ویژه

ویژگی های دولت کریمه

رئیس جمهور و مسئولین و وزرا در دولت مکتبی و دولت کریمه باید مقلد امام باشند. منظور هم از امام امامت جامعه است. بحث شخص نیست. باید مقلد اصل ولایت فقیه باشد که در حقیقت پیوند ناگسستنی خداوند با مردم است
شهید رجایی این روزها و این سالها، مدعیان زیادی دارد. مدعیانی که خود را پیرو او و مکتبش میدانند. اما باید دید شهید رجایی و منش او و دولتی که ایده آلش بوده، چه وِیژگیهایی داشته که عدهای خود را منتسب به آن میکنند. طرحی در دولت شهید رجایی وجود داشت به نام «دولت مکتبی» که ایشان روی آن کار میکرد. به همین دلیل سراغ یکی از افراد برجسته مؤتلفه اسلامی رفتیم. چرا که مؤتلفه اسلامی هم در همین طرح شریک و همراه بوده است. گفتگوی «شما» با دکتر اسد الله بادامچیان نایب رئیس شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی را میخوانید.

موضوع گفتگوی ما با شما در مورد دولت مکتبی شهید رجایی است. اما ابتدا در مورد شهدای شهریور ماه حزب مؤتلفه اگر نکتهای هست بفرمایید.

در باره شهید رجایی و باهنر و شهدای شهریور از هر دریچهای میتوان سخن گفت، اما آن چیزی که برای ما مطرح است مسئله دولت کریمه اسلامی است که در یک اصطلاح از طرف شهید رجایی و مؤتلفه به عنوان دولت مکتبی مطرح شد. علت دولت مکتبی هم این بود که در آن روزگار، امثال بنیصدر و بازرگان دولت خود را دولت مکتب اسلام نمیخواندند، اما آنچه که برای نیروهای اسلامی مطرح بود، در مقابل دولتهای ملیگرا و لیبرال و دولتهای چپ و کمونیست و افراطی و التقاطی یک اصطلاحی بود که اینها دولتی هستند که از درون مکتب اسلام و عاشورایی پدید آمدند و میخواهند‌‌ همان مبنای دولت کریمه را انجام دهند.

برویم سراغ دولت مکتبی! این دولت که مبدع آن شهید رجایی و مؤتلفه بودند، چه ویژگیهایی داشت؟

همه افکار، دیدگاهها، اهداف و برنامههایش منطبق با آن دولت کریمه در مکتب اسلام است. در فرازهایی از دعای افتتاح میخوانیم: «اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَه کَریمَه» که مرحوم آقای رجایی شبها در نماز شب خود این را با التماس از خداوند میخواست. حتی در زندان اوین که با هم بودیم، ایشان در قنوت نماز شبش میخواند. گاهی هم گریهاش میگرفت که «نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَه کَریمَه» اصلاً این دولت کرامت است. دولت ذلت و حقارت نیست. دولت مستقل است. دولتی است که در مقابل همه امور با کرامت و بزرگواری رفتار میکند، چه در انجام وظایف خود در خدمت ملت و نظام و چه در عرصههای بینالمللی و در همه ابعاد اینطور رفتار میکند. در باره دولت کریمه آمده است: «تُعِزُّ بِهَا الاْسْلامَ وَ اَهْلَهُ». مسلمین و هرکسی که اهل اسلام، حالا اگر اسلام را دین همه انبیاء و اولیاء و ملت ابراهیم و حنیف که «هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ» هستند بگیریم انگار این میشود که در این دولت همه انسانهای الهی و کسانی که به انبیای الهی معتقد هستند عزت پیدا میکنند. «تُعِزُّ بِهَا الاْسْلامَ وَ اَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهْلَهُ» و در این دولت همه کسانی که دو رویی و نفاق دارند، ولو اینکه اسم اسلام و دولت مکتبی روی خود میگذارند خداوند آنها را خوار میکند. نفاق هم یعنی اینکه بین عمل و رفتار و نتایج کارشان با آن چیزی که ادعا میکنند تفاوت وجود دارد. مثلا دولتی بیاید مثل آقای بنیصدر بگوید من میخواهم دولت آزادی درست کنم، ولی معلوم میشود این اصلا ژنرال پینوشه آمریکایی است. این دیکتاتور و مستبد است. پس این مغایرت و نفاق دارد. دولتی که میگوید من سوسیالیست و طرفدار افراد مستضعف و فقیر هستم، ولی خودش هم پولدارزاده است و هم پولدار است، دولتی که میگوید من خط امام را دنبال میکنم و نخستوزیر امام هستم و بعد با امام همراه نباشد، دولتی که میگوید من ذوب در ولایت هستم و باید سپر ولایت باشیم و بعد تمرد میکند و معلوم میشود که اصلا تابع نیست، این نفاق و چندگانگی و دوگانگی میشود. اهل نفاق هم کسانی هستند که از این دوگانگی منافع خود را تأمین میکنند. «وَ تَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاه اِلى طاعَتِکَ» کسانی که وقتی مسئول شدند و وقتی که مسئول نیستند دعوت کنندگان به سوی خدا هستند. مِنَ الدُّعاهِ اِلى طاعَتِکَ. به مردم میگویند نه اینکه شما باید از دولت حمایت کنید، نه! یا به مردم نمیگویند شما باید تابع ما باشید و از ما تبعیت مطلق کنید؛ میگویند شما باید در اطاعتالله تابع خدا باشید. یعنی قصد این دولت خودش نیست، حاکمیت خدا و ارزشهاست. این دولت هم میخواهد در راس دعوتکنندگان به خدا و اطاعت از خدا باشد. «وَ الْقادَه اِلى سَبیلِکَ»! خداوند ما در راه تو باشیم. این دولت کریمه دولتی است که در صراط مستقیم الهی است و «أنعمت علیهم» است و خداوند به آن نعمت داده است و در این راه پیشوا است. «وَ تَرْزُقُنا بها کَرامَه الدُّنْیا وَ الاْخِرَه»، حاصل این دنیا این است که کرامت دنیا و آخرت را هم برای خودش و هم برای اعضای دولتش و هم برای ملت و حکومت به ارمغان میآورد. این خیلی مسیر مهمی است. این دولت را دولت مکتبی میگویند. حالا نمونه آن چیست؟ نمونه آن آقای رجایی و باهنر و مهدوی کنی است. اینان کسانی هستند که از قبل در پی دعوت الیالله بودند و در سبیل الهی راه رفتند. برای خودشان هیچ نمیخواستند و هرچه میخواستند برای خدا بود. به قول شهید نواب صفوی «همه چیز و همه کار صرفا برای خداست.» بعد از رفتنشان هم «الدُعاه اِلى طاعَتِ الله» هستند.

یکی از ویژگیهای دولت شهید رجایی این بود که روی نماز اول وقت خیلی تاکیدمی کرد و پیگیر میشد. در عصر امروز، عدهای از دولتیها حتی معتقدند که اینها ربطی به دولت ندارد. جایگاه دولت مکتبی را در برابر احکام الهی توصیف بفرمایید.

اصل نماز این است که خداوند میفرماید: «الَّذینَ إِن مَکَّنّاهُم فِی الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاه» (۱) اینها نماز را به پا میدارند که یکی از جلوههای آن نماز اول وقت است. عمق نگاه یک انسان الهی در دولت مکتبی عبارت زیبای شهید رجایی است: «به نماز نگویید کار دارم، به کار بگویید وقت نماز است.» این نمازی که او میگوید اصلاً توجه به نماز است. این بخش اول است که اقامه نماز است. مرحله دوم این است که پاک است. یک لحظه خلاف در آن نیست. بیتالمال را نگه میدارد. پسر او آمده سر کوچه نخستوزیری و موتورهایی را که چیده شده است را دیده بود. نوجوان بود. به یکی از افراد آنجا گفت: «یکی از این موتورها را به من بده تا دوری بزنم.» مسئول حفاظت گفت: «اینها مال همه است، موتور خودم را میدهم که با آن دور بزنی.» با موتور مسئول حفاظت آنجا دوری زد. رجایی با خبر شد و به مسئول حفاظت آنجا تندی کرد. به او گفت: «هر وقت هر کسی اینجا آمد باید به او موتور بدهی که دور بزند یا اینکه چون پسر نخستوزیر است به او موتور میدهی؟» او هم گفت: «موتور خودم بود، اگر موتور کس دیگری بود که درجا عزلم میکردید.» این را حساب کنید با کسانی که در دولتشان آدمهایی پیدا شدند که از بیتالمال مسلمین سوءاستفاده کردند. دفاع هم میکنند. این چقدر با رفتار رجایی‌‌ فرق میکند؟ این مسئله مهمی است. مراقبت از نماز اول وقت و روضه و کار شبانهروزی و تواضع و مزد نخواستن و تقلید از امام از ویژگیهای شهید رجایی بود. میگفت من مقلد امام هستم، نه اینکه متمرد در مقابل امام باشد. این‌‌ همان یگانگی است. وحدت بین گفتار و رفتار است. نفاق این است که در گفتار بگوید من ذوب در ولایت هستم و خط امام را میروم و فرزند عزیز امام هستم و راهی غیر از خط امام را برود. یا کسانی که میگویند ما در خط امام هستیم، ولی تابع ولایت نیستندو اسم آن را هم خط ولایت گذاشتهاند. اصل خط امام، ولایتپذیری است. رئیس جمهور و مسئولین و وزرا در دولت مکتبی و دولت کریمه باید مقلد امام باشند. منظور هم از امام امامت جامعه است. بحث شخص نیست. باید مقلد اصل ولایت فقیه باشد که در حقیقت، پیوند ناگسستنی خداوند با مردم است. آن هم بر مبنای فقه اسلامی. چون او حرف فقه را میزند و بر مبنای عدالت اسلامی و تقوا عمل میکند. این دولت مکتبی میشود. به همین علت است رجایی وقتی نخستوزیر میشود ملت او را می‌‌شناسند که چه انسان پاک و خدایی است. مرحوم سید احمد خمینی میگفت: «امام خیلی به آن معنا توجهی به رجایی نداشت، ولی وقتی اخلاص رجایی را دید آن چنان به رجایی علاقمند شد که حد ندارد.» او در عمل نشان داد و امام این را قبول دارد. باید آقای رجایی را در عمل دید. لذا برای ملت ما چنین فردی هنوز حسرت است. تیپ آقای احمدینژاد که روی کار آمد مردم یک مقدار امیدوار شدند که شاید دولت رجاییگونه روی کار میآید. تیپ اصلاحطلبها میدانند اگر اسم رجایی را بیاورند، کسی باور نمیکند. هیچ وقت دولت اصلاحات نمیگوید من دولت رجایی هستم. اگر چنین چیزی را هم بگوید همه به او میخندند و میدانند این خط امام و خط رجاییگونه نیست، اما مدتی که از دولت آقای احمدینژاد گذشت معلوم شد این هم خط امام نیست. خط امام خط لاجوردی و عراقی است. امام در باره شهید عراقی فرمود: «آقای عراقی به تنهایی ۲۰ نفر بود و برادر، فرزند و عزیز خوب من بود.» شهید لاجوردی ذوب در امام بود و هر چه را که امام میخواست انجام میداد، بدون اینکه از امام خرج کند. اینها عناصر دولت، حکومت و حاکمیت مکتبی میشوند. تنها راه علاج مشکلاتی مثل مسکن، یارانه، بیکاری، اشتغال، آب و... این است که دولتی که سر کار میآید دولت مکتبی و رجاییگونه باشد، برای خدا کار کند، برای خودش هیچی نخواهد، «اَللّهُمَّ اِنَّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فِى دَوْلَه کَریمَه: تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَ اَهْلَهُ» ُ و دنبال شهادت باشد.

ویژگی برجسته شهید رجایی زهد ایشان بود. آیا دولت مکتبی مدافع زهد است یا رفاه؟ قبلا دولتمردان ما مردم را به تجملگرایی و مصرف توصیه میکردند. دولت در این زمینه چگونه باید عمل کند؟

آیا کرامت با فقر همخوانی دارد؟ مسلما نه. در دولت کریمه فقر وجود ندارد. آیا کرامت با این میخواند که مردم را گرفتار یارانه کند و دست مردم به طرف دولت دراز باشد و وزیر اقتصاد و دارایی بگوید ما که میخواهیم یارانه بدهیم مصیبت عظمی داریم؟ دولت کریمه آنچنان مردم را دارای درآمد مشروع، حلال و گسترده میکند «وَ اَغنِ کُلَّ فَقِیر» و هر فقیری را با کرامت غنی میکند، به نحوی که درآمد دارد و به دولت مالیات میدهد، نه اینکه از دولت یارانه بگیرد. این امر یک تحول فکری میخواهد. آقایان میگویند دولت ما، دولت رفاه ملی است. مگر در اسلام قرار است رفاه ملی باشد؟ خیر! در اسلام رفاه عادلانه تامینکننده کرامت دنیا و آخرت باید باشد. این دو خیلی با هم فرق میکنند. کشاورز ما که دارد تولید میکند، آیا باید درآمد مکفی از راه حلال داشته باشد یا نه؟

اگر چنین درآمدی داشته باشد میتواند زکاتش را بدهد و کشور با زکات آباد میشود. «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاه وَ آتَوُا الزَّکَاه» چنین کسانی نماز را اقامه میکنند و در سایه نماز زکاتشان را میدهند و زکات، فقر را ریشهکن میکند. منظور از زکات مالیات اسلامی است. بخشی از این مالیات اسلامی در دولت اسلامی به همت آقایان قرائتی و مرحوم عسکراولادی انجام شد که زکات را از هر منطقه و روستایی که میگیرند برای‌‌ همان منطقه خرج میکند و معادلش را دولت میدهد. در چنین دولتی فقیر و معیشت و تنگنایی پیدا نمیشود. طرف پول، درآمد، خانه، ماشین و آپارتمان دارد و گردشش هم به راه است، ولی یک حالت تنگنا برایش هست. در حالی که سابقا مردم چنین رفاه و امکاناتی را نداشتند و اصلا فقر حاکم بود، ولی مردم گرفتار این تنگنای معیشتی نبودند. چرا این معیشت تنگنایی برایش وجود دارد؟ چون فرموده است «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَه ضَنکًا» (۲) هر کس از ذکر و یاد خدا دل بگرداند، خدا او را گرفتار معیشت تنگنایی میکند. از آن طرف هم میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَ اتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَ الأَرْضِ» (۳) اگر مردم این دیارها ایمان بیاورند و تقوای الهی را در پیش بگیرند، درهای برکات را از آسمان و زمین به رویشان میگشاییم.

دولت کریمه دولت برکت، مبارک و پربرکتی است، مردم در سایه این دولت مانند دولت علی (ع) و پیامبر اسلام (ص) ثروتمند و غنی میشوند. مثال دیگر هندوستان است، وقتی اسلام به هندوستان رفت، از تاجمحل گرفته تا بقیه جاهایش یک کشور ثروتمند و پربار شد، ضمن اینکه هنوز اسلام واقعی در آنجا پیدا نشده بود. وقتی انگلستان به آنجا رفت، هندوستان مستعمره آن شد و فقر، فلاکت، تجاوز و ظلم و ستم به سمت مردمش سرازیر شد و الان میبینید هندوستان چقدر فقیر دارد. اسلام این کشور را تبدیل به یک حکومت اسلامی، مستقل و هندی کرد و انگلیسیها آن را تبدیل به کمپانی هند شرقی کردند. تفاوت تاثیر اسلام بر تاریخ را در جایجای جهان میتوان دید.

مفاسد اجتماعی در برخی عرصهها موجب نگرانی جدی شده است، مثل مانور تجملاتی بچه پولدارها که رهبری هم در این باره تذکر دادند. دولت مکتبی در این عرصه چه وظایفی دارد؟

دولت مکتبی مردم را دارای درآمد میکند تا این تبعیض طبقاتی پدید نیاید. در ماه مبارک رمضان همه میخوانند: «اَللّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ» خدایا! هر فقیر را پولدار کن. وقتی پولدار شد دیگر احساس فقر نمیکند. دولت کریمه اجازه اسراف، تبذیر، تکاثر، تفاخر و تجمل را نمیدهد. چرا؟ چون «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» (۴) کسی که ماشین آنچنانی سوار میشود و خانه آنچنانی میسازد میخواهد به دیگران فخر بفروشد. چرا میخواهی خانه بسازی؟ میخواهی خانهای بسازی که زیبا، قشنگ و خوب باشد که بتوانی در آن آرامش و آسایش داشته باشی، خوب مهمانی بدهی و پذیرایی و تفریح کنی و آرام بخوابی. همه این کارها را هم بکن، از خانه یک مسلمان نباید فقر و فلاکت ببارد، اما پول ساختن این خانه از راه حلال باشد و بهگونهای نباشد که وقتی مردم نگاه میکنند دلشان بسوزد. جامعه آنقدر دچار اختلاف طبقاتی باشد که برلوسکونی باغ چند هکتاریاش را به پادشاه عربستان ـ خادمالحرمین! ـ میفروشد. آیا او حاکم مسلمین است؟ مگر پولی که با آن ویلا را میخرد پول مسلمین نیست؟ آیا عملکرد او بر مبنای حقوق ارزشی است؟ برلوسکونی و پادشاه عربستان مثالهای عینی مترفین هستند. «وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِکَ قَرْیَه أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُواْ» (۵) وقتی اعمال دیاری موجب میشود که خدا بخواهد اهل آن دیار به نابودی کشیده شوند، آنان را به خوشگذرانی امر میکند تا به انحراف و فساد بپردازند. اینکه فرانسه یا ایتالیا در سایه دولت خود به فساد میپردازند، مثالی از همین آیه است.

بنابراین دولت کریمه، مکتبی، اسلامی و رجاییگونه دولتی است که ظاهر و باطنش یکی است. شهید عراقی میگفت اگر قمارباز هستی، قاپت را صاف بینداز. مسئولین دولت کریمه قاپشان را با مردم و خدا صاف میاندازند و رو راست هستند. از این افراد در کشورمان داریم. انسانهایی که در این ۳۷ سال در اوج قدرت و هر جا که حضور داشتند برای خدا و ملت کار کردند، نه برای خودشان. «اَلنَّاسُ مِنهُم فِی رَاحَه»، مردم از دستشان در آسایش بودند. یکی از این افراد مرحوم عسکراولادی بود که خدا رحمتش کند، چقدر از او قرضالحسنه میگرفتند، خانهدار میشدند، ازدواج میکردند، مشکلات مالیشان حل میشد. لاجوردی منافق را توابی میکرد که به جبهه میرفت و مجاهد فی سبیلالله میشد و خدا به او انعام شهادت میداد. چنین دولتی، دولت رجاییگونه میشود. کسانی هستند که ۳۷ سال در قدرتاند نه یک ریال خلاف کردند، نه هدیه، زمین و خانهای گرفتند و پاک و صادق برای خدا کار کردند و هنوز هم دارند برای خدا کار میکنند.

رجایی‌‌ همان کسی است که وقتی رئیسجمهور شد، گفت: «اگر میخواهید به من خدمت کنید گهگاه به یادم بیاورید من‌‌ همان محمدعلی رجایی کاسه و بشقاب فروش و بچه یتیمِ از قزوین آمده هستم.» یادآوری این موضوع را خدمت به خودش میداند. مؤتلفه اسلامی افتخار میکند در شهریور ماه کسانی را به این انقلاب تقدیم کرده است که هر کدام اسوه هستند. همه میگویند وقتی چریک فراری میشود دستش باز است که گناه و خلاف کند، ولی شهید اندرزگو یک گناه و خلاف نکرد. میلیونها تومان پول در اختیارش داشت، ولی به خانوادهاش پول غیر طبیعی نمیداد. چنین فردی چریک اسلامی، مسلمان و مخلص خداست. چه کسانی زندانبان، دادستان و انقلابی بهتر از لاجوردی و کچویی، رئیسجمهوری مثل رجایی، نخستوزیری مثل باهنر، رئیس قوه قضائیه مثل بهشتی و رئیس دادستان مثل قدوسی میشوند؟

انشاءالله خدا توفیق بدهد راه عزیزانمان را دنبال کنیم و به ملتمان توفیق بدهد با روی کار آوردن یک دولت کریمه همه مشکلاتش حل شود و عزت و اقتدار اسلامی را بالاتر ببرد.

پینوشتها:

(۱) سوره حج آیه ۴۱

(۲) سوره طه، آیه ۱۲۴

(۳) سوره اعراف، آیه ۹۶

(۴) سوره اسرا، آیه ۲۷

(۵) سوره اسرا، آیه ۱۶

https://shoma-weekly.ir/LvbUj1