آقای یکی یدونه- من هرچقدر هم که تلاش کنم نام این ماشین بسیار مدل بالا که حالا دیگه موضوع جوکهای شبکههای اجتماعی است را مخفی کنم، نمیشود که نمیشود. حتما میفهمید چیه، ولی با این حال اسمش را نمیگویم تا بیش از این سوژه نشود.
جالب اینکه در چند سال اخیر، مدلهای مختلفی از این معجزه قرن هم به بازار آمده و در حال رقابت با یکدیگر هستند. یکی از همین جدیدهاش هم نصیب ما شد. آنگاه که از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم؛ ولی در این ارابه پر شتاب میگنجیدم، چند سوال نسبتا فنی برایم پیش آمد.
همین بود که دیدم دفترچه راهنما هم دارد. باور کنید دروغ نمیگویم، دفترچه داشت؛ ولی این یکی حرف من را حتما باور میکنید که من جواب هیچکدام از سوالات نسبتا فنی خودم را نگرفتم.
مثلا اینکه این ماشین جدید که یکی از فرقهایش با آن معمولیها در صندوقش بود، چگونه در صندوق خود را میگشود. هرچه گشتم کمتر یافتم. یکی هم گفت گشتیم نبود، نگرد نیست. حالا چرا؟ چون ماشین جدید شده بود و یک عدد به یکان مدل آن اضافه شده بود؛ اما دفترچه راهنما همان دفترچه ماشین معمولیها بود!
یعنی احساس من را در آن لحظه اگر جویا باشید باید بگویم، این بود که به من بگویند همین هم از سرت زیاده! اصلا نمیدونم چرا این روزها که صحبت ورود ماشینهای خارجی و رقابت نفسگیر آنها با داخلیها است، این موضوعات به ذهن آدم میرسه! ولی به خودتان نگیرید!