در طول نیم قرن اخیر نابینایان اگر نگوییم بهسادگی، اما با گذر از برخی موانع در دانشگاههای دولتی، آزاد و علمی کاربردی حضور یافتهاند.

تحصیل، اشتغال، نوع نگاه برخی افراد جامعه، نامناسب بودن اماکن شهری و حمل و نقل عمومی و ... بخشی از مشکلات هموطنان ما هستند که با عصای سفید به عنوان راهنما در کنار ما تردد می کنند، راه می روند و زندگی می کنند. مشکلاتی که دست و پنجه نرم کردن با آنها تنها با اراده پولادین نابینایان شدنی است. به مناسبت روز عصای سفید به سراغ یکی از همکاران نابینایمان به نام مجید سرابی رفتیم. وی چند سالی می شود که در «ایران سپید» مطالب فرهنگی را برای این بخش مغفول اما بلند همت جامعه تولید می کند.
امید قهرمانی
بیشتر میخواهیم در باره مشکلات اجتماعی نابینایان صحبت کنیم. ابتدا هم از تحصیل شروع میکنیم. آیا تحصیل برای نابینایان در کشور ما کار سادهای است؟
امر تحصیل برای افرادی با آسیبهای بینایی مثل بقیه مواردی که برای این افراد هست، با معضلاتی مواجه است. این طور نیست که بگوییم کار ساده است، اما بالاخره آن قدرها هم ناممکن نیست. تا زمانی که مدارس ویژه افراد نابینا و کمبینا وجود دارد، تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی آنها با تسهیلات نسبتاً ویژه و نسبی فراهم است.
بهطور عادلانه در شهر تقسیم شده است یا عزیزان ما باید راههای طولانی را طی کنند؟
این نکته مهمی است. متأسفانه در سطح کشور فقط مراکز استانها دارای آموزشگاههای مختص نابینایان هستند یا فقط در پایتخت وجود دارد و در شهرستانها مراکز آموزش ویژه نابینایان خیلی کم هستند. مثلاً زرینشهر در استان اصفهان مرکز آموزش نابینایان ندارد و باید از شهرها و روستاها به اصفهان بیایند.
اما در آموزش عالی تحصیل نابینایان در مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا همواره با مشکلات زیادی همراه است. این نکتهای است که نمیتوان از آن غافل شد، چون اگر در مقاطع تحصیلی پایینتر توسط آموزش و پرورش یا سازمان کودکان استثنایی کتابهای بریل یا نوار تهیه میشود، در دانشگاه نهادی وجود ندارد که این کار را انجام بدهد و منطقاً هم نمیتواند وجود داشته باشد که مثلاً برای هر واحد دانشگاهی یک واحد ویژه نابینایان داریم که دروس را به کتابهای بریل یا سیدی و امثالهم تبدیل میکند. بنابراین در سطح کارشناسی و بالاتر جبراً خود دانشجو باید پیگیری و کتابها و نوارها را تهیه کند. این مسئلهای است که به هر حال آسیبهایی را برای تحصیلات عالی نابینایان به همراه دارد.
بر همین اساس است که مشاهده میکنید میزان شرکتکنندگان نابینا در آزمونهای کارشناسی ارشد و دکترا بسیار اندک است و با وجود این که سازمان سنجش با سازمان استثنایی کشور همکاریهایی در خصوص تبدیل سئوالات اختصاصی به خط بریل انجام میدهد، ولی نبود منشی متخصص برای متقاضیان شرکت در کارشناسی و مقاطع بالاتر، همیشه مشکل ایجاد کرده است و بسیاری از نابینایان با آن که از دانش کافی برای شرکت در آزمون برخوردار هستند، به خاطر نبودِ منشی با دانش، همیشه یا نمرات پایینتری میآورند و یا بهسختی نمرات لازم را کسب میکنند. اینها مواردی هستند که بر سر راه تحصیل نابینایان ایجاد مشکل میکند.
حالا فرض بگیریم برخی از نابینایان در دانشگاه هم قبول شدند و به دانشگاه رفتند، آیا در آنجا امکاناتی هست که بتوانند درست تحصیل کنند؟
در طول نیم قرن اخیر نابینایان اگر نگوییم بهسادگی، اما با گذر از برخی موانع در دانشگاههای دولتی، آزاد و علمی کاربردی حضور یافتهاند.
و مشکلاتشان؟
مشکلاتشان همان مواردی است که عرض کردم. یکی این که در دانشگاه جایی برایشان وجود ندارد و حتی نمیتواند وجود داشته باشد که کتابهای مناسب آنها را چاپ کند. باید یکسری تشکلهای غیردولتی (NGO) تشکیل شوند و یا تشکلهای غیردولتیای که فعال نیستند، فعال شوند تا کتابها را تبدیل به بریل یا ضبط کنند. دانشگاهها هم نمیگویند که چون منطقاً کاری به عهده ما نیست، پس کاری نمیکنیم. دانشگاهها و خود اساتید هم تا جایی که میسر باشد برخی از تسهیلات را برای نابینایان فراهم و تلاش میکنند تا تحصیل آنان با کمترین مشکل انجام شود.
در مورد اشتغالشان هم بفرمایید که اساساً چه مشاغلی برای آنان مناسب است؟ و آیا این مشاغل این ظرفیت را دارند که عزیزانمان را بپذیرند؟
بحث اشتغال هم یکی از مباحث بسیار مهم و پرمعضل است. با توجه به امکانات موجود در کشور، نابینایان و کمبینایان فقط میتوانند در رشتههای علوم انسانی شرکت و مدرک اخذ کنند، ولی در رشتههای مثلاً فنی مهندسی به علت فقدان شیوههای نوین آموزش و تجهیزات لازم برای آموزش نابینایان آنها خیلی کم به این رشتهها روی میآورند، مگر این که خیلی مشتاق و طالب باشند. بنابراین عموم مشاغل مناسب نابینایان در علوم انسانی خلاصه میشود. علوم انسانی رشتههای متعددی مثل حسابداری، ادبیات، حقوق، تاریخ و... دارد، اما نکته مهم این است که نابینایان غالباً یا در رشته ادبیات و یا در رشته حقوق پذیرفته میشوند، درحالی که نابینایان میتوانند در رشتههای کارشناسی حسابداری یا مدیریت بازرگانی هم تحصیل کنند.
با همین امکانات موجود؟
نه، مثلاً در رشته حسابداری، برای آموزش درسهایی مثل آمار یا ریاضیات جدید باید یکسری امکانات تمهید و سبک، سیاق و متد آموزش هم باید عوض شود که یک نابینا بتواند آموزش ببیند، ولی در هر صورت یک فرد نابینا میتواند صاحب تخصص شود. متأسفانه ذهنیت عام این است که افراد نابینا صرفاً میتوانند تلفنچی خوبی شوند. تلفنچی شدن مناسب کسانی است که تحصیلات عالی ندارند، ولی کسانی که تحصیلات عالی دارند و صاحب تخصص هستند، میتوانند به عنوان کارشناس در رشته تحصیلی خود مشغول به کار شوند. من کسانی را میشناسم که مثلاً کارشناسی ارشد رشته تاریخ را دارند، ولی متأسفانه این رشته بهقدری مغفول واقع شده است که حتی کسانی که در این رشته دکتر هم گرفتهاند، با یک مافیا مواجهاند، چه رسد به نابیناها و کمبیناهایی که در این رشته تحصیل کردهاند. حتی در رشته حقوق هم همه آنهایی که در این رشته شرکت و مدرک اخذ کرده، نتوانستهاند به عنوان وکیل در همه جا مشغول به کار شوند، مگر با ممارست و تلاشهای زیاد. به هر حال میشود از این افراد استفاده کرد.
نکتهای که برای هر انسانی مهم است، تفریح کردن است. آیا تفریح کردن برای نابینایان در جامعه ما راحت است؟
افراد نابینا میتوانند سینما بروند، اما با شروطی. این که سازمان سینمایی کشور حداقل در سینماهایی که زیر نظر دولت هستند، تسهیلاتی را برای نابیناها فراهم کنند. چگونه؟ مثلاً با ارائه دستگاههایی شبیه مترجم همزمان، میشود فیلم را برای نابینا و کمبینا توضیح داد تا آنها هم استفاده کنند، ولی چون اینها فراهم نیستند، تفریح نابیناها با محدودیت همراه است.
متناسبسازی شهرها برای نابینایان به کجا رسید؟
بحث متناسبسازی محیط شهری، مبلمان شهری و اماکن عمومی فقط در حد بحث باقی مانده، البته اقداماتی صورت گرفته است که چندان بنیادین و ساختاری نیستند و با ناکارشناسیهایی هم مواجه بوده است، صرفاً به این دلیل که اتفاقی ولو به شکل صوری بیفتد.
الان در امر متناسبسازی پیادهروها در خیابانهای کلیدی شهر تهران مثل خیابان انقلاب و ولیعصر یا در ایستگاههای مترو موزائیکهایی را طراحی کردهاند، اما این بخشها ذاتاً نهتنها به درد یک فرد نابینا نمیخورد، بلکه به درد آدمهای بینا هم نمیخورد، چون تردد در آنها فرد را با سختی مواجه میکند. از طرف دیگر ستونکهایی را گذاشتهاند که فقط امر تردد موتورسیکلتها را منظم کرده است، یعنی موتورسیکلتهایی که بهجای خیابان در پیادهروها تردد میکنند، با وجود این ستونکها دستکم در پیادهرو نظم میگیرند!
بنابراین نتیجه میگیریم متناسبسازی محیط شهری، اماکن عمومی و مبلمان شهری انجام نشده و یا در حد مراحل اولیه صورت گرفته است و متأسفانه همین موارد معدود هم غیر کارشناسانه انجام شدهاند.
آیا استعداد نابینایان که فراوان هم هست، تحویل گرفته میشود؟
این هم مثل بحث اشتغال افراد نابیناست. اگر موضوع اشتغال افراد نابینا واقعاً مورد پذیرش قرار بگیرد و مسئولین و متولیان امر بخواهند به امر اشتغال توجه کنند، به استعدادهای این افراد هم توجه میکنند، اما وقتی این اتفاق نمیافتد، استعدادهای آنان هم مورد بیتوجهی واقع میشود، چون اینها لازم و ملزوم یکدیگرند.
در مورد الحاق قانون عصای سفید به به آئیننامه راهنمایی رانندگی کار تا کجا پیش رفته است؟
چند وقتی است بحث الحاق قانون عصای سفید به آئیننامه راهنمایی رانندگی است، مطرح میشود، ولی فقط در حد مطرح شدن باقی مانده است. البته خانم آلیا که رئیس فراکسیون معلولان در مجلس شورای اسلامی هستند، قولهایی را داده و صحبتهایی هم با آقای ربیعی، وزیر رفاه و تعاون اجتماعی و رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس کردهاند، اما همه اینها در حد صحبت باقی مانده است. اگر این قانون به آئیننامه راهنمایی رانندگی ملحق شود، از جمله محاسنی که دارد آگاهی عموم جامعه را نسبت به حقوق افراد با آسیبهای بینایی بالا میبرد، مثلاً متقاضیان اخذ گواهینامه رانندگی موقع امتحان آئیننامه حداقل میبینند بخشی از سئوالات در باره عصای سفید است. اگر این قانون محقق شود، حداقل یکی از موانع موجود بر سر راه نابینایان را تا حدی مرتفع میسازد.
بیشتر میخواهیم در باره مشکلات اجتماعی نابینایان صحبت کنیم. ابتدا هم از تحصیل شروع میکنیم. آیا تحصیل برای نابینایان در کشور ما کار سادهای است؟
امر تحصیل برای افرادی با آسیبهای بینایی مثل بقیه مواردی که برای این افراد هست، با معضلاتی مواجه است. این طور نیست که بگوییم کار ساده است، اما بالاخره آن قدرها هم ناممکن نیست. تا زمانی که مدارس ویژه افراد نابینا و کمبینا وجود دارد، تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی آنها با تسهیلات نسبتاً ویژه و نسبی فراهم است.
بهطور عادلانه در شهر تقسیم شده است یا عزیزان ما باید راههای طولانی را طی کنند؟
این نکته مهمی است. متأسفانه در سطح کشور فقط مراکز استانها دارای آموزشگاههای مختص نابینایان هستند یا فقط در پایتخت وجود دارد و در شهرستانها مراکز آموزش ویژه نابینایان خیلی کم هستند. مثلاً زرینشهر در استان اصفهان مرکز آموزش نابینایان ندارد و باید از شهرها و روستاها به اصفهان بیایند.
اما در آموزش عالی تحصیل نابینایان در مقاطع مختلف کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا همواره با مشکلات زیادی همراه است. این نکتهای است که نمیتوان از آن غافل شد، چون اگر در مقاطع تحصیلی پایینتر توسط آموزش و پرورش یا سازمان کودکان استثنایی کتابهای بریل یا نوار تهیه میشود، در دانشگاه نهادی وجود ندارد که این کار را انجام بدهد و منطقاً هم نمیتواند وجود داشته باشد که مثلاً برای هر واحد دانشگاهی یک واحد ویژه نابینایان داریم که دروس را به کتابهای بریل یا سیدی و امثالهم تبدیل میکند. بنابراین در سطح کارشناسی و بالاتر جبراً خود دانشجو باید پیگیری و کتابها و نوارها را تهیه کند. این مسئلهای است که به هر حال آسیبهایی را برای تحصیلات عالی نابینایان به همراه دارد.
بر همین اساس است که مشاهده میکنید میزان شرکتکنندگان نابینا در آزمونهای کارشناسی ارشد و دکترا بسیار اندک است و با وجود این که سازمان سنجش با سازمان استثنایی کشور همکاریهایی در خصوص تبدیل سئوالات اختصاصی به خط بریل انجام میدهد، ولی نبود منشی متخصص برای متقاضیان شرکت در کارشناسی و مقاطع بالاتر، همیشه مشکل ایجاد کرده است و بسیاری از نابینایان با آن که از دانش کافی برای شرکت در آزمون برخوردار هستند، به خاطر نبودِ منشی با دانش، همیشه یا نمرات پایینتری میآورند و یا بهسختی نمرات لازم را کسب میکنند. اینها مواردی هستند که بر سر راه تحصیل نابینایان ایجاد مشکل میکند.
حالا فرض بگیریم برخی از نابینایان در دانشگاه هم قبول شدند و به دانشگاه رفتند، آیا در آنجا امکاناتی هست که بتوانند درست تحصیل کنند؟
در طول نیم قرن اخیر نابینایان اگر نگوییم بهسادگی، اما با گذر از برخی موانع در دانشگاههای دولتی، آزاد و علمی کاربردی حضور یافتهاند.
و مشکلاتشان؟
مشکلاتشان همان مواردی است که عرض کردم. یکی این که در دانشگاه جایی برایشان وجود ندارد و حتی نمیتواند وجود داشته باشد که کتابهای مناسب آنها را چاپ کند. باید یکسری تشکلهای غیردولتی (NGO) تشکیل شوند و یا تشکلهای غیردولتیای که فعال نیستند، فعال شوند تا کتابها را تبدیل به بریل یا ضبط کنند. دانشگاهها هم نمیگویند که چون منطقاً کاری به عهده ما نیست، پس کاری نمیکنیم. دانشگاهها و خود اساتید هم تا جایی که میسر باشد برخی از تسهیلات را برای نابینایان فراهم و تلاش میکنند تا تحصیل آنان با کمترین مشکل انجام شود.
در مورد اشتغالشان هم بفرمایید که اساساً چه مشاغلی برای آنان مناسب است؟ و آیا این مشاغل این ظرفیت را دارند که عزیزانمان را بپذیرند؟
بحث اشتغال هم یکی از مباحث بسیار مهم و پرمعضل است. با توجه به امکانات موجود در کشور، نابینایان و کمبینایان فقط میتوانند در رشتههای علوم انسانی شرکت و مدرک اخذ کنند، ولی در رشتههای مثلاً فنی مهندسی به علت فقدان شیوههای نوین آموزش و تجهیزات لازم برای آموزش نابینایان آنها خیلی کم به این رشتهها روی میآورند، مگر این که خیلی مشتاق و طالب باشند. بنابراین عموم مشاغل مناسب نابینایان در علوم انسانی خلاصه میشود. علوم انسانی رشتههای متعددی مثل حسابداری، ادبیات، حقوق، تاریخ و... دارد، اما نکته مهم این است که نابینایان غالباً یا در رشته ادبیات و یا در رشته حقوق پذیرفته میشوند، درحالی که نابینایان میتوانند در رشتههای کارشناسی حسابداری یا مدیریت بازرگانی هم تحصیل کنند.
با همین امکانات موجود؟
نه، مثلاً در رشته حسابداری، برای آموزش درسهایی مثل آمار یا ریاضیات جدید باید یکسری امکانات تمهید و سبک، سیاق و متد آموزش هم باید عوض شود که یک نابینا بتواند آموزش ببیند، ولی در هر صورت یک فرد نابینا میتواند صاحب تخصص شود. متأسفانه ذهنیت عام این است که افراد نابینا صرفاً میتوانند تلفنچی خوبی شوند. تلفنچی شدن مناسب کسانی است که تحصیلات عالی ندارند، ولی کسانی که تحصیلات عالی دارند و صاحب تخصص هستند، میتوانند به عنوان کارشناس در رشته تحصیلی خود مشغول به کار شوند. من کسانی را میشناسم که مثلاً کارشناسی ارشد رشته تاریخ را دارند، ولی متأسفانه این رشته بهقدری مغفول واقع شده است که حتی کسانی که در این رشته دکتر هم گرفتهاند، با یک مافیا مواجهاند، چه رسد به نابیناها و کمبیناهایی که در این رشته تحصیل کردهاند. حتی در رشته حقوق هم همه آنهایی که در این رشته شرکت و مدرک اخذ کرده، نتوانستهاند به عنوان وکیل در همه جا مشغول به کار شوند، مگر با ممارست و تلاشهای زیاد. به هر حال میشود از این افراد استفاده کرد.
نکتهای که برای هر انسانی مهم است، تفریح کردن است. آیا تفریح کردن برای نابینایان در جامعه ما راحت است؟
افراد نابینا میتوانند سینما بروند، اما با شروطی. این که سازمان سینمایی کشور حداقل در سینماهایی که زیر نظر دولت هستند، تسهیلاتی را برای نابیناها فراهم کنند. چگونه؟ مثلاً با ارائه دستگاههایی شبیه مترجم همزمان، میشود فیلم را برای نابینا و کمبینا توضیح داد تا آنها هم استفاده کنند، ولی چون اینها فراهم نیستند، تفریح نابیناها با محدودیت همراه است.
متناسبسازی شهرها برای نابینایان به کجا رسید؟
بحث متناسبسازی محیط شهری، مبلمان شهری و اماکن عمومی فقط در حد بحث باقی مانده، البته اقداماتی صورت گرفته است که چندان بنیادین و ساختاری نیستند و با ناکارشناسیهایی هم مواجه بوده است، صرفاً به این دلیل که اتفاقی ولو به شکل صوری بیفتد.
الان در امر متناسبسازی پیادهروها در خیابانهای کلیدی شهر تهران مثل خیابان انقلاب و ولیعصر یا در ایستگاههای مترو موزائیکهایی را طراحی کردهاند، اما این بخشها ذاتاً نهتنها به درد یک فرد نابینا نمیخورد، بلکه به درد آدمهای بینا هم نمیخورد، چون تردد در آنها فرد را با سختی مواجه میکند. از طرف دیگر ستونکهایی را گذاشتهاند که فقط امر تردد موتورسیکلتها را منظم کرده است، یعنی موتورسیکلتهایی که بهجای خیابان در پیادهروها تردد میکنند، با وجود این ستونکها دستکم در پیادهرو نظم میگیرند!
بنابراین نتیجه میگیریم متناسبسازی محیط شهری، اماکن عمومی و مبلمان شهری انجام نشده و یا در حد مراحل اولیه صورت گرفته است و متأسفانه همین موارد معدود هم غیر کارشناسانه انجام شدهاند.
آیا استعداد نابینایان که فراوان هم هست، تحویل گرفته میشود؟
این هم مثل بحث اشتغال افراد نابیناست. اگر موضوع اشتغال افراد نابینا واقعاً مورد پذیرش قرار بگیرد و مسئولین و متولیان امر بخواهند به امر اشتغال توجه کنند، به استعدادهای این افراد هم توجه میکنند، اما وقتی این اتفاق نمیافتد، استعدادهای آنان هم مورد بیتوجهی واقع میشود، چون اینها لازم و ملزوم یکدیگرند.
در مورد الحاق قانون عصای سفید به به آئیننامه راهنمایی رانندگی کار تا کجا پیش رفته است؟
چند وقتی است بحث الحاق قانون عصای سفید به آئیننامه راهنمایی رانندگی است، مطرح میشود، ولی فقط در حد مطرح شدن باقی مانده است. البته خانم آلیا که رئیس فراکسیون معلولان در مجلس شورای اسلامی هستند، قولهایی را داده و صحبتهایی هم با آقای ربیعی، وزیر رفاه و تعاون اجتماعی و رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس کردهاند، اما همه اینها در حد صحبت باقی مانده است. اگر این قانون به آئیننامه راهنمایی رانندگی ملحق شود، از جمله محاسنی که دارد آگاهی عموم جامعه را نسبت به حقوق افراد با آسیبهای بینایی بالا میبرد، مثلاً متقاضیان اخذ گواهینامه رانندگی موقع امتحان آئیننامه حداقل میبینند بخشی از سئوالات در باره عصای سفید است. اگر این قانون محقق شود، حداقل یکی از موانع موجود بر سر راه نابینایان را تا حدی مرتفع میسازد.