ویژه

مرحوم عسگراولادی جایگاه خاصی را در ارتباط با مردم برای خود قائل نبود/ حاضر نبود برای ملاقات با وی مردم به زحمت بی افتند

مرحوم عسگراولادی هیچ جایگاه خاصی برای خود قائل نبود نه در طبقه دهم ساختمان خیابان سمیه که برای رفاه حال مراجعین می رفت می نشست در طبقه همکف به امور رسیدگی می کرد

سالروز رحلت بزرگ مرد انقلابی حبیب الله عسگر اولادی یادآور دورانی است که وی عمر با برکت خود را در کنار تمام مجاهدات های بی دریغ خود در حفظ حریم انقلاب واسلام و ولایت صرف خدمات جهادی برای رفع مشکلات و دغدغه های مردم نمود

در این خصوص گفتگوی خبرنگار شما با رئیس دفتر شورای مرکزی کمیته امداد امام خمینی (ره) را می خوانید:

خصوصیات بارز شخصیتی مرحوم عسگر اولادی در انجام جهادی کارها در سالهایی که از نزدیک با وی همکار بودید، چه بود؟

در مورد اخلاق حاج آقا عسگراولادی و دغدغه مدیریت جهادی ایشان باید بگویم که ایشان به جد پافشاری می نمود که کارهای روزمره به فردا موکول نشود گرچه تا ساعت 8 یا 9 شب و دیر وقت در دفتر مانده و به امور رسیدگی شود، ساعت کار کمیته امداد 7:30 صبح تا 2:30 بعد از ظهر بود ولی وی و همکاران ایشان در دفتر مقید به این ساعت ها نبودند تا ساعت های طولانی و دیروقت مشغول کار بودند، در سالهای 65 تا 67 که شهرهای ایران مورد هجوم حملات موشکی رژیم بعث عراق بود و وی مسئولیت قائم مقامی ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ را به عهده داشت و سرپرستی امور مرحوم آیت الله مهدوی کنی (ره) بود، نیمکتی را تدارک دیده بود که روی آن با پتو و ملحفه به صورت تخت پوشیده می شد و برخی شب ها خود در محل کار نگهبانی می داد و شبانه روزی به پاسخ گویی تلفن ها و رسیدگی به امور می پرداخت و همسر و فرزند نوزاد وی و سه فرزند دیگرشان تنها در منزل در شرایطی مشابه مردم که در معرض استرس و اضطراب و هجوم های بی امان صدام بودند قرار داشتند و خانواده وی هم متوقع حضور ایشان حداقل شب ها کنارشان بودند ولی وی برای انجام کارها به صورت شبانه روزی آستین بالا زده و کمر همت بسته بود.

در رسیدگی به حال محرومین چه سختی هایی را متحمل می شدند؟

از اخلاق های جهادی ایشان تحمل مسافرت در مسیرهای سخت با برنامه ریزی های فشرده و پشت سر هم بدون اظهار خستگی بود درحالی که هیات همراه ایشان اظهار خستگی می کردند ولی حاج آقا این سفرها را به هر سختی که بود انجام می داد تا از نزدیک با مردم مناطق محروم ملاقات نماید به یاد دارم در سفری به استان هرمزگان منطقه ای بود که فاصله چند صد کیلومتری با مرکز استان داشت و باید به شهرستان میناب می رفتند و بعد راه صعب العبور و سختی بود که از میان کوه ها و رودخانه ها باید از داخل رودخانه گذر می کردند و بعضا"باران های موسمی منطقه هم به صورت سیل جاری شده و جریان آب مردم را دچار مشکلات متعدد می کرد ولی ایشان تحمل این مسیرها را می کرد و به این مناطق سر می زد، زمانی هم ساعت های طولانی پشت سیل در منطقه مانده بودند تا جریان سیل کاهش یابد و بتوانند خود را به این مناطق برسانند،به مناطق کوهستانی و روستاها می رفتند معمولا" هم برای انجام کارها خود پیش قدم شده و محرک بودند و وقتی سایرین که کارها اصلا" مربوط به انها نبود این تلاش ها را می دیدند همکاری می کردند تا کارها زودتر به سرانجام برسد.

اهمیت و جایگاه گفتگوی حضوری با مردم برای رسیدگی به مشکلات در نظر وی به چه صورت بود؟

نامه ها و مکتوبات مختلفی به دفتر می رسید که مربوط به مراجعات مردم یا جلسات و برنامه ها و سیاستگذاری های کلان کشور در مجمع تشخیص مصلحت نظام و یا هیات منصفه دادگاه مطبوعات و کارهای بنیاد مستضعفان و امور جانبازان بود لذا ایشان مکاتبات مردم را که با کمیته امداد در موارد مختلف من الجمله درخواست جهیزیه و وام ودیعه مسکن و در خواست کالای خانگی و تعویض کالای کهنه یا هزینه تعمیر و مرمت بنا و غیره می شد از بقیه نامه ها جدا کرده و رسیدگی می نمود مواردی هم بود که طرف درخواستی کرده بود و نامه رسیدگی شده بود اما اثری از صاحب درخواست نبود ایشان این نامه ها را در یک زونکن جدا می گذاشت و هر چند وقت یکبار سراغ صاحبان نامه ها را می گرفت که آیا نامه ای مانده، چیزی در زونکن مربوطه است و اگر پاسخ ما مثبت بود دستور پیگیری می داد که همان روز به هر وسیله ممکن با فرد مذکور ارتباط برقرار کنیم تا برای پیگیری درخواست خود مراجعه نماید و به او بگوییم که نامه ایشان مطالعه شده و آمادگی انجام کاری برای رفع مشکل صاحب نامه داریم که لازم است بیاید و حضوری گفتگو کنیم ایشان حتی تکلیف می کرد همان روز این کارها انجام شود و همکاری که آمادگی دارد بماند و به این کارها بپردازد.

مرحوم عسگر اولادی چقدر دغدغه مند رفع فوری مشکلات مردم بود؟

برای رسیدن مستمری و آذوقه به دست مستمندان تا ساعت های طولانی در دفتر می ماند تا کارها فوری انجام شود و اگر امضائی برای اختصاص بودجه ماه و مستمری ماهیانه مددجویان یا هر موضوع دیگر که قبلا"صحبت آن شده بود لازم است انجام شود و اگر هم برنامه سخنرانی یا مصاحبه و ضبط برنامه ای داشت و می رفت آدرس محل را اعلام می کرد تا به محض دریافت اسناد مربوط به موضوع مستمری و آذوقه محرومان کار امضاء یا اقداماتی که شخصا" باید انجام می داد در مورد چک و اسناد به تاخیر نیفتد و کارها زود انجام شود و نیازمندی مردم به دست آنها به موقع برسد کما اینکه یادم هست در مقطعی ایشان قصد سفر به یکی از استان های کشور را داشتند و مدیر کل وقت کمیته امداد استان مربوطه مستمری و آذوقه مددجویان را نگه داشته بود تا وقتی ایشان به منطقه رسیدند ضمن دیدار با مردم پرداخت نمایند که وقتی وی در جریان موضوع قرار گرفت به جد درخواست نمود به فوریت دستور توزیع و پرداخت ها انجام شود و راضی نبود مردم معطل بمانند به همکاران نیز تذکر می داد که راضی به تاخیر در پرداخت ها نباشند و چنین کارهایی رخ ندهد.

خاطره ای از فعالیت های مدیریتی جهادی ایشان دارید که برای شما خاص باشد؟

در مقاطع زمانی شهریور و اسفند ماه که دغدغه دانش آموزان بی بضاعت و نیازمندان تهیه لباس نو لوازم التحریر برای مدرسه و عید بود. وی تا وقتی که آن مقدار سهیه را که برای توزیع آن ایام در نظر گرفته بود به اتمام نمی رساند دفتر کار را ترک نمی کرد و این رفتار ایشان مرا به یاد زمان صدر اسلام و رسیدگی به حال محرومان در زمان حکومت حضرت علی (ع) می انداخت که حضرت تا بیت المال را تقسیم نکرده و به دست صاحبان حق نمی رساند مقر حکومت را ترک نمی کرد و بعد از آن سجده شکر به جا می آورد مرحوم عسگر اولادی هم حمد خدا می گفت و خدا را شاکر بود که توانسته کارت و بن ها و هر چیزی که مربوط به توزیع آن مناسبت بود به دست مردم برساند پر تلاش بود و در راه خدمت به خلق سر از پا نمی شناخت.

الگوی ایشان در دغدغه مندی که به جد برای رفع مشکلات مردم داشتند، چه بود؟

مکرر بیتی از مثنوی را با این مضمون زمزمه می کرد:« شیر را بچه همی ماند بدو، تو به پیغمبر چه می مانی بگو» بیان می نمود ما شیعیان علی بن ابی طالب (ع) و به دین پیامبر مکرم اسلام (ص) هستیم و تلاش های پیامبر اسلام و امیر المومنین (ع) باید الگوی ما باشد ما باید تلاش و کمک به دستگیری از مردم کنیم هر کجا که باشد توصیه می کرد اگر مراجعه ای به همسران شما در جلسات مذهبی در خیابان و منزل شد نباید به آن بی تفاوتی باشید و آن را بی اهمیت تلقی کنید به این درخواست ها باید رسیدگی شود، وی با استناد به آیه شریفه قرآن که می فرماید: « ولکم فی رسول الله اسوه الحسنه » رفتار و حرکت پیامبر مکرم اسلام را اسوه و الگوی خود قرار داده بود.

روش و منش وی در رفتار حضوری و سلوک با مردم چگونه بود؟

هرگز ندیدم در نماز جمعه هایی که شرکت می کرد در جایگاه خاصی قرار گیرند معمولی ترین و پایین ترین نقطه را برای نشستن انتخاب می کرد و در انتخاب محل کار و دفترشان هم همین طور بود، در مقطعی شورای مرکزی کمیته امداد خمینی (ره) در میدان بهارستان بود و وی بعد دوران وزارت خود به آن ساختمان می رفت و می گفت این مکان به مردم نزدیکتر است و دسترسی مردم به اینجا راحت است تا اینکه آن ساختمان را مجلس شورای اسلامی در اختیار گرفت و دفتر مرکزی کمیته امداد امام خمینی (ره) به خیابان سمیه منتقل شد، در خیابان سمیه هم در اواخر چون ساختمان های کمیته پراکنده بود و اداره وام و حمایت از مددجویان و بخش مالی و پشتیبانی و دفتر سرپرستی و شورای مرکزی و دفتر عمران و معاونت حقوقی از هم جدا بود و این پراکندگی ساختمان ها اسباب زحمت مراجعین و کندی انجام کار می شد به این فکر افتادند ساختمانی متمرکز تهیه شود و پس از مشورت زمینی در منطقه سوهانک در اختیار کمیته امداد قرار گرفت که با فروش این ساختمانها و مقداری بدهی به دولت ساختمان سوهانک ساخته شده و مجموعه معاونت های وابسته به سرپرستی در ساختمان منطقه سوهانک مستقر شدند لذا حاج اقا فرمودند دسترسی مردم به منطقه سوهانک که هنوز پر تردد نیست و نزدیک به حاشیه شهر است برای مردم سخت و هزینه بر است و من به عنوان نماینده ولی فقیه در همین خیابان سمیه می مانم تا کارها را آنجا به سرانجام رسانم و پافشاری در ماندن نمودند و شورای مرکزی کمیته امداد هم با استدلال وی قانع شد و مخالفت نکرد که برخی مسائل تلفنی انجام می شد و حاج آقا هفته ای یکبار هم که برای چند ساعت به جلسه شورای مرکزی در منطقه سوهانک می رفت امضا های مربوطه از وی اخذ می شد لذا بسیار دغدغه راحتی مردم حتی در مراجعه به کمیته را داشتند که مردم به زحمت نیفتند.

آیا فاصله و حریمی در ارتباطات خود با مردم قائل بود و به اصطلاح در ظاهر حفظ موقعیت خود را می کرد؟

به یاد دارم آسانسور ساختمان خیابان سمیه فرسوده بود و به فکر تعمیر و تعویض هم بودند ولی بعضا"تا زمان تعمیر اساسی که نیاز به تعویض یک قطعه مکانیکی بود و آسانسور خراب می شد و اعلام می شد مثلا" دو روز آسانسور نداریم ایشان وقتی می آمد به محل کار خود، ده طبقه را از پله ها بالا می رفت و پشت میز خود قرار گرفته و برنامه های خود را انجام می داد و سپس وسایل خود را بر می داشت و می رفت طبقه همکف ساختمان می نشست تا اگر از کسی دعوت شده بود تشریف بیاورد همان جا جلوی در ملاقات و گفتمان صورت گیرد و کارها انجام شود و کسی بابت بالا آمدن از پله ها اذیت نشود وی هیچ جایگاه خاصی برای خود قائل نبود نه در طبقه دهم ساختمان خیابان سمیه که برای رفاه حال مراجعین می رفت می نشست در طبقه همکف به امور رسیدگی می کرد و نه در منزل خود که در روضه های دهه اخر ماه صفر صبح ها در منزل و شب ها در حزب موتلفه اسلامی برگزار می شد و وی جلوی در روی یک صندلی قرار می داد در منزلشان و به شرکت کنندگان و عزاداران حسینی خیر مقدم می گفت و اگر به هر علت از جلسه خارج می شد در برگشت به داخل در نزدیک ترین جای خالی می نشست تا حواس مستمعین جلسه با حضور ایشان پرت نشود.

https://shoma-weekly.ir/U8WRw6