امید قهرمانی
این بار جناب یکی یدونه یک کاریکاتور دید که در این چند سطر به توصیف آن میپردازیم. آقای یکی یدونه در پیادهروی خیابانی در حال حرکت بود که ناگهان صحنهای توجه او را جلب کرد. شلوغی آن صحنه و افراد زیادی که دور آن جمع شده بودند یکی یدونه را کشاند وسط ماجرا. یک سگ پای فردی را گاز گرفته بود و ول کن هم نبود. آن بیچاره هم هر چه بر سر سگ میکوبید و زور میزد خلاص نمیشد. پس از دو سه ثانیه نکتهای یکی یدونه را از اصل ماجرا فارغ کرد. همه افراد حاضر در صحنه به جای این که به کمک آن فرد بروند در حال فیلمبرداری و عکسبرداری با گوشیهای موبایل خود بودند. و احتمالاً در این فکر که همین امشب آن را در اختیار سایتهای مختلف قرار دهند تا به نام آنها ثبت شود. چه افتخاری! خون مصدوم بیچاره روی زمین جاری شده بود و جای دندانهای سگ روی بدن او خودنمایی میکرد. ناگهان یکی یدونه فریاد زد: «ایستادید تماشا میکنید؟!» و بعد با چوبی که دقیقاً جلوی چشم همه تماشاگران بود بر سر و صورت سگ کوبید و او را فراری داد. سگ هوهو کشان صحنه را ترک کرد اما موبایلها همچنان به سمت مصدوم روی زمین افتاده بود. یکی یدونه دوباره فریاد زد: «باز هم که تماشا میکنید!» بعد یادش آمد که کسی گوشش بدهکار نیست. گفتند: «چی؟!» یکی یدونه هم گفت: «با شما نبودم. به خودتان نگیرید».