا وقتی که از حجمهی تراکم ابرهای ورقلمیدهاش نترکیده و نغریده و بعدتر نباریده؛ نتوانسته که...