شخصیت ایشان بهگونهای بود که از نظر مبارزه و مجاهده هیچ ترسی در وجود ایشان نبود. همیشه با روحیه شاداب برخورد میکرد و من همیشه این روایت را در آیتالله انواری مجسم میدیدم که واقعاً ایشان چهره بسیار بشاشی داشت.

حبیب الله عسگراولادی - این عالم جلیل و این مجاهد اسلامشناس یا اسلامشناس مجاهد، انسانی ذوب در ولایت و امامت بود. ایشان سادهزیست بود و به آنچه که میگفت عمل میکرد و در مسیر 12 سال و خردهای در زندان و مدتی برازجان، در بیرون به عنوان یک عاملی که به لقب موتورالعلما ملقب شده بود، زیرا قبل از انقلاب علمای کشور را به دعوت از حمایت از نهضت امام جمع میکرد و حرکت میداد.
اینکه معصوم میفرماید: «بالعلماء من صدق فعله قوله ومن لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم». واقعاً افعال ایشان با گفتارشان مطابقت داشت. یک چیز فوقالعادهای هم از ایشان بگویم که در زمان خودشان به آن میگفتیم معجزه انواری! وقتی که داشتند ما را به برازجان میبردند، به دست هر کدام از ما یک دستبند زده بودند و لنگه دیگر دستبند به دست یک ژاندارم بود. ژاندارم مرتبط با ایشان آدم خبیثی بود و هر چه اصرار کردیم که ایشان که نمیتوانند فرار کنند، این دستبند را نزن، نشد. در ماشین که نشسته بودیم این ژاندارم خیلی حرکت میکرد و دست مبارک ایشان را مجروح کرده بود. رسیدیم خیابان ناصرخسرو، کنارش شمسالعماره که سوار ماشین اصفهان و شیراز بشویم که بعد به برازجان برویم، جلوی وزارت اقتصاد و دارایی، ایشان گفتند: «صاحب مرده، پنچر هم نمیشود» و در همین اثنا ماشین پنچر شد! ناچار شدند برای اینکه ما را پیاده نکنند، با همان پنچری تا ترانسپورت بروند. من این را در حضور خودشان میگفتم که این معجزه انواری بود.
بنده بالای 50 سال با ایشان آشنا بودم. این بنده صالح بسیار مقید به آهنگ ولایت و امامت بود. بسیار سادهزیست و کمتوقع بود. شاید بنده که خادم و مدتی در زندان شاگرد ایشان بودم و خدمت ایشان تحصیل کردم، ایشان حتی یک خواست کوچک هم از کمیته امداد نداشت و سعی میفرمود ما را به خدمت به محرومین و مستضعفین هدایت کند و میفرمود: «پسندیده نیست که بین فقرا و متمکنین این فاصله باشد. این فاصله را کم کنید».
شخصیت ایشان بهگونهای بود که از نظر مبارزه و مجاهده هیچ ترسی در وجود ایشان نبود. همیشه با روحیه شاداب برخورد میکرد و من همیشه این روایت را در آیتالله انواری مجسم میدیدم که واقعاً ایشان چهره بسیار بشاشی داشت. در طول زندان هم همواره چهره بشاشی داشت. هر کس هر ناراحتی داشت، وقتی میآمد و ایشان را زیارت میکرد، چهره بشاش ایشان آنها را آرام میکرد. خیلی غم و اندوه داشت، اما همه در سینهاش بود و بسیار در چهره شاداب بود. من در طول زندان علمای زیادی را دیدم و کمتر اینطور بودند. موفق باشید.
*از همرزمان آیت الله انواری
اینکه معصوم میفرماید: «بالعلماء من صدق فعله قوله ومن لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم». واقعاً افعال ایشان با گفتارشان مطابقت داشت. یک چیز فوقالعادهای هم از ایشان بگویم که در زمان خودشان به آن میگفتیم معجزه انواری! وقتی که داشتند ما را به برازجان میبردند، به دست هر کدام از ما یک دستبند زده بودند و لنگه دیگر دستبند به دست یک ژاندارم بود. ژاندارم مرتبط با ایشان آدم خبیثی بود و هر چه اصرار کردیم که ایشان که نمیتوانند فرار کنند، این دستبند را نزن، نشد. در ماشین که نشسته بودیم این ژاندارم خیلی حرکت میکرد و دست مبارک ایشان را مجروح کرده بود. رسیدیم خیابان ناصرخسرو، کنارش شمسالعماره که سوار ماشین اصفهان و شیراز بشویم که بعد به برازجان برویم، جلوی وزارت اقتصاد و دارایی، ایشان گفتند: «صاحب مرده، پنچر هم نمیشود» و در همین اثنا ماشین پنچر شد! ناچار شدند برای اینکه ما را پیاده نکنند، با همان پنچری تا ترانسپورت بروند. من این را در حضور خودشان میگفتم که این معجزه انواری بود.
بنده بالای 50 سال با ایشان آشنا بودم. این بنده صالح بسیار مقید به آهنگ ولایت و امامت بود. بسیار سادهزیست و کمتوقع بود. شاید بنده که خادم و مدتی در زندان شاگرد ایشان بودم و خدمت ایشان تحصیل کردم، ایشان حتی یک خواست کوچک هم از کمیته امداد نداشت و سعی میفرمود ما را به خدمت به محرومین و مستضعفین هدایت کند و میفرمود: «پسندیده نیست که بین فقرا و متمکنین این فاصله باشد. این فاصله را کم کنید».
شخصیت ایشان بهگونهای بود که از نظر مبارزه و مجاهده هیچ ترسی در وجود ایشان نبود. همیشه با روحیه شاداب برخورد میکرد و من همیشه این روایت را در آیتالله انواری مجسم میدیدم که واقعاً ایشان چهره بسیار بشاشی داشت. در طول زندان هم همواره چهره بشاشی داشت. هر کس هر ناراحتی داشت، وقتی میآمد و ایشان را زیارت میکرد، چهره بشاش ایشان آنها را آرام میکرد. خیلی غم و اندوه داشت، اما همه در سینهاش بود و بسیار در چهره شاداب بود. من در طول زندان علمای زیادی را دیدم و کمتر اینطور بودند. موفق باشید.
*از همرزمان آیت الله انواری