شهرسازی از ارکان سبک زندگی
اگر بتوانیم کلیه عرصه های زندگی خود شامل خانواده، سیاست و ... را بر مبنای اصل تعلیم و تربیت تبیین نماییم، در آن صورت موفق خواهیم شد که سبک زندگی اسلامی را محقق نمائیم. برای مثال در شهرسازی قدیم ما، بازار، حول محور مسجد شکل میگرفت. در میان بازار مسجد قرار داشت که یک مرکز علمی یا حوزه علمیه به عنوان کانون تربیت در مرکز آن قرارداشت. به عنوان مداری که اینها دورش میچرخید. در واقع بازار اسلامی، اوج آرامش است در حالی که امروزه بازار محل مبارزه برای کسب منفعت بیشتر اصل است.
برای تحقق سبک زندگی اسلامی، امروزه باید تلاش کنیم تا هسته مرکزی آن سبک را به گونه امروزی محقق نماییم. در نتیجه، دانشگاه و مراکز علمی و مراکز تعلیم و تربیت باید هسته و نماد اصلی شهر باشد و سایر عرصهها در مدار آن شکل گیرد، حتی ساختمانهای سیاسی نباید شهرتشان بیش از ساختمانهای علمی باشد. ببینیم این چه تاثیری برسبک زندگی خواهد داشت؟ اگر نشانه اصلی شهری مراکز علمی باشد، همه زندگی بر اساس آن تنظیم خواهد شد و چنانکه در نظام زندگی غربی همه چیز با توجیهات اقتصادی قابل تفسیر است، در نگاه اسلامی همه چیز با نگاه تعلیم و تربیت قابل تفسیر خواهد بود. خانواده در این نگاه، بعد از فرد، اولین هسته مشترک اجتماعی است. بنابراین در این نگاه خانواده محل تعلیم و تربیت فرد است. عمر همه هم کوتاه است پس برای رسیدن به آن مقام کمال باید به شدت در حال یادگیری باشند.
عرصه زندگی اقتصادی نیز در نگاه اسلامی، به معنای محل تعلیم و تربیت انسان خواهد بود، یعنی با این نگاه، انسان به گونه ای زندگی میکند که به تعالی او منجر شود و هنگام ورود به عرصه تولید، احساس میکند که در حال جهاد است، چون در این دستگاه فکر میکند. تفاوت اصلی این است که در این نگاه، کلیه عرصه های زندگی انسان شامل نظام خانواده، نظام اقتصادی و حوزههای سیاسی و اجتماعی باید به گونهای شکل بگیرد که انسان بتواند انسانیتش را محقق کند، یعنی اگر نظام تعلیم و تربیت (که همه نهادهای فرهنگساز را شامل شود)، تبدیل به نظامِ رهبرِ همه اینها و مرکز و مداری شود که سایر عرصهها پیرامون آن شکل بگیرند، ما به نتیجه مطلوب و سبک زندگی اسلامی دست خواهیم یافت.
منابع سبک زندگی اسلامی
در مبانی اسلامی، قرآن کریم، سنت و سیره معصومین (ع) از این جهت که منبعث از قرآن است، عقل بشر و تجربه، چهار منبعی هستند که به توصیه اسلام در هر زمینهای به نظریه نیاز داشته باشیم از جمله سبک زندگی، باید به این چهار منبع مراجعه کنیم. ما از این منظر نیز با غرب تفاوت داریم. تفاوتمان با غرب این است که آنها وحی الهی و معارف وحیانی و معصومان را کنار گذاشته اند و ما معتقدیم که مشکلشان از اینجاست، ولی از جهت بهادادن به عقل و تجربه، دستاورهای ارزشمندی داشته اند. از طرفی از پایگاه اسلامی، کسانی ممکن است عقل و تجربه را کنار بگذارند.
نگاه جامعِ اسلامی تقریبا نزدیک به همان اندازه که با کنارگذاشتن معارف وحیانی مخالف است، با کنارگذاشتن عقل و تجربه نیز مخالف است. عقل و تجربه در کنار وحی و معارف وحیانی، برای ما معرفت آفرین است. پس ما برای دسترسی به دانشی جامع باید از همه این منابع استفاده کنیم و نتیجه ای سازگار از اینها به دست آوریم. با یک تلاش روشمند علمی، باید بتوانیم پیامهای سازگاری از اینها به دست آوریم، در این صورت به یک نظریه اسلامی در همه عرصهها ازجمله سبک زندگی دست خواهیم یافت، یعنی برای تعریف سبک زندگی اسلامی باید هر چهار منبع را مورد استفاده قرارداد.
سبک زندگی و هویت ملی
فکر میکنم تهدید اصلی جهانی شدن کمرنگ شدن هویت ملی نیست. اصلیترین تهدید جهانی شدن این است که غرب میگوید من باید جهانی بشوم، یعنی جهان غربی بشود. مسئله این است که ما به لحاظ مبانی فلسفیِ موجود، معتقدیم که غرب انسانی نیست تا جهانی بشود. غرب غیر انسانی است. چراکه فقط به زندگی مادی پرداخته است. هرچند ویژگیهای مثبت و دستاوردهای مثبت غرب را نیز نباید ندیده گرفت. همه دستاوردهای غرب هم منفی نبوده است. به عبارتی پدیده جهانیشدن و حتی کمرنگ شدن برخی هویتها پدیدهای منفی نیست و از سوی دیگر همیشه هم حفظ هویت مثبت نیست.
در واقع برای حفظ هویت باید استدلال عقلانی داشته باشیم. قرآن با تقلید از گذشتگان به اندازه کفر مخالفت کرده است. بنابراین سیر به سوی یک هویت واحد منفی نیست. چنانکه هدف اسلام نیز رسیدن به وحدت است. آنچه مهم است این است که جهانیشدن نباید به معنای غربی شدن جهان باشد بلکه باید این یکسانسازی در جهت تعالی انسان شکل بگیرد. البته در گفتمان امروز، ما در حال سیر به سوی جهانیشدن اسلامی و شاهد گسترش این نگاه در جهان هستیم.