فعالان سیاسی شیعه امروز همچنان در مورد مسائل جاری در کشور اختلاف نظر دارند. برخی که در اقلیت قرار دارند معتقدند، از آنجا که حکومت به صورت جدی به عهد و پیمان خود در سالهای منجرشده به گفتوگو پایبند نبوده است، لازم است تا استراتژی مسلحانه تقویت شود.
کامران کرمی- شیعیان عربستان سعودی اقلیتی مهم و برجسته به شمار میروند. بیشتر این جمعیت در استان الشرقیه، که از نظر اقتصادى بزرگترین منطقهی نفتى در عربستان است، زندگى میکنند. شیعیان در عربستان همواره مورد تبعیضهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قرار میگیرند و هویتشان انکار میشود و به عنوان اقلیتی کوچک به هیچ وجه نمیتوانند خواستار این باشند که به نفوذ سیاسی زیادی در این کشور دست یابند.
از این رو، تبعیضهای مختلف در طول زمان گویای این واقعیت است که شیعیان همواره در فشار هستند و نمیتوانند بسان شهروندان عربستان از حقوق اولیهی خود بهرهمند گردند. در چنین فضای تبعیضآلودی، شیعیان در پاسخ به محدودیتهای موجود سعی نمودند تا با تأسیس جنبشهای انقلابی و بهرهگیری از راهکارهای مسلحانه، هویت شیعی را زنده نمایند.
استدلال نگارنده این است که سیاست سرکوب و پاسخ قاطع حکومت از یک سو و تغییر شرایط داخلی و منطقهای از سوی دیگر موجب گردید تا شیعیان به سمت راهکارهای مسالمتآمیز و گفتوگو با حکومت، تغییر استراتژی دهند.
در واقع به حاشیه رفتن راهکار انقلابی با دولت سعودی منجر به بهبود وضعیت شیعیان استان شرقی گردید. هرچند که حاکمان سعودی متناوباً تبعیضها را علیه شیعیان روا میدارند و در این فضا، موفقیت اقلیت شیعی منوط به اتخاذ راهبرد چانهزنی و استفاده از فضاهای بهوجودآمده برای گفتوگو با حکومت است.
سیاستهای تبعیضآمیز حکومت
فرقهگرایی در عربستان سعودی پدیدهای شایع است و تبعیض ضدشیعی خود را به شکلهای گوناگون نشان میدهد. شیعیان در دوران حاکمیت سعودیها همواره در معرض تبعیضهای رسمی و تضییع حقوق اجتماعیشان در محورهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی قرار داشته و دارند.
به لحاظ تاریخی، نظام پادشاهی مسئولیت قابل توجهی در این رابطه دارد و سابقهی اعمال بسیاری از رویههای تبعیضآمیز به زمان تشکیل دولت و مراحل اولیهی توسعهی آن برمیگردد. در کشوری چون عربستان سعودی که بنیانهای مشروعیت آن بر پایهی اصول وهابیت و اتحاد تاریخی با آن نهفته است، شیعهزدایی و ضدیت با شیعیان همچون یک اصل است و از قرن هجدهم میلادی تا به امروز شواهد تاریخی زیادی در این زمینه به چشم میخورد.
توضیح و تبیین اهمیت فوقالعادهی فتوا در این رابطه کمک زیادی به فهم موضوع میکند. برای نمونه، شیخ ناصر العمر، یکی از فعالان نوسلفی سرشناس، در سال 1993 یادداشتی برای هیئت کبارالعلما (کمیتهی علمای ارشد) در رابطه با نفوذ شیعیان در تمامی عرصههای حکومت فرستاد. این یادداشت تلاش میکرد تا توجه دولت را به اهمیت جایگاه شیعیان که ادعا میشد در عرصههای آموزش، بازرگانی، کشاورزی و فعالیتهای تبلیغاتی رو به افزایش است، جلب نماید.
در واقع هدف این یادداشت متذکر شدن این مهم به دولت و علما بود که اتخاذ مواضع تساهلی و رواداری در قبال شیعیان ناگزیر موجب به مخاطره افتادن حکومت سعودی میگردد.
شکلگیری جنبشهای شیعی
مجموعهی نابرابریها و برخوردهای بعضاً نژادپرستانهی حکام سعودی و فقهای وهابی در طول سالیان گذشته سبب تولد جنبشهای اعتراضی شیعیان و بروز ناآرامیهایی شده است که بررسی آنها میتواند زوایای آشکارتری را هویدا سازد. تبعیضهای سیاسی در کنار تبعیضهای اجتماعی و اقتصادی، موجبات تبدیل شدن شیعیان به اپوزیسیون حکومت را فراهم و آنان را به جهتگیریهای نظام حاکم حساس کرده و باعث شده است تا نارضایتی خود را به اشکال مختلف ابراز کنند.
شرایط اجتماعیـاقتصادی و مذهبی شیعیان استان شرقی نقش بسیار مهمی را در روند سیاسی کردن و ظهور فعالیتهای سیاسی شیعیان ایفا کرده و فضای مناسبی را برای تکوین اپوزیسیون شیعه فراهم آورده است. در حقیقت عملکرد حکومت سعودی در رویارویی با رقبای داخلی، به ویژه شیعیان و حجازیها، نقش مؤثری را در بازآفرینی اختلافات مذهبی، اجتماعی و سیاسی کشور ایفا نموده است.
بر این اساس، در سال 1970 سازمانی انقلابی با نام سازمان انقلاب اسلامی شبهجزیرهی عربستان به وجود آمد که تا چندین سال فعالیتهای آن به صورت پراکنده بود. در سال 1975 این تشکل فعالیتهای خود را در منطقهی شیعهنشین شرقیه متمرکز ساخت و پس از قیام کعبه و منطقهی شرقیه، رسماً اعلام موجودیت کرد. چون این سازمان بر اساس ایدئولوژی اسلامی طرحریزی شده بود، تلاش داشت تا در وهلهی نخست به مردم آگاهی سیاسی دهد.
سازمان انقلاب اسلامی در اوایل سال 1991 به «الحرکه الاصلاحیه» تغییر نام داد و اعلام کرد که خود را جنبشی وطنپرست میداند. سرانجام دولت سعودی به چند دلیل، که از جملهی آنها تحولات ایدئولوژیک جنبش اصلاحیه از حالتی انقلابی به اصلاحی بود، حاضر شد با نمایندگان جنبش گفتوگو و مذاکره کند. یکی از این رهبران شیخ حسن الصفار بود که در سال 1993 با قبول دعوت فهد به عربستان رفت. آلسعود طی مذاکراتی با سازمان، که منجر به پایان دادن به مبارزات آنها شد، توافق کرد که آزادی اعمال مذهبی در منطقهی شیعهنشین احساء تضمین گردد، اما پس از آنکه دولت به تدریج اوضاع را مهار کرد، از عمل به مفاد قرارداد خودداری نمود، به نحوی که تا کنون این قرارداد عملی نشده است.
قیام شیعی و امکان یا امتناع سقوط آلسعود
در فضای سرکوب و تضعیف نهادهای شیعی، شیعیان به دنبال هویت خود، راهکارهای مختلفی از انقلابیگری تا گفتوگو و چانهزنی با حکومت را در پیش گرفتهاند، اما تا کنون به ایدهآل خود نرسیدهاند. جامعهی شیعی به 2 دلیل نتوانسته است یک جنبش اعتراضی دامنهدار و هدفمند را تشکیل دهد.
اختلاف بر سر استراتژیهای مبارزاتی و نگرش وهابی و سیاستهای تبعیضآمیز هدفدار حکومت 2 مانع اصلی در حرکت رو به جلو بوده است که دلایل این ناکامی را نیز میتوان این گونه تحلیل نمود:
1. استراتژیهای متفاوت مبارزاتی؛
فعالان سیاسی شیعه، امروز همچنان در مورد مسائل جاری در کشور اختلاف نظر دارند. برخی که در اقلیت قرار دارند معتقدند، از آنجا که حکومت به صورت جدی به عهد و پیمان خود در سالهای منجرشده به گفتوگو پایبند نبوده است، لازم است تا استراتژی مسلحانه تقویت شود. این رهبران، که دارای دیدگاه رادیکال هستند، عمدتاً بازداشت شدهاند یا در خارج از قلمروی پادشاهی عربستان به سر میبرند.
دیگر رهبران شیعی، که در اکثریت قرار دارند، بر این باورند که با وجود ناکامی حکومت در انجام کامل تعهداتش نسبت به جامعهی شیعی، پذیرش شرایط اندک بهبودیافتهی کنونی از بازگشت به حالت مقابله و درگیری بهتر است و توانسته است تا حدی به بهبود وضعیت رفاهی شیعیان در شرق عربستان و گفتوگو با حکومت بینجامد. با این حال، این دیدگاههای متعارض تا حدودی پتانسیل شیعیان سعودی را تحلیل داده است.
2. نگرش وهابی و سیاست سرکوب
میتوان گفت که مخالفت با شیعیان، تا زمانى که وهابیت از ارکان و اجزاى اصلى رژیم سعودى باشد، از سوى دولت سعودی مورد حمایت قرار میگیرد و بنا بر مقتضیات زمان و برآوردهاى استراتژیک، به کار گرفته خواهد شد؛ همچنان که عربستان از این ابزار براى کنترل بخشهاى شیعهنشین خود و دیگر مناطق شیعهنشین در کشورهاى همجوار از جمله عراق و بحرین و گسترش وهابىگرى در نقاط دیگر از جمله آسیاى مرکزى، افغانستان و پاکستان بهره برده است.
با این حال، جنبش اعتراضی شیعیان در عربستان میتواند پیامدهایی را متوجه پادشاهی عربستان سعودی نماید که در این بین تضعیف مشروعیت و حضور یک اپوزیسیون فعال از مهمترین پیامدها هستند.
در پایان باید گفت که جنبش اعتراضی شیعیان در عربستان همواره یکی از نگرانیهای مقامات سعودی در سالهای اخیر به شمار میرود و به خصوص در موج تحولات جهان عرب در سال 2011 موسوم به بیداری اسلامی این نگرانی مضاعف گردیده است. اینکه در این شرایط قیام شیعی چه پتانسیلهایی برای سرنگونی آلسعود دارد منوط به تحلیل شرایطی است که در بالا بدان اشاره گردید.
در واقع پیوند ساختار قدرت با ایدئولوژی وهابیت، قدرت سرکوب حکومت، ضعفهای ساختاریـنهادی، اختلاف در نگاه مبارزاتی و همچنین فقدان حمایتهای خارجی باعث شده است تبعیض علیه شیعیان تداوم داشته باشد و برونرفت از وضعیت موجود بدون توجه به واقعیتها ثمربخش نخواهد بود. از این رو، رهبران و نخبگان شیعی میبایست، ضمن پذیرش واقعیتهای موجود و در پیش گرفتن استراتژیهای مسالمتآمیز مبتنی بر گفتوگو و تعامل، ارتباط خود را با دیگر گروهها از جمله اسلامگرایان میانهرو و دیگر گروههای لیبرال و شبکههای داخلی افزایش دهند.
تأکید بر وحدت ملی، همزیستی، همکاری و محوریت اسلام برای از بین بردن تردیدها نسبت به عدم وفاداری به رژیم سعودی از جمله استراتژیهایی است که در سالهای اخیر از سوی رهبران شیعی طراحی گردیده و منجر به بهبود وضعیت شیعیان شده است و تداوم آنها در فضای جدید میتواند این وضعیت را بهتر هم بکند.
*متن تلخیص شده از سایت برهان
از این رو، تبعیضهای مختلف در طول زمان گویای این واقعیت است که شیعیان همواره در فشار هستند و نمیتوانند بسان شهروندان عربستان از حقوق اولیهی خود بهرهمند گردند. در چنین فضای تبعیضآلودی، شیعیان در پاسخ به محدودیتهای موجود سعی نمودند تا با تأسیس جنبشهای انقلابی و بهرهگیری از راهکارهای مسلحانه، هویت شیعی را زنده نمایند.
استدلال نگارنده این است که سیاست سرکوب و پاسخ قاطع حکومت از یک سو و تغییر شرایط داخلی و منطقهای از سوی دیگر موجب گردید تا شیعیان به سمت راهکارهای مسالمتآمیز و گفتوگو با حکومت، تغییر استراتژی دهند.
در واقع به حاشیه رفتن راهکار انقلابی با دولت سعودی منجر به بهبود وضعیت شیعیان استان شرقی گردید. هرچند که حاکمان سعودی متناوباً تبعیضها را علیه شیعیان روا میدارند و در این فضا، موفقیت اقلیت شیعی منوط به اتخاذ راهبرد چانهزنی و استفاده از فضاهای بهوجودآمده برای گفتوگو با حکومت است.
سیاستهای تبعیضآمیز حکومت
فرقهگرایی در عربستان سعودی پدیدهای شایع است و تبعیض ضدشیعی خود را به شکلهای گوناگون نشان میدهد. شیعیان در دوران حاکمیت سعودیها همواره در معرض تبعیضهای رسمی و تضییع حقوق اجتماعیشان در محورهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی قرار داشته و دارند.
به لحاظ تاریخی، نظام پادشاهی مسئولیت قابل توجهی در این رابطه دارد و سابقهی اعمال بسیاری از رویههای تبعیضآمیز به زمان تشکیل دولت و مراحل اولیهی توسعهی آن برمیگردد. در کشوری چون عربستان سعودی که بنیانهای مشروعیت آن بر پایهی اصول وهابیت و اتحاد تاریخی با آن نهفته است، شیعهزدایی و ضدیت با شیعیان همچون یک اصل است و از قرن هجدهم میلادی تا به امروز شواهد تاریخی زیادی در این زمینه به چشم میخورد.
توضیح و تبیین اهمیت فوقالعادهی فتوا در این رابطه کمک زیادی به فهم موضوع میکند. برای نمونه، شیخ ناصر العمر، یکی از فعالان نوسلفی سرشناس، در سال 1993 یادداشتی برای هیئت کبارالعلما (کمیتهی علمای ارشد) در رابطه با نفوذ شیعیان در تمامی عرصههای حکومت فرستاد. این یادداشت تلاش میکرد تا توجه دولت را به اهمیت جایگاه شیعیان که ادعا میشد در عرصههای آموزش، بازرگانی، کشاورزی و فعالیتهای تبلیغاتی رو به افزایش است، جلب نماید.
در واقع هدف این یادداشت متذکر شدن این مهم به دولت و علما بود که اتخاذ مواضع تساهلی و رواداری در قبال شیعیان ناگزیر موجب به مخاطره افتادن حکومت سعودی میگردد.
شکلگیری جنبشهای شیعی
مجموعهی نابرابریها و برخوردهای بعضاً نژادپرستانهی حکام سعودی و فقهای وهابی در طول سالیان گذشته سبب تولد جنبشهای اعتراضی شیعیان و بروز ناآرامیهایی شده است که بررسی آنها میتواند زوایای آشکارتری را هویدا سازد. تبعیضهای سیاسی در کنار تبعیضهای اجتماعی و اقتصادی، موجبات تبدیل شدن شیعیان به اپوزیسیون حکومت را فراهم و آنان را به جهتگیریهای نظام حاکم حساس کرده و باعث شده است تا نارضایتی خود را به اشکال مختلف ابراز کنند.
شرایط اجتماعیـاقتصادی و مذهبی شیعیان استان شرقی نقش بسیار مهمی را در روند سیاسی کردن و ظهور فعالیتهای سیاسی شیعیان ایفا کرده و فضای مناسبی را برای تکوین اپوزیسیون شیعه فراهم آورده است. در حقیقت عملکرد حکومت سعودی در رویارویی با رقبای داخلی، به ویژه شیعیان و حجازیها، نقش مؤثری را در بازآفرینی اختلافات مذهبی، اجتماعی و سیاسی کشور ایفا نموده است.
بر این اساس، در سال 1970 سازمانی انقلابی با نام سازمان انقلاب اسلامی شبهجزیرهی عربستان به وجود آمد که تا چندین سال فعالیتهای آن به صورت پراکنده بود. در سال 1975 این تشکل فعالیتهای خود را در منطقهی شیعهنشین شرقیه متمرکز ساخت و پس از قیام کعبه و منطقهی شرقیه، رسماً اعلام موجودیت کرد. چون این سازمان بر اساس ایدئولوژی اسلامی طرحریزی شده بود، تلاش داشت تا در وهلهی نخست به مردم آگاهی سیاسی دهد.
سازمان انقلاب اسلامی در اوایل سال 1991 به «الحرکه الاصلاحیه» تغییر نام داد و اعلام کرد که خود را جنبشی وطنپرست میداند. سرانجام دولت سعودی به چند دلیل، که از جملهی آنها تحولات ایدئولوژیک جنبش اصلاحیه از حالتی انقلابی به اصلاحی بود، حاضر شد با نمایندگان جنبش گفتوگو و مذاکره کند. یکی از این رهبران شیخ حسن الصفار بود که در سال 1993 با قبول دعوت فهد به عربستان رفت. آلسعود طی مذاکراتی با سازمان، که منجر به پایان دادن به مبارزات آنها شد، توافق کرد که آزادی اعمال مذهبی در منطقهی شیعهنشین احساء تضمین گردد، اما پس از آنکه دولت به تدریج اوضاع را مهار کرد، از عمل به مفاد قرارداد خودداری نمود، به نحوی که تا کنون این قرارداد عملی نشده است.
قیام شیعی و امکان یا امتناع سقوط آلسعود
در فضای سرکوب و تضعیف نهادهای شیعی، شیعیان به دنبال هویت خود، راهکارهای مختلفی از انقلابیگری تا گفتوگو و چانهزنی با حکومت را در پیش گرفتهاند، اما تا کنون به ایدهآل خود نرسیدهاند. جامعهی شیعی به 2 دلیل نتوانسته است یک جنبش اعتراضی دامنهدار و هدفمند را تشکیل دهد.
اختلاف بر سر استراتژیهای مبارزاتی و نگرش وهابی و سیاستهای تبعیضآمیز هدفدار حکومت 2 مانع اصلی در حرکت رو به جلو بوده است که دلایل این ناکامی را نیز میتوان این گونه تحلیل نمود:
1. استراتژیهای متفاوت مبارزاتی؛
فعالان سیاسی شیعه، امروز همچنان در مورد مسائل جاری در کشور اختلاف نظر دارند. برخی که در اقلیت قرار دارند معتقدند، از آنجا که حکومت به صورت جدی به عهد و پیمان خود در سالهای منجرشده به گفتوگو پایبند نبوده است، لازم است تا استراتژی مسلحانه تقویت شود. این رهبران، که دارای دیدگاه رادیکال هستند، عمدتاً بازداشت شدهاند یا در خارج از قلمروی پادشاهی عربستان به سر میبرند.
دیگر رهبران شیعی، که در اکثریت قرار دارند، بر این باورند که با وجود ناکامی حکومت در انجام کامل تعهداتش نسبت به جامعهی شیعی، پذیرش شرایط اندک بهبودیافتهی کنونی از بازگشت به حالت مقابله و درگیری بهتر است و توانسته است تا حدی به بهبود وضعیت رفاهی شیعیان در شرق عربستان و گفتوگو با حکومت بینجامد. با این حال، این دیدگاههای متعارض تا حدودی پتانسیل شیعیان سعودی را تحلیل داده است.
2. نگرش وهابی و سیاست سرکوب
میتوان گفت که مخالفت با شیعیان، تا زمانى که وهابیت از ارکان و اجزاى اصلى رژیم سعودى باشد، از سوى دولت سعودی مورد حمایت قرار میگیرد و بنا بر مقتضیات زمان و برآوردهاى استراتژیک، به کار گرفته خواهد شد؛ همچنان که عربستان از این ابزار براى کنترل بخشهاى شیعهنشین خود و دیگر مناطق شیعهنشین در کشورهاى همجوار از جمله عراق و بحرین و گسترش وهابىگرى در نقاط دیگر از جمله آسیاى مرکزى، افغانستان و پاکستان بهره برده است.
با این حال، جنبش اعتراضی شیعیان در عربستان میتواند پیامدهایی را متوجه پادشاهی عربستان سعودی نماید که در این بین تضعیف مشروعیت و حضور یک اپوزیسیون فعال از مهمترین پیامدها هستند.
در پایان باید گفت که جنبش اعتراضی شیعیان در عربستان همواره یکی از نگرانیهای مقامات سعودی در سالهای اخیر به شمار میرود و به خصوص در موج تحولات جهان عرب در سال 2011 موسوم به بیداری اسلامی این نگرانی مضاعف گردیده است. اینکه در این شرایط قیام شیعی چه پتانسیلهایی برای سرنگونی آلسعود دارد منوط به تحلیل شرایطی است که در بالا بدان اشاره گردید.
در واقع پیوند ساختار قدرت با ایدئولوژی وهابیت، قدرت سرکوب حکومت، ضعفهای ساختاریـنهادی، اختلاف در نگاه مبارزاتی و همچنین فقدان حمایتهای خارجی باعث شده است تبعیض علیه شیعیان تداوم داشته باشد و برونرفت از وضعیت موجود بدون توجه به واقعیتها ثمربخش نخواهد بود. از این رو، رهبران و نخبگان شیعی میبایست، ضمن پذیرش واقعیتهای موجود و در پیش گرفتن استراتژیهای مسالمتآمیز مبتنی بر گفتوگو و تعامل، ارتباط خود را با دیگر گروهها از جمله اسلامگرایان میانهرو و دیگر گروههای لیبرال و شبکههای داخلی افزایش دهند.
تأکید بر وحدت ملی، همزیستی، همکاری و محوریت اسلام برای از بین بردن تردیدها نسبت به عدم وفاداری به رژیم سعودی از جمله استراتژیهایی است که در سالهای اخیر از سوی رهبران شیعی طراحی گردیده و منجر به بهبود وضعیت شیعیان شده است و تداوم آنها در فضای جدید میتواند این وضعیت را بهتر هم بکند.
*متن تلخیص شده از سایت برهان