ویژه

مهمترین ثروت، سرمایه انسانی است

آنقدر در ذهن دولتمردان موضوع کاهش نرخ تورم مطرح بود که به این نیندیشیدند که نتیجه سیاست هایشان، کاهش اشتغال جوانان و از بین رفتن فرصت های کاری است.
نگاه مهندس میرسلیم به جوان و دغدغه های جوان امروزی بسیار جامع و کامل است وی معتقد است جوانان آینده سازان مملکت هستند. تمام اداره امور کشور وابستگی پیدا می کند به شکوفایی استعدادهای جوانان. ایا ما در جمهوری اسلامی به این موفقیت دست یافته ایم که جوانان را شکوفا کنیم!؟ سوالی است که باید بررسی شود. با توجه به وضعیتی که جوان ما امروز در آن قرار دارد، چه آینده ای را می توان برای آن متصور شد. امتیاز خاصی که جوانان ایرانی دارند این است که در یک خانواده اصیل ایرانی تربیت یافتهاند و متعهد به معنویت و ارزش های انقلاب هستند. تحولات پس از انقلاب نشان داد که چگونه بسیج می تواند با همت جوانان معجزه آفرینی بکند، یقینا باید بدانیم که برای حل مشکلاتی که امروز جوانان ما دارند، باید چاره اندیشی کرد. دلایلی هم به لحاظ عمومی دارد. جوانان به دلیل اینکه مبتلا به مشکلات پیچیده اجتماعی نشده اند، راحت تر می توان مسائل آنان را حل کرد حال آنکه برای دیگر افرادی که مبتلابه این مشکلات شده اند، باید بین آنچه که دارند و آنچه باید برای آن تصمیم گیری شود، تفاوت وجود دارد و معلوم نیست که انتخاب راه حل برای دیگر گروههای سنی جامعه به نتیجه رسید، زیرا با مشکلات جدی مواجهه می شوند. در مجموع کار برای جوانان مشکل نیست و راحت می شود با مراجعه به صدق نیست خودشان تصمیم گیری کنند. پس جوان ایرانی هم به لحاظ سرمایه اولیه که اصالت آن به خانواده ایرانی برمی گردد و هم به دلیل تجربه مفید و ارزشمندی که ما به اثبات رسانده ایم در نظام جمهوری اسلامی به ویژه دوران جنگ و فعالیت های مختلفی تحت عنوان سازندگی که در نقاط مختلف انجام شده است و هم صفا و صدقی که در ذات جوان هست و هنوز گرفتار مسائل و پیچیدگی های زندگی مادی نشده است، باید بر روی آن و انرژی آن برای حل مسائل جامعه حساب ویژه ای باز کرد.

از میرسلیم در خصوص ترکیب بهکار گیری جوانان و نیروهای باتجربه برای دخالت دادن جوانان در مدیریت کشور پرسیده شد که وی افزود: در مدیریت باید توجه کرد که تجربه نباید نادیده گرفته شود. این به معنای آن است که حتما باید علاوه بر کسب تحصیلات دانشگاهی و کسب تخصص، باید از تجربه لازم هم برخوردار باشند و دستکم چند سالی را در عرصه تخصصی خودشان کار کرده باشند نه اینکه دوره کارآموزی خودشان را در عرصه ملی بیازمایند؛ زیرا اگر دچار اشتباهی در امور مدیریتی شوند، این اشتباه همه مردم را دچار مشکل خواهد خواهد. در زمینه هایی که به مسائل مدیریتی بر می گردد این مسئله بسیار اساسی تر می شود. یکی تعریف رایج از جوان بین 15 تا 25 سال است که قائدتا به تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد محدود می شود. جوان ما باید پس از تحصیلات دکترا و فوق دکترا و آزمودن دوره های تخصصی کارآموزی، قابلیتهای مدیریتی را کسب کند، اگرچه در این بین جوانانی هم هستند که استثنا هستند و از مدیریت بی نظیری برخوردارند. اما در غالب موارد علاوه بر تحصیلات علمی، با کسب تجربه عملیاتی هست که جوان به توان مدیریتی دست می یابد. به نظر بنده جوانانی که وارد عرصه مدیریتی جامعه می شوند باید حدودی 35 سالی داشته باشند یعنی پس از تحصیلات دانشگاهی و گذراندن حدود 10 سال دوره مدیریتی، وارد عرصه مدیریت کلان کشوری شوند.البته خود در بنده در سطح تحصیلات کارشناسی بودم که کار رو با بزرگوارانی که در انقلاب سهیم بودند و فعالیت داشتند شروع کردیم و جلو آمدیم به حدی که به مدیرکلی و معاونت وزیری هم رسیدیم. خاطرم هست که در سال 61 که در خدمت مقام معظم رهبری فعالیت داشتم، حدود 36 سال از عمرمان گذشته بود.ماحصل بحث آنکه جوان برای اینکه بتواند مدیریتی در سطح ملی را بر عهده بگیرد، باید از تجربه مدیریتی چندساله ای هم برخوردار باشند.

وی در خصوص بیکاری جوانان گفت:متاسفانه یکی از خطاهای بزرگی که در جمهوری اسلامی رخ داده است، بیکاری جوانان است. در اینجا لازم است به دو موضوع به کارگیری مدیران جوان و دیگری مسئله اشتغال آنان است. اصلا چرا در جمهوری اسلامی رکود اقتصادی رخ داد و به این وضعیت بغرنجی که شاهدیم دست یافتیم؟

متاسفانه امروز شاهدیم که در برخی از استان ها نرخ بیکاری جوانان تحصیل کرده 25درصد و یا شاید حتی بیشتراست. دلیل آن هم این است که تصمیم گیری که در دولتها به ویژه دولت یازدهم انجام داد، ظاهرا بر مبنای کاهش نرخ تورم شکل گرفتهبود و می شود گفت که موضوع فعالیت های اقتصادی و کوشش اقتصادی از محالات به شما میآمد. آنقدر در ذهن دولتمردان موضوع کاهش نرخ تورم مطرح بود که به این نیندیشیدند که نتیجه سیاست هایشان، کاهش اشتغال جوانان و از بین رفتن فرصت های کاری است. از نگاه بنده آثار رکود و بیکاری در جامعه بسیار زیانبار از مسئله تورم است. پرداختن به تورم و غفلت از بیکاری جوانان یک اشتباه مهلک بود. فلذا مسئله اشتغال را باید به گونه ای صحیح حل کرد. ما اشتغال را به عنوان یک مسئله اجتماعی تلقی می کنیم و مسئله بکارگیری مدیران جوان را یک مسئله ی حرفه ای بررسی می کنیم. پس قطعا ما وقتی وارد صحنه خارج شدن از رکود شویم که آن هم راه حل های متعددی دارد، خواهیم دید که در صحنه عمل جوانان وارد کار خواهند شد و در میان مدت جوانان به پست های مدیریتی درخور دست می یابند. واقعیت امر آن است که جوانان ما جمعیت انبوهی از مدیران را تشکیل نمی دهند اما در مجموع نوعی گزینش بهینه بین جوانان صورت می گیرد تا برمبنای شاخص های شایسته سالاری از میان افراد برتر، مدیرانی با تجربه موفق تر و با اشتباهات کمتر برگزیده شوند.

مهندس میرسلیم در این خصوص سوال شد که مدیریت جوان پرتحرک و شاداب مناسب تر است و یا مدیریت با تجربه که ایشان بیان کرد اگر ما اصالت را به نشاط و آمادگی فعالیت مثبت بدهیم، از مقوله سن خارج می شویم. بنده یک تلقی عمومی را مطرح کردم. جوان یعنی آن کسی که توانسته است توانایی فکری و نشاط خود را نگهدارد، آنوقت ما می رسیم به افرادی که سن شان 78 سال است ولی بسیار خلاق تر و سازنده تر از جوان هایی هستند که 25 سال دارند. شما بنگرید که مقام معظم رهبری سال گذشته چقد حضور در صحنه مدیریتی داشته اند برای طرح مسائل و ارائه راه حل؟ بدانیم روحیه جهادی موقعی محقق می شود که معنویت به مادیات شرف پیدا کند. چنین فردی وقتی که می خواهد وارد محیط کار شود، قبلش با رئیسش و صاحب کارش صحبت میکند. این شخص به جای اینکه از حقوق و مزایایش صحبت کند از بایدها و نبایدهای کارش می پرسد.

مهندس میرسلیم در خصوص درک جوانان و نوجوانان و فضای آنان با توجه به 70ساله بودن شان اظهار داشت اگر به سوابق حرفه ای من برگردید می بینید که از زمانیکه در سال 54 در دانشگاه پلی تکنیک سابق کارم را شروع کردم، با هم سن و سالان خودم سرو کله می زدم و جوانی 28 ساله بودم و دانشجوهایم از من بزرگتر بودند ولی همدیگر را درک می کردیم. می شود گفت من همواره از آن سازمان تا الان همواره با جوان ها به بهترین شکل ممکن کار کرده ام و هیچگاه این روحیه در درون من تغییر نکرده است .درک فضای جوانان بسیار مهم است و بنده از آن به وفور بهره برده ام و در فضای پرسش و پاسخی که با آنها در سرکلاس ها دارم گاها پیش آمده که پاسخ داده شده جوانان از پاسخ بنده بهتر بوده است و من با دانشجوهای خودم رابطه تعاملی خوبی دارم که حاکی از وجود این روحیه در درون من است.

از میرسلیم خواسته شد که 5 اولویت اصلی نسل جوان که از طریق رابطه تعاملی اش با این قشر به دست آمده است، بیان کند که وی پاسخ داد: اولین چیزی که در ذهن جوانان هست، بحث از زندگی و آینده ش با توجه به استعدادهایش است. زمان رسیدن به کمال که از دیدگاه ما زمان تشکیل خانواده است. انسان اینگونه خلق شده است که می پندارد تنهایی نمی تواند به کمال برسد بلکه باید تشکیل خانواده بدهد و این روحیه در درونش هست. معمولا ابتدا به کار می اندیشند و بعد تشکیل خانواده که همه اینها در بعد فردی و نهایتا خانوادگی برای او مطرح می شود. اینکه چگونه می تواند به عنوان یک عنصر فعال موثر واقع شود!؟ و بحث آینده سازی جامعه و نقش آفرینی او در جامعه نیز برایش مطرح می شود. اینجاست که بحث مسئولیت پذیری و تعهد پیش می آید که من چگونه می توانم در جامعه نقش آفرینی کنم؟ برخی از جوانان کمتر وارد می شوند ولی برخی دیگر این را اولویت اول و برتر خود می دانند و سایر امور تحت الشعاع این قرار میگیرد. نبوغ هنری در جوانان بسیار مهم است . بسیاری از آنان تلاش می کنند به گونه ای در این صحنه به صورت جدی وارد شوند و هنری را کسب کنند و جلوه گری می کنند و برخی ها وارد عرصه ورزش می شوند. در مجموع در ذهن جوان اینهاست که اولویت پیدا می شود. بحث الگوپذیری از دیگران برای جوان بسیار مهم است و ممکن است که از یک اندیشه ای الگو بگیرند که با ما مرتبط نیست و دیده می شود که برخی می گویند مقتدای من علی(ع)، امام حسین(ع) و...هست. همه این اوصاف نشان می دهد که بحث الگوپذیری برای جوان بسیار مهم است. از کی و چرا؟ و کسب این راه برمی گردد به مسائل آموزشی و تربیتی که ریشه در اخلاق محوری آنان دارد.

از میرسلیم در خصوص تحقق عدالت اجتماعی و مطالبات مردم استان های مرزی به ویژه خوزستان و سیستان و بلوچستان سوال شد که ایشان گفت برای ایجاد یک زیرگذر در تهران 200 میلیارد هزینه می شود ولی از آن طرف سه روز قبل وزیر بهداشت در یک مصاحبه تلویزیونی می گفت ما برای ایجاد یک بیمارستان فوق تخصصی که می تواند قطب یک منطقه باشد، در استان یزد 20 میلیارد هزینه کرده ایم. به دیگر بیان ما به ازای یک زیرگذر در تهران می شد 10 بیمارستان تخصصی در دیگر شهرها ایجاد کرد که به مطلبات مردم خوزستان که بسیاری از آن حول محور بهداشت است، پاسخ داده شود. نگاه شما به توسعه طلبی غربی که در کشور در حال انجام است، چیست؟ عدالت اجتماعی در کشور ما به این برمی گردد که کشور ما در برگیرنده چه ثروتی است؟ برخی می گویند معادن ما نفت و گاز است و...اما حق این است که مهمترین ثروت سرمایه انسانی است و ایرانی ها به لحاظ کمی و کیفی چگونه برخوردارند، استعدادهای شهرستان ها و حتی روستاها چگونه است و از خرده فرهنگ هایی برخوردارند که زیبایی های زیادی در آن نهفته ست. بنده به این مسئله اعتقاد دارم که چون سرمایه اصلی ما نیروی انسانی ماست پس موظفیم بحث عدالت اجتماعی را حول این محور تعریف کرد یعنی اولا شناسایی استعداد ها و ثانیا شکوفایی آنان در هر منطقه تا استعدادها گل کنند و ثالثا به کارآیی دست یابد تا به منحصه ظهور برسد. استانی هست که متاسفانه منطقه محروم محسوبمی شود که حتی شناسایی هم نشده و جوانانی در آن وجود دارند که بسیاری از شاخصه های توسعه و امکانات به آنها نرسیده است. ولی وقتی به عمق نگاه می کنیم می بینیم که چه دسته گل هایی از آن مناطق می رویند به شرط اینکه امکانات شکوفایی استعدادها در آن مناطق فراهم باشد.

وی ادامه داد: ما باید امکانات را به درستی تقسیم کنیم و تسهیلات را از مناطق برخوردار به مناطق کمتر برخوردار منتقل کنیم به گونه ای که آنها هم بتوانند خود را به شکوفایی برسانند. حتی یک بذر هم برای رشد نیاز به شرایط مساعد آب و هوایی و خاک و...دارد تا رشد کند در غیر اینصورت هیچگاه رشدی اتفاق نخواهد افتاد. ما در کشور خودمان که هدف مان شناخت استعدادها و شکوفایی آنان است، باید از مناطق برخوردارتر استفاده شود تا شرایط محرومیت مناطق دورافتاده رفع شود. تا اینکه استعدادها به باروری خود برسند. ما باید در برنامه ریزی هایمان به این مسئله اهتمام ویژه ای بورزیم. با اینکه نظریاتی که در این باره داده شده است، نظریات خوبی بوده که حتی ابلاغ هم شده اند اما کو گوش شنوا؟ تازمانی که به این مسئله رسیدگی نشود، نمیتوانیم عدالت اجتماعی را پیاده کنیم. از نتایج اسفبار آن می تواند مهاجرت معکوس افراد این مناطق و به ویژه دانشجویانشان به کلان شهرها باشد و کمتر علاقه مند باشند بازگردند. باید شرایط، امکانات و زمینه لازم را فراهم کرد که نخبگان آن مناطق در شهرهای خود بمانند وبه همان مناطق خدمت کنند. پس تحقق عدالت اجتماعی نیازمند توجه جدی به نیروی انسانی، شناخت استعدادها، آموزش دادن و استفاده از خود آنان برای ارتقاء سطح رفاه و موقعیت خودشان است.

مهندس میرسلیم در خصوص یکسان سازی حقوق های وزارتخانه های مختلف گفت حقوق نوعی ارزیابی و قدرشناسی از نیروهاست منتها هم باید به شغل نگاه کرد و هم به شاغل. اگر شغل به لحاظ حرفه ای شغل سختی محسوب شود(مثلا حفاری از مشاغل سخت است)، پس باید تفاوت هایی هم با دیگران لحاظ شود زیرا هم مشاغل سخت محسوب می شود و هم نیروی متخصصی که تبحر لازم در آن شغل را داشته باشد، کمتر وجود دارد ولی در خصوص دیگر مشاغل مانند آموزش در مدارس تعداد افرادی بیشتری هستند که می توانند این مسئولیت را به عهده بگیرند. فلذا اینجا باید این عنوان شود که شغل چیست؟ اگر سختی شغل را لحاظ کنیم ما باید چگونه اقدام کنیم که حق مراعات شده باشد و اگر این مسئله مراعات نشود، ظلم کرده ایم زیرا فرد هم به لحاظ سلامت ظاهری تحت تاثیر است(ممکن است حتی به 30 سال هم نرسد و نباید بیشتر از 20 سال کار کنند در معادن و.. ) و دومین قضیه در خصوص شغل قضیه شاغل است. شما افرادی را می بینید که به لحاظ کارآیی، فکر و ابتکار تصمیمی ار می گیرند که این تصمیم معادل 10 سال فعالیت کردن یک فرد دیگر است. او از لحاظ ارزشی می تواند خدمات قابلی را به دیگران ارائه کند. اگر یکسان سازی شود در حق کسانی ظلم می شود که اهل ابتکار و نوآوری هستند چون ابتکار و نوآوری از بین می رود. باید به نوآور و فناور بها داد تا فرد متوجه شود که به اختراع و نوآوری او ارج نهاده شده و انگیزه لازم برای پیشرفت بیشتر را کسب کند.

وی افزود:معنای حقیقی عدالت یعنی قرار دادن هر کس در جای خودش بر اساس توانایی هایش است. اینگونه هست که ما می توانیم بر اساس شغل و شاغل مراعات نیروی انسانی را بکنیم. در مناطقی که میدان نفتی هست، شهر ساخته نمی شود برای انسان در آنجا. شهر در معنای حقیقی برای به کمال رسیدن مادی و معنوی انسان است که ایجاد می شود. مثلا در برخی از شهرها مسیرها به گونه ای ساخته شده اند که خودروها بتوانند راحت تر تردد کنند این مکان فرق می کند با شهری که انسان در آن می توانند بهتر زندگی بکنند. اکر محور ارزیابی ما انسان باشد باید برای او برنامه ریزی کرد که این فرد از بهداشت و سلامت جسمی و روحی برخوردار باشد، ولی اگر به خودروها توجه کنیم ممکن است انسان تحت الشعاع قرار بگیرد حتی اگر بزرگراه ها و پل های بسیار خوبی هم ایجاد شود، ممکن است انسان ها دیوانه و یا شبه دیوانه بشوند. باید ارزیابی کرد و دید خیر این بزرگراه و...به انسان چگونه است؟ آیا زندگی وی را بهبود داده است یا خیر؟

از مهندس میرسلیم سوال شد " شعار امسال، اقتصاد مقاومتی؛ تولید و اشتغال هست و یکی از اصلی ترین دغدغه های جوانان بحث اشتغال دارد. چه راهکار عملیاتی برای بحث اشتغال آنان در هفت ماهه اول دوران ریاست جمهوری تان دارید؟” ایشان در پاسخ گفت:چهار سال است که شدیدا با مشکل بیکاری مواجهه بود. راه حل هایی هست و راهکارهایی هم به دوستان در دولت پیشنهاد شده است ولی کمتر به آن اهمیت داده شده است و بهتر است سوال اینگونه مطرح بشود که تا چه اندازه مهیا هستید برای پرداختن به این مسئله؟ آیا بررسی راهکارها و چگونگی به اجرا گذاشتن آنها به کار گرفته شده است یا خیر؟ مثلا برای یک کارگاه باید بررسی و طراحی انجام بشود و مواد لازم فراهم بشود تا کارگاه راه اندازی شود. کوشش هایی صورت گرفته است که بتوان در زمان استقرار در کوتاه مدت اقداماتی از نوع فوری و فوتی را شروع کرد. اگرچه این اقدامات اقدامات اساسی نیستند اما چاره ای برای مشکلات روزمره است. دولت کنونی ناچار است شروع کند. مثلا پیمانکارانی که به دلیل بیکار شده اند، نیز به لیست گذشته افزوده شده است. اگر دولت بازپرداخت مطالبات پیمانکاران را شروع کند، وضعیت بهتر خواهد شد. آن بنگاهی که از قبل بود همچنان هم وجود دارد اما مضمحل شده است. آن محصولی که طی فرایند پیچیده ای به وجود آمده بود امروز از هم پاشیده است. اگرچه آن کارخوب و معقول بوده است اما به دولت بدهکار شده است و کارش تعطیل شده است. مبلغی که دولت در این زمینه هزینه کرده است به نسبت دیگر هزینه های جاری خیلی کم است. پس اولین قضیه احیای شرکت ها و کارگاه های بدهکار است که زود به نتیجه می رسد. دوم ما اگر بخواهیم فعالیت مثبتی را شکل دهید باید محصولی ارائه شود که مخاطب بپذیرد. الان مردم سفارش و نیازهایی دارند. آن را چگونه باید پاسخ دهند؟ یا باید آنچه می خواهند در داخل کشور تولید شود و جوانان زیر نظر مدیرانی شروع به کار کنند و یا اینکه از خارج وارد کنیم.

وی تشریح کرد:بنظر می رسد روش دولت قبل این بوده است که برمبنای فروش نفت، ارزی را به دست آورد و نیازهای جامعه را برآورده کند. نیازهای روزمره تامین می شود و مردم می توانند راحت تهیه کنند و به شکلی بین مردم توزیع شود و زندگی بگذرد. این شیوه زندگی شیوه بخور نمیر است که برمبنای کوشش و تلاش برای کسب رتبه جهانی نیست. ولی اگر بخواهیم بی نیاز از خارج بشویم باید فکر خلاق را وارد صحنه کرد تا بتوان محصولی را ارائه کرد که یارای مقابله با کالاهای مشابه خارجی را داشته باشد. اگر این چنین کالایی تولید شود، اشتغال هم رشد می یابد. من نمی گویم به هر قیمتی باید از تولیدکننده داخلی حمایت کرد، مخصوصا زمانی که کالای بی کیفیتی را تولید می کند و مردم رضایت ندارند، ولی واقعیت این است که ما از وارادات به شدت آسیب دیده ایم. ما در شرایط مساوی باید تشویق بکنیم تولیدکننده داخلی را. ما فعلا در مرحله ای هستیم که باید اجازه رشد به تولیدکننده داخلی بدهیم. اگر شرایط ضعیف تر هست امکان رشد را باید برای آن فراهم کرد. زمانی که آموزش های تکمیلی نیاز هست باید انجام داد، زمانی که دستگاههای بهتری نیاز هست باید فراهم کرد که بر مبنای ارتقاء سطح کارگاه و کارخانه بتوان جنس باکیفیت تری با قیمت ارزان تری تولید کرد و در اختیار مردم قرار داد. در این حالت است که تولید رشد می یابد. اینها همه در کوتاه مدت محقق می شود. در میان مدت ما باید به سراغ مزایایی که در کشور داریم، برویم که کم هم نیستند. نفت و گاز به عنوان مواد اولیه تولید کالاهای میانی و نهایی است که بسیاری از نیازمندی های ما را برطرف می کنند. ما فقط 5 درصد از نفت را در صنعت پتروشیمی هزینه می کنیم و بقیه اش سوخت می شود و هوا می رود. ما از این مزیتی که داریم باید در دنیا از آن استفاده کنیم. زمانی که دوران کارآموزی خود من در یک پالایشگاه بودم و می دیدم که چگونه از این گاز برای تولید مواد مختلف استفاده می شود. 70 الی 80 درصد آن از تولیدات نفتی به دست می آید. بسیاری از روکش ها و...اگرچه به چشم نمی آیند ولی همگی از نفت ساخته می شوند. خوب کدام کارگاه اینها را درست می کند؟ ما باید در میان مدت نه تنها نیاز داخلی خودمان را برطرف بکنیم بلکه باید صادارات داشته باشیم. ما چرا باید سنگ معدن خودمان را به ایتالیا بفروشیم و برای ما بسازند و دوباره در شکل و قالبی دیگر به ایران برگردانند! این نهایت نازرنگی است که باید در میان مدت یعنی ظرف 5 الی 10 سال آینده انجام شوند.ما بنابراین هم برای کوتاه مدت و هم برای میان مدت که امروزه در کشور ما زیرساخت هایش وجود دارد، توسعه یابد.

میرسلیم در پاسخ به اینکه در 7 ماهه اول دوران ریاست جمهوری شما حداقل چند نفر از بیکاران مشغول می شوند، پاسخ داد به اعتقاد بنده این دوران، دوران خروج از بن بست است. در بن بستی که در آن قرار گرفته ایم باید به این نقطه برسیم که یک میلیون نفر را وارد صحنه اشتغال کرد. سرمایه ای را هم که برای آن نیاز است، به راحتی قابل تامین است. سرمایه ای را که برای هر نفر می شود در نظر گرفت بین 10 تا 20 میلیون است که این را می توان از محل هدفمندی یارانه ها که پیش بینی شده است، به راحتی تامین و پرداخت کرد.

وی در پاسخ به اینکه اگر بخش خصوصی بخواهد به صحنه رقابت وارد شود، باید جامعه زیرساخت ها و اطمینان لازم را به او بدهد تا بتواند در فضای رقابتی موثر واقع شود. این را چگونه ارزیابی می کنید؟” گفت یک توضیح اولیه ای در اینجا وجود دارد. درست است که صنایع مادر و کلان در دست دولت بوده است مثل فولاد مبارکه، ماشین سازی اراک و تبریز و..وابسته به دولت است. اولا در اصل 44 اینها قرار بود به بخش خصوصی واگذار شوند که متاسفانه این کار انجام نشد. سوال بهتر این است که ما چگونه باید پیش برویم تا سیاست های اصل 44 را اجرا کنیم: اول باید آنچه را که در مالکیت دولت است به بخش خصوصی واگذار شود که متاسفانه طی این چند سال نشد. دوم صنایع سنگینی که صنایع کشور هستند در بسیاری از موارد بخش های خصوصی را تامین می کنند. به عنوان مثال هزاران قطعه ساز هستند که به بخش خودروسازی کمک می کنند. همه اینها به بخش خصوصی واگذار شده است. به نظر بنده بسیاری از صنایع کلان در دست بخش دولتی هستند. ما اگر بخواهیم اصلاحاتی را در سطح کلان انجام دهیم، به طور طبیعی تسری پیدا می کند به قطعه سازانی که بنگاههای کوچکتری هستند و عمدتا متعلق به بخش خصوصی هستند. این دو نکته ما را به این سمت و سو می کشاند که بینش مان را نسبت به فعالیت های تولیدی از دولتی بودن خارج کند. دولت باید یک محرک باشد. وقتی یک طرح ملی شکل می گیرد یک انگیزه و تحرکی را در جامعه ایجاد می کند که به دنبال آن کوهی از فعالیت ها شکل می گیرد. ممکن است که فقط 5 درصد از درآمد ملی کشور از آنجا رقم بخورد اما 95درصد دیگر به تحریک بخش دولتی وارد صحنه می شود. اینها خوب است و باید ابزارهایی در دست باشد تا فعالیت و تولید را شکل بدهد. لازم نیست دولت همه را در اختیار خود قرار دهد اما بخش هایی را باید تحت مدیریت بگیرد که زیرساخت رونق بقیه بخش ها به ویژه بخش اجتماعی و اقتصادی می باشند. اینها راه حل های موثر است و سیاست های آن هم تدوین شده است اما متاسفانه اجرا نشده است. غصه اینجاست. ما اعتقادمان بر این است و داریم ادعا میکنیم، موارد معطل مانده را مطرح می کنیم و موارد مجهول مانده و یا مطرح نشده جای بحث دیگری دارد. ما نمیخواهیم چیزی را اختراع کنیم بلکه می خواهیم کارهای روی زمین مانده را روبه راه کنیم و بعد با نوآوری به صحنه های جدیدتر بپردازیم.

وی در پاسخ به اینکه "آنچه مانع رشد کشور شده است، بانک ها هستند. بانک ها تبدیل شده اند به بنگاههایی که نقدینگی ایجاد می کنند بلکه سوداگری راه انداخته اند. مراجع تقلید شدیدا و صریحا می گویند بانک ها وارد ربا شده اند. متاسفانه پس از 37 سال ربا مطرح است. سودهای غیرصحیحی هست و سرمایه ای نیست که اشتغال ایجاد شود، به نظر می رسد اراده ای نیست که این بازی را بهم بزند. مثلا در خصوص سربازی که جوان فارغ التحصیلی است سه سال از عمرش را می گذراند که مطابق با تخصصش نیست. این اراده ها برای تصمیمات بزرگ در کشور گرفته نمی شود. کی این اراده باید بیاید که این نتایج حاصل شود؟” گفت بانک کار خودش را باید بکند و وارد صنعت های مختلف دیگر نباشد. بانک باید بازاری باشد برای مبادله پول. من اگر پولم را در بانک میگذارم به بانک وکالت می دهم که با آن کار تولیدی بکند و سود حاصله را طبق قراردادی با هم به صورت عادلانه تقسیم کنیم. این یک معامله درست است ولی در ربا و معاملات ربوی یک نکته ظریفی هست که برخی از بانک ها ممکن است در این چاله افتاده شده باشند اما برخی های دیگر خیر. اینگونه نیست. اما اگر بخواهیم کار درست انجام شود باید شاهد باشیم بانک ها سرمایه را در بخش صنعتی کشاورزی و خدماتی، در حالیکه شاهد هستیم سهم کمی از این سرمایه اختصاص یافته است به فعالیت تولید در صنعت کشاورزی. بیشتر آن رفته است در بخش بازرگانی و واسطه گری. چرا اینگونه شده است؟ برای اینکه بانک تشخیص داده است که صحنه کار تولیدی صحنه مطمئنی نیست. چرا در کشور ما وضعیت رکود اینگونه ای باید باشد!؟ چه اشکالی دارد که بازار کسب و کار گرم شود و بازار دلالی و واسطه گری از رونق بیفتد! که نتیجه آن را امروز در وضعیت اسفبار جامعه ببینیم و مشکلاتی که برای فضای اشتغال به وجود آمده است. ما دنبال اشتغال مولد هستیم نه هر اشتغالی. کاری که خیری در آن برای جامعه باشد. تولید بکنیم ولی تولید ملی باشد. اگر از ظرفیت های نیروی انسانی ملی، صنعت ملی و...استفاده شود، این کار ارزشمند است ولی بانک ها چون دیده اند فضای کسب و کار فضای امنی نیست به بخش های بازرگانی و دلالی که امن تر هستند، روی آورده اند. جایی که باری فعالیت های صنعتی و کشاورزی وام داده شده است، چون در وضعیت رکود بوده است بازگشت نداشته است و نتوانسته اند پول تخصیص یافته به بخش تولید را پس بگیرند. پس بانک ها نیز به نوعی متضرر شده اند و این ضررها خسارات جدی به نظام بانکی ما وارد کرده است.

مهندس میرسلیم در پاسخ به اینکه "توسعه اشتغال زنان شاید کار واجبی باشد ولی گسترش اشتغال زنان در سال 95 بیشتر از مردان بوده است چون هم تمکین بهتری دارند و هم حقوق کمتری می گیرند، آیا این مسئله مهمی برای جامعه نیست؟”، گفت: ضرورتی ندارد که ما راههای انحرافی را برای اشتغال بانوان برویم. به لحاظ کمی چون تعداد فرزندان کمتر شده زنان فراغت بیشتری دارند و به همین دلیل احساس می کنند که باید شاغل باشند. جوانی که زیر نظر تربیت های خانوادگی بزرگ می شود با تربیت در نسل های سابق متفاوت است. انسان ارموزی از نظر فکری و حضور اجتماعی باید برخوردار باشد که در دوران سابق انجام نمی شود. ولی این روزها کسی گوی سبقت را ربوده است، که حضور جدی تری داشته باشد. زن امروزی باید با علوم جدید آشنا باشد تا بتواند استعدادهای فرزندش را شناسایی و آنها را سوق دهد.. مادران آینده کسانی هستند که کارشان کمتر شده است ولی اهتمام بیشتری نیاز دارد چون خطراتی که قبلا متوجه کودکان بود امروز چندین برابر شده است. فهماندن و شناخت دادن به فرزند به مراتب سخت تر از 50 سال پیش است. پس به لحاظ کمی کار بانوان کمتر شده بلکه به لحاظ کیفی بیشتر شده است. اگر زن بخواهد فرزندش در مسیر تعالی قرار بگیرد باید تلاشهایش را چند برابر کند. پس زن امروزی باید از درک، شعور، سواد و جهان بینی عمیق تری برخوردار باشد تا فرزندش را به بهترین شکل ممکن تربیت کند. نتیجتا اینکه پرورش نسل بسیار حائز اهمیت است و نظام تقسیم کار باید متناسب با روحیات مرد و زن شکل بگیرد. مهندس میرسلیم در خصوص برنامه هایش برای مسکن برای زوج های جوان گفت: مسکن ارزان برای خانواده های جوان بحث مهمی است که باید به آن توجه کرد. منظور از ارزان آن است که از تزئینات و هزینه های بیهوده باید خودداری کرد. ما وقتی کار معماری را می خواهیم انجام دهیم باید به این بیندیشیم که در این چهاردیواری انسان می خواهد زندگی بکند نه لانه سازی کنیم. باید خوب زندگی کرد. وسایل رفاهی در حد نیاز اولیه تامین شود و فضای مسرت بخشی ایجاد شود ولی از هزینه های سنگین و اشرافی اجتناب شود. مجموع اینهاست که مسکن ارزان قیمتی را می توان رقم بزند. جنبه های مهندسی در مسکن های سابق رعایت نشده بود، لوله کشی های فاضلاب، پله ها و...همه جای نقد دارد. پس باید این ایرادها را مرتفع کرد. اینها باعث می شود که بنایی به جای اینکه عمری 30 ساله داشته باشد، پس از 5 الی 6 سال از کار افتاده می شود.

وی ادامه داد: مسکن ارزان مسکن مهندسی شده است و باید این مسکن ها تامین شود برای جوانان ولی دقیق و حساب شده نه اینکه روی گسل بنا نهاده شود چرا که با وقوع زلزله تخریب خواهد شد. یکی از مشکلات ما برای احداث مسکن ارزان، مشکل زمین است. این سوال مطرح است که چه لزومی دارد برای زمینی که در اختیار دولت است، قیمت بگذاریم. خدا این نعمت را در اختیار ما قرار داده تا بجای اینکه زمین کشاورزی را به ساخت مسکن اختصاص دهیم، قابلیت زمین مناسب برای ساخت مسکن را شناسایی کنیم. زیرا زمین حاصلخیز برای بهره برداری کشاورزی مناسب است و درست نیست که کشاورزی را برای ساخت مسکن تعطیل کنیم. حذف قیمت زمین واستفاده از مصالح مناسب و با استحکام موجب کاهش بخش قابل توجهی از هزینه ها می شود. ناگفته نماند استفاده از مصالح ارزان به معنای استفاده از مصالح بی کیفیت نیست و پیشنهاد این مصالح بر عهده مهندسین ساختمان است که از چه نقشه و معماری و مصالحی استفاده شود تا هم هزینه ساخت مسکن کاهش یابد هم از مصالح مستحکم و با کیفیت استفاده شود تا امنیت را برای ساکنین به ارمغان بیاورد.

مهندس میرسلیم افزود:ایده ساخت مسکن مهر از لحاظ اینکه مسکن ارزان در اختیار زوج های جوان قرار می گرفت، بسیار حائز اهمیت است منتها آن چه که باید به آن توجه می شد موضوع مهندسی بود که تشخیص داده شود کجا، چگونه، با چه طرحی و با چه مصالحی وبا چه شیوه هایی اجرایی شود که متاسفانه مورد توجه قرار نگرفت. متاسفانه در کشور ما به شیوه های اجرا دقت نمی شود و مجریان ما باید اهتمام بیشتری داشته باشند و حتما آموزش دیده باشند تا مصالح را هدر ندهند و هر یک در مسئولیتی که دارند وجدان کاری را نادیده نگیرند و در کل نظارت دقیق باید صورت بگیرد.

مهندس میرسلیم موکدا باور دارد که قضیه حاشیه نشینی نباید نادیده گرفته شود زیرا به ما تحمیل شده است اما آن را باید از روستانشینی تفکیک کرد. نحوه ی کارکرد ما در روستاها در خصوص ایجاد امکانات و جاده سازی و در کل آبادانی روستاها می بایست به گونه ای باشد که شخصی که از شهر به روستا می آید، رغبت ماندن در روستا را داشته باشد. قضیه مسکن مهر هم که برای زوجهای جوان تعبیه شد، یک مسکن موقتی است تا جوانان به بهانه نبود مسکن از تشکیل خانواده نهراسند و نباید تصور شود که چون ارزان است زوج ها تا آخر عمر در آن ساکن خواهند بود. بلکه برای اول زندگی کفایت می کند و زوج های جوان پس از رسیدن به مزایا و حقوق مناسب، آن را به زوج های بعدی واگذار خواهند کرد.

https://shoma-weekly.ir/rAfEL0