
چرایی تشکیل جبهه پایداری
زارعی: کسانی که در جریان اصولگرایی بودند، در فتنه 88 عملکرد متفاوتی از خود نشان دادند. و لذا اگر همه اینها را اصولگرا بدانیم، همه اینها امتحان خوبی پس ندادند. کسانی از این دوستان اگر حامی جریان فتنه نبودند، اما در برابر آن سکوت کردند، تعدادی از آنها هم نسبت به فرمایش رهبری و آنچه که فتنه قلمداد فرمودند و تأکید کردند که میبایستی به تبیین شرایط و فضای مکدری که در جامعه بعد از انتخابات 88 به وجود آمده بود و بعضا مردم دچار سردرگمی شده بودند، پرداخت، در این زمینه برخی از این دوستان عملکرد مناسبی نداشتند. اتفاقی که در اوایل سال 90 درخصوص عدم تمکین به فرمایش مقام معظم رهبری در مورد ادامه کار آقای مصلحی مطرح شد، نوعی سرخوردگی در جریان حامی گفتمان سوم تیر به وجود آورد و این ظرفیت، ظرفیت بسیار قابل توجهی بود، ظرفیتی بود که هم در انتخابات 88 و هم در سال 84 خود را نشان داده بود. جبهه پایداری اساسا به عنوان یک چتر یا عَلَمی برای حجم انبوهی از حامیان سوم تیر تشکیل شد تا این انرژی کماکان در خدمت منویات مقام معظم رهبری انقلاب قرار بگیرد.
اساسا هم بنا نبود ما لیست مستقلی داشته باشیم. ما دنبال مذاکره بودیم، منتهی وقتی ساختاری برای جبهه متحد تنظیم شد، ما نسبت به آن ساختار اشکال داشتیم.
ضمناً فضای حاکم بر شرایط سیاسی کشور هم مهم بود. پیشبینی ما این بود که جریان اصلاحات که دارد خودش را برای انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی آماده میکند، جریانی است که نهایتاً بر اساس عملکردشان در فتنه، در انتخابات به دنبال تضعیف نظام خواهند بود و به دلیل سیاستهایی که از بیرون به آنها دیکته میشود انتخابات را بهنوعی تحریم میکنند و در انتخابات شرکت نخواهند کرد و اگر آنها در انتخابات شرکت نکنند، باید در کشور رقابت و فضای شادابی برای انتخابات پیش بیاید که در مجموع همین اتفاق هم افتاد. اگر اصلاح طلبان میخواستند حضور قوی در انتخابات داشته باشند، قطعا ما هم لیست مستقلی نمیدادیم و به هر نحوی بود در برابر اصلاحطلبان ترجیح میدادیم با دوستانی که به عنوان اصولگرا قبول داریم، با اصلاح طلبان رقابت کنیم و به یک نحوی به توافق برسیم.
اینها شدند قاضی و دیگران شدند ساکتین و مردودین فتنه
بادامچیان: اگر میخواستند در انتخابات شرکت کنند، میتوانستند وحدت کنند، چون در جبهه متحد اصولگرایان دو نفر برای دوستان جا گذاشتند و گفتند که شما یک ضلع هستید. یک ضلع، قبلاً جبهه پیروان امام و رهبری بود و در انتخابات مجلس هشتم ایثارگران و دیگران بودند، یک ضلع هم رایحه خوش بود. این دوستان تداوم رایحه خوش هستند، به همین علت هم بحث شد که شما یک ضلع باشید. اگر جبهه پیروان رهبری با 15 تشکل دو نفر دارد، جمعیت ایثارگران و رهپویان هم دو نفر دارند، جمعیت شما هم دو نفر داشته باشید که سه ضلع تشکیل شود. البته در این قضایا از طرف آقایان لاریجانی و قالیباف هم دو نفر اضافه شد و نظر جمع این بود که اینها هم اصولگرا هستند و در این جمع بمانند.
این مجموعهای بود که میشد در آن حرفها و نظرات دوستان مطرح شود و آن چیزی که بود با هم دسته جمعی حرکت کنیم و طبعاً اثراتش در انتخابات عظیم 12 اسفند بیشتر بود.
حالا اگر این نوع وحدت را قبول نداشتند و به سلیقهشان نمیخورد، اشکالی ندارد. یک موقع هست که این نوع وحدت به سلیقه نمیخورد و میگویند ما نیروهای بهتری داریم. ما فکر میکنیم این سلیقه است و به آنها هم احترام میگذاریم، اما زمانی این شیوه پیش گرفته میشود که شما چرا از این افراد دعوت کردید؟ اینها میشوند قاضی و آنها میشوند ساکتین فتنه، مردودین فتنه. اینها میتوانند یک کسانی را در خودشان به هر دلیلی راه ندهند، اما اینکه یک مجموعهای که در راس آن جامعه روحانیت مبارز هست و از آن حمایت میکند، جامعه مدرسین از آن حمایت میکند، حضرت آیتالله مهدوی و حضرت آیتالله یزدی هستند و مجموعههایی مثل موتلفه که با نیم قرن سابقه، از خط ولایت تبعیت میکنند، اینها نشسته و قبول کردهاند، خب به نظرات آنها احترام میگذاشتند، ولی این احترام همین الان هم در صحبت آقای زارعی نیست. ایشان میفرمایند بله اینها اصولگرا هستند، اما آن اصولگرایی که ما میگوییم نیستند. مگر قرار است تمام اصولگرایان همانی که ما میگوییم باشند یا آنچه که این دوستان میگویند باشند؟ اینها حق دارند، انسانند، افراد متدینند، مجتهدند، بعضیهای آنها هم مجتهد جامعالشرایط هستند. خب این انتقاد جدی است. میتوانستند اینها این حرفها را نزنند. مسئله دیگری که انتقاد داشتیم این بود که در واقع تخریبی برخورد کردند. من از این قضیه متأسفم و امیدوارم که خود عزیزانمان جبران کنند. بعضی از نشریات و پایگاههای خبری همراه اینها حسابی وارد صحنه شدند. مثلا یک شخصیتی مثل آقای مهندس باهنر را ساکت فتنه دانستند. یک آدمی که نایب رئیس مجلس شورای اسلامی است و در مجلس شورای اسلامی سابقه دارد و از کسانی است که با بنده در مجلس دوم جزو گروه 99 نفر مخالف آقای میرحسین موسوی رأی دادیم، در حزب جمهوری اسلامی، ضد میرحسین موسوی بودیم، چون میدانستیم افکار التقاطی و قدرتطلبانه و بعضی از مسائل را دارد. آن وقت ما بیاییم یک شخصیت کشور را اینطور فضاسازی کنیم؟ یا حالا اینکه رئیس مجلس شورای اسلامی را جزو کسانی بدانیم که در فتنه سکوت کردند؟ نمیخواهم بگویم که نظر اشکال دارد. هر کسی میتواند نظرش را محترمانه بگوید، اما اگر صحبت از اصولگرایی است، این اصولگرایی نیست که ما مطلقگرا خودمان را قاضی کنیم و بعد هم بیاییم در جبهه متحد اصولگرایان بگوییم که اگر این دیدگاهها را بپذیرید، هستیم! اینکه وحدت نشد. وحدت یعنی گذشت از بعضی از مواضع و همراه شدن، نه اینکه هرچی طرف میگوید، بگوییم چشم. این تبعیت است و وحدت نیست.
من فکر میکنم هرکسی که کمی دقت کند، متوجه میشود که آقای دکتر زارعی که از عناصر اصلی جبهه پایداری هستند، دید خود را مطلق میدانند و معتقدند هرچه را خودشان صحیح میدانند، همه از علما و جامعتین قبول کنند و من به همین انتقاد دارم. شما معتقدید که فلانی در جریان فتنه فعال نبوده است، اما آیتالله مهدوی معتقدند که این فرد فعال بوده است، شما حق دارید نظر خود را بر آیتالله مهدویکنی تحمیل کنید؟ حق دارید نظرتان را بر آقایان عسگراولادی، دکتر ولایتی، حداد، تقوی، حسینی بوشهری و کعبی تحمیل کنید؟ شما اگر رفته و حرفهای خودتان را زدهاید، اینقدر قبول داشته باشید که اگر دیگران هم حرف شما را قبول نداشته و خودشان دلایل دیگری داشته باشند، حق دارند با هم جمع شوند و آخرش هم رای با مردم است.
علما نشستند و منشور نوشتند، اینها میگویند شما که خودتان منشور را نوشتید، به آن عمل نکردید! شما بگویید من برخی از این افراد را منطبق با آن منشور نمیدانم، خب من میگویم که نظر شما برای خودتان محترم است، اما برای ما که متّبع نیست. ما که حرفهای شما را قبول نداریم. آقایان رفتند بحث کردند و گفتند اینها را بگذارید کنار، پاسخ دادند که طبق نظر ولیفقیه، هدف ما جذب حداکثری، دفع حداقلی است، اینها هم آدمهایی هستند که ما قبول داریم اصولگرا هستند.
بعد میگویند از اول به ما هجمه کردند. چرا هجمه کردند؟ چه کسانی هجمه کردند؟ آیتالله مهدویکنی که دائماً شما را به وحدت دعوت کرد. رفتید و با آقای تقوی و دیگران صحبت کردید و گفتند بیایید یک ضلع این جبهه بشوید و با هم کار کنیم. این هجمه بود؟ اینکه برخی از افراد نسبت به شما بعضی چیزها را بگویند، خب آن نکات دیگری است. بله! این دوستان وقتی شروع به تخریب دیگران کردند که اینها در فتنه ساکت بودند، آن یکی مردود بوده و این یکی اصولگرا نیست و این یکی چی چی هست، انتظار دارند که هیچ کس هیچ چیزی نگوید؟
مسئله مهم اینجاست که آن جریان انحرافی که خاتون را مطرح کرد، حمایت جدی از جبهه پایداری کرد. در نشریه «شما» یک سئوال مطرح شد که آیا شما سازش کردید یا نه؟ لطفا جواب بدهید. بنویسید نه آقا! ما با این جریان نیستیم. همینطور که آقای زارعی فرمودند نه ما با جریان انحرافی نیستیم، البته بعد از آن گفتند کسانی که این حرفها را میزنند، دچار عقبافتادگی فکری هستند، خب چرا توهین؟ اینها نظراتشان را دادند. در نشریه «شما» آمده که این نشریه به این شکل از شما حمایت کرده و این تلقی پیش آمده، شما لطفاً جواب بدهید.
سعی کردیم تا آنجا که امکان دارد بر اصول تأکید کنیم
زارعی: اینکه آقای بادامچیان میفرمایند که شما نظرات برخی از افراد را در آن ساختار نپذیرفتید، چه حقی دارید که تحمیل کنید؟ ما تحمیل نکردیم. ما گفتیم که اگر این ترکیب باشد، ترکیبی که در مذاکره حضوری با مجموعه دوستان به آن رسیدیم و قبول هم کردند که اصلاح کنند، ولی در عمل برخی نگذاشتند، قبول نکردیم، ما چون قبول نکردیم این همه حرف شنیدیم. ما اگر از روز اول به جبهه متحد میرفتیم و آنجا ساکت و حرف گوش کن مینشستیم، دیگر این همه متهم به جریان انحراف و نفاق نمیشدیم. آقایان تحمل نکردند و گفتند که شما نمیآیید از دایره خارج هستید. به نظر من برخی از عواملی باعث شد که فضا برای خود دوستان جبهه متحد سنگینتر شد، همین موضعگیریها علیه جبهه پایداری بود. پایداری سعی کرد تا آنجا که امکان دارد بر اصول تأکید کند نه بر شخصیتها. مبنای ما باید اصول باشد، نه افراد. افراد را باید با حق سنجید نه حق را با افراد.
آیا جبهه متحد جایی است که افراد بروند و ساکت بنشینند؟
بادامچیان: تمام حرفها این بود که آیا جبهه پایداری حق میدهد که هر کس که بر طبق وظیفهاش عمل کند و اگر عمل کرد، آیا اصولگراست یا نه حتی آیتاللهمهدویکنی و آیتالله یزدی و دیگران؟ اگر این را قبول کنند، جای این بحثها دیگر نمیماند، اما اگر اینطور باشد که چون ما این حرفها را میزنیم، همه باید گوش کنند، این همان بداخلاقی است.مسئله دوم که ایشان همین الان دو باره هم فرمودند که ما چون نرفتیم ساکت بنشینیم، اینطور شد. آیا جبهه متحد جایی است که افراد بروند و ساکت بنشینند؟ این یک ضلع است، این تهمت و بداخلاقی نیست؟ اینکه گفتند شما قبول نمیکنید و از دایره خارج هستید. ممکن است کسی عصبانی شده باشد و به ایشان گفته که شما چون قبول نمیکنید پس از دایره خارج هستید، آیا این موضع جبهه متحد اصولگرایان بود که تا آخر میگفت وحدت کنید؟ بنده و آقای کوثری رفتیم دنبال اینکه وحدت شود. اینکه جبهه پایداری بر اصول تکیه دارد نه افراد، مگر جبهه متحد بر اصول تکیه ندارد؟ آیا منفعتی برای او مطرح است؟ یا آیتالله مهدوی اهل این نوع کارهاست؟ اینکه بیانیه میدهد و تایید میکند، یعنی حواسش نیست؟
در مجموعهای که آقایان دارند، دو نفر از جامعه روحانیت هستند. آقایان تقوی و ابوترابی و دو نفر از جامعه مدرسین هستند جناب آقای آیتالله کعبی، آیتالله حسینی بوشهری و سه نفر هم کسانی هستند که در جلسه 30 نفره در حضور آقای احمدی نژاد تشکیل شد و ایشان فرمودند که این سه نفر باشند.
من بحثی ندارم که جبهه پایداری این دوستان را میپسندد یا نه، اصلا نمیخواهد با آقای مهدویکنی و آقای یزدی باشد. من میگویم این حقشان است.
ما احترام آیتالله مهدویکنی و هم آیتالله یزدی را داریم
زارعی: نه اصلا من این را قبول نمیکنم، ما احترام آیتالله مهدویکنی و هم آیتالله یزدی را داریم و این یک نوع بیاحترامی در بحث دوستان متحد است که به اسم علما کار میکنند و از علما خرج میکنند و بعد میخواهند همه تبعیت کنند.
این یک نوع تخریب است که یک عده به نام علما کار میکنند
بادامچیان: این یک نوع تخریب است که یک عده به نام علما کار میکنند و آنها بیخبرند و اطلاع ندارند. آدمهای صاف و سادهای هستند. چرا این حرفها را بزنیم که بعداً گیر کنیم. شما یک عده دوستان را خودتان قبول دارید و مورد احترام ما هم هستند و هیچ مشکلی هم نداریم، دو نفر از 23 نفری هم که مانده بود، در جبهه متحد از جبهه پایداری گذاشتند، مجموع جبهه متحد جمعگرا است، گروهگرا نیست که هرکه از ماست قبول و هرکه از ما نیست قبول نیست.
و اما در بخش دوم به صراحت، هم در مصاحبه و هم الان فرمودند که مبنای جبهه پایداری مخالفت با جریان انحرافی است، قبول است. دست شما درد نکند، اما بگویید که چرا اینها از شما حمایت کردند؟ خب این را جواب
دهید.
رقابت بین خانواده اصولگرایان کمسابقه قلمداد میشود
زارعی: بیخود کردند. یک نشریهای برداشته و حرفی را زده.
همین رقابت بین خانواده اصولگرایان هم یکی از پیشامدهایی است که در تاریخ کشور ما تا الان کمسابقه قلمداد میشود. ما به دنبال این بودیم که چنانچه افرادی در چهارچوب منشور اصولگرایی انتخاب شوند و کارها پیش برود، وحدت پیدا کنیم، ولی نهایتاً و به دلایلی که عرض کردم این اتفاق نیفتاد و جبهه پایداری هم به این نتیجه رسید که در انتخابات لیست بدهد. به نظر من این برای کشور ما تجربه بسیار ارزشمندی است و در جبهه پایداری هم فقط بحثمان مجلس نیست، بلکه بحث گفتمانی است.
خوب بود همانطور که ما احترام میگذاشتیم، دوستان هم احترام میگذاشتند
بادامچیان: ما هیچ مشکلی برای اینکه گروهی شکل بگیرد و نامزد معرفی کند نداریم. خوب بود همانطور که ما احترام میگذاشتیم، دوستان هم احترام میگذاشتند و اینکه میفرمایند گفتمان رهبری که انتخاب اصلح است، آیا در بین این نامزدهای جبهه متحد افراد اصلح نبود، به جای آنکه همه را یک تیپ از خودشان بگذارند؟ غیر از این دو سه نفری که اینها نظر داشتند. یکی از انتقادها همین است. میگوییم اگر کسی گفت من اصولگرا و در خط ولایت هستم، فرمودند آدمهای اصلح و قوی و کارآمد را بگذارید. بحث ما همین است که اگر هر کدام به کارمان نگاه کنیم، انشاءالله رقابت اصولگرایانه را در مرحله دوم، خوب انجام میدهیم. این بهترین راه و وظیفه ماست. ما معتقدیم که همین بحثها و هدایتها موجب شد که الحمدلله روز 12 اسفند یومالله پرشوری شد. انشاءالله در انتخابات 15 اردیبهشت هم ملت ما با دید باز از بین افرادی که هستند، انتخاب میکنند. هر کسی را هم که ملت انتخاب کرد، باید احترام بگذاریم.