از بچگی ازش خرید میکردم. حالاها دیگه پیر شده ولی همچنان حضورش در مغازه پر رنگ است. قرار بود باقیمانده پول من را که ۳۰۰ تومان میشد برگرداند. خودم گفتم: «اگر خرد ندارید، یک شکلاتی چیزی بدهید» یک چیزی گذاشت توی کیسه و رفتم. وقتی رسیدم خانه کیسه را باز کردم و خواستم شکلات را تقدیم گل پسر کنم. دیدم روی آن نوشته ۱۰۰ تومان!
آقای یکی یدونه- یه جمله کلیشهای هست که میگه: «به کجا میرویم؟» البته این جمله حالا دیگر طنز هم شده و در خنده بازارها و شوخی کردمها استفاده میشود. اما واقعا بعضی جاها جواب میدهد. مثل اینجا! از بچگی ازش خرید میکردم. حالاها دیگه پیر شده ولی همچنان حضورش در مغازه پر رنگ است. قرار بود باقیمانده پول من را که ۳۰۰ تومان میشد برگرداند. خودم گفتم: «اگر خرد ندارید، یک شکلاتی چیزی بدهید» یک چیزی گذاشت توی کیسه و رفتم. وقتی رسیدم خانه کیسه را باز کردم و خواستم شکلات را تقدیم گل پسر کنم. دیدم روی آن نوشته ۱۰۰ تومان! تازه له هم شده بود و قابل خوردن نبود. شرمنده میشدم اگر به گل پسر تعارف میکردم. از آن روز تا حالا هم در این فکرم که «به کجا میرویم؟» یعنی این دوستمون که یه عمری نون حلال برده خونشون هم این طور بیخیال شده و احتمالا دچار «مگه چیه؟» حالا شما هم اگر مثل من دردتان گرفت کمی دعا کنید که همه کسبه از جمله این آقا حداقل دچار بیخیالی نشوند. دچار مگه چیه نشوند؟ واقعا به کجا میرویم که این گونه رفتارها برای کسبه قدیمی هم عادی شده است؟ راستی یه موقع به خودتان نگیریدها!