اولین پیشنهاد ما این است که دولت در پیشبینی درآمدها و برآورد هزینهها همه منابع و مصارف خود را بیاورد. دولتهای قبلی و این دولت همه منابع خود را رو نمیکنند. حتی در همین مسئله نفت که تبصره ۳۸ مشخص کرده است که بالاخره بگو چقدر درآمد داری؟ نفت را از اعماق زمین درمیآوری و به داخل و خارج میفروشی، چقدر است؟ نمیگوید. باید از کجا بفهمیم؟ از اعداد و ارقام بودجه. یک رقمی را در بودجه اعلام میکند، ولی این رقم، رقم واقعی درآمد نفت نیست. میپرسی باقیاش کو؟ میگوید باقی را میگذارم در صندوق ذخیره ارزی. باقیاش کو؟ میگوید میگذارم در منابع وزارت نفت. قانون اساسی چنین اجازهای به ما نمیدهد. اصل ۵۳ قانون اساسی میگوید هر چه داری بریز وسط دایره. ما یک خزانه بیشتر نداریم، خزانهداری کل. بریز آنجا هر چقدر هم نیاز داشتی از آنجا برداشت کن. قبول نمیکنند.
نکته دوم اینکه هم دریافتها هم باید از خزانه صورت بگیرد. هر کسی پول میخواهد برود موافقتنامه از خزانه بگیرد، یعنی از یک صندوق دخل و خرج داشته باشیم. این را قانون اساسی گفته است، من و شما که نگفتهایم. الان یک مملکت هستیم با 3 تا خزانه! یکی خزانهداری کل، یکی خزانه خود شرکت ملی نفت که منابع و مصارفش بیش از بودجه کل کشور است و یکی هم صندوق ذخیره ارزی یا صندوق توسعه ملی. ما با این صندوق مخالف نیستیم، بلکه میگوییم اول پول برود یک جا و مشخص شود چقدر است، یعنی اول باید مشخص شود چقدر پول داری که بعد ذخیره کنی. ذخیره هم کی میشود کرد؟ موقعی که کسری نداشته باشی. در شرایطی که کسر داری، صندوق ذخیره برای چه تشکیل میدهی؟
الان در نروژ، روسیه و... که ذخیره ارزیشان بالاست، به دلیل اینکه کسری بودجهشان صفر است و با مازاد درآمد روبرو هستند، مازاد را ذخیره میکنند. وقتی کسر داری، ذخیره یعنی چه؟ شما هر سال میگویی کسری بودجه دارم و بعد از صندوق ذخیره ارزی حرف میزنی؟ تو اول برو جواب کسری و بدهیات را بده. تو الان داری میگویی من به پیمانکاران وزارت نیرو این قدر بدهی دارم. بدهی داری و میروی ذخیره میکنی؟ پس معلوم است همه پولهایت را یک جا نمیآوری و بردهای یک جایی که دسترسی نداری. بخش عظیمی از آن را هم بردهای به شرکت نفت. لذا میگوییم ما طرفدار یک مملکت با یک خزانه هستیم و شعار اقتصادی ما این است.
برای سال ۸۸ و ۸۹ حزب پیشنهادهای مشخصی داد که متأسفانه توجهی بدانها نشد. شاید به ما بگویند شما فقط حرف میزنید، بیایید پیشنهاد بدهید. ما پیشنهاد دادیم که اینها همه مغایر اصل ۵۳، ۵۴ و ۵۵ قانون اساسی هستند. پیشنهاد را بردیم که مقبول نیفتاد. حزب هم در مجلس خیلی روی آن نایستاد. شاید اگر میایستاد رأی میآورد. به هر حال برای رفع این مشکلات صاحب پیشنهاد هستیم.
نکته بعدی اینکه همیشه در لایحه پیشبینی میکنیم. ممکن است پیشبینیها غلط از کار دربیایند. همیشه وقتی از درآمد و هزینه حرف میزنیم، باید درصدی را برای خطا بگذاریم، مثلاً ده درصد یا ۲۰ درصد غلط از کار دربیاید، اما اگر پیشبینی ما ۱۰۰ درصد غلط از کار درآمد یا ۲۰۰ درصد یا ۷۰۰ درصد، برای چه لایحه بودجه مینویسیم؟ الان شما یک شرکت دارید، میخواهید پیشبینی درآمد و هزینه کنید، اگر پیشبینی شما ۱۰۰ درصد غلط از کار درآمد، برای چه پیشبینی میکنی؟ برای چه لایحه بودجه میآوری؟ من دو سه مقاله در مورد عدم صحت پیشبینیها و برآوردها نوشتم و عدد و رقم دادم. یک نمونه شرکت نیکو را آوردم و گفتم این شرکتی را که شما میگویید این قدر درآمد، هزینه و این قدر سود دارد، سودش به میلیونها دلار میزند، در حالی که نوشتهاید ۷۰۰ هزار دلار. پیشبینی شما ۳۰۰ درصد خطا دارد. پس عدد و رقم را اصلاً برای چه میآورید؟
نکته پنجم این است که رسیدگی به امر بودجه صرفاً کار روی بندها و تبصرهها نیست. اصل نگاه بودجه باید به جداول باشد. ما یک ماده واحده داریم که ۲۰ تبصره دارد. همه این ۲۰ تبصره اصلاً جنبه بودجهای ندارد،برخی جنبه برنامهای دارد. شما موقعی که لایحه بودجه را میآورید، نمیتوانید یک لایحه برنامهای را هم بیاورید و تصویب کنید. این قاتی کردن است. الان هم دارید همین کار را میکنید. شما حقوقدان هستید، آن وقت این موارد را از هم تفکیک نمیکنید. بودجه یک مقوله است، برنامه مقوله دیگری است. برنامهها در سند چشمانداز قبلاً تصویب شدهاند، نمیتوانید در قالب یک تبصره از برنامه سخن بگویید.
نکته دیگر بودجه هر سال آتی باید با عنایت به تفریغ بودجه سال ماضی باشد. یعنی الان میخواهید بودجه را تنظیم کنید باید ببینید سال قبل چه کار کردهاید. الان تفریغ بودجه سال ۹۱ هنوز نیامده است! تفریغ بودجه سال ۹۰ را هم نخواندهای، آن وقت چه جوری میخواهی بودجه ۹۳ را بررسی کنی؟ شما یک بقالی هم داشته باشید، وقتی میخواهید برای سال آینده برنامهریزی کنید باید ببینید سال قبل چه کار کردهاید. اصلاً نمیدانید سال قبل چه کار کردهاید. نه تنها سال قبل بلکه سال قبل از آن را هم نمیدانید.
نکته بعد اینکه ما یک اصل داریم به نام اصل انفال، اصل ۴۵ قانون اساسی. در این اصل آمده است معادن، دریاها، کوهها، منابع طبیعی و... جزو منابع درآمد دولت اسلامی و مربوط به حکومت است. شما از انفال فقط نفت را در بودجه آوردهای، گاز را هم حتی نیاوردهای. فقط ۵۰۰۰ معدن فعال در کشور داریم. سالی سه تن طلا تولید میکنیم. طلای شما کو؟ اورانیوم، آهن، سنگ و... کو؟ از نظر صادرات سنگ یکی از ده کشور بزرگ جهان هستیم. چطور نفت را میآوری، اما سنگ را نمیآوری؟ طلا را نمیآوری. انفالت کو؟ آبها کو؟ آب میدهید یا نمیدهید؟ آب انفال است. کو این منابع؟ اینها را کجا دیدی؟ البته دیدهاند، اما تحت عنوان انفال ندیدهاند. پیشنهاد دادهایم بنویسید انفال، بعد بخش معادن ۶۰ نوع معدن را آنجا ردیف کن، بعد بنویس از هر کدام چقدر باید به خزانه بیاید. مثل نفت که مثلاً تعیین کردی و حالا بحث خواهیم کرد چطور. جنگلها چه؟ زمینهای بایر چطور؟ آبها و دریاها چه؟ اینها بالاخره انفال هستند یا نیستند؟ اگر نبودند که در اصل ۴۵ به عنوان منبع درآمد ذکر نمیشدند. الان در بودجه مشخص کردی که از هر ده نخ سیگار، ده ریال باید برود به خزانه. خدا بدهد برکت، نخ سیگار را جزو منابعت تعیین کردی، اما ۶۰ نوع معدن را مشخص نکردی؟
نکته بعدی اصل ۴۴ قانون اساسی است. بخش عظیمی از بنگاههای اقتصادی ما دولتی هستند، یعنی سود آنها مربوط به ملت است و باید در منابع مالی بیاید.
نکته نهم ماده ۳۲ قانون برنامه و بودجه است که هیچ وقت رعایت نشده است. ماده ۳۲ یعنی این هزینههایی که هر سال دارید میکنید دو قسمت است. یک موقع در فلان روستا جاده میسازید که پولش رفت، اما یک وقتی یک اتوبان میسازی و عوارضی میگذاری و سرمایه برمیگردد، یعنی سرمایهگذاری کردهای. در نفت، پتروشیمی یا هر چیز دیگری سرمایهگذاری میکنی. دولت پز میدهد که صندوق توسعه را برای تولید به کار برده است. به تولید مجانی که ندادهای. وام بلاعوض که ندادهای. این باید برگردد. این برگشت کجا میرود؟ باید به عنوان یک منبع درآمد در بودجه ذکر شود، در حالی که شما چنین چیزی را نمیبینید. این همه اعتبار به تولید بردی. برگشت آن کو؟
نکته آخر مالیات است. در همه جای دنیا بودجه کشورشان را با مالیات تأمین میکنند. نسبتی بین تولید ناخالص ملی و مالیات وجود دارد. در کشورهای پیشرفته این نسبت بالای ۳۰ درصد و ۲۵ درصد است. در کشور ما نسبت تولید ناخالص ملی و مالیات شش درصد است. یعنی چه؟ من و شما مالیات نمیدهیم که داریم میدهیم. بزرگترین بنگاههای اقتصادی کشور مالیات نمیدهند. وقتی مالیات نمیدهند، تو میخواهی خزانه خالیات را با چه چیزی پر کنی؟