ویژه

نیازمند افزایش غیرت اقتصادی هستیم

حوزه اقتصاد خشن است و با خواهش، التماس و حتی دستور هم پیش نمی‌رود. باید واقعیت‌های اقتصادی در زمان درک شوند و فعالین اقتصادی باید اقتصاد در زمان را مدیریت کنند، والا اقتصاد ضربه خواهند خورد. آتیه مدیریت اقتصادی ما اقتصاد در زمان با توجه به اقتضائات داخلی، منطقه‌ای، شرایط جهانی و نگاه آینده‌نگرانه است.

خارجی بودن- حتی گاه جنس درجه آخر چینی بودن! – در بازار مصرف ایران یک شعار برای فروش کالاها است؛ در حالی که در بسیاری کشورها خارجی بودن یک عیب و امتیاز منفی برای کالا محسوب می شود. ضرورت اعتنای بیشتر به کالای "ساخت ایران" حرف تازه ای نیست اما بازار مصرف "سال‌ها رفت و بدان سیرت و سان است که بود". با دکتر یحیی آل اسحاق عضو برجسته حزب مؤتلفه اسلامی در زمینه فرهنگ مصرف کالای تولید داخل به گفتگو نشسته ایم.

***

مجلس پنجم قانونی را تصویب کرد که نهادهای دولتی حتی‌الامکان از اجناس ایرانی در سازمان‌هایشان استفاده کنند. اولین سئوالم این است که از کی می‌توانیم قانون حتی المقدور را به الزام به خرید کالاهای ایرانی در بیاوریم؟

اصل اینکه بگویید اجبار، در حوزه اقتصاد، جور در نمی آید. در اقتصاد هیچ جبر، امریه و دستوری کاربرد ندارد و نتیجه مناسب نمی‌گیرد. در جایی نتیجه بهینه و راندمان خوبی را در اقتصاد می‌گیرید که اقتصاد را تحت عنوان جبر نمی‌بینید، لذا تقاضای گفتن جبر با ذات اقتصاد در تناقض است، ولی حتی‌المقدور جهت را نشان می‌دهد و اینکه اقتضائات کشور، توجه به تولید داخلی، وضعیت اشتغال، ضرورت‌های ارزی، اقتصاد، مالی و... ایجاب می‌کند تا آنچه که ممکن هست از محصولات داخلی استفاده شود. چرا؟ چون اگر اجبار کردید، یا باید اجبار کنند یا نباید بکنند. در بعضی جاها منافع اقتصادی کشور ایجاب می‌کند یک قطعه، سیستم یا کالا اثر بسیار بالایی دارد ناگزیریم آن را از خارج وارد کنیم و محدود کردن قطعی خسارت‌های فراوانی می‌زند. فرض کنید در یک سیستم یا کارخانه می‌خواهید 80 درصد یا50 درصد آن تولید داخلی است، ولی چیزهای حساسی هستند که اگر کیفیت بالایی نداشته باشند، به کل سیستم صدمه می‌زنند. فرض کنید کوره سیمان که در آن حجم عظیمی را سرمایه‌گذاری کرده‌اند و داخل آن آجر نسوز یا المنت هایی دارد که در داخل تولید می‌کنیم، ولی کیفیت لازم را برای آن واحد عظیم ندارد و اگر اجبار کنید، یک سرمایه‌گذاری چند صد میلیاردی را به خاطر یک آجر نسوز یا المنت یا هواکش یا موتور کلاً خراب می‌کنید. یا نیروگاه یا کارخانه پتروشیمی را در نظر بگیرید. اجبار به این شکل اصلاً منطق ندارد. اجبارش را باید منوط به تشخیص مدیر آن سازمان کرد و باید پذیرفت که آنها تصمیم مناسب را بگیرند.

کلمه اجبار را از این جهت گفتم که هنوز نتوانسته‌ایم حتی کالاهای با کیفیت ایرانی را در جامعه‌مان نهادینه کنیم، آیا قوانین حمایتی ما مشکل دارند؟

خیر. مسئله برندو برندسازی و جا انداختن آن خودش یک دانش و علم است و الزامات و شرایطی دارد. برای اینکه یک برندجا بیفتد از مارکتینگ آن گرفته تا بازاریابی، هنر و اقتضائات مالی، کیفیتی، خدمات بعد از فروش و... مجموعه‌ای از اقدامات باید شکل بگیرد که منجر به برندشدن یک برندشود، والا خیلی‌ها برندهم اعلام می‌کنند، ولی پس از مدت کوتاهی از بین می‌رود. آنچه که در برندمهم است، پایداری آن است. والا همه آنها نام‌ها و حتی طرح‌های قشنگی می‌گذارند، ولی بعد از مدتی میرا می‌شوند. برندیک سری مسائل حرفه‌ای دارد و یک سری مسائل کیفی، مارکتینگ ، اجتماعی و... اینها همه باید دست به دست هم بدهند تا یک برندپایدار شود. فقط با قانون صرف نمی‌شود این کار را کرد. این یک کار تخصصی است. سازمان‌هایی در دنیا هستند ـ البته در داخل کشور هم هستند و کم‌کم دارد پیدایشان می‌شود ـ که اینها با تعهد و قراردادی روی یک کالا و برندکار می‌کنند و آن را در وجدان جامعه می‌اندازند. برای اینکه یک برندبرندشود، ارائه و تصمیم مصرف‌کننده باید به‌گونه‌ای شکل بگیرد که به محض اینکه آن کالا مطرح می‌شود، به شکل خودکار آن برندانتخاب شود. وقتی در باور مصرف‌کننده جا بیفتد که این موضوع درست است، این یک کار فنی و حرفه‌ای است.

در ظرف 200، 300 سال گذشته برای ایرانی‌ها جا افتاده که مثلاً کالای فلان کشور درست است یا فلان مارک و برندماشین چه بزرگ، چه کوچک، چه کامیون و چه سواری به دلیل مجموعه باورهایی که ایجاد شده کارش درست است.

به همین علت مجموعه‌ای از عوامل در زمینه پایداری برندوجود دارند که یک سری از آنها حقیقت است، یعنی نمی‌شود کالایی برند شود و محصولش از نظر کیفیت خوب نباشد، خدمات مناسب بعد از فروش نداشته و محصول یک بار مصرف باشد، قیمت تمام‌شده‌اش نسبت به اقران خودش مناسب نباشد، برخورد متولیان و صاحبان آن برند با مردم همراه با کرامت نباشد یا مسئولیت اجتماعی برای خودش قبول نکند. امروزه صاحبان برندها برای خودشان سرمایه اجتماعی دارند، یعنی می‌دانند چگونه با محیط خود و اجتماعی که با آن سر و کار دارند تعامل کنند. مردم باید آن برندرا به خوشنامی بشناسند، نه بدنامی.

هم وظایف مصرف‌کنندگان و هم وظایف تولیدکنندگان را مطرح کردید. اگر بخواهیم از دید مصرف‌کنندگان نگاه کنیم، اقبال به کالاهای ایرانی چقدر رخ داده است؟ به نظر می‌رسد تمایل به برندهای خارجی خیلی زیاد است.

یک مقدار فرهنگی است که این عیب و یکی از نقص‌های فرهنگی ماست که باید بدون رودربایستی روی آن کار کنیم. در بسیاری از عرصه‌ها عِرق ملی ما خودش را نشان می‌دهد، از جمله در حفظ مرزها و اگر کسی به مرزهای ما چپ نگاه کند، همه می‌رویم و جان می‌دهیم. در مورد باورها و اعتقاداتمان پای عِرقمان می‌ایستیم. در مورد مسائل و منافع اقتصادی به آن اندازه که در مورد اعتقادات و مرزهایمان عِرق داریم، در این زمینه نداریم و هنوز این باور برای ما جا نیفتاده است که دشمن همان‌طور که دارد در مرزها و حوزه اعتقاداتمان با ما می‌جنگد، در حوزه اقتصاد هم دارد با ما می‌جنگد، یعنی می‌خواهد از طریق اقتصاد به هویت، کیان و موجودیت ما ضربه بزند. می‌خواهد ما محصول داخلی نداشته تا اشتغال نداشته باشیم، بیکاری شکل بگیرد و اقتصادمان به هم بریزد و رژیم لطمه بخورد. این سلسله مراتب هنوز برای مردم ما تبدیل به وجدان نشده است. یعنی هنوز مردم ما نمی‌دانند اگر یک محصول داخلی بخرند، اشتغال فرزند، برادر، خواهر و هموطنم تأمین می‌شود و بیکار نمی‌ماند. باید در زمینه برندکردن کالاهای ایرانی کار فرهنگی کرد. نکته دوم واقعیت خود تولید محصول ماست. بعضی از تولیدات ما حقیقتاً از نظر کیفیت، قیمت، فناوری، پایداری، استحکام، زیبایی و... با محصولات رقبایمان فاصله زیادی دارد. دلایلش هم متعدد هستند، از جمله تحریم‌ها. البته بخشی از مسائل به سودجویی‌ها برمی‌گردند، یعنی تولیدکنندگان ما گاهی به سودهای بلندمدت نمی‌اندیشند و به دنبال سودهای کوتاه‌مدت هستند و اولین ضربه را به خودشان می‌زنند. بخشی هم به فناوری برمی‌گردد. مثلاً خودرویی که داریم تولید می‌کنیم که مصرف بالا، ایمنی کم و قیمت بالاتر از رقبا دارد و بدیهی است نمی‌تواند با آنها رقابت کند.

بنابراین علاوه بر مسائل فرهنگی بخشی هم به اقتضائات تولید، خدمات پس از فروش، قیمت، کیفیت، استحکام و آنچه که مربوط به محصول است، برمی‌گردد. نکته دیگر زمینه کشورهای اطراف ماست. ما با پانزده کشور همسایه هستیم. فقط در جنوب کشور 2000 کیلومتر مرز آبی داریم و در تمام اطرافمان هم یا خود کشورها آزاد هستند یا مناطق آزاد داریم. فرض کنید آبادان را در این طرف دارید و بصره را در آن طرف. کالا در بصره به دوسوم یا یک‌سوم قیمت کالای ایرانی و با کیفیت بالاتر و با دسترسی و شرایط بهتر عرضه می‌شود. همین وضعیت در کردستان، چابهار و همه پانزده کشوری که در اطراف دارید، وجود دارد. همه اینها با شرایط بد اقتصادی که الان در دنیا هست دارند با شرایط تخفیفی کشورهایی مثل چین به بازار داخلی ما فشار می‌آورند. طبیعی است قدرت رقابت کالاهای ما با آنها خیلی کم می‌شود و کار بسیار دشوار است. مثلاً کسی در داخل باید پیراهنی را با 150 تومان بخرد، در حالی که همان پیراهن با همان کیفیت با 60 تومان ارائه می‌شود. مسائل فرهنگی و سایر مسائل را هم اضافه کنید، خواهید دید ماشین، یخچال، تلویزیون و... به همین ترتیب در می‌آید. باید شرایط داخل کشور را هم در نظر گرفت. اینکه گفته می‌شود 20 میلیارد دلار قاچاق داریم، یعنی 20 میلیارد دلار کالا وارد کشور می‌شود. چرا؟ چون این مسائلی که گفتیم مطرح هستند. فرد از اینجا به کردستان، بانه می‌رود که یک تلویزیون بردارد و بیاورد یا کلی پوشاک از ترکیه و جاهای دیگر می‌آورند. چرا در بازار به فروش می‌رود؟ یک مقدار به خاطر مسائل فرهنگی است، ولی یک مقدار هم واقعاً کیفیت کالا، تسهیل و شرایطی است که از بیرون هست.

همه مسائل اقتصادی، از جمله موضوع برند انتزاعی نیستند، بلکه مجموعه‌ای است که برآیند آن می‌شود اینکه مقبولیت هست یا نیست.

شرایطی که ترسیم فرمودید، آیا بعد از برداشتن تحریم‌ها متفاوت خواهد بود؟ می‌دانیم سیل خروج ارز برای ورود کالاهای خارجی به راه می‌افتد. آیا باید راهکار جدیدی اتخاذ کنیم؟

بله، مسائل پسا تحریم یا بعد از لغو تحریم پیچیده‌اند. الان دنیا محتاج این بازار است. فقط بازار هفت هشت میلیون ایران نیست. از طریق ایران به 300، 400 بازار اطراف ایران دسترسی میسر می‌شود، برای اینکه ما یک منطقه امن هستیم.

یعنی با برداشتن تحریم این بازارها باز می‌شوند؟

بله، وقتی تحریم برداشته شود، فروشندگان کالا فقط به بازار ما نگاه نمی‌کنند، بلکه می‌خواهند در ایران پایگاه داشته باشند و از طریق ایران به پایگاه‌های دیگر هم دسترسی یابند، چون ایران یک مرکزیت است و مزایای رقابتی زیادی دارد. مثلاً در مورد عراق راه‌های مواصلاتی و نیز ارتباط‌های ما و همچنین شرایط ویژه و امنی که داریم که برای فعالین اقتصادی بسیار مهم است.

همچنین سابقه ما و سابقه‌ای که فعالین اقتصادی از ما و بازارهای ما دارند، در نتیجه کشور ما پایگاه فعالیت آنها برای بازارهای کشورهای اطراف هم خواهد بود و آنها کاملاً این موضوع را می‌دانند. لذا ایران یک بازار بزرگ و شیرین با امکانات بالا، سابقه همکاری و تعامل برای فعالین اقتصادی دنیاست. آنها به بازار ما نیاز بزرگی دارند و یک تشنگی به‌جا مانده داخلی نسبت به فناوری، تکنولوژی در مصرف‌کنندگان داخلی به اضافه مسائل فرهنگی که به آنها اشاره شد، دست به دست هم می‌دهند و یک هجمه و حضور بیش از حد معمول برای کالاهای خارجی در بازار ایران فراهم می‌شود و همین جاست که محصولات ما به مشکل برمی‌خورند. یعنی اگر درست مدیریت نشود، یک صفحه 598 دیگری پیش خواهد آمد و لذا مدیریت پسا تحریم به مراتب سخت‌تر از مدیریت قبل از تحریم است. اگر از حالا که هنوز فرصت هست تا مذاکرات ان‌شاءالله به نتیجه برسد، چه در سطح بنگاه‌های اقتصادی، چه در سطح کشور به فکر نیفتیم، کشور به خطر می‌افتد. اگر شرکت‌های ما از حالا به فکر شرایط پسا تحریم نباشند، دفعتاً با شوک روبرو می‌شوند. برای مثال شرکت‌های تولید موتور، الان دارند با 40 درصد ظرفیت تولید می‌کنند، ولی دارند موتورسیکلت‌هایی را تولید می‌کنند که دیگر اصلاً در بازارهای جهانی نیستند و موتور نسل ده سال قبل‌اند، آن هم با قیمت بالا. فرض کنید تحریم‌ها برداشته شوند و موتوری با چهار پنج نسل جدیدتر، مصرف و قیمت پایین‌تر یا همسان وارد بازار شود. قطعاً مصرف‌کننده به سراغ آنها خواهد رفت و کارخانه‌های داخلی ورشکست می‌شوند. لذا بنگاه‌های اقتصادی از حالا باید فکری کنند و اختلاف سطح فناوری، تکنولوژی، قیمت تمام‌شده را حل کنند و بدانند دیر یا زود با رقبای حاضر در صحنه کشور روبرو خواهند شد. هر قدر هم تعرفه‌ها را بالا ببرند، دیگر خودتحریمی بیش از این امکان ندارد. فقط تا حدودی می‌توانیم با تعرفه، بازار را مدیریت کنیم. بیش از آن شدنی نیست. قاچاق هم که معضل بزرگی است. لذا شرکت‌‌هایمان از حالا باید به فکر بیفتند با شرکت‌های همگن خود به نحوی تفاهم کنند، محصولات و تکنولوژی جدید بیاورند، قیمت‌ تمام‌شده محصولاتشان را پایین بیاورند، طلیقه و خدمات بعد از فروششان را بالا ببرند، والا با رقیب گردن کلفتی روبرو خواهند شد و از پس او برنخواهند آمد.

و نکته آخر؟

فرمایش امیرالمؤمنین(ع) است که باید فرزند زمانه خود بود. ما باید در همه شرایط زمانه خود را بشناسیم و دریابیم، مخصوصاً در حوزه اقتصاد و بالاخص در زمینه تولید. تولیدکنندگان و فعالین اقتصادی ما باید بدانند اگر با آنچه که در زمان اتفاق می‌افتد حرکت نکنند، حتماً زیان خواهند دید. حوزه اقتصاد خشن است و با خواهش، التماس و حتی دستور هم پیش نمی‌رود. باید واقعیت‌های اقتصادی در زمان درک شوند و فعالین اقتصادی باید اقتصاد در زمان را مدیریت کنند، والا اقتصاد ضربه خواهند خورد. آتیه مدیریت اقتصادی ما اقتصاد در زمان با توجه به اقتضائات داخلی، منطقه‌ای، شرایط جهانی و نگاه آینده‌نگرانه است. یعنی کسانی که می‌خواهند باقی بمانند و ضربه نخورند و کارشان را توسعه بدهند، باید آینده‌نگر باشند و با تشخیص اقتضائات زمان در روابط خارجی و تشخیص اقتصادی زمان در روابط داخلی به فعالیت ادامه بدهند و شکاف و اختلاف سطح تکنولوژیک و کیفی خود را با آینده محتمل ترمیم کنند.

https://shoma-weekly.ir/J142DN