سید جمال الدین دین پرور- جای جای نهجالبلاغه، بویژه نامههای امام علی (ع) به استانداران و فرماندهان، نکتههای مدیریتی را در بر دارد.
برای نمونه به مبحث ذیل توجه کنید:
پس از ارتحال پیامبر عزیز اسلام(درود خدا بر او و خاندانش) عباس عموی آن حضرت و ابوسفیان، خدمت امام(ع) رسیدند و برای بیعت خود و قوم و قبیله خویش با آن حضرت اعلام آمادگی نمودند؛ البته این پیشنهاد پس از آن بود که در سقیفه، بیعت با ابوبکر به تصویب رسیده بود. امیرمؤمنان(ع) با قاطعیت و صراحت آن را رد کردند و نپذیرفتند و میدانستند که این طرح، توطئهای از سوی ابوسفیان است و نه از سر دوستی ارادت واین نکته را چنین بیان مینمایند:ایها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاه... (خطبه5)
این برخورد امام(ع) و سخنان صریح آن حضرت، حکایت از یک اصل مهم مدیریتی دارد که برای همیشه درجهان اسلام معتبر است و بطور کلی جوامع انسانی میتوانند از آن بهرهور گردند و آن این است که در مدیریت کلان جامعه اسلامی، علاوه بر شرایط امام و حاکم، جهات دیگری از قبیل مصلحت امت و جلوگیری از فتنه و درگیری هم باید در نظر گرفته شود و حتی گاهی ایجاب میکند کسی که از همه شایستهتر است کنارهگیری کرده و زمینه را برای آینده فراهم سازد و بدون عنوان و تابلو به هدایت و تربیت مردم اقدام کند. و حتیالمقدور از کجرویها و قانونشکنیها جلوگیری کند(البته این اصل، ویژه مدیریتهای کلان نیست و در سطوح مختلف مدیریت هم کاربرد دارد).
جامعه