ویژه

کادرسازی اهتمام استاد عسکراولادی بود

یکی از آرزوهای مقام معظم رهبری از زمان حزب جمهوری همیشه این بوده است که ما بهای جدی به کادرسازی و آموزش نسل جوان دهیم ما مثل آقای عسکراولادی کم داریم که به این مهم پرداخته و برای تربیت نسل جوان وقت گذاشته باشد
انتخاب راه و مشی صحیح مبارزه در روزهایی که ایسمهای مختلف در تلاش بودند تا نیروی جوان را بنا به سبک و سیاق خود وارد میدان مبارزه کنند، کار دشواری به نظر میآید اما انتخاب مسیر صحیح برای یک جوان در روزهای پرحرارت انقلاب تنها از طریق اتصال به کسانی که محضر امام را درک کرده و درخط اصیل مبارزه بودند مقدور میشد، حمیدرضا ترقی عضو برجسته امروز حزب مؤتلفه اسلامی و هم بند و همرزم دیروز برای ما از روزهای آشناییش با استاد عسکراولادی میگوید:

شما از چه زمانی با مرحوم حاج حبیب الله عسکراولادی آشنا شدید؟

سال ۵۲ که دستگیر و به زندان رفتم تقریبا ۱۸ ساله بود. بعد از یک دوره سلولهای انفرادی در زندان ساواک به زندان وکیل آباد منتقل شدیم در زندان وکیل آباد مشهد در بند سیاسی گروههای مختلف سیاسی زندانی بودند که هر گروهی به اقتضای فعالیتشان مسئول و جمعی داشت گروه آقای عسکراولادی هم در آنجا بودند که خود آقای عسکراولادی و آقای لاجوردی در رأس مجموعه بودند وقتی وارد زندان سیاسی شدیم با گروههای مختلف ارتباط اولیهای را برقرار کرده و با آنها آشنا شدیم و شروع به بررسی تاریخچه مبارزاتی آنها کردیم. گروه آقای عسکراولادی در زمره یاران امام و خط فکریشان مرجعیت بود و این نقطه اتصال ما به ایشان بود بنابراین در بین همه گروهها ترجیح دادیم که با آنها ارتباط برقرار کنیم ما در توزیع رساله امام (ره) و‌‌ پخش اعلامیه در رابطه با حمایت از نهضت و اموری از این دست فعالیت داشتیم و در این مجموعه فعالیتها شناخت و اعتقاد خوبی نسبت به امام و راهشان پیدا کردیم و با آقای عسکراولادی آشنا شده و با گروه ایشان در یک جمع قرار گرفتیم، سال ۵۳ که زندان بودیم تقریبا عمده وقتمان در زندان کار فکری با ایشان بود یک دوره تفسیر موضوعی آیات قرآن و یک دوره کامل نهج البلاغه با ایشان کار کردیم و بر روی تحلیل سیاسی مطبوعات و روزنامهها هم مطابق یک شیوه مناسب که مختص خود ایشان بود تمرکز کردیم بدین ترتیب که در زندان از‌‌ همان روزنامههایی که در آن زمان چاپ میشد میتوانستیم موضوعات مهم سیاسی که در کشور رخ میدهد را استخراج کنیم همچنین یک دوره تاریخ مبارزات مؤتلفه را در زندان با ایشان کار و البته تاریخچه مبارزاتی بقیه گروه را هم به همین ترتیب مطالعه کردیم ولی دوران آشنایی من با استاد عسکراولادی تقریبا از‌‌ همان سال ۵۳ است.

در زندان مشهد چگونه پی به حضور استادعسکراولادی و بازماندگان ترور منصور بردید؟

در زندان جوانها خیلی زود جذب منافقین و گروههای این چنین میشدند در واقع نوع زرق و برق تفکرات گروههایی مثل مارکسیستها برای جوانها جذبه داشت ولی به علت آنکه ریشه فکری ما مربوط به امام (ره) و مبارزات و اعتقاد به ایشان و خط مرجعیت بود هیچ کدام از این ایسمها را قبول نداشتیم لذا در ابتدا در زندان به دنبال شخصیتی میگشتیم که خط روحانیت و مرجعیت را دنبال کرده باشد، وقتی پی بردیم علیرغم تصور اولیهمان زندانیان مربوط به حادثه ۱۵ خرداد و یا حادثه ترور منصور آنها در مشهد هستند برایمان عجیب بود در آن زمان مرحوم عسکراولادی با آقای حیدری و لاجوردی به مشهد تبعید شده و دوران تبعیدشان را میگذراندند.

برای ما از شیوه جذب گروههای مختلف غیراسلامی در زندان گفتید، در این سیستم تبلیغی قوی، استاد عسکراولادی چگونه موفق به جذب جوانان انقلابی میشد؟

نوع و شیوه کار آقای عسکراولادی این بود که انگار اصلا در فضای زندان نیستند یعنی زندان را به یک مدرسه و دانشگاه برای تربیت افراد تبدیل کرده بودند علاوه بر آموزش درس مکاسب که به طلبهها آموزشهای عقیدتی، سیاسی و تاریخی و سیاسی که به دیگران میدادند خودشان هم انگلیسی میخواندند این نوع پشت کار و ناامید نشدن در مبارزات با اینکه حکم زندان ایشان ابد بود جای تعجب و تحسین دارد؛ زیرا کسی در آنجا اصلا فکر نمیکرد از آزادی خبری باشد ولی با توجه به اینکه مدت زمان طولانی را از سال ۴۳و۴۴ تا سالی که بنده به زندان رفتم یعنی چیزی در حدود ده سال را در زندان بودند گمان میرفت که در این مدت دچار رخوت، سستی یا ناامیدی شده باشند این درحالی بود که چنین چیزی اصلا در آقای عسکراولادی و یارانشان دیده نمیشد و اینجاذبه بسیار مهمی برای ما جوانها داشت. از طرف دیگر پافشاری روی مبانی فکری و عقیدتی در آنها به گونهای بود که در زندان با وجود گروههای مختلف سیاسی و با عقاید گوناگون هیچ یک از آنها نتوانسته بودند روی آنها اثر گذاشته و آنها را به سمت خودشان جذب کنند این در صورتی بود که افرادی که به زندان میآمدند خیلی زود جذب برخی از جریانات میشدند ولیها آنها خیلی محکم روی مبانی فکری و اعتقادیشان ایستاده بودند. نکته دیگر خلوص و تقوای آقای عسکراولادی در صداقت در مبارزه، در رفتار و گفتار ایشان بود این عوامل باعث میشد تا ایشان با افراد دیگر خیلی تفاوت داشته باشد افراد دیگر امروز وارد زندان میشدند گاهی درس میخواندند بعد از یک هفته تحت تاثیر سایر جریانات قرار گرفتن منکر خدا و پیغمبر میشدند ثابت قدمی درمسیر فکری و اعتقادی، امیدواری به آینده، درست دانستن کار و فعالیت و مبارزهای که انجام داده بودند، تکیه کارشان به مرجعیت و رهبری دینی تمام این موارد نکات جاذبهای برای بنده بود که من را به سمت این نوع شخصیتی کشاند و احساس کردم که صراط مستقیم را باید در جمع آقای عسکراولادی و راه و مشی ایشان دنبال کرد.

البته برای جوانها نوعا عناصر مبارزاتی که مبارزاتشان هیجانی است جاذبه داشت به طور مثال در زندان کسانی بودند که هواپیما دزدیده و به دبی برده بودند و یا دکل منفجر کرده بودند برای خیلی از افراد این شیوهها ممکن بود که به عنوان یک روش قهرمانانه باشد ولی برای بنده آن چیزی که مهم بود این بود که در مبارزه به چه میزان در خط اصلی با صداقت حرکت کرده باشیم اینها عامل جذب بنده به ایشان بود.

رابطه شما بعد از آزادی از زندان با استاد عسکراولادی چگونه حفظ شد؟

بنده و آقای عسکراولادی با هم از زندان مشهد بیرون آمدیم، بنده آزاد شدم و ایشان به تهران را منتقل کردند مجلس ترحیممان در یک زمان در زندان برگزار شد در آن روزها اگر کسی از زندان بیرون میرفت سایر زندانیان برایش مجلس ترحیم و خداحافظی میگرفتند. آقای عسکراولادی و آقای حاج حیدری و یکی دونفر از زندانیان را به تهران منتقل کردند. بعد از آزادی من تقریبا یک تا دو سال طول کشید تا آقای عسکراولادی و یارانشان آزاد شدند و بلافاصله بعد از آزادی آقای عسکراولادی بنده با ایشان ارتباط برقرار کردم. آن زمان بیشتر دفتر کارشان در شرکت حساس که متعلق به اخوی ایشان بود متمرکز بودند و در آنجا دفتری باز کردند بنده برای چاپ اعلامیه و فعالیتهای مبارزاتی علیه رژیم با ایشان صحبت و مشورت میکردم. یادم هست سال ۵۶ که ایشان آزاد شده بودند وسیلهای از ایشان برای چاپ اعلامیه و تراکتهای کوچک گرفتم یک دستگاه بسیار ساده اما به دردبخور بود که برای ما کارایی زیادی داشت

بعد ازآن آقای عسکراولادی یک سفری به همراه آقای حیدری به مشهد داشتند و در آنجا خدمت حضرت آقا رسیدند و گزارشی از داخل زندان به معظم له ارائه دادند که مؤید گزارشی از داخل بندهای زندان بود که بنده زودتر به آقا داده بودم ولی گزارش آقای عسکراولادی گزارشی پخته و جامعتر از وضع منافقین و تغییراتی که درونشان رخ داده بود، را بازگو میکرد. ما همچنان ارتباطمان در مسیر مبارزه برقرار بود اما بیشتر بنده به صورت حضوری به تهران میرفتم ایشان را می دیدم و برای مبارزه کسب نظر میکردم این ارتباط ادامه داشت تا زمینه پیروزی انقلاب فراهم شد و دوباره ارتباطمان در ستاد استقبال از حضرت امام (ره) که از پاریس برگشته بودند ادامه داشت. بعد هم با اولین کاری که ایشان شروع کردند یعنی کمیته امداد با ایشان ارتباط برقرار کرده و همکاریم را ادامه دادم.

کدام ویژگیها در استاد عسکراولادی او را به مربی یک نسل تشکیلاتی بدل کرد؟

آقای عسکراولادی روحیهای جدی برای ساختن نیرو و کادر سازی داشتند ایشان با ادبیات خودشان میگفتند ما همگی نسیه زنده هستیم ما را باید اعدام میکردند و حالا از اعدام نجات پیدا کردیم این فرصت را ما باید برای انتقال تجربیات و آموختههایمان به نسل جوان استفاده کنیم و هرچه که بتوانیم تولیدمثل فکری کنیم تا اندیشه و تفکرمان از بین نرود.

اعتقاد ایشان این بود که اگر کار نکنند و زکات علمشان را نپردازند و آموختهها و آموزهها و تجربیاتی که در زندان و شناختی که از جریانات سیاسی و برداشتهایی که از تاریخ سیاسی اسلام داشتند و را به نسل جوان منتقل نکند همه این داشتهها ابتر میماند و از بین خواهد رفت لذا تنها امیدش به نسل جوان بود که بتواند این مطالب و موضوعات را به نسلهای آینده منتقل کند خودشان میگفتند من امروز و فردا نیستیم و آفتاب لب بامم و لذا دوران عمرش را یک فرصت میدانست که از این فرصت باید ‌‌نهایت استفاده را برای ساختن نسل جوان هم طراز فکری خودش استفاده کند و تولیدمثل فکری را تقریبا یک واجب عینی برای خود میدانست به همین خاطر سرمایه گذاری روی جوانها را یک سرمایه گذاری مؤثر و ماندگار میدانست و معتقد بودند که این سرمایه گذاری، سرمایه گذاری است که از بین رفتنی نیست گرایش ایشان به جوانها یک گرایش مبتنی بر واقعیت و نیاز جامعه و دوراندیشی حساب شده برای آینده انقلاب بود.

این روزها گمشده جامعه ما موضوع اهمیت دادن به ظرفیت جوان انقلابی است، به نظر شما که خود از ابتدای فعالیتهای مبارزاتیتان به شکل منسجم و تشکیلاتی و زیر نظر استاد عسکراولادی به کسب تجربه پرداختهاید، این خلا را چگونه میتوان پرکرد؟

یکی از آرزوهای مقام معظم رهبری از زمان حزب جمهوری همیشه این بوده است که ما بهای جدی به کادرسازی و آموزش نسل جوان دهیم ما مثل آقای عسکراولادی کم داریم که به این مهم پرداخته و برای تربیت نسل جوان وقت گذاشته باشد لذا الآن خلا این موضوع کاملا در جامعه حس میشود. توصیه بنده به همه کسانی که همسنگران، هم دورهها و همفکران آقای عسکراولادی هستند این است که عمده وقتشان را روی کادرسازی و آموزش نیروها بگذارند تدوین متونی که مبتنی بر آرمانهای آقای عسکراولادی و شهدای ۲۶ خرداد و امثال اینها باشد و در تدوین این متون بتوانند یک الگوی آموزشی در واقع کادر حزبی در کشور ارائه دهند که این الگو جامع و کامل باشد بتواند مناسب با حال کشور و متناسب با نیاز امروز کشور باشد باعث میشود تا نیروی منسجم و تشکیلاتی برای تمام مواقع داشته باشیم به عبارت بهتر باید افرادی تربیت شوند که علاوه بر ابعاد علمی ابعاد تجربی و اجراییشان هم قوی باشد و بتوانند بار سنگین نظام جمهوری اسلامی در عرصههای مختلف را به دوش بکشند.

https://shoma-weekly.ir/UZiyTV