باید همه بپذیرند و بدانند که ایران بزرگترین قدرت منطقه است. ما به اتکای خداوند متعال اتحاد جماهیر کشورهای اسلامی را درست می کنیم. اینها در وصیت نامه الهی امام آمده است. اینها آن وقت ها برای ما خیلی دور دست بود و حتی مسخره می کردند و می گفتند زورمان به صدام نمی رسد چه کسی فکر می کرد که این اتفاقات بی افتد و الان نفوذ ایران در منطقه یک نفوذ غیر قابل انکار است و به شدت حضور آمریکا را در منطقه به چالش کشیده است.
طبق رویه هفتگی معاونت طرفداران حزب موتلفه اسلامی در دعوت از تحلیل گران با سلایق گوناگون،حجت الاسلام والمسلمین علی فلاحیان عضو مجلس خبرگان رهبری و وزیر اسبق اطلاعات با حضور در جمع طرفداران حزب موتلفه اسلامی، ضمن تحلیل شرایط روز کشور و منطقه، به سوالات حاضرین نیز پاسخ گفت.
آنچه پیش رو دارید متن تلخیص شده این نشست است.
برای ایجاد بانکداری اسلامی
باید بانک مرکزی به وظیفه اش عمل کند
مشکلی که در جمهوری اسلامی هست، این است که تعریف بانکداری روشن نشده و اصل مسئله هم ماهیت پول است. علما و مراجع تکیه دارند که پول یک کالاست، درحالی که تحقیقات علمی نشان نمیدهد که پول، کالا باشد، بلکه پول یک حواله و یک برگ انبار است. گفتیم اگر بخواهیم بانکداری اسلامی درست شود، باید بانک مرکزی به تعهد خود که حفظ ارزش پول است، عمل کند و اگر ارزش این حوالهای که مثلاً ده هزار تومان است و برای خرید دو کیلو پرتقال باید پرداخت شود، دیگر این دو کیلو نیست و 5/1 کیلوست. پس حواله انبار، یعنی حواله به یک جنس و این باید به میزان تولید ناخالص ملی چاپ شود و اگر بیشتر چاپ شود، نوعی سرقت محسوب میشود و اشکالی که ایجاد میکند این است که دیگر نمیتوانیم بانکداری اسلامی داشته باشیم، چون وقتی نرخ بهره را محاسبه میکنیم، در ایران تورم را حساب میکنند، درحالی که در خارج چون 1درصد تورم است، آن را خیلی محاسبه نمیکنند. تورم 15درصد و 20درصد به اضافه خود نرخ بهره که در دنیا 5/0 تا 5/1 است. فکر میکنم در انگلستان 1 و در بعضی از کشورها کمی بالاتر یا پایینتر. یک مقدار هم هزینه واسطهگری بانک به آن اضافه میشود و رقمی هم برای ریسکپذیری اضافه میشود. جمع اینها در دنیا عددی در حد 5/3، 4، 5 است، ولی در ایران نرخ پول برای بانکها خیلی گران تمام میشود، چون اگر 20درصد را به مردم ندهند، دیگر آنها پولشان را در بانک به صورت سپرده نمیگذارند. البته این طبق حرفهایی است که بانکدارها میزنند و من اصلاً این را قبول ندارم. میگویند اگر ما 20درصد ندهیم، مردم پولشان را در بانک نمیگذارند، بنابراین سپردههای بانکی کم میشود و حجم پول در گردش افزایش مییابد، سرعتش هم افزایش پیدا میکند و این خود باعث تورم میشود. یکی هم اینکه در جهتهایی که در نظر دولت هست، این پولها سرازیر نخواهد شد.
با حفظ ارزش پول، ربا حذف می شود
اگر ما ارزش پول را حفظ کنیم و کاهش ندهیم، یعنی تورم را کنترل کنیم، میتوانیم 1درصد ربا را بهطور کلی حذف کنیم و 1درصد هزینه واسطهگری بانک و 1درصد ریسکپذیری را نگه داریم. این هم قیمتش در ایران خیلی بالاست. در دنیا هزینههای بانکی بین 5/0 تا 1درصد است، درحالی که در ایران 4درصد است. این هم از عجائب است، اما به هر حال با 3، 4درصد مسئله ربا به این شکل حل میشود.
طرح مسائل اقتصادی کشور در مجلس خبرگان
مباحث اقتصادی را در خبرگان دنبال و سخنرانیهای مفصلی کردیم و خود بنده به عنوان نطق پیش از دستور صحبت کردم که در وضعیت جهانی، قبل از اینکه طلا به اُنسی 600 دلار برسد، گفتیم همه کارها را حذف کنید و طلا بخرید. بعد به 700 هم رسید و من باز هم سخنرانی کردم و گفتم باز هم هر چه میتوانید قرض کنید و طلا بخرید. خیلی فشار آوردم، اما خیلی موفق نشدم، اما همان میزانی که موفق شدیم این سیاست را اجرا کنیم، آقای بهمنی(رییس بانک مرکزی) میگوید ده میلیارد دلار سود کردیم. البته گفته خود ایشان است. این وضعیتی بود که ادامه دادیم. در مورد یارانهها گفتیم که اگر شما 20 هزار میلیارد تومان به عنوان یارانه به نقدینگی اضافه کنید، تورم میشود، آقای حسینی(وزیر اقتصاد) دفاع کرد و گفت چون ما این پول را میگیریم و بعد میدهیم، اتفاقی نمیافتد. آن موقع نقدینگی ما 120 هزار میلیارد تومان بود. حالا عجیب است که ما میخواستیم 20 هزار میلیارد تومان بیشتر به آن اضافه نشود و اینها چیزی در حدود 200 هزار میلیارد تومان به آن اضافه کردند.
ظرف همین 4، 5 سال گذشته. حالا من دقیقاً زمانش یادم نیست که وقتی دولت نهم شروع شد نقدینگی 120 هزار میلیارد تومان بود یا 80 هزار میلیارد تومان؟ بعد آرامآرام افزایش یافت و الان مثل اینکه 340 هزار میلیارد تومان شده است.
ما گفتیم این خیلی وحشتناک است. غیر از من اعضای دیگر خبرگان هم صحبت کردند که این تورم شدید و فشار فزاینده به طبقات مختلف جامعه است. این کار را نکنید، ولی با اصرار زیاد این کار را کردند.
در انتخابات باید با خرد جمعی کار کرد
از اینجا میخواهم به آینده انتخابات گریز بزنم. گذشتهها گذشته و باید قبول کنیم که با خرد جمعی و مشورت کار کنیم، چون اساس اسلام با شوراست و باید مجلس شورای اسلامی، رسانهها، علما و احزاب و گروهها سیاستهایی را که جامعه آن را نمیپذیرد و یا با معیارهای علمی تطبیق نمیکند، کنترل کنند و فلسفه وجودیشان در اصل این است که مشارکت سیاسی و خرد جمعی بر اداره کشور حاکم باشد، چون بالاخره حکومت سه بخش که بیشتر ندارد. یکی تبلیغ دین است که به عهده علماست. یکی هم بخش قضاوت است، ولی بخش بعدی که بخش اجراست اعم از امنیت، سیاست، اقتصاد و صنعت، مربوط به دولت و بخش اجرایی است. این را پذیرفتهایم که باید خرد جمعی بر آن حاکم باشد و لازم است کسانی که میخواهند کاندیدا شوند و قرار است از آنها حمایت کنیم، قبلاً با آنها صحبت کنیم یا آنها را بشناسیم یا معیارهایی را تعیین کنیم، انفعالی عمل نکنیم. اگر یک کسی یکسری شعارها را داد نپذیریم و بعد دستمان در حنا بماند.
برخی افراد مطرح، از گذشتهها فاجعهآمیزترند
بنابراین یکی از رسالتهای بسیار مهمی که به عهده عزیزانی که در صحنه سیاسی فعال هستند، این است که این مسئله را با دقت و پیگیری بیشتر دنبال کنند، چون یک مسئله بسیار اساسی است. الان کسانی مطرح شدهاند که وقتی در باره آنها با من مشورت شد، گفتم اینکه از گذشتهها فاجعهآمیزتر است. مسئله بسیار مهم است و کسی که میخواهد سکان این کشتی را به دست بگیرد، باید واقعاً تجربه و اطلاع داشته باشد و قبول کند که بالاخره نظامی هست و مجلسی هست و احزاب و گروهها و علما هستند. این شعاری که میگویند ما میخواهیم کار کنیم و نمیگذارند، این حرفها چیست؟ این حرفها منطقی ندارد. شما میخواهید چه کار کنید؟ میخواهید کارهایی کنید که عقلای جامعه نمیپذیرند. مجلس خبرگان به شما تذکر میدهد و شما نمیپذیرید و روحانیت زیر سئوال میرود و هر جا میرویم به ما اعتراض میکنند، لذا اینجا باید محکم، با قدرت و با استدلال و منطق قوی، کسانی را تأیید و حمایت کنیم که انشاءالله مشکلاتی از این دست نداشته باشیم.
وظیفه خودم را حمایت از دولت میدانم
البته من هیچ انتقاد رسمیای از دولت نمیکنم و وظیفه خودم را حمایت از دولت میدانم، ولی در مجالسی مثل اینجا یا خبرگان، نکاتی را که به ذهنم میرسد، بیان میکنم. عقیده من هم این است که این دولت در صحنه عمل است و تا جایی که میشود باید از آن حمایت کرد تا بتواند برنامههایش را جلو ببرد. بالاخره دارد هزینههای کلانی میشود، هم به لحاظ مالی، هم وقتی، هم نیرویی.
کاندیدای حزب جمهوریخواه آمریکا
امروز شعارهای امام را میگوید
وقتی امام بسیاری از مسائل را عنوان میکرد، همه با دید حداقل افسانهای به آن نگاه میکردند. بعضیها مسخره میکردند که امام از کجا میگوید چنین اتفاقاتی میافتد. از کجا میگوید امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، آن هم امریکایی که به اندازه تمام ارتشهای دنیا سلاح و امکانات دارد. ممکن است نیرو نداشته باشد و بخواهد جمع کند، ولی این همه ثروت، تکنولوژی، قدرت و حدود 190 پایگاه نظامی در سراسر دنیا، چطور هیچ غلطی نمیتواند بکند، ولی حالا میبینیم که دارد چه اتفاقاتی میافتد. خیلی چیز عجیبی است که یکی از کاندیداهای حزب جمهوریخواه گفت که ما این سیاستها را باید ادامه بدهیم. ما چرا به ایران گیر دادهایم که آیا بمب اتم دارد یا ساخته یا میخواهد بسازد؟ اولاً به لحاظ امنیتی ایران این حق را دارد، چون در اطراف او، روسیه، هند، پاکستان، چین و اسرائیل بمب اتم دارند. اگر ایران تواناییاش را دارد که باید حتماً بمب اتم داشته باشد، مضافاً بر اینکه اگر ایران بمب اتم نداشته باشد، کشورهایی حاکمیتشان را بر منطقه تحمیل خواهند کرد و ایران در برخورد با همسایگانش کم میآورد. این حرفی است که آقای رانپل به صراحت در سایتش هم آورده است. میپرسد چرا ایران را تحریم کنیم؟ ما نباید ایران را تحریم کنیم. بعد شعار امام و این موضوع که برای چه ما 194 پایگاه نظامی داریم و سالانه 600 میلیارد دلار هزینه میکنیم. این را بدهیم به همین کسانی که میخواهند والاستریت را تسخیر کنند، به فقرای خودمان بدهیم. اینها شعارهایی است که یک کاندیدای حزب جمهوریخواه میگوید که شعارهای امام بود که میگفت امریکا باید از منطقه برود و پایگاههای خود را جمع کند و این خیلی مسئله مهمی است.
اتحاد جماهیر کشورهای اسلامی را درست میکنیم
باید همه بپذیرند و بدانند که ایران بزرگترین قدرت منطقه است. ما با اتکای خداوند متعال، اتحاد جماهیر کشورهای اسلامی را درست میکنیم. اینها در وصیتنامه الهی امام آمده است. اینها آن وقتها برای ما خیلی دوردست بود و حتی مسخره میکردند و میگفتند زورمان به صدام نمیرسد، چه کسی فکر میکرد که این اتفاقات بیفتد و الان نفوذ ایران در منطقه، یک نفوذ غیرقابل انکار است و بهشدت حضور امریکا را در منطقه به چالش کشیده است.
امنیت منطقه با بمب اتم داشتن اسرائیل تأمین نمی شود
در همین مذاکرات 1+5 هم آنچه را که ایران میگوید همین است که بالاخره شما چه میگویید؟ شما میگویید ما اگر بمب اتم داشته باشیم، صلح جهانی به خطر میافتد، پس برویم شورای امنیت و بعد هم اصل هفتم و با شما برخورد کنیم. به چه دلیل این اتفاق میافتد؟ چون استراتژی شما این است که اسرائیل را از بین ببرید و میگویید رژیم غاصبی است و آن را به رسمیت نمیشناسید و میخواهید محو شود. محو شدن هم که با بمب اتم است و شما هم در این جهت حرکت کردهاید، بنابراین باید برویم سراغ فصل هفتم. جواب این همین است. خیلیها اعتراض میکنند که آقای جلیلی چرا این صحبتها را میکند؟ خب جوابش این است که اگر قرار است امنیت منطقه تأمین شود، به این نیست که اسرائیل و بقیه کشورها بمب اتم داشته باشند و ایران نداشته باشد. ایران خلع سلاح شود، چون میخواهد این کار را بکند. اگر قبول است بیاییم و اصلاً در منطقه با انرژی هستهای مبارزه کنیم و حتی برای مصرف سوخت هم که این را در برابر نفت علم کردهاند و الان هم پشیمان هستند، آن را جمع کنیم. علت پشیمانی هم این است که الان مثلاً برق فرانسه 80درصد اتمی است، ولی این کار اشتباه است. برای مصارف داروئی ضروری است، ولی برای بقیه کارها اشتباه است. اشتباهش هم در این است که وقتی اورانیوم میسوزد، جرم بحرانیای را که ته آن میماند و رادیواکتیویته خیلی زیادی دارد، نمیشود کنترل کرد، چون در آن مادهای هست به نام زیرکونیم که 90 سال طول میکشد تا در محفظههای شیشهای و سربیای که آن را نگهداری میکنند، خوردگی ایجاد میکند. اینکه مثلاً آلمانها میگویند اینها را در کشور یا دریاهای ما دفن میکنید، بالاخره بعد از 90 سال بچهها و نوههای ما در این منطقه سرطانی میشوند و باید منطقه را رها کنند و بروند. این یک واقعیتی است که جلوی قطار میخوابند و میگویند انرژی هستهای نمیخواهیم.
از طرف دیگر برای بشر بد است و این همه بمب اتمی، امنیت بشر را تهدید میکند و لذا کلاً باید جمع شود. اینکه فقط ایران تهدیدکننده است یک حرف غیرمنطقی است.
اقتصاد آمریکا و اروپا با این کلاه
به آن کلاه کردن سر پا ماند
در هر صورت هیچ کسی فکر نمیکرد که ما از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی به چنین وضعیتی برسیم. معمولاً انتقاد میکردند، مثل ما که در اول بحث از اقتصادمان انتقاد کردیم، ولی اگر شما در این دوره نگاه کرده باشید، ما فکر نمیکردیم امریکا با داشتن ظاهراً 1000 نفر اقتصاددان که نوبل گرفتهاند، به قول اوباما افتاده باشد ته دره. او میگوید اقتصاد امریکا ته دره افتاده و من نمیتوانم نجاتش بدهم. 16 تریلیون دلار بدهی! بعد میآییم به اروپا که وضع خیلی بدی دارد و خیلی وضعشان نابسامان است. قدرتهای اقتصادی اروپا یعنی آلمان، فرانسه، انگلیس، اسپانیا و ایتالیا، الان در کار خودشان ماندهاند که 360 میلیارد دلار بدهی یونان را چه کنند. گفتهاند حالا خودمان قضیه را به جایی میرسانیم و الان در اسپانیا بحث این است که اگر قبول میکردند اسپانیا هم بدهی دارد، دیگر وضع خیلی خراب میشود، چون اگر ایتالیا بدهی داشته باشد و اسپانیا، وضع فرانسه هم چندان مناسب نیست، یعنی فروپاشی منطقه یورو. اسپانیا اول قبول نمیکرد، ولی الان قبول کرده که 100 میلیارد دلار وام بگیرد. من خیلی پیگیری کردم که این چه جور اداره کردنی است؟ اتفاقاً همین آقای رانپل کتابی نوشته است. اگر درست یادم باشد در سال 1967 بود که نیکسون، طلا را از پشتوانه پول امریکا خارج کرد و از آن روز تا به حال، دولتهایشان را با چاپ اوراق قرضه اداره کردند و الان شیرینترین کاری که میکنند، کاری است که در بازار ما میکنند. یعنی یک نفر که ورشکسته شده، حساب میکند 100 میلیون تومان دارد، 100 میلیون تومان هم قرض دارد، بنابراین سرپاست و میگوید با جریان پول و از این کلاه به آن کلاه کردن، خودم را نگه داشتهام. الان سیاستی هم که بر اقتصاد امریکا حاکم است، این است که با جریان کار و پول این بدهی را پوشش بدهد، چون به هر حال البته از این طرف هم 14 تریلیون دلار تولید ناخالص ملی آن است. این آخرین سیاستی است که آقای اوباما و دستیارانش انتخاب کردهاند. اروپاییها در این مسئله ماندهاند که چه کار بکنند. این همه اوراق قرضه چاپ کرده و خوردهاند. مثال روشنش خود یونان است. هر دفعه که پول میخواست، بانک مرکزی آن یکسری اوراق قرضه چاپ میکرد و دولتهای اروپایی به اینها قرض میدادند و آنها هم میخوردند. هر وقت هم به یونانیها میگفتند: «شما چه کار میکنید؟» میگفتند: «آلمانها کار میکنند و ما میخوریم». حالا بدهیهایشان به 360 میلیارد رسیده است. بحث بر سر این است که میگویند آیا به دراخما(واحد پول یونان، قبل از یورو) برگردیم یا برنگردیم؟ میگفتند اگر به دراخما برگردیم، ما که چیزی نداریم بفروشیم که ما به ازای آن چیزی بخریم. حالا اقلاً یورو و با همین یورو که قرض هم هست، به ما نفت میدهند. ما اصلاً تولیدی نداریم و باید همه چیز را وارد کنیم، وگرنه از گرسنگی میمیریم. لذا اکثریت مردم یونان رأی دادند که در منطقه یورو بمانند. اینطور اداره کردن اقتصادی که همه آن بر مبنای قرض و قوله و کلاهگذاری سر همدیگر و بانکها و شرکتها و... باشد و پشت آن هم فساد باشد... خود آنها هم معتقدند که اگر فقط قرض هم میکردند، اینطور بدبخت نمیشدند.
با چاپیدن پول مردم 90درصد ثروت دست
1درصد است
یادم هست حدود 15 سال پیش، همه ثروتمندان بزرگ امریکا 192 نفر بودند که 12 تای آنها یهودی بودند. حالا اینها شدهاند یک میلیون نفر. اینها که کاری نکردهاند، با همین اوراق مشارکت و بورسبازی و گران کردن اجناس و چاپیدن پول مردم رسیدهاند به اینکه 90درصد ثروت دست 1درصد باشد. در اروپا هم همین طور است و یک نظام طبقاتی به این شکل درست شده است. این بر اساس فساد است. الان اینها میخواهند چه کار کنند؟
مرکل و سارکوزی میخواستند کشورهای اروپایی
را توی جیب خودشان بگذارند
خانم مرکل چون وضع مالیاش از همه اینها بهتر است، میگوید شما باید برنامه ریاضت اقتصادی را دنبال کنید که با آقای سارکوزی هم یکی بودند و میخواستند بقیه کشورهای اروپایی را توی جیب خودشان بگذارند. از نظر امنیتی که متحد شده بودند، میخواستند از نظر اقتصادی هم متحد شوند و اخیراً هم گفتهاند که باید یک اتحاد سیاسی درست شود. به تعبیر بعضی از دوستان کاری که هیتلر با زور نتوانست انجام بدهد، آلمانها میخواهند با قدرت اقتصادی انجام بدهند. ملتهای اروپایی این را قبول نمیکنند و برنمیتابند و جنگ و دعواست، ولی نتیجهاش برای ما این است که حرف امام تحقق پیدا کرده و اینها به این نتیجه رسیدهاند که دیگر جنگ نکنند و بودجههای نظامیشان را کاهش بدهند.
وضعیت داخلی آمریکا جالب نیست
امریکا هم قرار شد 650 میلیارد دلارش را 400 تا بکند و در جریان لیبی کنگره اجازه نداد که حتی یک یگان پیاده امریکا دخالت کند. بعد وقتی بالاخره گفتند در حمله هوایی باید شرکت کند، گفتند در قالب ناتو طوری نیست که هواپیمایی هم از امریکا حرکت کند، ولی ما دیگر اجازه شروع جنگ دیگری را به شما نمیدهیم و همین نشان میدهد که وضعیت چندان جالبی ندارند.
امتیاز دادن ما برایمان نتیجهای ندارد
بعضیها در داخل میگویند بیاییم امتیاز بدهیم. امتیاز دادن ما برایمان نتیجهای ندارد. وقتی اروپا داستان تحریم نفت ایران را مطرح کردند، گفتیم شما قاطعانه تحریم کنید و نفت به اروپا ندهید، این باعث میشود برنامههایشان به هم بخورد و کوتاه بیایند. این حرف را اول قبول نکردند، ولی بعد پذیرفتند، همینکه قبول کردند، نفت 100 دلار شد 120 دلار و اگر محکم ایستاده و تحمل کرده بودیم، هم نفت گران میشد و هم آنها تسلیم میشدند. آنها یک مقداری به عربستان فشار آوردند که به بازار نفت بفرستد و مقداری هم منابع استراتژیکشان را در بازار آوردند و یک مقدار همین موضعی را که الان پیدا کردیم و گفتیم بمب اتم نمیسازیم و غنیسازی را هم این جوری میکنیم، دیدند در ایران هم تحریمها مؤثر واقع شده و ایران هم کوتاه میآید که به نظر من این برداشت آنها غلط است که تا میتوانند باید به ایران فشار بیاورند و امتیازاتی را که قبلاً میخواستند بدهند، در دادن آنها شل شدهاند. الحمدلله ما در مواضعمان با قدرت عمل میکنیم، ولی این نکته را میخواهم بگویم که اگر واقعاً ایمان به غیب و حرفهای امام داشتیم و در آن خط حرکت میکردیم، وضعمان خیلی فرق میکرد.
باید در جامعهمان چند گفتمان مشترک داشته باشیم
اینکه مقام معظم رهبری بارها میفرمایند که شما باید یک گفتمان داشته باشید، یعنی جمعبندی شده و با استدلال؛ در جامعهمان چند تا گفتمان مشترک داشته باشیم و دائماً ما را در محافل و مجالس به چالش نکشند که این کارهایی که کردید اشتباه بود. این هم یکی از کارهایی است که جمع شما میتواند بکند که مثلاً در مسائل هستهای و مسائل سیاسی و فرهنگی یک گفتمان روشن و قابل دفاع را مطرح کند. جمعبندی خود من از همه کارها ـخارج از اشکالاتی که به وجود آمدهـ جمعبندی مثبتی است، چون درآمدهای نفتیمان افزایش پیدا کرده، اگر تحریمها برداشته شوند، قیمت نفت به 70 دلار میرسد که تفاوت آن برای ما 50 دلار است.
وزیر دفاع اوباما گفت
تنگه هرمز هم روی میز ایران هست
جامعه ما باید بداند که اگر کالایی گران میشود یا نمیتوانیم وارد کنیم، از آن طرف بشکهای 50 دلار به درآمد نفتی ما افزوده میشود. این را باید در جامعه مطرح کنیم که برخی که اصرار دارند تحریمها برداشته شوند، به این 50 دلار اضافه ناشی از تحریمها اشاره نمیکنند. یکی از ابزارهای افزایش قیمت نفت این است که نفت صادر نشود. اگر شما این اجازه را به خود میدهید که سوئز را به روی ایران ببندید، سوئز مثل آبراههای بینالمللی است و ما هم به خودمان این حق را میدهیم که آبراه تنگه هرمز را ببندیم و این حرف ما خیلی تأثیر داشت و چند روز پیش که اوباما گفت تحریمها را اعلام میکنیم، وزیر دفاعشان گفت البته تنگه هرمز هم روی میز ایران هست. اعلام این تحریمها به معنای بستن تنگه هرمز است، پس جهان معادله قدرت است و انسان باید با قدرت برخورد کند و اتکای به خدا هم داشته باشد، انشاءالله پیش میرویم.
انتقاد کلی نیست، از عدم رشد 8درصد است
جمع کار ما به لحاظ درآمدها و رشد تولید ناخالص ملی خوب بود. انتقادی که داریم این است که رشد 8درصد نداریم، نه اینکه کشور ما رشد ندارد. دولت ما در بخش مسکن خوب کار کرده. یارانهها درست است که از یک طرف تورمزا بوده، ولی از طرف دیگر مثبت بوده و بخش عمدهای از جامعه ما که پوشش بیمهای و درآمد ندارند، مخصوصاً در شهرهای کوچک و روستاها، زندگیشان تأمین شده و بالاخره ما اقتدار خودمان را در منطقه و در جهان ثابت کردهایم. تأثیر هم داریم. بعضیها میگویند کل اقتصاد شما در اقتصاد جهانی 5/0درصد است، ولی خود آنها میگویند نقش ما در کل تولید ناخالص ملی اروپا 5/1درصد است و در تولید ناخالص ملی امریکا 9/0درصد است.
موانع رای آوری اوباما
فایدهاش چیست؟ آقای اوباما قول داده بود که من بیکاری را از 3/8 در این ماه به 7 و 5/7 میرسانم. اخیرا اعلام کردند که اوباما نتوانسته چنین کاری بکند و روی 2/8 است. جمهوریخواهان این موضوع را دست گرفتهاند. سه ماه پیش در مصاحبهای گفتند اگر اوباما میخواهد قیمت نفت پایین بیاید و نرخ بیکاری کاهش پیدا کند، باید تحریمها را بردارد تا شرکتهای نفتی بتوانند سرمایهگذاری کنند، تا هم قیمت نفت و هم نرخ بیکاری کاهش پیدا کند، والا ممکن نیست رأی بیاوری. تبلیغات جمهوریخواهان در این زمینه بسیار گسترده است که اوباما نتوانسته مسئله بیکاری را حل کند. نرخ بیکاری در امریکا بین 5/4 تا 9 است. وقتی اوباما آمد بالای این رقم بود، زور زد و رساند به 2/9درصد. الان این یک نقطه کلیدی به دست ماست و این سه ماه باقیمانده برای اوباما سرنوشتساز است. آنها میگویند اگر ما تحریم را برداریم، مجبوریم به ایران امتیاز بدهیم. یعنی همه این هزینههایی که کردهایم، ایران را به شورای امنیت بردیم و دو تا قطعنامه علیه آن گرفته و تمام بانکها و شرکتهای دنیا را وادار کردهایم که بدون اجازه امریکا با ایران کار نکنند، حالا با این کار، همه این زحمات به هوا میروند و حاضر نیستند به این سادگی کوتاه بیایند. از این طرف هم ایران این همه اذیت را تحمل کرده و توانسته اهرم قدرتی را به دست بیاورد. ایران هم حاضر نیست به این سادگی بیاید و بگوید بسیار خوب! این پرونده را میبندیم و آنجا هم این کار را میکنیم و پارچین را هم شما بیایید این کار را بکنید. ایران هم حاضر نیست و آنها هم حاضر نیستند و الان ما به چنین وضعیتی رسیدهایم که بنبست نیست. آنها هم نمیخواهند بنبست باشد. تحلیلی که هست، میگویند که اوباما میگوید من نمیتوانم الان امتیاز بدهم، بماند برای بعد از انتخابات، چون اگر الان امتیاز بدهم، جمهوریخواهان همین را علیه من علم میکنند. البته از یک طرف هم به نفع اوست، چون ممکن است اگر این امتیاز را بدهد و تحریمها برداشته شوند، مقداری تقاضا از طرف ایران برای شرکتهای امریکایی باشد و مثلاً نرخ بیکاری کاهش پیدا کند، قیمت نفت هم پایین بیاید که به نفع اوست و از آن طرف هم اسرائیلیها و جناحهای مخالف او میتوانند این امتیاز را بگیرند و بگویند تمام دستاوردهایی را که در این چند سال علیه ایران بوده، یک شبه به باد دادید، چون در امریکا بر سر مسئله ایران اختلاف هست. یک عده میگویند باید با ایران برخورد و جنگ کرد، بعضیها میگویند یا تحریم کنیم یا سازش. مسئله ایران اولویت ما نیست. به هر حال این وضعیت فعلی است.
دعوا بین اسلام و کفر است
ببینیم در آینده چه اتفاقاتی میافتد، ولی همه شاخصها به نفع ایدههای امام و مقام معظم رهبری است. بالاخره اسلامگرایان در مصر پیروز شدند، در بحرین و همه کشورهای منطقه، احیای بیداری اسلامی را داریم، یعنی دعوا بین اسلام و کفر است. آنها سکولاریست هستند و در این طرف هم، با شکلهای مختلف، اسلامگرایی وجود دارد و انشاءالله شاهد خواهیم بود که افقهای روشنی را که امام و مقام معظم رهبری به ما نشان دادند، تحقق پیدا کند. البته مشکلات داخلی و خارجی هم وجود دارد.
با طرح اختلاف شیعه و سنی
به دنبال حذف محور مقابل اسراییل هستند
در باره تحولات عربستان و سوریه بهطور مختصر توضیح بفرمایید.
در سوریه جنگ بین چکیده سلفیها و چکیده غُلاه شیعه است، چون آنها استدلال دارند که این آقایان علویها همان علیاوی یا نُصیری (نسیری)ها هستند. متأسفانه اینها مثل مسیحیت، معتقد به تجسّد خداوند متعال در وجود امام حسن عسکری و بعد هم محمد نُصیر (نُسیر) هستند. اینها اباحی هستند، یعنی نماز و روزه و همه اینها را اباحه کردهاند. البته شیعه اثنیعشری هستند و اعتقاد دارند، اما معتقدند که همه این چیزها حلال شده. آنها هم میگویند به فتوای خود صدوق، اینها مهدورالدم هستند و باید کشته شوند. در سوریه هم اینها حاکم هستند. از آن طرف مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی داریم. سه تای اینها با اهلبیت(ع) معارضهای ندارند و بعضیهایشان هم تمایل دارند، ولی از داخل حنبلیها، سلفیها به وجود آمدند و سلفیها که اصلشان عبدالوهاب و ابن تیمه است، معتقدند شیعه باید کشته شود و ما را مشرک میدانند و این تفکر و گفتمان در القاعده بهشدت حاکم است. اینها هم همه نیروهایشان را جمع کردند و به کمک اینها آمدند که علویها را از کار برکنار کنند. جنگ آنها مذهبی است، ولی موضع ما مذهبی نبود، بلکه حرف ما با آنها این بود که اگر شما بخواهید دولت سوریه را که در مقابل اسرائیل ایستاده، ساقط کنید، معلوم است که با ترکیه، انگلیس، امریکا، فرانسه و... بستید و آنها هم که با اسرائیل بستهاند، پس شما میخواهید محوری را که در مقابل اسرائیل است، تحویل غربیها بدهید. بنابراین ما در کنار سوریه باقی میمانیم، اما اصل اینکه سوریه چطور توانسته باقی بماند، در داستان سایت است. بالاخره قرارداد سایت 2 را که امریکا و اروپا امضا کردند، امریکاییها آمدند و عملاً پاتریوتا را گسترش دادند که شرح آن یک ساعتی وقت میخواهد و از آنجا بود که دعوا شروع شد. اوباما به مددوف گفت به پوتین بگو اصرار نکند و من بعد از انتخابات کوتاه میآیم، الان نمیتوانم، ولی در هر صورت روسها فکر کردند در لیبی باختهاند و به هیچوجه حاضر نیستند در سوریه ببازند و آمادهاند هر نوع حمایتی را از بشار اسد بکنند. به ضرر ماست که موضعمان را با دولتی که با آن رابطه دیرینه داشتهایم و در مقابل اسرائیل هم ایستاده است، عوض کنیم و با کسانی که متحد غربیها هستند و گذشته از اینکه میگویند اسرائیل باید حفظ شود و میگویند اصلاً جمهوری اسلامی نباید باشد، رابطه برقرار کنیم.رابطه ما با سوریه در یک رابطه سیاسی معنا پیدا کرده است والا در یک معادله مذهبی معنا ندارد. در مورد عربستان هم الان موقعش رسیده که تنبیه شود، چون در درون خودش بین شاهزادهها دعواست، ولی خیلی پررویی میکند، هم در بحرین و یمن و سوریه خیلی جنایت کرد، هم اتباع ما را ولو اینکه مجرم بودند، با کمال بیشرمی اعدام کرد و الان هم در اوپک با اینکه قول داد صادراتش را افزایش ندهد، دو میلیون بشکه افزایش داده و این باعث شد که قیمت نفت پایین بیاید. در عربستان هم که دارند یکییکی میمیرند. عبدالله که در سرازیری مرگ است. کسانی هم که دارند میآیند وابستگیها و سازوکارهای قبلیها را ندارند. اینها باید حتماً تنبیه شوند که اگر چنین شود، بر محور بحرین و قطیف و احصاء و... تأثیر میگذارد و اگر شیعیان با هم متحد شوند، انشاءالله در آینده ما دست بالایی خواهیم داشت. چیز عجیبی که در منطقه احساس میشود این است که در اکثر این کشورها یا شیعیان اکثریت و یا اقلیت بسیار قابل توجهی هستند که اگر دموکراسی شود، اینها به پستهای زیادی در مجالس و دولت میرسند و باید دخالت داشته باشند و اهل سنت با کمال بیرحمی، اینها را کنار گذاشته و تحویل نگرفته و به آنها ستم کردهاند و انشاءالله آینده از آنِ شیعیان خواهد بود.
* برای اینکه از تاریخ عبرت بگیریم، ما افزایش نفت را در سال 56 هم داشتیم. آیا افزایش نفت به نفع ماست یا به ضررمان؟ سئوال دوم اینکه مگر ما در سیاست داخلی منزوی شدهایم که بیشتر به سیاست خارجی رو میآوریم و از آن صحبت میکنیم؟ تورم فوقالعاده زیاد است و مردم این را لمس میکنند. درست است که یارانه داده شد، اما یارانه بسیاری از کالاها حذف شد و این فشار طبقاتی بر مردم وارد کرده است.
ما وقتی از خارج صحبت میکنیم، به این معنی نیست که نمیخواهیم از داخل صحبت کنیم. ما آمدهایم از داخل هم صحبت کنیم، ولی اساساً امام فرمودند، ما اهدافمان اتحاد جماهیر کشورهای اسلامی است و باید تمام نوکران غرب را از کرسی پایین بکشیم. چندین بار میگفتند حسین اردنی، حسن مراکشی و همه اینها عوامل بیگانه در کشورهای اسلامی هستند و ملتها باید برای برکنار کردن اینها متحد شوند. اساسیترین مسئله ما جهاد است، جهاد با عدوّ است. حتی باید برای کشورهایی که مشرک هستند، برنامهریزی داشته باشیم. روسیه و چین قطعنامهای را برای ما صادر نکردند و با 1+5 با هماند. وظیفه ما جهاد است، وظیفهمان این نیست که دعوای داخلی کنیم. البته در باره مسائل داخلی حرفهای زیادی داریم، ولی بنده در دیروز، امروز و فردا یا نمیدانم کجا بود، گفتم که اساس قانون اساسی اسلام و ولایتفقیه است. هرکس به اینها اعتقاد داشته باشد، این محور وحدت ماست؛ همان گفتمان مشترک. ما نباید سختگیری داشته باشیم، چون امام خیلی اصرار داشتند کلمه واحده باشید، ید واحده باشید، اختلافات داشته باشید، اما اختلافات به اتحادمان ضربه نزند، اما این دلیل نیست. قیمت نفت هم همیشه به نفع ماست، یقین بدانید، چون کشورهای اسلامی نفت و کالاهایشان را میفروشند و هر چه بیشتر پول بگیرند به نفع ما و به ضرر اقتصاد غرب است. خب باشد! به ضرر آنهاست، آنها دارند خرید میکنند. ما که پول بیشتری میگیریم وضعمان بهتر میشود. الان تولید ناخالصمان بحث 900 تریلیون تومان یا 900 میلیارد دلار است و این خیلی خوب است. به خاطر افزایش قیمت نفت، یونان به بانک جهانی 160درصد، بعضی کشورها 120درصد یا 100درصد تولید ناخالص ملیشان بدهکارند. کل بدهی ما در استانداردهای بانک 5/4ـ5درصد است. این یک اقتصاد خوب است. به خاطر چیست؟ به یُمن بالا بودن قیمت نفت است. چرا به ضررمان باشد؟ خیلی روشن است که به نفع ماست.
برای ایجاد بانکداری اسلامی
باید بانک مرکزی به وظیفه اش عمل کند
مشکلی که در جمهوری اسلامی هست، این است که تعریف بانکداری روشن نشده و اصل مسئله هم ماهیت پول است. علما و مراجع تکیه دارند که پول یک کالاست، درحالی که تحقیقات علمی نشان نمیدهد که پول، کالا باشد، بلکه پول یک حواله و یک برگ انبار است. گفتیم اگر بخواهیم بانکداری اسلامی درست شود، باید بانک مرکزی به تعهد خود که حفظ ارزش پول است، عمل کند و اگر ارزش این حوالهای که مثلاً ده هزار تومان است و برای خرید دو کیلو پرتقال باید پرداخت شود، دیگر این دو کیلو نیست و 5/1 کیلوست. پس حواله انبار، یعنی حواله به یک جنس و این باید به میزان تولید ناخالص ملی چاپ شود و اگر بیشتر چاپ شود، نوعی سرقت محسوب میشود و اشکالی که ایجاد میکند این است که دیگر نمیتوانیم بانکداری اسلامی داشته باشیم، چون وقتی نرخ بهره را محاسبه میکنیم، در ایران تورم را حساب میکنند، درحالی که در خارج چون 1درصد تورم است، آن را خیلی محاسبه نمیکنند. تورم 15درصد و 20درصد به اضافه خود نرخ بهره که در دنیا 5/0 تا 5/1 است. فکر میکنم در انگلستان 1 و در بعضی از کشورها کمی بالاتر یا پایینتر. یک مقدار هم هزینه واسطهگری بانک به آن اضافه میشود و رقمی هم برای ریسکپذیری اضافه میشود. جمع اینها در دنیا عددی در حد 5/3، 4، 5 است، ولی در ایران نرخ پول برای بانکها خیلی گران تمام میشود، چون اگر 20درصد را به مردم ندهند، دیگر آنها پولشان را در بانک به صورت سپرده نمیگذارند. البته این طبق حرفهایی است که بانکدارها میزنند و من اصلاً این را قبول ندارم. میگویند اگر ما 20درصد ندهیم، مردم پولشان را در بانک نمیگذارند، بنابراین سپردههای بانکی کم میشود و حجم پول در گردش افزایش مییابد، سرعتش هم افزایش پیدا میکند و این خود باعث تورم میشود. یکی هم اینکه در جهتهایی که در نظر دولت هست، این پولها سرازیر نخواهد شد.
با حفظ ارزش پول، ربا حذف می شود
اگر ما ارزش پول را حفظ کنیم و کاهش ندهیم، یعنی تورم را کنترل کنیم، میتوانیم 1درصد ربا را بهطور کلی حذف کنیم و 1درصد هزینه واسطهگری بانک و 1درصد ریسکپذیری را نگه داریم. این هم قیمتش در ایران خیلی بالاست. در دنیا هزینههای بانکی بین 5/0 تا 1درصد است، درحالی که در ایران 4درصد است. این هم از عجائب است، اما به هر حال با 3، 4درصد مسئله ربا به این شکل حل میشود.
طرح مسائل اقتصادی کشور در مجلس خبرگان
مباحث اقتصادی را در خبرگان دنبال و سخنرانیهای مفصلی کردیم و خود بنده به عنوان نطق پیش از دستور صحبت کردم که در وضعیت جهانی، قبل از اینکه طلا به اُنسی 600 دلار برسد، گفتیم همه کارها را حذف کنید و طلا بخرید. بعد به 700 هم رسید و من باز هم سخنرانی کردم و گفتم باز هم هر چه میتوانید قرض کنید و طلا بخرید. خیلی فشار آوردم، اما خیلی موفق نشدم، اما همان میزانی که موفق شدیم این سیاست را اجرا کنیم، آقای بهمنی(رییس بانک مرکزی) میگوید ده میلیارد دلار سود کردیم. البته گفته خود ایشان است. این وضعیتی بود که ادامه دادیم. در مورد یارانهها گفتیم که اگر شما 20 هزار میلیارد تومان به عنوان یارانه به نقدینگی اضافه کنید، تورم میشود، آقای حسینی(وزیر اقتصاد) دفاع کرد و گفت چون ما این پول را میگیریم و بعد میدهیم، اتفاقی نمیافتد. آن موقع نقدینگی ما 120 هزار میلیارد تومان بود. حالا عجیب است که ما میخواستیم 20 هزار میلیارد تومان بیشتر به آن اضافه نشود و اینها چیزی در حدود 200 هزار میلیارد تومان به آن اضافه کردند.
ظرف همین 4، 5 سال گذشته. حالا من دقیقاً زمانش یادم نیست که وقتی دولت نهم شروع شد نقدینگی 120 هزار میلیارد تومان بود یا 80 هزار میلیارد تومان؟ بعد آرامآرام افزایش یافت و الان مثل اینکه 340 هزار میلیارد تومان شده است.
ما گفتیم این خیلی وحشتناک است. غیر از من اعضای دیگر خبرگان هم صحبت کردند که این تورم شدید و فشار فزاینده به طبقات مختلف جامعه است. این کار را نکنید، ولی با اصرار زیاد این کار را کردند.
در انتخابات باید با خرد جمعی کار کرد
از اینجا میخواهم به آینده انتخابات گریز بزنم. گذشتهها گذشته و باید قبول کنیم که با خرد جمعی و مشورت کار کنیم، چون اساس اسلام با شوراست و باید مجلس شورای اسلامی، رسانهها، علما و احزاب و گروهها سیاستهایی را که جامعه آن را نمیپذیرد و یا با معیارهای علمی تطبیق نمیکند، کنترل کنند و فلسفه وجودیشان در اصل این است که مشارکت سیاسی و خرد جمعی بر اداره کشور حاکم باشد، چون بالاخره حکومت سه بخش که بیشتر ندارد. یکی تبلیغ دین است که به عهده علماست. یکی هم بخش قضاوت است، ولی بخش بعدی که بخش اجراست اعم از امنیت، سیاست، اقتصاد و صنعت، مربوط به دولت و بخش اجرایی است. این را پذیرفتهایم که باید خرد جمعی بر آن حاکم باشد و لازم است کسانی که میخواهند کاندیدا شوند و قرار است از آنها حمایت کنیم، قبلاً با آنها صحبت کنیم یا آنها را بشناسیم یا معیارهایی را تعیین کنیم، انفعالی عمل نکنیم. اگر یک کسی یکسری شعارها را داد نپذیریم و بعد دستمان در حنا بماند.
برخی افراد مطرح، از گذشتهها فاجعهآمیزترند
بنابراین یکی از رسالتهای بسیار مهمی که به عهده عزیزانی که در صحنه سیاسی فعال هستند، این است که این مسئله را با دقت و پیگیری بیشتر دنبال کنند، چون یک مسئله بسیار اساسی است. الان کسانی مطرح شدهاند که وقتی در باره آنها با من مشورت شد، گفتم اینکه از گذشتهها فاجعهآمیزتر است. مسئله بسیار مهم است و کسی که میخواهد سکان این کشتی را به دست بگیرد، باید واقعاً تجربه و اطلاع داشته باشد و قبول کند که بالاخره نظامی هست و مجلسی هست و احزاب و گروهها و علما هستند. این شعاری که میگویند ما میخواهیم کار کنیم و نمیگذارند، این حرفها چیست؟ این حرفها منطقی ندارد. شما میخواهید چه کار کنید؟ میخواهید کارهایی کنید که عقلای جامعه نمیپذیرند. مجلس خبرگان به شما تذکر میدهد و شما نمیپذیرید و روحانیت زیر سئوال میرود و هر جا میرویم به ما اعتراض میکنند، لذا اینجا باید محکم، با قدرت و با استدلال و منطق قوی، کسانی را تأیید و حمایت کنیم که انشاءالله مشکلاتی از این دست نداشته باشیم.
وظیفه خودم را حمایت از دولت میدانم
البته من هیچ انتقاد رسمیای از دولت نمیکنم و وظیفه خودم را حمایت از دولت میدانم، ولی در مجالسی مثل اینجا یا خبرگان، نکاتی را که به ذهنم میرسد، بیان میکنم. عقیده من هم این است که این دولت در صحنه عمل است و تا جایی که میشود باید از آن حمایت کرد تا بتواند برنامههایش را جلو ببرد. بالاخره دارد هزینههای کلانی میشود، هم به لحاظ مالی، هم وقتی، هم نیرویی.
کاندیدای حزب جمهوریخواه آمریکا
امروز شعارهای امام را میگوید
وقتی امام بسیاری از مسائل را عنوان میکرد، همه با دید حداقل افسانهای به آن نگاه میکردند. بعضیها مسخره میکردند که امام از کجا میگوید چنین اتفاقاتی میافتد. از کجا میگوید امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند، آن هم امریکایی که به اندازه تمام ارتشهای دنیا سلاح و امکانات دارد. ممکن است نیرو نداشته باشد و بخواهد جمع کند، ولی این همه ثروت، تکنولوژی، قدرت و حدود 190 پایگاه نظامی در سراسر دنیا، چطور هیچ غلطی نمیتواند بکند، ولی حالا میبینیم که دارد چه اتفاقاتی میافتد. خیلی چیز عجیبی است که یکی از کاندیداهای حزب جمهوریخواه گفت که ما این سیاستها را باید ادامه بدهیم. ما چرا به ایران گیر دادهایم که آیا بمب اتم دارد یا ساخته یا میخواهد بسازد؟ اولاً به لحاظ امنیتی ایران این حق را دارد، چون در اطراف او، روسیه، هند، پاکستان، چین و اسرائیل بمب اتم دارند. اگر ایران تواناییاش را دارد که باید حتماً بمب اتم داشته باشد، مضافاً بر اینکه اگر ایران بمب اتم نداشته باشد، کشورهایی حاکمیتشان را بر منطقه تحمیل خواهند کرد و ایران در برخورد با همسایگانش کم میآورد. این حرفی است که آقای رانپل به صراحت در سایتش هم آورده است. میپرسد چرا ایران را تحریم کنیم؟ ما نباید ایران را تحریم کنیم. بعد شعار امام و این موضوع که برای چه ما 194 پایگاه نظامی داریم و سالانه 600 میلیارد دلار هزینه میکنیم. این را بدهیم به همین کسانی که میخواهند والاستریت را تسخیر کنند، به فقرای خودمان بدهیم. اینها شعارهایی است که یک کاندیدای حزب جمهوریخواه میگوید که شعارهای امام بود که میگفت امریکا باید از منطقه برود و پایگاههای خود را جمع کند و این خیلی مسئله مهمی است.
اتحاد جماهیر کشورهای اسلامی را درست میکنیم
باید همه بپذیرند و بدانند که ایران بزرگترین قدرت منطقه است. ما با اتکای خداوند متعال، اتحاد جماهیر کشورهای اسلامی را درست میکنیم. اینها در وصیتنامه الهی امام آمده است. اینها آن وقتها برای ما خیلی دوردست بود و حتی مسخره میکردند و میگفتند زورمان به صدام نمیرسد، چه کسی فکر میکرد که این اتفاقات بیفتد و الان نفوذ ایران در منطقه، یک نفوذ غیرقابل انکار است و بهشدت حضور امریکا را در منطقه به چالش کشیده است.
امنیت منطقه با بمب اتم داشتن اسرائیل تأمین نمی شود
در همین مذاکرات 1+5 هم آنچه را که ایران میگوید همین است که بالاخره شما چه میگویید؟ شما میگویید ما اگر بمب اتم داشته باشیم، صلح جهانی به خطر میافتد، پس برویم شورای امنیت و بعد هم اصل هفتم و با شما برخورد کنیم. به چه دلیل این اتفاق میافتد؟ چون استراتژی شما این است که اسرائیل را از بین ببرید و میگویید رژیم غاصبی است و آن را به رسمیت نمیشناسید و میخواهید محو شود. محو شدن هم که با بمب اتم است و شما هم در این جهت حرکت کردهاید، بنابراین باید برویم سراغ فصل هفتم. جواب این همین است. خیلیها اعتراض میکنند که آقای جلیلی چرا این صحبتها را میکند؟ خب جوابش این است که اگر قرار است امنیت منطقه تأمین شود، به این نیست که اسرائیل و بقیه کشورها بمب اتم داشته باشند و ایران نداشته باشد. ایران خلع سلاح شود، چون میخواهد این کار را بکند. اگر قبول است بیاییم و اصلاً در منطقه با انرژی هستهای مبارزه کنیم و حتی برای مصرف سوخت هم که این را در برابر نفت علم کردهاند و الان هم پشیمان هستند، آن را جمع کنیم. علت پشیمانی هم این است که الان مثلاً برق فرانسه 80درصد اتمی است، ولی این کار اشتباه است. برای مصارف داروئی ضروری است، ولی برای بقیه کارها اشتباه است. اشتباهش هم در این است که وقتی اورانیوم میسوزد، جرم بحرانیای را که ته آن میماند و رادیواکتیویته خیلی زیادی دارد، نمیشود کنترل کرد، چون در آن مادهای هست به نام زیرکونیم که 90 سال طول میکشد تا در محفظههای شیشهای و سربیای که آن را نگهداری میکنند، خوردگی ایجاد میکند. اینکه مثلاً آلمانها میگویند اینها را در کشور یا دریاهای ما دفن میکنید، بالاخره بعد از 90 سال بچهها و نوههای ما در این منطقه سرطانی میشوند و باید منطقه را رها کنند و بروند. این یک واقعیتی است که جلوی قطار میخوابند و میگویند انرژی هستهای نمیخواهیم.
از طرف دیگر برای بشر بد است و این همه بمب اتمی، امنیت بشر را تهدید میکند و لذا کلاً باید جمع شود. اینکه فقط ایران تهدیدکننده است یک حرف غیرمنطقی است.
اقتصاد آمریکا و اروپا با این کلاه
به آن کلاه کردن سر پا ماند
در هر صورت هیچ کسی فکر نمیکرد که ما از نظر سیاسی، اقتصادی و نظامی به چنین وضعیتی برسیم. معمولاً انتقاد میکردند، مثل ما که در اول بحث از اقتصادمان انتقاد کردیم، ولی اگر شما در این دوره نگاه کرده باشید، ما فکر نمیکردیم امریکا با داشتن ظاهراً 1000 نفر اقتصاددان که نوبل گرفتهاند، به قول اوباما افتاده باشد ته دره. او میگوید اقتصاد امریکا ته دره افتاده و من نمیتوانم نجاتش بدهم. 16 تریلیون دلار بدهی! بعد میآییم به اروپا که وضع خیلی بدی دارد و خیلی وضعشان نابسامان است. قدرتهای اقتصادی اروپا یعنی آلمان، فرانسه، انگلیس، اسپانیا و ایتالیا، الان در کار خودشان ماندهاند که 360 میلیارد دلار بدهی یونان را چه کنند. گفتهاند حالا خودمان قضیه را به جایی میرسانیم و الان در اسپانیا بحث این است که اگر قبول میکردند اسپانیا هم بدهی دارد، دیگر وضع خیلی خراب میشود، چون اگر ایتالیا بدهی داشته باشد و اسپانیا، وضع فرانسه هم چندان مناسب نیست، یعنی فروپاشی منطقه یورو. اسپانیا اول قبول نمیکرد، ولی الان قبول کرده که 100 میلیارد دلار وام بگیرد. من خیلی پیگیری کردم که این چه جور اداره کردنی است؟ اتفاقاً همین آقای رانپل کتابی نوشته است. اگر درست یادم باشد در سال 1967 بود که نیکسون، طلا را از پشتوانه پول امریکا خارج کرد و از آن روز تا به حال، دولتهایشان را با چاپ اوراق قرضه اداره کردند و الان شیرینترین کاری که میکنند، کاری است که در بازار ما میکنند. یعنی یک نفر که ورشکسته شده، حساب میکند 100 میلیون تومان دارد، 100 میلیون تومان هم قرض دارد، بنابراین سرپاست و میگوید با جریان پول و از این کلاه به آن کلاه کردن، خودم را نگه داشتهام. الان سیاستی هم که بر اقتصاد امریکا حاکم است، این است که با جریان کار و پول این بدهی را پوشش بدهد، چون به هر حال البته از این طرف هم 14 تریلیون دلار تولید ناخالص ملی آن است. این آخرین سیاستی است که آقای اوباما و دستیارانش انتخاب کردهاند. اروپاییها در این مسئله ماندهاند که چه کار بکنند. این همه اوراق قرضه چاپ کرده و خوردهاند. مثال روشنش خود یونان است. هر دفعه که پول میخواست، بانک مرکزی آن یکسری اوراق قرضه چاپ میکرد و دولتهای اروپایی به اینها قرض میدادند و آنها هم میخوردند. هر وقت هم به یونانیها میگفتند: «شما چه کار میکنید؟» میگفتند: «آلمانها کار میکنند و ما میخوریم». حالا بدهیهایشان به 360 میلیارد رسیده است. بحث بر سر این است که میگویند آیا به دراخما(واحد پول یونان، قبل از یورو) برگردیم یا برنگردیم؟ میگفتند اگر به دراخما برگردیم، ما که چیزی نداریم بفروشیم که ما به ازای آن چیزی بخریم. حالا اقلاً یورو و با همین یورو که قرض هم هست، به ما نفت میدهند. ما اصلاً تولیدی نداریم و باید همه چیز را وارد کنیم، وگرنه از گرسنگی میمیریم. لذا اکثریت مردم یونان رأی دادند که در منطقه یورو بمانند. اینطور اداره کردن اقتصادی که همه آن بر مبنای قرض و قوله و کلاهگذاری سر همدیگر و بانکها و شرکتها و... باشد و پشت آن هم فساد باشد... خود آنها هم معتقدند که اگر فقط قرض هم میکردند، اینطور بدبخت نمیشدند.
با چاپیدن پول مردم 90درصد ثروت دست
1درصد است
یادم هست حدود 15 سال پیش، همه ثروتمندان بزرگ امریکا 192 نفر بودند که 12 تای آنها یهودی بودند. حالا اینها شدهاند یک میلیون نفر. اینها که کاری نکردهاند، با همین اوراق مشارکت و بورسبازی و گران کردن اجناس و چاپیدن پول مردم رسیدهاند به اینکه 90درصد ثروت دست 1درصد باشد. در اروپا هم همین طور است و یک نظام طبقاتی به این شکل درست شده است. این بر اساس فساد است. الان اینها میخواهند چه کار کنند؟
مرکل و سارکوزی میخواستند کشورهای اروپایی
را توی جیب خودشان بگذارند
خانم مرکل چون وضع مالیاش از همه اینها بهتر است، میگوید شما باید برنامه ریاضت اقتصادی را دنبال کنید که با آقای سارکوزی هم یکی بودند و میخواستند بقیه کشورهای اروپایی را توی جیب خودشان بگذارند. از نظر امنیتی که متحد شده بودند، میخواستند از نظر اقتصادی هم متحد شوند و اخیراً هم گفتهاند که باید یک اتحاد سیاسی درست شود. به تعبیر بعضی از دوستان کاری که هیتلر با زور نتوانست انجام بدهد، آلمانها میخواهند با قدرت اقتصادی انجام بدهند. ملتهای اروپایی این را قبول نمیکنند و برنمیتابند و جنگ و دعواست، ولی نتیجهاش برای ما این است که حرف امام تحقق پیدا کرده و اینها به این نتیجه رسیدهاند که دیگر جنگ نکنند و بودجههای نظامیشان را کاهش بدهند.
وضعیت داخلی آمریکا جالب نیست
امریکا هم قرار شد 650 میلیارد دلارش را 400 تا بکند و در جریان لیبی کنگره اجازه نداد که حتی یک یگان پیاده امریکا دخالت کند. بعد وقتی بالاخره گفتند در حمله هوایی باید شرکت کند، گفتند در قالب ناتو طوری نیست که هواپیمایی هم از امریکا حرکت کند، ولی ما دیگر اجازه شروع جنگ دیگری را به شما نمیدهیم و همین نشان میدهد که وضعیت چندان جالبی ندارند.
امتیاز دادن ما برایمان نتیجهای ندارد
بعضیها در داخل میگویند بیاییم امتیاز بدهیم. امتیاز دادن ما برایمان نتیجهای ندارد. وقتی اروپا داستان تحریم نفت ایران را مطرح کردند، گفتیم شما قاطعانه تحریم کنید و نفت به اروپا ندهید، این باعث میشود برنامههایشان به هم بخورد و کوتاه بیایند. این حرف را اول قبول نکردند، ولی بعد پذیرفتند، همینکه قبول کردند، نفت 100 دلار شد 120 دلار و اگر محکم ایستاده و تحمل کرده بودیم، هم نفت گران میشد و هم آنها تسلیم میشدند. آنها یک مقداری به عربستان فشار آوردند که به بازار نفت بفرستد و مقداری هم منابع استراتژیکشان را در بازار آوردند و یک مقدار همین موضعی را که الان پیدا کردیم و گفتیم بمب اتم نمیسازیم و غنیسازی را هم این جوری میکنیم، دیدند در ایران هم تحریمها مؤثر واقع شده و ایران هم کوتاه میآید که به نظر من این برداشت آنها غلط است که تا میتوانند باید به ایران فشار بیاورند و امتیازاتی را که قبلاً میخواستند بدهند، در دادن آنها شل شدهاند. الحمدلله ما در مواضعمان با قدرت عمل میکنیم، ولی این نکته را میخواهم بگویم که اگر واقعاً ایمان به غیب و حرفهای امام داشتیم و در آن خط حرکت میکردیم، وضعمان خیلی فرق میکرد.
باید در جامعهمان چند گفتمان مشترک داشته باشیم
اینکه مقام معظم رهبری بارها میفرمایند که شما باید یک گفتمان داشته باشید، یعنی جمعبندی شده و با استدلال؛ در جامعهمان چند تا گفتمان مشترک داشته باشیم و دائماً ما را در محافل و مجالس به چالش نکشند که این کارهایی که کردید اشتباه بود. این هم یکی از کارهایی است که جمع شما میتواند بکند که مثلاً در مسائل هستهای و مسائل سیاسی و فرهنگی یک گفتمان روشن و قابل دفاع را مطرح کند. جمعبندی خود من از همه کارها ـخارج از اشکالاتی که به وجود آمدهـ جمعبندی مثبتی است، چون درآمدهای نفتیمان افزایش پیدا کرده، اگر تحریمها برداشته شوند، قیمت نفت به 70 دلار میرسد که تفاوت آن برای ما 50 دلار است.
وزیر دفاع اوباما گفت
تنگه هرمز هم روی میز ایران هست
جامعه ما باید بداند که اگر کالایی گران میشود یا نمیتوانیم وارد کنیم، از آن طرف بشکهای 50 دلار به درآمد نفتی ما افزوده میشود. این را باید در جامعه مطرح کنیم که برخی که اصرار دارند تحریمها برداشته شوند، به این 50 دلار اضافه ناشی از تحریمها اشاره نمیکنند. یکی از ابزارهای افزایش قیمت نفت این است که نفت صادر نشود. اگر شما این اجازه را به خود میدهید که سوئز را به روی ایران ببندید، سوئز مثل آبراههای بینالمللی است و ما هم به خودمان این حق را میدهیم که آبراه تنگه هرمز را ببندیم و این حرف ما خیلی تأثیر داشت و چند روز پیش که اوباما گفت تحریمها را اعلام میکنیم، وزیر دفاعشان گفت البته تنگه هرمز هم روی میز ایران هست. اعلام این تحریمها به معنای بستن تنگه هرمز است، پس جهان معادله قدرت است و انسان باید با قدرت برخورد کند و اتکای به خدا هم داشته باشد، انشاءالله پیش میرویم.
انتقاد کلی نیست، از عدم رشد 8درصد است
جمع کار ما به لحاظ درآمدها و رشد تولید ناخالص ملی خوب بود. انتقادی که داریم این است که رشد 8درصد نداریم، نه اینکه کشور ما رشد ندارد. دولت ما در بخش مسکن خوب کار کرده. یارانهها درست است که از یک طرف تورمزا بوده، ولی از طرف دیگر مثبت بوده و بخش عمدهای از جامعه ما که پوشش بیمهای و درآمد ندارند، مخصوصاً در شهرهای کوچک و روستاها، زندگیشان تأمین شده و بالاخره ما اقتدار خودمان را در منطقه و در جهان ثابت کردهایم. تأثیر هم داریم. بعضیها میگویند کل اقتصاد شما در اقتصاد جهانی 5/0درصد است، ولی خود آنها میگویند نقش ما در کل تولید ناخالص ملی اروپا 5/1درصد است و در تولید ناخالص ملی امریکا 9/0درصد است.
موانع رای آوری اوباما
فایدهاش چیست؟ آقای اوباما قول داده بود که من بیکاری را از 3/8 در این ماه به 7 و 5/7 میرسانم. اخیرا اعلام کردند که اوباما نتوانسته چنین کاری بکند و روی 2/8 است. جمهوریخواهان این موضوع را دست گرفتهاند. سه ماه پیش در مصاحبهای گفتند اگر اوباما میخواهد قیمت نفت پایین بیاید و نرخ بیکاری کاهش پیدا کند، باید تحریمها را بردارد تا شرکتهای نفتی بتوانند سرمایهگذاری کنند، تا هم قیمت نفت و هم نرخ بیکاری کاهش پیدا کند، والا ممکن نیست رأی بیاوری. تبلیغات جمهوریخواهان در این زمینه بسیار گسترده است که اوباما نتوانسته مسئله بیکاری را حل کند. نرخ بیکاری در امریکا بین 5/4 تا 9 است. وقتی اوباما آمد بالای این رقم بود، زور زد و رساند به 2/9درصد. الان این یک نقطه کلیدی به دست ماست و این سه ماه باقیمانده برای اوباما سرنوشتساز است. آنها میگویند اگر ما تحریم را برداریم، مجبوریم به ایران امتیاز بدهیم. یعنی همه این هزینههایی که کردهایم، ایران را به شورای امنیت بردیم و دو تا قطعنامه علیه آن گرفته و تمام بانکها و شرکتهای دنیا را وادار کردهایم که بدون اجازه امریکا با ایران کار نکنند، حالا با این کار، همه این زحمات به هوا میروند و حاضر نیستند به این سادگی کوتاه بیایند. از این طرف هم ایران این همه اذیت را تحمل کرده و توانسته اهرم قدرتی را به دست بیاورد. ایران هم حاضر نیست به این سادگی بیاید و بگوید بسیار خوب! این پرونده را میبندیم و آنجا هم این کار را میکنیم و پارچین را هم شما بیایید این کار را بکنید. ایران هم حاضر نیست و آنها هم حاضر نیستند و الان ما به چنین وضعیتی رسیدهایم که بنبست نیست. آنها هم نمیخواهند بنبست باشد. تحلیلی که هست، میگویند که اوباما میگوید من نمیتوانم الان امتیاز بدهم، بماند برای بعد از انتخابات، چون اگر الان امتیاز بدهم، جمهوریخواهان همین را علیه من علم میکنند. البته از یک طرف هم به نفع اوست، چون ممکن است اگر این امتیاز را بدهد و تحریمها برداشته شوند، مقداری تقاضا از طرف ایران برای شرکتهای امریکایی باشد و مثلاً نرخ بیکاری کاهش پیدا کند، قیمت نفت هم پایین بیاید که به نفع اوست و از آن طرف هم اسرائیلیها و جناحهای مخالف او میتوانند این امتیاز را بگیرند و بگویند تمام دستاوردهایی را که در این چند سال علیه ایران بوده، یک شبه به باد دادید، چون در امریکا بر سر مسئله ایران اختلاف هست. یک عده میگویند باید با ایران برخورد و جنگ کرد، بعضیها میگویند یا تحریم کنیم یا سازش. مسئله ایران اولویت ما نیست. به هر حال این وضعیت فعلی است.
دعوا بین اسلام و کفر است
ببینیم در آینده چه اتفاقاتی میافتد، ولی همه شاخصها به نفع ایدههای امام و مقام معظم رهبری است. بالاخره اسلامگرایان در مصر پیروز شدند، در بحرین و همه کشورهای منطقه، احیای بیداری اسلامی را داریم، یعنی دعوا بین اسلام و کفر است. آنها سکولاریست هستند و در این طرف هم، با شکلهای مختلف، اسلامگرایی وجود دارد و انشاءالله شاهد خواهیم بود که افقهای روشنی را که امام و مقام معظم رهبری به ما نشان دادند، تحقق پیدا کند. البته مشکلات داخلی و خارجی هم وجود دارد.
با طرح اختلاف شیعه و سنی
به دنبال حذف محور مقابل اسراییل هستند
در باره تحولات عربستان و سوریه بهطور مختصر توضیح بفرمایید.
در سوریه جنگ بین چکیده سلفیها و چکیده غُلاه شیعه است، چون آنها استدلال دارند که این آقایان علویها همان علیاوی یا نُصیری (نسیری)ها هستند. متأسفانه اینها مثل مسیحیت، معتقد به تجسّد خداوند متعال در وجود امام حسن عسکری و بعد هم محمد نُصیر (نُسیر) هستند. اینها اباحی هستند، یعنی نماز و روزه و همه اینها را اباحه کردهاند. البته شیعه اثنیعشری هستند و اعتقاد دارند، اما معتقدند که همه این چیزها حلال شده. آنها هم میگویند به فتوای خود صدوق، اینها مهدورالدم هستند و باید کشته شوند. در سوریه هم اینها حاکم هستند. از آن طرف مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی داریم. سه تای اینها با اهلبیت(ع) معارضهای ندارند و بعضیهایشان هم تمایل دارند، ولی از داخل حنبلیها، سلفیها به وجود آمدند و سلفیها که اصلشان عبدالوهاب و ابن تیمه است، معتقدند شیعه باید کشته شود و ما را مشرک میدانند و این تفکر و گفتمان در القاعده بهشدت حاکم است. اینها هم همه نیروهایشان را جمع کردند و به کمک اینها آمدند که علویها را از کار برکنار کنند. جنگ آنها مذهبی است، ولی موضع ما مذهبی نبود، بلکه حرف ما با آنها این بود که اگر شما بخواهید دولت سوریه را که در مقابل اسرائیل ایستاده، ساقط کنید، معلوم است که با ترکیه، انگلیس، امریکا، فرانسه و... بستید و آنها هم که با اسرائیل بستهاند، پس شما میخواهید محوری را که در مقابل اسرائیل است، تحویل غربیها بدهید. بنابراین ما در کنار سوریه باقی میمانیم، اما اصل اینکه سوریه چطور توانسته باقی بماند، در داستان سایت است. بالاخره قرارداد سایت 2 را که امریکا و اروپا امضا کردند، امریکاییها آمدند و عملاً پاتریوتا را گسترش دادند که شرح آن یک ساعتی وقت میخواهد و از آنجا بود که دعوا شروع شد. اوباما به مددوف گفت به پوتین بگو اصرار نکند و من بعد از انتخابات کوتاه میآیم، الان نمیتوانم، ولی در هر صورت روسها فکر کردند در لیبی باختهاند و به هیچوجه حاضر نیستند در سوریه ببازند و آمادهاند هر نوع حمایتی را از بشار اسد بکنند. به ضرر ماست که موضعمان را با دولتی که با آن رابطه دیرینه داشتهایم و در مقابل اسرائیل هم ایستاده است، عوض کنیم و با کسانی که متحد غربیها هستند و گذشته از اینکه میگویند اسرائیل باید حفظ شود و میگویند اصلاً جمهوری اسلامی نباید باشد، رابطه برقرار کنیم.رابطه ما با سوریه در یک رابطه سیاسی معنا پیدا کرده است والا در یک معادله مذهبی معنا ندارد. در مورد عربستان هم الان موقعش رسیده که تنبیه شود، چون در درون خودش بین شاهزادهها دعواست، ولی خیلی پررویی میکند، هم در بحرین و یمن و سوریه خیلی جنایت کرد، هم اتباع ما را ولو اینکه مجرم بودند، با کمال بیشرمی اعدام کرد و الان هم در اوپک با اینکه قول داد صادراتش را افزایش ندهد، دو میلیون بشکه افزایش داده و این باعث شد که قیمت نفت پایین بیاید. در عربستان هم که دارند یکییکی میمیرند. عبدالله که در سرازیری مرگ است. کسانی هم که دارند میآیند وابستگیها و سازوکارهای قبلیها را ندارند. اینها باید حتماً تنبیه شوند که اگر چنین شود، بر محور بحرین و قطیف و احصاء و... تأثیر میگذارد و اگر شیعیان با هم متحد شوند، انشاءالله در آینده ما دست بالایی خواهیم داشت. چیز عجیبی که در منطقه احساس میشود این است که در اکثر این کشورها یا شیعیان اکثریت و یا اقلیت بسیار قابل توجهی هستند که اگر دموکراسی شود، اینها به پستهای زیادی در مجالس و دولت میرسند و باید دخالت داشته باشند و اهل سنت با کمال بیرحمی، اینها را کنار گذاشته و تحویل نگرفته و به آنها ستم کردهاند و انشاءالله آینده از آنِ شیعیان خواهد بود.
* برای اینکه از تاریخ عبرت بگیریم، ما افزایش نفت را در سال 56 هم داشتیم. آیا افزایش نفت به نفع ماست یا به ضررمان؟ سئوال دوم اینکه مگر ما در سیاست داخلی منزوی شدهایم که بیشتر به سیاست خارجی رو میآوریم و از آن صحبت میکنیم؟ تورم فوقالعاده زیاد است و مردم این را لمس میکنند. درست است که یارانه داده شد، اما یارانه بسیاری از کالاها حذف شد و این فشار طبقاتی بر مردم وارد کرده است.
ما وقتی از خارج صحبت میکنیم، به این معنی نیست که نمیخواهیم از داخل صحبت کنیم. ما آمدهایم از داخل هم صحبت کنیم، ولی اساساً امام فرمودند، ما اهدافمان اتحاد جماهیر کشورهای اسلامی است و باید تمام نوکران غرب را از کرسی پایین بکشیم. چندین بار میگفتند حسین اردنی، حسن مراکشی و همه اینها عوامل بیگانه در کشورهای اسلامی هستند و ملتها باید برای برکنار کردن اینها متحد شوند. اساسیترین مسئله ما جهاد است، جهاد با عدوّ است. حتی باید برای کشورهایی که مشرک هستند، برنامهریزی داشته باشیم. روسیه و چین قطعنامهای را برای ما صادر نکردند و با 1+5 با هماند. وظیفه ما جهاد است، وظیفهمان این نیست که دعوای داخلی کنیم. البته در باره مسائل داخلی حرفهای زیادی داریم، ولی بنده در دیروز، امروز و فردا یا نمیدانم کجا بود، گفتم که اساس قانون اساسی اسلام و ولایتفقیه است. هرکس به اینها اعتقاد داشته باشد، این محور وحدت ماست؛ همان گفتمان مشترک. ما نباید سختگیری داشته باشیم، چون امام خیلی اصرار داشتند کلمه واحده باشید، ید واحده باشید، اختلافات داشته باشید، اما اختلافات به اتحادمان ضربه نزند، اما این دلیل نیست. قیمت نفت هم همیشه به نفع ماست، یقین بدانید، چون کشورهای اسلامی نفت و کالاهایشان را میفروشند و هر چه بیشتر پول بگیرند به نفع ما و به ضرر اقتصاد غرب است. خب باشد! به ضرر آنهاست، آنها دارند خرید میکنند. ما که پول بیشتری میگیریم وضعمان بهتر میشود. الان تولید ناخالصمان بحث 900 تریلیون تومان یا 900 میلیارد دلار است و این خیلی خوب است. به خاطر افزایش قیمت نفت، یونان به بانک جهانی 160درصد، بعضی کشورها 120درصد یا 100درصد تولید ناخالص ملیشان بدهکارند. کل بدهی ما در استانداردهای بانک 5/4ـ5درصد است. این یک اقتصاد خوب است. به خاطر چیست؟ به یُمن بالا بودن قیمت نفت است. چرا به ضررمان باشد؟ خیلی روشن است که به نفع ماست.