سیاسی

گرایش‌های فمینیستی زنان را از فعالیت‌های سیاسی طرد می‌کند

مشکل اینجاست که ما برای این مسئله در ساختار و قوانین سیاسی کشور جایگاه خاصی نداریم. فقط یک معاون امور زنان ریاست‌جمهوری و یک معاونت امور زنان در وزارت کشور داریم. بقیه هم که تشکل‌هایی غیردولتی هستند. به عبارتی دو جایگاه در حد معاونت در ساختار قوانین کشور، اصلا جواب‌گوی این کار نیست و نمی‌تواند برای حضور گسترده زنان در عرصه سیاست برنامه‌ریزی کرده و کار جدی انجام دهد. به‌ویژه اینکه افرادی که در این جایگاه‌ها قرار می‌گیرند نیز گاهی گرایش‌های فمینیستی دارند و این گرایش‌ها به‌جای جذب زنان با فرهنگ و ارزش‌های مورد توجه آنان، بیشتر زنان را از فعالیت‌های سیاسی طرد می‌کند
انتخابات مجلس در پیش است و جامعه زنان نیز مانند گروه‌ها و جریان‌های سیاسی کشور همه تلاش خود را به کار گرفته است تا بتواند کرسی‌های بیشتری را از آنِ خود کند. این هدفی است که دستیابی به آن بدون کار حزبی و فعالیت سیاسی در چارچوب تحزب به‌عنوان سازوکار تحقق دموکراسی بسیار دشوار خواهد بود. زنان و مردان فعال سیاسی می‌دانند که جامعه زنان در سی‌وچند سال گذشته نتوانسته است جایگاه مناسبی در میان احزاب به دست آورد و اکنون زنان تنها چند حزب مستقل زنانه و سهمی کمتر از 20‌درصد در شورای مرکزی احزاب دارند. شاخه زنان در احزاب مختلف کشور نیز عموما از یک نام و یک رکن تشریفاتی فراتر نمی‌رود و بسیار روشن است که همین ضعف، توان رقابتی زنان را در بزنگاه انتخابات کاهش می‌دهد. سؤال اینجاست که وضعیت فعلی ناشی از کدام موانع و مشکلات است و چطور باید از سد آنها گذشت؟ زنان در پاسخ به این پرسش عموما به موانع نانوشته همچون بالابودن هزینه‌های فعالیت سیاسی، مهیانبودن فضای مناسب و فرصت‌های برابر با مردان و... اشاره می‌کنند. مشکلاتی که مورداذعان مردان نیز قرار دارد. چهار گفت‌وگوی کوتاه با فعالان حزبی از دو جریان سیاسی اصلاح‌طلب و اصولگرا نشان داد که فعالان سیاسی و حزبی مرد نیز به‌خوبی آگاه هستند که مشکل کار کجا است. از محسن کوهکن رئیس ستاد انتخابات جبهه پیروان، محمدجواد حق‌شناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، حمیدرضا ترقی عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه و حسین کنعانی‌مقدم رئیس کمیته سیاسی جبهه ایستادگی، درمورد وضعیت شاخه زنان حزب متبوعشان سؤال کردیم و نهایتا به موانع نانوشته و ضرورت برنامه‌ریزی‌های بلندمدت برای توسعه مشارکت سیاسی زنان رسیدیم اما نکته قابل‌توجه‌تر در این گفت‌وگو‌ها این است که جریان اصولگرا باوجود ضعف بیشتری که در بخش زنان احزاب خود دارد و علم به تلاش‌های رقیب اصلاح‌طلب برای استفاده از فرصت انتخابات در این زمینه، همچنان بر خط‌کشی‌ها و اما و اگرهای خود در حوزه فعالیت زنان تأکید می‌کند.

عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه:
یک سیاست کلی نداریم

‌حزب مؤتلفه اسلامی یکی از قدیمی‌ترین و باسابقه‌ترین احزاب اصولگراست اما وقتی بخش ارکان حزب را در سایت این مجموعه باز می‌کنیم، بخشی به‌عنوان شاخه زنان وجود ندارد. لطفا وضعیت فعالیت زنان در حزب مؤتلفه را تشریح کنید.
قسمت بانوان حزب مؤتلفه بخش فعالی از حزب است. بیش از 20‌درصد اعضای فعال حزب در استان‌ها زنان هستند. خانم فخر، مسئول واحد بانوان کشور و خانم یزدی هم مسئول واحد خواهران استان تهران هستند. در میان اعضا هم که خانم‌ها رهبر، افتخاری و... حضور دارند.
‌واحد بانوان که از آن صحبت می‌کنید چقدر سابقه دارد و محور فعالیت‌های آن چیست؟
از ابتدای حزب که نبوده است اما اکنون نزدیک به 10 سالی است که بخش بانوان فعالیت خود را آغاز کرده و ادامه داده است. در مورد محور فعالیت‌های این بخش نیز می‌توان گفت که هم به مسائلی مانند خانواده، جوانان و... پرداخته و هم به بحث فعال‌شدن زنان در حوزه سیاسی و اجتماعی توجه شده است.
‌فعال‌شدن زنان در حوزه فعالیت‌های سیاسی چطور مورد توجه بوده و چه اقداماتی در این راستا شده است؟
در بخش سیاسی تلاش بخش بانوان در راستای افزایش تعداد خانم‌ها در حزب، همچنین دفاع از افزایش تعداد نمایندگان زن در مجلس، شکل‌گیری تشکل‌های زنان و همراهی با آنها و تربیت زنان در عرصه سیاسی و مطبوعاتی بوده است.
ایجاد بخش بانوان در نشریه حزب که به‌طور مستمر فعال است از دیگر محورهای کار شاخه بانوان است. علاوه بر این در بخش آموزش نیز فعالیت‌هایی از جمله آموزش خانم‌های عضو حزب و تربیت کادر و... مورد توجه قرار دارد. ارتباط با خانم‌های خارج از کشور نیز از طریق بخش بین‌الملل حزب فعال است. از طریق حضور نمایندگان زن عضو حزب مؤتلفه اسلامی در کمیته اتحادیه احزاب آسیا و شرکت در اجلاس‌های متعدد آنها در خارج از کشور و ارائه مقالات مختلف پیرامون فعالیت‌های زنان از جمله فعالیت‌های بخش بانوان حزب بوده است.
‌فعالیت حزبی زنان را در مؤتلفه و بیرون از آن چطور ارزیابی می‌کنید؟
ضعف کلی تشکل‌های زنان به ضعف کلی احزاب و تشکل‌های کشور مربوط می‌شود که در این امر با آقایان مشترک هستند؛ یعنی هم تشکل‌های مردان چنین وضعی دارد و هم تشکل‌های زنان. اما به نظر می‌رسد فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی زنان تبعاتی دارد که زنان ما به دلیل رعایت مسائل دینی و اسلامی در ارتباطات و روابط خود کمتر رغبت می‌کنند وارد این عرصه شوند ازاین‌رو به‌طور طبیعی تمایل به کار تشکیلاتی در میان زنان کمتر از مردان است.
‌منظورتان این است که رعایت مسائل دینی و اسلامی از سوی زنان با ورود آنها به عرصه کار سیاسی منافات دارد؟
خیر، منافاتی ندارد؛ اما حساسیت‌هایی که زنان برای رعایت معیارها و ارزش‌ها دارند آنها را در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی محتاط کرده است.
‌باید از این صحبت شما نتیجه بگیریم که جامعه و فضای سیاسی کشور نیازمند آماده‌سازی بستر مناسب‌تر برای حضور زنان است؟
قطعا نیاز به مقداری آموزش یا فراهم‌کردن زمینه‌های سالم‌تر برای فعالیت زنان در این نوع محیط‌ها داریم. به تعبیر دیگر نیاز به مساعد‌سازی فعالیت سیاسی برای زنان در عرصه اجتماعی داریم. بسیار مهم است که محیط مساعد برای فعالیت زنان فراهم شود و ویژگی‌ها و مختصات این محیط باید با روحیات و فرهنگ و ارزش‌های دینی و اسلامی زنان منطبق شود.
‌این بستر‌سازی کافی است؟ در این صورت شاهد افزایش مشارکت سیاسی زنان خواهیم بود؟
کافی نیست؛ زیرا جایگاه زنان در عرصه سیاسی به لحاظ جایگاه قدرتی خیلی محسوس نیست و انگیزه ایجاد نمی‌کند؛ بنابراین این نوع فعالیت‌های سیاسی هم مورد توجه قرار نمی‌گیرد چون خیلی نتیجه‌ای در پررنگ‌شدن سهم زنان از قدرت نداشته است.
‌فعالیت حزبی زنان و به‌دست‌آوردن سهم بیشتری از قدرت به هم وابسته‌اند و به‌نوعی لازم و ملزوم یکدیگر هستند، به نظر شما این مساعد‌سازی فضا را باید از کجا شروع کرد؟
مشکل اینجاست که ما برای این مسئله در ساختار و قوانین سیاسی کشور جایگاه خاصی نداریم. فقط یک معاون امور زنان ریاست‌جمهوری و یک معاونت امور زنان در وزارت کشور داریم. بقیه هم که تشکل‌هایی غیردولتی هستند. به عبارتی دو جایگاه در حد معاونت در ساختار قوانین کشور، اصلا جواب‌گوی این کار نیست و نمی‌تواند برای حضور گسترده زنان در عرصه سیاست برنامه‌ریزی کرده و کار جدی انجام دهد.
به‌ویژه اینکه افرادی که در این جایگاه‌ها قرار می‌گیرند نیز گاهی گرایش‌های فمینیستی دارند و این گرایش‌ها به‌جای جذب زنان با فرهنگ و ارزش‌های مورد توجه آنان، بیشتر زنان را از فعالیت‌های سیاسی طرد می‌کند، بنابراین نیاز داریم زنانی در این نوع مسئولیت‌ها قرار بگیرند که اولا وجهه ملی، اجتماعی و مردمی آنها در بین زنان مثبت باشد و همه بتوانند به آنها اعتماد کنند و حول محور آنها زمینه همکاری بیشتر فراهم شود. ثانیا گرایش‌های سیاسی مسئولان این سمت‌ها به‌گونه‌ای نباشد که عده‌ای را جذب و عده‌ای را دفع کند.
به نظر من، باید در ساختار برنامه‌ریزی برای زنان در بخش دولت یا وزارت کشور و... تجدیدنظر کرده و جایگاه مناسب‌تری با شخصیت‌های وزین‌تری در نظر گرفته شود. در مجلس نیز تعداد فراکسیون زنان در چند دوره اخیر رو به کاهش بوده است و این جای نگرانی دارد. به نظر می‌رسد باید به تقویت این فراکسیون بیشتر پرداخت تا نقش بیشتری ایفا کنند.
‌انتقاد به عملکرد و گرایش‌های سیاسی مسئولان اجرائی و نمایندگان مجلس خیلی به زنان محدود نیست و امری معمول است، به نظر شما بهتر نیست به‌جای تمرکز بر این مسائل، از داغ‌بودن تنور انتخابات بهره برد تا فرصت فعالیت سیاسی زنان نیز مهیا و به قول شما مساعد شود؟
ایجاد این فرهنگ نیازمند زمان است و شاید بتوان گفت از یک مرکز و ارگان هم نمی‌توان انتظار داشت که این فرهنگ را در جامعه گسترش دهد. اولا همه دستگاه‌های فرهنگی در کشور باید براساس یک سیاست کلی در رابطه با نحوه حضور زنان در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور حرکت هماهنگ داشته باشند و با یک شیب پذیرفتنی در جامعه به سمت افزایش حضور و فعالیت خانم‌ها حرکت کنیم. این رشد باید متناسب با رشد فرهنگی و احساس نیازی که در این قشر به وجود می‌آید، باشد و کادر‌سازی و نیرو‌سازی برای مدیریت این حرکت روبه‌افزایش فراهم شود تا بتوانیم به مرور نقش زنان را در عرصه‌های مختلف افزایش دهیم.
موضوع فقط سیاست نیست؛ در عرصه اقتصاد هم زنان زیادی فعال هستند، اما هیچ مرکزی برای ساماندهی و تشویق و ترغیب آنها وجود ندارد.
‌البته در این بخش‌ها کمیته‌های بانوان در اتاق‌های بازرگانی فعال هستند، اما کارایی و نقش‌آفرینی‌ها در حد همین معاونت‌های موجود در حوزه سیاست است.
بله همین‌طور است، به نظر من در همه بخش‌هایی که زنان حضور دارند، نیاز داریم با پیش‌بینی‌ها به‌لحاظ قانون‌گذاری، ساختاری و پذیرش فرهنگ عمومی و... مقدمات توسعه حضور آنها را فراهم کنیم. در این راستا رسانه‌ها، احزاب و تشکل‌های مردمی و دولت همه سهیم هستند.
‌یعنی یک حرکت همسوی چندجانبه است؟
بله، یک حرکت هم‌گرا نیاز داریم، اما در درجه اول باید سیاست کل نظام در این راستا شفاف و مشخص شود.
‌الان مشخص نیست؟
نه، الان یکی می‌گوید زنان به ورزشگاه بروند، یکی می‌گوید نروند. یکی می‌گوید فعالیت اقتصادی آنان در این رشته‌ها باشد و یکی نظر دیگری دارد. یکی از تساوی جنسیتی دفاع می‌کند و یکی از تفاوت جنسیتی و... همه اینها باید در مجموعه سیاست‌های کلان نظام مشخص شود.
‌اینها خیلی مصداقی است. درباره مشارکت سیاسی زنان از ابتدای انقلاب تاکنون بسیار تأکید شده و همیشه مشخص بوده است.
من در هیچ بخشی از سیاست‌های کلی نظام ندیده‌ام که روی این مسائل تأکید شود.
‌منظورتان این است که در برنامه‌های توسعه بر آنها تأکید شود؟
برنامه‌های توسعه هم حداکثر پنج‌ساله است و طولانی نیست. در چشم‌انداز، نمایی از این مسائل هست، اما برای چشم‌انداز هم نیاز به تدوین سیاست داریم. با این شیوه می‌توان به یک وحدت نظر برای نوع و شیوه حرکت رسید و در مرحله بعد قانون‌گذار و مجری و مردم و تشکل‌ها بدانند که بر چه اساسی می‌توانند فعالیت کنند.

https://shoma-weekly.ir/8USzwW