جامعه

یادم باشد حواسم باشد

چند دقیقه‌ای شروع به نصیحت کرد. شاید هم سنش از من کمتر بود و این طور عاقل اندر سفیه نصیحت می‌کرد که همیشه باید به صفحه نگاه کنی و ... خلاصه کارت را گرفتم در حالی که در دلم به آن رئیس می‌گفتم گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره! رفتم بانک بعدی!

آقای یکی یدونه- شما برای انجام کارهای بانکی در خودپردازها، از قبیل دریافت وجه (به قول خودش) و پرداخت قبض و کلی پرداخت و دریافت دیگر حواستان باید به خیلی از نکات جمع باشد.

صبحی بود. خوشحال و خندان از آنکه حقوق این ماه تا الان که ماه از نیمه گذشته دیگه باید ریخته شده باشد، رفتم سراغ یکی از این دستگاهها! عادت دارم همیشه به نمایشگر دستگاه نگاهی میاندازم، تا مشکلی نداشته باشد.

این بار هم مثل همیشه بود. البته باید اعتراف کنم به دلیل هیجان دریافت بخشی از حقوق کمی بیدقتتر از دفعات قبل نگاه کردم.

کارت را که انداختم احساس کردم مثل همیشه که دستگاه کارت را سفت در آغوش میکشد نبود و کارت به ته چاهی عمیق افتاد. بعد که با دقت به نمایشگر نگاه کردم، نوشته بود: دستگاه در حال سرویس است.

با همان رنگهای همیشگی و همان اندازه و همان تزئینات که برای دیگر پیامها به کار میرفت. فهمیدم این بار رودست خوردم و وارد بانک شدم و قضیه را مطرح کردم. آقای رئیس هم پس از آنکه خندههایی جالب تحویل من داد که چقدر حواس پرتی که ندیدی و انداختی!

چند دقیقهای شروع به نصیحت کرد. شاید هم سنش از من کمتر بود و این طور عاقل اندر سفیه نصیحت میکرد که همیشه باید به صفحه نگاه کنی و ... خلاصه کارت را گرفتم در حالی که در دلم به آن رئیس میگفتم گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره! رفتم بانک بعدی!

همه دقتها را کردم و کارت را داخل کردم اما ... این جا دیگر تقصیر من نبود. اصلا حقوقی در کار نبود. و ماه دیگر از نیمه گذشته بود و ...

https://shoma-weekly.ir/qIj0IF