ادب و هنر

تشنه اتفاق

آسمان را دیده‌ای با آن‌همه بزرگی‌اش اما تا وقتی که از حجمه‌ی تراکم ابرهای ورقلمیده‌اش نترکیده و نغریده و بعدتر نباریده؛ نتوانسته که رنگین کمان بزند؛ نتوانسته که آبی آسمانی بشود!
شیما احمدی- اینجا همهچیز خوب است اگر تنها این چند برگ و این قلم برای من باشد و حتا اگر تنها سهمی از زندگی همین باشد هم کفایت میکندم که بگویم؛ اینجا همهچیز خوب است!

 اما تو خوب میدانی که خیالم راحت نیست؛ خیالم دیوانهی اتفاق است...

 دیوانهی تلوتلو خوردن میان حجمهی سنگین روح و جسم که اینروزها چهقدر این حجمهی سنگین را دارد که هی سبکتر میکند این دردهای تازه از راه رسیدهام؛ دردهای دوستداشتنیام!

 همیشه از آسودهگی ترسیدهام؛ انگار که طعم تلخ و گس فراموشی دارد این آسودهگی که من هیچ نمیخواهمش!

 بنازم آنکه قابلم میداند برای نزول درد؛ برای اتفاق­های کشنده!

 ... دلم یک تصادف جدی میخواهد!

آسمان را دیدهای با آنهمه بزرگیاش اما تا وقتی که از حجمهی تراکم ابرهای ورقلمیدهاش نترکیده و نغریده و بعدتر نباریده؛ نتوانسته که رنگین کمان بزند؛ نتوانسته که آبی آسمانی بشود!

*و اذا انعمنا علی الانسان اعرض و ناجانبه و اذا مسه الشر فذو دعاء عریض! – سورهی مبارکهی الشوری، آیهی 51.

https://shoma-weekly.ir/B3IW8P