* برای گرمکردن فضای انتخابات نامزد پست ریاست جمهوری شدید.
نه. من با یک اعتقاد جدی وارد شدم.
* چه اعتقادی؟
معتقدم این دهه جمهوری اسلامی ایران یک نیاز جدی دارد و آن اینکه اقتصاد درمدیریت در کشور حرف اول را بزند. بهنظرم در این مقطع زمانی نیروی پیش برنده حوزههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اقتصاد است. این به این معنی نیست که حوزههای دیگر فراموش شود، بلکه مجموعه اقتضائات کشور و مسائل بین الملی ایجاب میکند به این حوزه توجه اصلی را داشته باشیم حتی ما اگر بخواهیم درجه امنیت ملی خودمان را بالا ببریم، باید به اقتصاد توجه ویژه کنیم.
بر این اساس، فکر کردم بنده از جمله کسانیام که میتوانم این فضا را به همراهی کسانی که اینطور فکر میکنند، سامان دهیم وفکر میکنم یک تیم همراه میتواند کشور را « بهتر» اداره کند. چون امروز تهدید اول خارجی جمهوری اسلامی ایران، حوزه اقتصاد است. دشمنان این را صراحتاً اعلام کردند و فکرهم میکنند در این حوزه موفق هستند. دغدغه داخلی و فشارهای اجتماعی و حتی مسائل فرهنگی ما در داخل منبعث از مسائل اقتصادی است.
* پس بر این اساس، بهزودی باید منتظر معرفی کابینهتان باشیم؟
اینها مسائل بعدی است. مهمتر از شخص رئیسجمهور، تیمی است که براساس این ضرورتها باید شکل بگیرد. جمهوری اسلامی ایران با توجه به شرایط و اقتضائاتی دارد و در حوزه بینالملی، ایران امروز در جایگاه ویژهای است. در چنین فضای بین الملی و منطقهای به دنبال جنگ با ابزارهای اقتصادی علیه ایران هستند پس رئیسجمهوری که میآید باید مسلط به اوضاع باشد و تکنیکهای مقابله با این جریانات را بشناسد. در حوزههای داخلی هم عملاً گرفتاریهای ما مرتبط با حوزه اقتصاد است. شما امروز مشکلات مردم را لیست کنید. تولید، اشتغال، وضعیت معیشت مردم، تورم و... همه اقتصادی است. اهدافی که براساس سند چشم انداز باید به آن برسیم نیز همه اقتصادی است؛ ضمن اینکه قسمت اعظم امنیت ملی ما هم تابع مؤلفه اقتصادی است.
* شما اگر بخواهید تیم معرفی کنید، قاعدتاً بهخاطر علاقه به حزب موتلفه، یک بخشی از انتخابهایتان، از موتلفه خواهد بود؟
نه، عرض کردم هرکسی که چهار خصوصیت را داشته باشد حالا هر رنگی باشد، به رنگش کار ندارم؛ ممکن است در انتخابهای بنده باشد.
*شما الان نامزد موتلفه هستید. فکر نمیکنید اگر تیمتان را معرفی کنید و از موتلفه کم باشد، دوستانتان ناراحت بشوند؟
نه ناراحت نمیشوند. من برای موتلفه احترام قائلم. دوستشان دارم ولی تنها موتلفه من را معرفی نکرده است. بنده منتخب جبهه پیروان خط امام(ره) و رهبری هم هستم. یک گیر اساسی ما در حوزه مدیریت کشور این است که همه مسائل را با مؤلفههای سیاسی متر میشود. یکی از آفتهای اساسی اقتصاد ما این است که سیاستزده است. این دیدگاه را باید کنار گذاشت.
*آیا این افراد میتوانند کنار هم کار کنند؟
حتماً میتوانند. اگر مبنا، مبنای منافع ملی حیاتی کشور باشد در اصول حاکم باید با هم همراه باشند، یعنی معتقد باشند به یک اقتصاد فرض کنید که مبنا، مبنای تولید باشد، مبنای رشد، توسعه باشد، پیشرفت و عدالت باشد، یعنی یک مبنای مشترکی اگر باشد، اینها مدیرند، نسخهپیچاند. شما اصول را باید به تفاهم برسید بعد براساس آن خط، حتماً با هم کنار میآیند. نسخههایش هم هست و این نسخهها که الان به آن رسیدیم که الان درد اولمان تولید، اشتغال، تورم بهینه استفاده کردن از منابع است، درد اولمان حضور در بازارهای جهانی، عقبافتادگی، درآمد ملی و... است، در اینها همه یک نظرند.
*فرمودید که امروز اولویت ما اقتصاد است ولی آقای حسن روحانی میگوید ما باید در دولت آینده کاری بکنیم که حوزه سیاست خارجی ما در واقع سامانی پیدا کند. وقتی این اتفاق بیفتد، روابط اقتصادی ما هم به شکل اولیه برمیگردد، با دنیا ارتباطمان بیشتر میشود، بعد در چرخه مناسب، بازرگانیمان هم با دنیا بیشتر میشود. ولی شما میگویید اقتصاد اولویت اول است. پاسخ شما چیست؟
در اینکه ما باید در دیپلماسی خارجیمان به ویژه در حوزه اقتصاد تجدیدنظر کنیم، اصلاً شک نکنید. اینکه ما باید در سیاست اقتصادی داخلیمان تجدیدنظر کنیم، شک نکنید. اگر قرار باشد در به همین پاشنه بچرخد، به نتیجه نمیرسیم. یعنی باید بین سیاست خارجی و سیاست اقتصادی هماهنگی کامل باشد و هر دو سیاست همجهت باشند.
ببینید ما در حوزه روابط بینالمللمان با دنیا سه تا چالش جدی داریم. سه موردش هم امنیتی است: امنیت هستهای، امنیت منطقهای و امنیت انرژی. این سه حوزه برای دنیا شیشه عمر است. چرا؟ در رابطه با مسائل هستهای، دنیا به این نتیجه رسیده است اگر ایران سلاح هستهای داشته باشد، تمام مهندسی و ساختار جهان بههم میخورد. این حرف من نیست و 32 تا از کارشناسان امنیتی آمریکا دنیا این گزارش را سه ماه قبل دادند. 32 تا از مقامات امنیتی آمریکا یک کار تحقیقاتی کردند با 5 سناریو.
*اما در مورد همین پرونده هستهای، مقام معظم رهبری با صراحت سلاح اتمی را حرام دانستند. ولی آنها در مقابل پیشنهاد دندانگیری برای ما نداشتند. مثلاً اگر شما رئیسجمهور شوید، درخصوص سوخت 20 درصد یا تعلیق برنامه ما در فردو یا نطنز گام بر میدارید؟
اگر اجازه بدهید بنده توضیح میدهم، این سه تا امنیت، بهصورت یک بسته است و هیچ کدام از اینها انتزاعی نیست. یعنی اینکه بگوییم که فقط موضوع هستهای جداگانه حل شود، مسائل ما تمام میشود نیست. این دسته مسائل باید با هم حل شود. یعنی بحث منطقهای، هستهای و انرژی ما به هم مرتبط است. حالا بحث بر سر این است که آیا ما در رابطه با مسئله امنیت هستهای میتوانیم به یک مفهوم مشترک با دنیا برسیم یا نه؟ یک عده میگویند که جنس ما طوری است که اصلاً نمیشود و میگویند: «ما اساساً زنده از آنیم که آرام نگیریم.» نقطه مقابل هم برخی از غربیان دنبال این هستند که اصلاً طومار نظام جمهوری اسلامی را ببندند. سی و چند سال دنبال این حرف دویدند. بعد گفتند جمهوری اسلامی را نمیشود از بین برد پس مهارش کنیم. سیاست مهار را درپیش گرفتند. باز رفتند جلو دیدند نشد. الان میگویند ایران «آسیبرسان» به ما نباشد. یعنی ما و تواناییهایمان را قبول کردند. از آن طرف هم رسماً مقام معظم رهبری بیان کردند که ما اصلاً به دلایل فتوای شرعی نمیخواهیم سلاح هستهای داشته باشیم. موضوع سوخت 5/3 درصد و 20 درصد هم مباحثی فنی است که قابل حل است. یعنی آنها متوجه شدند که ما 5/3 درصد را قطعاً میتوانیم داشته باشیم و به آن رسیدیم. 20 درصد هم میتوانیم تولید کنیم و فقط مانده سر مقدار این 20 درصد و... اینها مسائل فنی است. به نظرم اگر آنها به قول امام آدم بشوند، اگر راست بگویند، اگر با منطق کنار بیایند، ما که رسماً اعلام کردیم زمینه رسیدن به یک تفاهم هست به شرطها و شروطها. شرط و شروطش هم همانی است که آقا گفتند که آنها باید تغییر وضع بدهد. اما چه کسی باید شروعکننده باشد؟ من میگویم هر دو طرف. اول و دوم ندارد. قصد این است مگر اینکه ما بدانیم که طرف مقابل میخواهد کلک بزند و اصلاً قصدش این نیست و او میخواهد که ما نباشیم ولی اگر این واقعیتها باشد، میشود تدابیری را مناسب تنظیم کرد.
آخر ما الان هم داریم همین حرفها را میگوییم. طرف مقابل منطقش قلدری است.
درست است. منطق ما چارچوبهای ان. پی. تی است. در این بازی ما باید حواسمان جمع باشد. روی منطق خودمان ایستادهایم. من عرض میکنم قدم به قدم فرمایش آقا نه اینکه بخواهم بیخود تعریف کنم، واقعاً آقا منطقی و حرفهای فرمودند. یعنی اگر شما برخورد مناسب بکنید، ما هم برخورد مناسب میکنیم. اما بسته دومی هم مطرح است. بسته دوم همان داستان امنیت منطقهای است. رابطه با امنیت منطقهای، ما در منطقهای زندگی میکنیم که به تعبیر تمام محققین، صاحبنظران واستراتژیستها خاورمیانه قلب کره زمین است، تمام حوادث عمده تاریخی از اینجا نشأت گرفته است، جنگ اول و دوم جهانی. حتی پیامبران اولوالعزم از این منطقه هستند. یعنی این منطقه دست هرکسی باشد برگ برنده را دارد، در جنگهای بری، بحری، هوایی، زمینی. همه حرف این است که این قطعه از کره زمین دست چه کسی باشد لذا برای مدیریت جهانی، این منطقه اصلاً شیشه عمر است. آنها نمیتوانند نسبت به اینجا بیتفاوت باشند. آنوقت در این منطقه هارتلند کره زمین مجموعه ژئوپولتیک ایران، اقتضائات تاریخی و نژادی واعتقادات ما را به قلب زمین تبدیل کرده است. نمیخواهم بیخودی از خودمان تعریف کنم، این واقعیتی است که آنها در محاسباتشان به آن رسیدند. بنابراین ما در منطقه عامل تأثیرگذاریم. باید بهگونهای با ما به تفاهم برسند. این بیداری اسلامی که اینجا اتفاق افتاده و غربیها سعی دارند بگویند بهار عربی و... حالا چه بهار عربی چه بیداری اسلامی، این استخوانبندیاش شکسته است. یعنی یک روزی بنعلی بوده، نیست، یک روز مبارک بوده، نیست، قذافی بوده و... نیست. حالا نگرانی این است که این استخوانبندی که شکسته و شکل جدیدی که دارد شکل میگیرد، جمهوری اسلامی میخواهد چهکار کند؟ الان دنبال تعریف یک سناریوی جدید هستند. حالا هنر این است آیا در این حوزه هم ما میتوانیم یک سناریویی را تعریف کنیم که باحفظ همه عزت، منافع حال و آتیه انقلاب ما و تفاهماتی که بتوانیم با منطقه درمهندسی جهان کنیم، سهم، اثر و جای خودمان را داشته باشیم و به یک تفاهمی برسیم و در مسیر اهداف خود باشیم.
*چگونه؟
این دارای اجزایی است. اولین حرفش این است که آنها قبول کنند که ما تأثیرگذارهستیم. باید با آنها با ادبیات خودشان حرف زد. آنها باید بدانند دخالت غیرمنطقی، تحکمی و آمرانه دیگر الان جواب نمیدهد. در رابطه با فلسطین، مردم این کشورخودشان در مورد کشورشان تصمیم بگیرند. در رابطه با سوریه، عراق و بحرین و... هم این موضع ما همین است. آنها باید بفهمند که اوضاع عوض شده است. از آن طرف اگر منطقی حرف بزنند، ما هم منطقی حرف میزنیم. باز هم فرمایش آقا هست. در رابطه با انرژی هم باز همینطوراست. واقعیت این است که درصد عمدهای از نیازهای انرژی جهان از این منطقه تأمین میشود. چه از نظر کمیتی، چه از نظر حمل و نقل و... میدانند که اگر در حوزه انرژی با ما کنار نیایند، تمام انرژی دنیا به هم میریزد. کما اینکه با یک احتمال اینچنینی؛ قیمت نفت از 100 دلار و 110 دلار بالا میرود. با نفت160 دلار یعنی تمام تعادلات اقتصادی دنیا به هم میریزد. یعنی دیگر این واحدی که دارد تولید میکند با نفت نزدیک 150 دلار 200 دلار اصلاً اقتصادی نیست وتمام روابط اقتصادی که دارای تعادل است، بههم میریزد به این لحاظ باید با ما کنار بیایند. منافع ملی حیاتی ما هم ایجاب میکند که از این انرژی که داریم، بهصورت بهینه استفاده کنیم.
*منظورم این است که میتواند این باشد که ما مثلاً اگر امروز n بشکه به غرب صادر میکنیم، وقتی یک رئیسجمهور جدید میآید سعی کنیم این n بشکه را کمتر کنیم نه اینکه بیشترش کنیم.
اما معنیاش این نیست که نفت را در زمین دفنش کنیم. آن یک بحث دیگر است. اینکه باید اقتصاد ما از نفت جدا شود، آرزوی دیرینه ماست. الان مسئولیت کشورهای خلیج فارس سوخترسانی دنیاست. یعنی دنیا را تقسیم کردهاند و گفتند وظیفه شما سوخترسانی به جهان است. شما نفت و گاز را به ارزانترین قیمت دربیاورید، به کارخانههای غربی بدهید. ما وظیفه سوخت رسانی نداریم. ما وظیفه داریم ضمن اینکه تعادلات جهانی را حفظ کنیم، به منافع خودمان هم فکر کنیم. حالا عدهای میگویند باز در این زمینه مجموعه مهندسی جهانی اجازه نمیدهد ما با حفظ منافعمان در امنیت انرژی جهانی همراه باشیم. من معتقدم نه، اگر سناریوی درستی تعریف کنیم، چون در موضع ضعف نیستیم، میتوانیم یک سناریوی بلندمدتی را برای خود و با جهان تعریف کنیم که ضمن حفظ همه منافعمان، سود ببریم.
*مجموعه اینها این میشودکه شما به یک دیپلماسی تعاملی نیاز دارید در حالی که سبک سیاست خارجی دولت فعلی، دیپلماسی تهاجمی است.
معتقدم ما باید جنس تعاملمان تعامل از نوع منطقی و حفظ منافع باشد.
*منظورتان این است که الان نیست؟
اگر ملاک و شاخص ما فرمایشات آقا باشد، چشمانداز ما میشود تعامل منطقی با جهان. بحث ما سر آن «منطقی بودن» است، منطقی یعنی چی؟ یعنی حفظ منافع ملی، منافع حیاتی، آرمانها، اعتقادات وهمه اهداف. یک عده میگویند ممکن نیست اما من میگویم ممکن است.
*منظورتان از این یک عده، دولت فعلی است؟
از این پس این موضوع از موضوعات امنیت ملی کشور است؛ موضوع باید در چهارچوب شورایعالی امنیت ملی حل و فصل شود. هر دولتی باشد باید با هماهنگی و همدلی با سیاست کلی نظام و تعامل با همه نهادها اقدام شود.
این سه تا استراتژی که عرض کردم، بر مبنای استراتژی تعاملی با حفظ همه منافع، امکانپذیر است. این ادعای من است. این سه تا استراتژی سه تا رویکرد هم دارد. یعنی چه؟ یعنی برنامه عملیاتی، سه تا گزینه داریم برای رسیدن به این اهداف. ما در رابطه با دنیا یا باید هضم در نظامات بینالمللی بشویم یا باید حذف بشویم یا باید یک تعامل منطقی با دنیا داشته باشیم. هضم همانطور که میفرمایید اگر قرار بود هضم شویم، اصلاً انقلاب لازم نبود. ما انقلاب کردیم که در نظامات بینالمللی هضم نشویم. اساساً نظامات ارتباطات امروز جهانی بدون تعامل جهانی امکانپذیر نیست. حذف از نظام جهانی نه ممکن است و نه چرا حذف شویم، ما معتقدیم که ما یک آرمان و اعتقاد دینی جهانی داریم. ما خودمان را موظف میدانیم که زمینهساز آن باشیم. ما معتقدیم موفقیت ما در حضور فعال معنادار در نهادهای بینالمللی با حفظ همه اصول خودمان است.
عرضم این است که در رابطه با جهان و ارتباطات جهانی درهمه حوزههای اقتصادی و سیاسی، حتی نگرانیهای فرهنگی در تعاملات بینالمللی نداریم. یعنی میگوییم اگر ما با جهان تعاملات فرهنگی کنیم، هجمه فرهنگی به ما صورت میگیرد و ما میرویم روی هوا. در حالی که اصلاً افتخار و توانایی ما به فرهنگمان است. اقتدار ما به فرهنگمان است. ما مدعی هستیم که بهترین فرهنگ جهانی را داریم. معتقدیم کاملترین و نابترین اعتقادات را داریم، پس چه ترسی داریم؟ اگر ضعف داریم، باید خودمان را درست و جبران کنیم، نه اینکه کنار بکشیم. کشیدن کنار مشکلی را حل نمیکند. عین آدمی میماند که از ترس مریضی، از خانه بیرون نیاید. برود یک محیط ایزوله درست کند، خب حتماً مریض میشود. شکی نیست. میماند گزینه سوم که تعامل منطقی با جهان است.
بحث سر این است که این تعامل با تدبیر متناسب، انسجام داخلی، روحیه مقاومتی، خودباوری، غیرت دینی، عزت ایرانی و نگاه تاریخی بهدست میآید. بنده اعتقادم این است که ما میتوانیم یک سناریوی قابل قبول به شرط الزاماتش بهدست بیاوریم. این مقطع انتخابات، نقطه عطف تغییر منحنی است. این دهه چهارم، دهه ویژه است. ما حدود 60، 70 درصد راه را آمدهایم. یک مقدار همدلی، سعهصدر و حرف آقا را گوش دادن ما را به مقصد میرساند. به نظر من موفقیت نزدیک است.