حمیدرضا ترقی
مطالبی [هم] که به عنوان اعتراض، اشکال، پیشنهاد گفته شد، قابل بحث است؛ یعنی اینجور نیست که خیلی روشن و قطعی باشد؛ بالاخره قابل خدشه است، قابل مباحثه است.29/1/1402
سوال)- شانزده سال از دستور شما برای خصوصی سازی (سیاستهای اصل 44)بعنوان تنها راه حل مشکلات اقتصادی میگذرد ولی علاوه برتخلفاتی که در واگذاریها صورت گرفته ارزیابی کارشناسان حاکی از اینست که مارا ضربه پذیرتر کرده چرا هیچ دولتی قادر به اجرای درستش نیست ؟
پاسخ )- در مورد مسئلهی خصوصیسازی که بعضی از دوستان گفتند و تکرار کردند، و بیرون هم همانها را میگویند، این منطقی که شما بیان کردید، منطق درستی نیست. حالا بد عمل کردند؛ خب بله، هر قانون خوبی را ممکن است بد عمل کنند. اینکه ما امکانات کشور، امکانات تولیدی، کارخانجات، اینهایی را که خوب عمل میشده، بدهیم دست دولت، که دولت نمیتواند دستگاههای تولیدی و بنگاههای تولیدی بزرگ را اداره کند؛ دولت نمیتواند؛ مشکلات به وجود میآید، فساد به وجود میآید؛ چقدر در این چند سال این مسائل پیش آمده. راه [حلّ] این [مسائل] فقط خصوصیسازی بود؛ واقعاً هیچ چارهی دیگری وجود نداشت. و این کار ناگهان انجام نگرفت؛ با فکر، با مطالعه، با پیشبینی، با ساعتها بحث کردن انجام گرفت. بله، من قبول دارم که آن توقّعی که بنده از خصوصیسازی داشتم، تا حالا برآورده نشده، امّا کارهای خوبی هم انجام گرفته. اینکه شما میگویید بنگاه دولتی را به بخش خصوصی دادهاند، آن [بنگاه] دلارش را به دولت برنمیگرداند، این درست نیست. آن که دلار را برنمیگرداند، همان بنگاهِ فعلاً دولتی است؛ این اشکالی است که خود من همین اخیراً به مسئولین دولتی گفتم،تکرار کردم و این را چند بار مطرح کردم؛ یعنی خود آن بنگاههای دولتیای هستند که تجارت میکنند، کار میکنند، با خارج هم معامله دارند، [امّا] دلارشان را به بانک مرکزی برنمیگردانند؛ یعنی مربوط به بخش خصوصی نیست. البتّه بخش خصوصی هم اشکالاتی دارد؛ مراقبت میخواهد، دقّت میخواهد، رعایت میخواهد؛ اینها لازم است؛ شکّی نیست.
سوال )- شورای عالی سران قوا برای مقابله با جنگ اقتصادی ایجاد شدولی گاهی بجای سیاست گذاری قانون گذاری میکنند و گاهی قوانین مصوب را بی اثر میکنند حدود اختیارات شورای عالی سران قوا چیست ؟
در مورد جلسهی اقتصادی سران قوا، اوّلاً این یک امر دائمی نیست، یک امر موقّت است؛ ثانیاً برای مقاصد خاصّی است؛ من چهار مورد را معیّن کردم و به آنها گفتم: یکی مسئلهی بودجه است؛ تنظیم بودجه و اصلاح ساختار بودجه که یکی از مشکلات بزرگ ما همین مسئلهی ساختار بودجه است؛ و سه مورد دیگر؛ هدف این جلسه این بوده. البتّه تا حالا آنطور که باید و شاید پیش نرفته، امّا علاجش تعطیل کردن نیست؛ علاجش این است که ما دنبال کنیم تا این کارها انجام بگیرد. بعضی از مسائل هست که اشکالش در عدم توافق مسئولان سطوح بالا است؛ خب این را چهجوری حل کنیم؟ حلّش به همین است که بگوییم دُور هم بنشینید بحث کنید و یک تصمیم واحدی بگیرید و اقدام بکنید؛این [تشکیل شورا] ناشی از این است.
سوال)- چرا مسئولان حرف مردم را گوش نمی دهند؟
حرف مردم را باید گوش بدهند. حرف مردم کجا است؟ خب مردم در همهی مسائل که حرف ندارند، [ضمناً] یک حرف ندارند؛ باید فکر کنند، مطالعه کنند. حرف مردم سازوکاری دارد. حرف مردم همین است که الان وجود دارد؛ یعنی یک نفر را به عنوان رئیسجمهور انتخاب میکنند؛ این حرف مردم است. یک عدّهای را به عنوان نمایندهی مجلس انتخاب میکنند؛ این حرف مردم است. حرف مردم را اینجوری میشود فهمید دیگر.
سوال)- اگر از ابتدای انقلاب در موضوعات گوناگون رفراندم میکردیم حالا این حساسیت وسوء استفاده توسط ورشکستگان سیاسی بوجود نمی آمد؟
یکی از برادرها گفت رفراندوم؛ اینجوری گفتند که اگر چنانچه شما از اوّل در همهی مسائلی که پیش میآمد رفراندوم میکردید، حالا آن حسّاسیّت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همهی مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟ چطور میشود رفراندوم کرد، در مسائلی که تبلیغات میشود کرد، از همه طرف حرف میشود زد؟ اصلاً یک کشور را شش ماه درگیر بحث و جدل و گفتگو و دوقطبیسازی میکنند برای اینکه یک مسئلهای رفراندوم بشود. در همهی مسائل رفراندوم بکنیم؟ یعنی قضایا اینجوری نیست که آدم اینجور ساده از رویشان [عبور کند].
سوال)- وظیفه یک دانشجوی مطلوب و آینده نگر چیست ؟
از من میپرسند به نظر شما وظیفهی یک دانشجوی مطلوب و دارای همّت بلند و آیندهنگر چیست؟ جواب بنده این است: اوّل، ایجاد تحوّل در ذهن و در واقعیّت جامعهی خود؛ بعد، ایجاد تحوّل در ذهن و واقعیّت جهان. تعجّب میکنید؟ دانشجو مثلاً واقعیّت جهان را عوض میکند؟ تعجّب ندارد. شما امروز دانشجو هستید، امّا فردا همین دانشجوی امروز مدیر سیاسی است، ادارهکنندهی یک بخش مهمّی از کشور است. اینهایی که الان مسئولین کشورند، دیروز دانشجو بودند مثل شما، حالا الان مشغول ادارهی کشورند؛ مشغول ادارهی سیاسی، اقتصادی، دیپلماسی؛ دانشجوی امروز فیلسوف فردا است، محقّق فردا است؛ دانشجوی امروز فعّال فرهنگی یا مطبوعاتی و رسانهایِ مؤثّرِ فردا است؛ دانشجوی امروز رئیس فردا، مغز متفکّر فردا، عنصر اثرگذار فردا است. انسان بنا است همیشه که جوان و دانشجو نماند؛ شما امروز میتوانید جوری زمینه را آماده کنید که فردا که تبدیل شدید به این عناصری که گفتم، به معنای واقعی کلمه اثر بگذارید، هم ذهن جامعه را عوض کنید، هم واقعیّت جامعه را عوض کنید. امروز همه دارند میگویند دیگر ــ ما گفتیم، دیگران هم همه دارند میگویند ــ که دنیا در حال تحوّل است؛ این تحوّل را چه کسی به وجود میآورد؟ مغزهای متفکّر، آدمهای فعّال، دستاندرکاران کارهای بزرگ؛ تحوّل را اینها به وجود میآورند. او همین شما هستید؛ شما امروز دانشجویید، فردا همان کسی هستید که میتوانید آن تحوّل را به وجود بیاورید. بنابراین، توقّع ما این است که شما به آینده اینجوری نگاه کنید.
البتّه این کسی که میتواند فردا تحوّل ایجاد کند، لزوماً یک انسانِ پارسای برجستهی مؤمنِ وفاداری نیست؛ گاهی هم بعضیها منحرف میشوند. باید سعی کنید منحرف نشوید؛ باید سعی کنید در خطّ درست و صراط مستقیم الهی حرکت کنید؛ شما دارید به سمت آنچنان فردایی میروید. بنیهی خودتان را، بنیهی فکری را، بنیهی ایمانی را، بنیهی عقلانی را، در خودتان از امروز قوی کنید برای اینکه برای آنچنان فردایی آماده باشید. من اینجا به نظرم رسید چهار نکته هست: دین، خرد، علم، عزم. این چهار چیز لازم است. بنیهی دینی، بنیهی علمی، بنیهی عقلی، و بنیهی ارادی، عزمی؛ عزم راسخ، ارادهی راسخ؛ اینها را باید در خودتان قوی کنید. هر کس که در این کارها خودسازی بیشتری انجام بدهد، فردا امکان تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. بعضیها به قلّه میرسند؛ بعضیها ممکن است به قلّه نرسند، امّا در یک حدودی تأثیر میگذارند. بستگی دارد به اینکه شما چقدر خودتان را آماده کنید. این هم یک مطلب.
سوال)-ایده روایت پیشرفت برای تزریق امید درمردم راهگشا نیست ؛برای رفع تاامیدی باید از تحمیل سیاستها وتعارض سیاستها با گفتمان اعلامی و اعمالی پرهیز کرد!
راهبرد دشمن این است که ما به خودمان بدبین بشویم. حالا یکی از برادرها اینجا راجع به مسئلهی امید صحبت کردند؛ البتّه صحبت خوبی هم بود، من رد نمیکنم آن صحبت را، امّا اینکه ناامیدی عمدتاً منشأ داخلی دارد، این را من قبول ندارم. بله، مشکلاتی در داخل حتماً وجود دارد و ما این مشکلات را میدانیم امّا اینجور نیست که این مشکلات، جوان دانشجوی پُرانگیزه را ناامید کند. جوان دانشجوی پُرانگیزه جور دیگری ناامید میشود؛ [آن وقتی که] استاد یا مثلاً فرض کنید فلان آدمی که تعهّدی ندارد، مینشیند پای دل جوان ــ به صورت فردی و البتّه همین کار به شکل دیگری به صورت جمعی و گسترده انجام میگیرد ــ که «شما به چه دلخوشیای اینجا درس میخوانی؟ ول کن برو»! به جوان مبارز [میگوید:] «شما با دلار قیمت فلان قدر، تورم چندسالهی فلان مقدار، به چه امید و به چه دلخوشیای اینجا درس میخوانی، کار میکنی؟». ناامیدی اینجوری وارد میشود؛ این اثر میگذارد. البتّه پاسخ جوان مؤمن و مبارز و آگاه و هوشمند بیلکنت و رسا است که «بله، مشکلات در کشور وجود دارد [امّا] من درس میخوانم برای اینکه بنا دارم دهها سال دیگر در این کشور عمر کنم، زندگی کنم و صدها سال دیگر فرزندان من و نوههای من و ذرّیّهی من و هممیهنان من در این کشور زندگی کنند؛ من میخواهم مشکلات را برطرف کنم؛ درس میخوانم برای اینکه مشکل را برطرف کنم؛ مبارزه میکنم برای اینکه مشکل را برطرف کنم»؛ جواب جوان مسلمان این است. امّا او، کار خودش را میکند و روی بعضیها تأثیر هم میگذارد.
فرض کنید چهار نفر سرمایهدار یا کارآفرین کشور را ترک کردند، پولشان را برداشتهاند و رفتهاند یک کشور دیگر. میگوید «آقا ببین! به چه امید شما میخواهی اینجا فعّالیّت اقتصادی بکنی؟ دارند میروند»! خب بله، چهار نفر رفتهاند، چهل نفر ماندهاند و دارند فعّالیّت میکنند. هزاران شرکت دانشبنیان دارد به وجود میآید، جوانها دارند به کار جذب میشوند؛ واقعیّتهای جامعه اینها است امّا دشمن سعی خودش را میکند برای اینکه همه را ناامید بکند. خب این طرّاحی دشمن است. پس توجّه بشود که امروز طرّاحی دشمن، بدبین کردن ما به خودمان است. [میخواهند] به خودمان بدبینمان کنند؛ به دولتمان بدبین بشویم، به محیط دانشجوییمان بدبین بشویم، به مردممان بدبین بشویم؛ نه، کشور دارد حرکت میکند، حرکت خوبی هم میکند.
سوال)- آیا دینداری مردم تضعیف شده است ؟
موسوی خوئینی ها: تا آنجایی که من می فهمم، وضع دین و باورها و اعتقادات دینی خیلی عجیب و غریب و ضعیف شده است. ۱۴۰۱/۱۱/۱۸ روزنامه اقتصاد
عباس عبدی: تردیدی نیست که علایق و گرایشهای دینی مردم امروز به مراتب و به مراتب کمتر از سال ۵۷ - ۵۶ - ۵۵ است. از آن بدتر آنکه چشم اندازی که وجود دارد این است که به سرعت کمتر میشود. ۱ اسفند ۱۴۰۱ جماران
روزنامه جمهوری اسلامی: عملکرد نادرست حکمرانان کشورمان، عوارض منفی زیادی در جامعه برجای گذاشته که خطرناکترین آنها سست شدن اعتقادات مذهبی مردم است. ۱۴۰۲/۰۱/۲۹
رسانههای جورواجورِ بدخواه، اصرارشان این است که ثابت کنند ملّت ایران از اعتقادات دینی روگردان شده، از احساسات انقلابی روگردان شده. اصرار دارند؛ این را بارهاوبارها آنها میگویند، یک دنبالههایی هم اینجا دارند که اینها هم میگویند؛ در فضای مجازی میگویند، در روزنامه میگویند، در حرفهای گوناگون میگویند که «مردم از دین روگردان شدهاند». خب، تکرار میکنند، یک نفری که دچار غفلت باشد و فکر نکند، قبول میکند، باور میکند؛ امّا شب قدر شد، ناگهان شما میبینید جلسات امسال از پارسال پُرشورتر است؛ تضرّع و گریه و ابتهال(۱۵)و حضور جوانها و اشک جوانها در این جلسات از پارسال بیشتر است؛ [راهپیمایی] روز قدس میشود، جمعیّت از پارسال فشردهتر است؛ [راهپیمایی] بیستودوّم بهمن میشود، جمعیّت دو برابر پارسال است. یعنی خلاف آنچه او میگوید وجود دارد، امّا او وسوسهی خودش را میکند. من گفتم «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاس*اَلَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاس*مِنَ الجِنَّهِ وَالنّاس»،(۱۶)«ناس» همینها هستند که دائم در حال وسوسهاند.
سوال)- همه آسیبی که دشمن با هویت زدائی و آرمان زدئی به نسل جوان وارد میکند نتیجه قطع زنجیره تواصی در نظام تعلین و تربیت است باید در دانشگاه قرار گاه فرهنگی تشکیل شود
در مورد دانشگاه من حرف زیاد دارم، شماها هم یک اشارهای کردید و حرفهایتان درست است، اشکالاتتان وارد است. من میخواهم این را بگویم که کمبودِ نقشهی واقعاً جامعِ علمی، امروز نقیصهی بزرگ دانشگاه ما است. ما نمیدانیم توزیع دانشجو بر حسب رشتههای علمی بر چه اساسی صورت میگیرد. این رشتههای علمی باید مورد نیاز کشور باشد، باید به درد کشور بخورد. چه تعداد دانشجو در فلان رشته لازم داریم؟ اینها باید فکر بشود، باید کار بشود. اینها را من از وزیر محترم علوم(۱۹)ــ لابد اینجا هستند ــ میخواهم که دنبال کنند و این یکی از مهمترین کارهای شما است که باید انجام بگیرد. بعضی از رشتههای علمی در ایران هست که مورد نیاز نیست، شغلش هم وجود ندارد؛ خب چه فایدهای دارد؟ بعضی از کارهای دانشگاهی و رشتههای دانشگاهی هست که اصلاً وجودش [ضرورتی ندارد]. ما الان شاید چند صد هزار دیپلمِ آمادهی به کار داریم که میتوانند در بخشهای مختلف مشغول به کار بشوند؛ اینها را میآوریم داخل دانشگاه، بعد از مدّتی چند صد هزار کارشناس یا کارشناس ارشدِ بیکارِ متوقّعِ عصبانی تحویل کشور میدهیم! فکر کنیم ببینیم چه چیزی لازم داریم، بر حسب نیازمان حرکت بکنیم. اگر ما فارغالتّحصیلی داریم که شغل ندارد، باید بدانید نظام تعلیم و تربیت ما اشکال دارد. اگر کسی برای فایدهی کشور تحصیل میکند، باید شغلش آماده باشد. اگر فارغالتّحصیل داریم امّا شغل ندارد، پیدا است که این دانشجو گرفتن با نظام و با محاسبهی درست انجام نگرفته.