سیاسی

کابینه مرسی خیلی به اطرافیان مصدق شبیه بود

در کودتای 28 مرداد کانون بازنشستگان ارتش، انتصاب سرلشگر وثوق به عنوان معاون وزارت جنگ توسط مصدق و دخالت دادن عناصر دیگری همچون نصرت الله امینی و سایرینی که بعد از 30 تیر باید مجازات می شدند، حضورنظامیان طرفدار دربار درشهربانی و فرمانداری نظامی و... بخشی از اشتباهات استراتژیکی بود که ضمن تعمیق شکاف دولت-ملت، آیت الله کاشانی را نیز از مصدق جدا کرد.امروز در مصر چه کسی از این درگیریهای خونین نفع می برد. رژیم صهیونیستی که خواستار پابرجایی معاهده ننگین کمپ دیوید است اصلی ترین منتفع تضعیف مصر است.
اشاره: امروز 28 مرداد سالروز کودتای 28 مرداد 1332 علیه دولت مصدق است. مدتی پیش در مصر هم اتفاقی به ظاهر شبیه به کودتای 28 مرداد اتفاق افتاد. به همین بهانه با دکتر صالح اسکندری استاد دانشگاه و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی گفتگو کرده ایم. تا از شباهت ها و تفاوت های این دو کودتای مشابه آگاه شویم.

به نظر شما چه شباهتی بین کودتای 28 مرداد سال 1332 در ایران و کودتای صورت گرفته در مصر بر علیه اخوان المسلمین و مرسی وجود دارد؟

پاسخ به این سوال مسبوق به آسیب شناسی نهضتهای صد ساله اخیر ایران و جهان اسلام و ناظر به فهم تئوریک از شکافهایی است که به مجاری اصلی نفوذ و دخالت بیگانگان در مسائل داخلی ملت های مسلمان تبدیل شدند و جنبشهای مردمی را با ناکامی مواجه کردند. یکی از مهمترین این آسیبها، شکاف بین رهبران نهضت های اسلامی و مردم بوده که متاثر از عوامل مختلفی همچون قلب ماهیت اهداف نهضت های اسلامی، اختلافات رهبران، نا امیدی مردم، ناتوانی در حل مشکلات اقتصادی، تفرقه و دامن زدن به اختلافات مذهبی و... شکل می گرفت و زمینه شکست تدریجی و مزمن یک جنبش مردمی را فراهم می کرد.مثلا در ایران در قیام تنباکو، نهضت مشروطه وملی شدن صنعت نفت، مردم با هدایت رهبران نهضت دشمن را از در بیرون می کردند اما پس از مدتی همان دشمن از پنجره باز می گشت و بسترهای تبدیل هویت نهضت و شکست نهایی آن را تدارک می دید.در جریان کودتای 28 مرداد پس از پیروزی ایران در دادگاه لاهه در خصوص حقانیت ملی شدن صنعت نفت،مصدق خواستار عهده دار شدن وزارت جنگ شد، به دنبال مخالفت شاه با خواسته وی، بدون اطلاع به آیت الله کاشانی و دیگر مبارزان، در هفته آخر تیرماه 1331 ، وی استعفای خود را تسلیم شاه کرد و شاه بی درنگ فرمان نخست وزیری قوام السلطنه را صادر کرد. این در حالی بود که علی رغم همه مشکلات اقتصادی، آیت الله کاشانی مردم را همراه و همگام دولت نگاه داشت و با صدور یک اعلامیه شدید اللحن مردم را به خیابانها کشاند.مردم کفن پوش از طرف کرمانشاه ،  همدان و قزوین به طرف تهران آمدند و پس از درگیری های فراوان شاه مجبور شد که به برکناری قوام  تن در دهد و حکم نخست وزیری مجدد مصدق را صادر نماید. درست یک سال بعد در 28 مرداد 1332 چیزی از این همگرایی ملی باقی نماند و نهضت ملی شدن صنعت نفت در گرداب یک کودتای آمریکایی-انگلیسی با چند چمدان پر از دلارغرق شد. فاصله تجربه قیام ملی  30 تیر تا کودتای 28 مرداد به ژرفای قبض و بسط شکاف دولت-ملت یا رهبران نهضت و مردم است. انقباض این شکاف مساوی با پیروزی نهضت و انبساط آن محملی برای دخالت عنصر خارجی و در نهایت شکست است.

آیا این تجربه در مصر هم تکرار شد؟

بله! البته ناظر به مختصات کشور مصر و متغیرهای قرن بیست و یکم. اما اصل ماجرا یکی است. ما در مصر پس از پیروزی اخوان المسلمین شاهد تغییر اهداف نهضت هستیم. بیداری اسلامی که از مساجد، نمازجمعه ها و با شعارهای ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی شروع شد در نهایت منتهی به تلاش برای برقراری روابط با اسرائیل و نزدیک شدن به آمریکا منجر شد. البته این روند در زمان حسنی مبارک هم وجود داشت اما اینبار به اسم اسلام صورت می گرفت. رهبران اخوان نتوانستند شکافهای اجتماعی را مدیریت کنند و حتی با برخی اقدامات افراطی در داخل و خارج به اختلافات شیعه و سنی دامن زدند. گزافه نیست اگر بگوییم اخوانی ها امروز تاوان به شهادت رساندن امثال شحاته ها را می دهند و یا آه و نفرین کودکان علوی در سوریه آنها را گرفته است. از سویی ناتوانی در حل مشکلات اقتصادی و اختلافات داخلی سران اخوان به تضعیف این جریان دامن زد. انقلاب مصر غلبه دین بر سکولاریسم بود نه غلبه سکولاریسم بر دین.علت مبقیه این انقلاب همان علت موجده و  فرمول بقای نهضت تنها و فقط تکیه بر بنیان مرصوص اسلام خواهی ملت مسلمان منطقه است. این در حالی است که در دولت مرسی افراد و گرایشات سکولار پر رنگ بودند. برخی افراد کابینه مرسی تابعیت آمریکا را داشتند و حتی فرزندان و خانواده آنها در آمریکا حضور داشتند. از این لحاظ کابینه مرسی خیلی به اطرافیان مصدق شبیه بودند. همان طور که مصدق دست برخی افسران را در شهربانی و باشگاه افسران بازگذاشت مرسی نیز نظامیان و مزدوران امنیتی دوره مبارک را تقویت کرد. امروز نقشه راه در مصر برای غلبه بر استبداد داخلی و استعمار خارجی از مسیر بیداری اسلامی می گذرد. در این مسیر گرایشات لیبرالیستی و سکولار مانند بذرهای نفاق دستاوردهای انقلاب را به باد می دهند. دولت آمریکا در راستای طرح خاورمیانه بزرگ هزینه های فراوانی را برای تقویت جریان سکولار در مصر  انجام داده است. در مصر "ائتلاف ملی تغییر" متشکل از احزابی چون«اخوانالمسلمین»،  «جمعیت ملی تغییر»، حزب الوفد، حزب «ناصری»، حزب «تجمع»، حزب «الغد» و جنبش «ششم آوریل» انسجام نخبگی و حزبی مناسبی در مقابل استبداد مبارک داشتند اما این همگرایی به واسطه تحریکات سکولاریستی دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی به نقار و شکاف در بین انقلابیون منجر شده است.

به نظر شما مسئولیت مدیریت شکاف های اجتماعی در میان ملت های مسلمان بر عهده کیست؟

پر واضح است که مسئولیت مدیریت قبض و بسط این شکاف بر عهده رهبران، گروه های مرجع، اقشار آوانگارد و احزاب و جریانات سیاسی است. اما آنچه که در ملی شدن صنعت نفت و یا کودتای مصر رخ داد مدیریت این شکاف توسط سرویسهای جاسوسی انگلیس و آمریکا بود که محفوف به عناوین ملی گرایانه و یا لیبرال در سایه جریانات سیاسی حاضر در میدان غنوده بودند.

در کودتای 28 مرداد کانون بازنشستگان ارتش، انتصاب سرلشگر وثوق به عنوان معاون وزارت جنگ توسط مصدق و دخالت دادن عناصر دیگری همچون نصرت الله امینی و سایرینی که بعد از 30 تیر باید مجازات می شدند، حضورنظامیان طرفدار دربار درشهربانی و فرمانداری نظامی و... بخشی از اشتباهات استراتژیکی بود که ضمن تعمیق شکاف دولت-ملت، آیت الله کاشانی را نیز از مصدق جدا کرد.امروز در مصر چه کسی از این درگیریهای خونین نفع می برد. رژیم صهیونیستی که خواستار پابرجایی معاهده ننگین کمپ دیوید است اصلی ترین منتفع تضعیف مصر است.

 امروز راه حل بحران مصر چیست؟

به نظر می رسد راه حل پایان دادن به درگیری های خونین مصر یک شبه و یا دفعتی نباشد. این بیماری مزمن درمان طولانی مدتی را میطلبد. اما رئوس برخی پیشنهادات را اینگونه میتوان لیست کرد:

۱- اهتمام به اجماع جریانات سیاسی و اقشار آوانگارد درباره مفاهیم کلانی چون منافع و مصالح ملی و خطر بزرگ رژیم صهیونیستی که هر آن امکان دارد مصر ضعیف شده را آماج حملات خود قرار دهد.

۲-استاندارد سازی زیرساختهای مردمسالاری بر اساس مبانی اسلامی و قانون اساسی دوره مرسی با مشارکت احزاب و جریانات پیشگام

۳- همگرایی کلان احزاب و گروهها در عین اختلاف نظر در حوزه سیاستگذاریها

۴-پذیرش بلوغ سیاسی ملت مصر و نقش غیر قابل انکار الازهر به عنوان مسئول صیانت از اسلام و میهن در این کشور

۵-پرهیز از جزئی نگری و سطحی زدگی از جانب بازیگران سیاسی و عدم غفلت از اهداف اصلی نهضت و...

https://shoma-weekly.ir/bRAQq7