جامعه

ما وارث طب سنتی اسلامی هستیم

طب بوعلی سینا که سرآمد طب دنیاست و طب غرب خودش را مدیون بوعلی‌سینا می‌داند و سردر بسیاری از دانشگاه‌های پزشکی اروپا تندیس بوعلی و جالینوس را کنار هم می‌گذارند، باید باعث افتخار ما باشد، نه اینکه اگر مرکزی خواست راه بوعلی را ادامه دهد، با او به عنوان مجرم برخورد کنند. این واقعاً جای تأسف دارد. اگر در قانون مشکل و خللی هست، مجلس شورای اسلامی باید روی این قضیه کار کند و مشکل قانونی را برطرف کند، نه اینکه به دنبال حذف و ایجاد انحصار باشند.
امیر زینلی - طب سنتی در ایران به اعتراف همه تاریخ دانان ریشه بسیار عمیقی دارد. همه دانشمندان ایران قدیم علاوه بر تخصص های ویژه ای که داشتند، حکیم هم بودند. حکیم جمله علوم پزشکی اعم از روانشناسی و روانپزشکی گرفته تا سرما خوردگی های ساده و نحوه زندگی سالم را بلد بود. تا همین 100 سال پیش هم طب سنتی حرف اول را در ایران می زد و کم کم، تازه شاید 50 سال است که طب نوین یا همان پزشکی جای آن را گرفت، چون در دسترس بود و نسبت به طب سنتی هم سریع تر جواب می داد. اما زمانی که در آن به سر می بریم زمانی است که مردم دیگر مانند گذشته اقبال چندانی به پزشکی نوین ندارند و به جهت حفظ سلامت و پیشگیری و درمان و اصلاح سبک زندگی سراغ طب سنتی می روند. به همین جهت وجود یک حکیم برای زندگی امروز ضروری تر از گذشته می نماید. ما به سراغ یکی از پژوهشگران و درمانگران عرصه طب سنتی رفته ایم که در قم مسؤولیت سلامتکده بوعلی را دارد. مرکزی که در درمان بسیاری از بیماری های خاص و بیماران مختلف، موفق عمل کرده است. گفتگوی «شما» را با حجت الاسلام و المسلمین شیرازیان می خوانید.

اصل و اساس طب سنتی، ایرانی است یا اسلامی؟

از وقتی که انسان پا به عرصه حیات گذاشته است، از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص) و تا امروز، خداوند ممیزهای به انسان داده که به حیوانات نداده و اگر به حیوانات داده درحد خیلی کم است، که به آن عقل میگوییم. قوه دراکهای که میتواند بین زشت و زیبا، خوب و بد، ظلم و عدل و... تمیز بدهد. این قوه، قوه قضائیه هم هست و قضاوت هم میکند. در عین حال حل معادله هم میکند و یکی از آن معادلات درمان است، از گذشتههای دور بحث درمان در زندگی بشر وجود داشته است. بر همین اساس تجربههایی را به دست آورده که واقعاً ارزشمند است. کار نیکو کردن از پر کردن است. باید به این تجربه ها احترام بگذاریم و آنها را قبول کنیم و به آنها به عنوان اوهام، تخیلات، جادوگری شیادی و مواردی که برخی از مخالفان طب سنتی به آن نگاه میکنند، نباید نگاه کنیم. این تجربهها خوب است و باید تکمیل و حفظ و نگاهداری شوند واگر خرافه و موارد غیر صحیح قاطی شده باید حسابشان را از هم جدا کرد.

قبل از اسلام هم این طب و بحث درمان وجود داشته است و با توجه به محل زندگی و اقلیم مردم در نقاط مختلف کره زمین تجربیات حاصل در این زمینه میتواند متفاوت باشد. با این اوصاف در جواب سئوال شما باید گفت قبل از اسلام طب سنتی وجود داشته است و منحصر به اسلام نیست. پیامبر(ص) به این بحث وارد شدهاند، اما نه به عنوان درمانگر و هیچگاه خودشان را طبیب و پزشک معرفی نکردند، ولی اطلاعات زیادی در این باره داشتهاند و بیشتر سعی کردند بحث پیشگیری را مطرح کنند. در قرآن این آیه را داریم: «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ»(1)، انسان باید طعامش را با دقت بررسی و انتخاب کند. با توجه به تفاوتهای فردی که انسانها دارند که در طب سنتی به آن مزاج میگویند، هر کس باید غذاهای مناسب مزاج خود را انتخاب کند تا دچار بیماری نشود. از آنجایی که انبیا در ارتباط با آفریننده جهان بوده اند در تکوین طب نقش داشته اند کشور ایران از گذشته های دور مهد تمدن بوده و بنا بر قول صحیح منشاء طب مزاجی ایرانی است و بعدها یونانیان آن را از ما گرفته و به نام خود مطرح کردند با ظهور اسلام و اقبال ایرانیان از علوم اسلامی علومی مانند نجوم و شیمی و طب رونق بیشتری گرفت، خلاصه اینکه طب سنتی ما ایرانی اسلامی است.

چرا پس از گذشت 34 سال از انقلاب اسلامی هنوز جایگاه طب سنتی، اسلامی ضعیف است؟

یکی از دلایل موفقیت کشورهای مترقی دنیا این است که سعی میکنند به رقابت دامن بزنند و در بعضی از این کشورها جزو اصول قانون اساسیشان است و انحصار ممنوع است و باید رقابت باشد.

حضرت امام خمینی رحمه الله علیه همواره با انحصار مخالف بودند و به هیچوجه انحصار را قبول نداشتند وقتی انقلاب کردند، نگفتند وزارتخانه و سازمان های قبلی باید منحل شود و از بین برود، بلکه گفتند باید کار خودشان را بکنند، ولی در کنار هر یک از آن ها، یک ارگان انقلابی تشکیل داد تا اصل رقابت ایجاد شود، موفقیتهای حضرت امام هم تا حد زیادی به اجرای این اصل و مردمی کردن کارها برمیگردد. جهاد سازندگی را در کنار وزارت کشاورزی نهضت سوادآموزی را در کنار آموزش و پرورش و سپاه پاسداران و بسیج را در کنار ارتش و نیروی شهربانی قرار داد و این باعث رشد و بالندگی و موفقیت انقلاب شد.

به دلیل جنگ و مشکلاتی که پیش آمد، ایشان نرسیدند این اصل را در درمان و پزشکی پیاده کنند، در حالی که ما وارث طب سنتی اسلامی هستیم که متون آن در حوزههای ما تدریس می شد و علمای ما قبلاً حکیم بوده و درمان هم میکردهاند. این اصل انحصاری که الان وجود دارد و اجازه داده نمیشود طب سنتی رشد و نمو یابد و برای خودش بالندگی به وجود بیاورد، باعث شده است طب سنتی پس از 34 سال که از انقلاب میگذرد، نتوانسته داشتههایش را مطرح کند. ما واقعاً قابلیت این را داریم که با 35 هزار نسخهای که در کتب طبی خودمان داریم، اصلاً در چاههای نفت را ببندیم. اگر همینها را مطرح و به شکل دارو تولید کنیم، میتوانیم به کشورهای دیگر صادر کنیم. ولی متأسفانه اجازه رقابت داده نمیشود. در اردیبهشت ماه امسال مقامات وزارت بهداشت و درمان به دنبال این بودند معاونت طب سنتی که بیش از چند ماه از تولدش نمی گذشت را جمع کنند. توجیهاتی را هم برای خودشان دارند، ولی به نظر من انحصاری را که از دوران رضاشاه مطرح شد و گفتند طب سنتی جرم است و درمان باید توسط پزشک انجام شود، دنبال میکنند و میخواهند آن انحصار همیشه باشد و چون همه منابع و بودجه و امکانات در اختیار طب جدید قرار دارد، سر طب سنتی بیکلاه مانده است اینطور نیست که طب سنتی مزاحم طب جدید باشد یا با وجود طب جدید دیگر احتیاجی به طب سنتی نداشته باشیم چون اگر چه مبانی و فرضیه های این دو طب کاملا با هم فرق دارند ولی در نهایت هدف هر دو یکی است و آن رسیدن به بهبودی و درمان مردم است . فکر میکنم اگر اجازه بدهند کسانی که تجربههایی در این زمینه دارند تجربیات و اطلاعاتشان را مطرح کنند و مردم در انتخاب نوع درمان آزاد باشند و از این بودجه و امکانات به طب سنتی هم برسد انقلابی در زمینه سلامت و درمان به وجود می آید و این شدنی است و هیچ ایرادی هم ندارد، البته به شرطی که آقایان طب سنتی را هم علمی بدانند و به همان اندازه که بودجه و امکانات و تبلیغات و پشتیبانی از طب جدید می کنند به طب سنتی هم بدهند تا هم وزن بشوند و بعد رقابت واقعی شکل بگیرد. هنوز طب سنتی یک بیمارستان مخصوص خود ندارد و دائم توی سرش می زنند و به صورت مستقیم و غیر مستقیم تحقیر و توهین میکنند.

سؤالی که در مورد ابوعلیسینا مطرح است این است که با توجه به شرایط زمانی و مکانی، او چگونه توانست به چنین اطلاعات گستردهای در طب دست یابد؟ آیا کشف و شهودی در کار بوده است؟

بوعلی یک روحانی بود. روال حوزهها در گذشته به این شکل بود که از ریاضت و خودسازی استفاده میکردند. البته حوزههای ما در چند دهه اخیر به سمت مدرکگرایی و شیوههای دانشگاهی روی آوردهاند که به نظر من یک حرکت انحرافی است، ولی کسانی که این کار را میکنند، برای این کارشان توجیهاتی دارند، بنده عرض می کنم چیزی که باید خروجی حوزه باشد، علم صرف نیست، بلکه علمی است که باید در کنار آن تقوای علمی وجود داشته باشد «وَ اتَّقُوا اللهَ وَ یُعَلِّمُکُمُ الله»(2) قرآن می فرماید: اگر تقوا داشته باشید، نوع دیگری از علم را به شما یاد میدهیم.یعنی همان کشف و شهودی که به آن اشاره کردید که ریشه آن در ریاضت و ترک دنیا است. این مبنایی بود که در حوزههای گذشته رعایت میشد و بوعلی هم از شاگردان این نوع حوزهها بوده است. البته همه چیزهایی که بوعلیسینا دارد از خودش نیست، بلکه بازسازی شده علوم و تجربیات گذشته است. بوعلی با نبوغی که داشت، از همه علومی که در آن زمان در حوزهها تدریس میشد، استفاده کرده و بعد به صورت تجربی پیاده می کرد، اگر به این نتیجه می رسید که بعضی از مبانی و روشها غلطاند. آن را حذف می کرد، حتی در تدریس فکر کرده است مثلاً نباید این باب را خواند و آن را کنار گذاشته و چیزهایی را که به نظر خودش رسیده، بعد از اصلاحات و اضافات ارائه داده و خیلی هم موفق بوده است. یعنی به تعبیر امروزه بوعلی علم صرف را دنبال نکرده، بلکه آن را به صورت کاربردی ارائه می داد.

در یک قرن اخیر با پیشرفت علم پزشکی، طب سنتی علیالخصوص در کشور ما فراموش شد. آیا این کم شدن اقبال به طب سنتی فقط به خاطر در دسترس بودن علم پزشکی یا سادهتر انگاشتن آن بود؟

طب سنتی تا صد سال پیش وجود داشت و درمانها با این طب کل نگر انجام میشد. طب جدید که وارد شده، بیشتر به جزئیات و تخصصی کردن درمان پرداخته و موفقیتهایی را به دست آورده مثلاً هورمونهای بدن و میکروبها را شناسایی کرده است. این مباحث به دلیل اینکه دانش بشری رشد نکرده بود، در آن زمان مطرح نبودند و اطبا بیشتر از روی علائم متوجه بیماری میشدند و مثلاً اگر بیماری تب داشت فلان دارو را به او می دادند یا میگفتند باید پاشویه شود و یا داروهایی را مصرف کند که رطوبت را به مغز برساند تا تب به مغز آسیب نرساند مثل چکاندن روغن به ملاج سر تا تب مهار شود، اما اینکه این تب از کجا آمده و چه مکانیسمی داشته است، وارد نبودند. چرا؟ چون با میکروب آشنا نبودند. اینها نقص است، ولی به نظر من راههای درمانی اهمیت بیشتری دارند. در طب امروزی با علائم برخورد میکنند، اما در طب قدیم درست است که مکانیسم تب را نمیشناختند و با میکروب آشنا نبودند، ولی درمان میکردند.

پس شما طب سنتی را مفید تر میدانید؟

ما طب نوین را نفی نمیکنیم، بلکه میگوییم این دو را باید در کنار هم داشت. طب جدید هم در جای خودش محترم و درست است و میتواند راهکارهای خودش را مخصوصاً در تشخیص داشته باشد، اما جمع بین این دو نتیجه خیلی خوبی میدهد و ریسک درمان را کم می کند.

پس درسلامتکده بوعلی از پزشکی نوین هم کمک میگیرید؟

بله الان در سلامتکده سه پزشک داریم. و گروه تحقیق و توسعه ما متشکل از چندین پزشک و داروساز و تخصص های دیگرند و طرح های تحقیقاتی را با دانشکده های پزشکی در دست بررسی دارند در این مرکز در بدو ورود که مراجعه میکند، پزشک وضعیتش را بررسی میکند. نسخهها و آزمایشهای او را میبیند و نظرش را مینویسد که مثلاً دچار روماتیسم یا کمخونی یا بی نظمی هورمونی یا میگرن و ... است و بعد به ما ارجاع میدهند که ما هم بر اساس طب سنتی به او دارو میدهیم. تلفیق این دو پزشکی رمز موفقیت ماست. درست است ابزارهای تشخیصی خودمان را داریم، اما اگر لازم باشد میگوییم بروند آزمایش بدهند که ببینیم آیا در خونشان قند، چربی، بی نظمی هورمونی، وجود دارد یا نه؟ و از طریق مدارک پزشکی طب جدید این اطلاعات را به دست میآوریم و سپس درمان را از طریق طب سنتی انجام میدهیم.

آیا چیزی هست که طب سنتی در باره آن سکوت کرده باشد و نتوانید در بارهاش حرفی بزنید و مجبور باشید آن را به طب نوین ارجاع بدهید؟

در طب سنتی اول از راه غذایی وارد میشویم، یعنی وقتی بیماری مراجعه میکند، با کمی بررسی متوجه میشویم تغذیه اش مطابق با مزاجش بوده یا نبوده است. آیه «فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ» اشاره به همین دارد. کسی که صفراوی مزاج است، یعنی مزاجش گرم و خشک است و به چیزهای گرم و خشک علاقه دارد و در خوردن آنها افراط کرده دچار بیماری و غلبه صفرا یا سودا می شود. یا مثلاً اگر مزاجش بلغمی یا دموی است و ماست یا دوغ یا گوجهفرنگی زیاد خورده مریض شده است به او داروهای ضد بلغم می دهیم و به او سفارش می کنیم اول تغذیهاش را درست کند.به عنوان نمونه امروز تبلیغ زیادی درباره مصرف قارچ میشود، درصورتیکه اگر فرد بلغمی باشد و زیاد قارچ مصرف کند، رطوبت در بدنش بالا میرود و انواع بیماریهای بلغم مثل پیسی و درد مفاصل به سراغش می آید. به چنین فردی می گوییم کمتر ماست بخورد یا بهجای آن، کمی رب انار بخورد، در نتیجه با یک اصلاح تغذیه در مرحله اول بیمار درمان میشود. اگر کار یک مقداری پیچیدهتر بود، دارو هم میدهیم و اگر باز نتوانستیم کاری انجام بدهیم، از روشهایی مثل حجامت، زالو، فصد و ماساژ استفاده میکنیم و اگر جواب نداد، آخرین علاج جراحی است که به او میگوییم باید پیش جراح برود.

آیا جراحی را در طب سنتی میپذیرید؟

بله، جراحی در طب سنتی هم بوده است. در طب سنتی ابزار و آلات جراحی مطرح بوده است، ولی امروزه جراحی خیلی پیچیده و مدرن شده است و بیمار را بیهوش میکنند، اما جراحی باید آخرین علاج باشد، یعنی وقتی نتوانستید از راه تغذیه و دارو و راههای دیگر بیمار را درمان کنید و کار از کار گذشته بود، آن موقع به طرف جراحی باید رفت، جراحی نباید انتخاب اول باشد چون عوارض جراحی خیلی زیاد است.

به نظر میرسد اقبال مردم در چند سال گذشته به طب سنتی دوباره افزایش پیدا کرده است. علت را در چه میبینید؟

علت را بیشتر در این میبینم که در طب سنتی درمان وجود دارد. ببینید، دارو یعنی چیزی که شما پس از مصرف آن، درمان شوید. طول درمان ممکن است یک هفته، یک ماه یا شش ماه باشد، ولی در نهایت باید به مرحلهای برسید که درمان شوید و دارو را کنار بگذارید، اما در طب جدید اینطور نیست. و مردم متوجه این موضوع شدهاند. طب جدید از روز اول بر اساس تجارت بنا شده است لذا، به دنبال این بودند چیزی به اسم دارو را مطرح کنند تا علائم بیماری را بهسرعت برطرف کند و این را به صورت فرهنگ در آوردهاند. الان بعضی از بیمارها وقتی مراجعه میکنند و میگوییم باید 20 روز این دارو را بخورید، میگوید من حوصله ندارم. یک چیزی به من بدهید که بخورم و زود خوب شوم. خداوند چنین چیزی را تا به حال خلق نکرده است. دارو روندی دارد و باید زمان بگذرد تا تأثیرش را در بدن بگذارد، اما داروهایی مثل کورتون در طب جدید فقط علائم بیماری را برطرف میکنند و مثل آتش زیر خاکستر است. درمانی صورت نمیگیرد و بعد که پیشرفت میکند و به یک نقطه حاد میرسد، حالا میگویند برو جراحی کن و میدانید جراحی هم عوارض خودش را دارد و بیهوشیها میتواند روی مغز تأثیر بد بگذارد. در بسیاری از موارد با یک درمان گیاهی به شرطی که درست تجویز شده باشد، بعد از نهایتاً دو هفته بیمار درمان میشود. در صورتیکه اگر دکتر به شما دارویی میدهد و میگوید باید تا آخر عمر مصرف کنید، این دیگر اسمش دارو نیست، بلکه یک چیز دیگر است که نمیدانم اسمش را چه بگذارم. اینها مسائلی هستند که باعث شده مردم اقبال بیشتری به طب سنتی نشان بدهند. البته در این زمینه هم باید به افرادی مراجعه شود که از تجربه و تخصص کافی برخوردار باشند. متأسفانه به دلیل بی توجهی به طب سنتی و عدم ارائه قوانین آن که کا ر سخت و پیچیده ای هم برای مسئولین نبوده است برخی از افراد سودجو خودشان را درمانگر معرفی میکنند و باعث ضربه زدن به طب سنتی شدهاند.

آیا طب سنتی در مورد بیماریهای صعبالعلاجی مثل سرطان، ام.اس و امثال این ها هم حرفی برای گفتن دارد؟

این بیماریها در زمان قدیم هم بودهاند و اینطور نیست که حالا به وجود آمده باشند. مثلاً ام.اس را در طب سنتی تحت عنوان خَدَر داشتهایم. سرطان هم که مطرح بوده است. امروزه تغذیه بد و تبلیغاتی که بعضی از شرکتهای غذایی برای چیپس، پفک و مواد مصنوعی... میکنند و متأسفانه تقریباً تمام رادیو و تلویزیون هم چون مبنای خود را کسب درآمد قرار دادهاند، هیچوقت جلوی تبلیغ این چیزها را نمیگیرند و هر روز فستفودها، غذاهای آماده و پیتزا فروشی ها بیشتر میشوند و متأسفانه هیچ متولیای که بخواهد اینها را کنترل کند وجود ندارد. امروزه شاهد هستیم کودکان زیادی با دیابت نوع یک، کبد چرب و چاقی مفرط به مراکز درمانی مراجعه میکنند. ریشه همه اینها تغذیه بد است. امروزه شاید بیش از 50 درصد بیماریهای ما در اثر مصرف نان است. نانهای ما سبوس ندارند. حتی نان سنگک هم دیگر ارزش غذایی ندارد و واقعاً هیئتهایی باید بیایند و به نان مردم رسیدگی کنند. این نانها نان نیستند.از قدیم میگفتند اگه نخوردیم نان گندم دیدیم دست مردم. الان باید بگوییم خودمان که نان گندم نخوردهایم هیچ، دست مردم هم ندیدهایم. یک وقتی به روستا که میرفتید میدیدید عجب نانهایی پخته میشوند. کشاورز گندمش را ، آسیا میکرد و نان میپخت، ولی حالا دیگر در روستاها هم نان سالم نیست روستایی دیگر گندم نمی کارد و آردی که به دستشان میدهند بدون سبوس است بوعلی سینا میگوید: نان گندم، هم نان است و هم خورش، یعنی اگر چنین نانی را بهتنهایی هم بخورید یک غذای کامل است. الان همین نان گندم برای مملکت ما تبدیل به فاجعه شده است، چون این نان، نشاسته خالی است و باعث قند خون و کبد چرب و یبوست و پادرد میشود. اگر بخواهیم به بیماریهای ناشی از مصرف این نانها اشاره کنیم، به بیش از چهارده مورد میتوان اشاره کرد. مردم کشور ما نوعاً نان میخورند و نان باید حتماً سر سفره باشد، اما الان نان مصیبتی شده است و اصلاً سبوس ندارد و آن نان با کیفیتی که در طب سنتی مطرح است و بوعلی و دیگران می گفتند، این نان نیست. اینکه در روایات و تاریخ اسلام داریم حضرت علی(ع) نان جو میخوردهاند، فکر میکردیم به خاطر زهد حضرت بوده، در صورتی که حضرت اطلاعات پزشکی و علمی داشته و فرق بین نان جو و گندم را میدانسته و از سلامتی و قوتی که ارمغان نان جو است، اطلاع داشته است. نان جو بیماری چربی و قند را از بدن انسان دور میکند. چرا مردم اینقدر چاق شدهاند؟ چون نان گندم بدون سبوس (سفید) مصرف میکنند. یعنی اگر بتوانیم نان سبوسداری را که تخمیر آن به صورت عادی و طبیعی انجام میشود، جایگزین نانهای فعلی کنیم، بخش زیادی از سلامت جامعه را تأمین کردهایم. در گذشته نانواها شب نان را برای روز بعد خمیر میکردند. الان میشود به جرئت گفت در کل کشور دیگر کسی این کار را انجام نمیدهد که بگذارد هفت هشت ساعت خمیر بماند تا تخمیر انجام شود. سریع( بیکربنات سدیم) جوش شیرین میزنند و خمیر آماده میشود و فجایعی را که مصرف این نان به وجود میآورد در نظر نمیگیرند و همه ما می بینیم و می دانیم ولی بهراحتی از کنار این قضیه میگذریم. اگر نان و تغذیه مردم را اصلاح کنیم، قول میدهم 50 درصد بیمارستانها تخلیه شوند.

کشورهایی مثل چین در زمینه طب سنتی ادعاهای زیادی دارند و طب های مکملی مانند طب سوزنی هم از آن نقاط میآید. شما طب آن ها را چقدر تأیید میکنید؟

هر ملتی برای خودش روشهایی را تجربه کرده است و طبی دارد که در جای خودش مفید است، اما طب سنتی ما طب سوزنی نیست. طب سنتی ما برگرفته از مزاجهاست. تحقیقات نشان می دهد طب مزاجی و اخلاطی از ایران به یونان رفته و مشهور به طب یونانی شده است. طب مزاجی ابتدا مال ایران بود و بعد از جالینوس و دیگران باز به ایران برگشته است. هر تجربه و روش درمانی در جای خود محترم است و طب سوزنی هم اگر در عمل جواب بدهد و درمان کند، مشکلی ندارد، منتهی باید در درجه اول داشتههایمان و طب سنتی خودمان را که به نظر بنده سرآمد طبهای سنتی کشورهای دیگر است، ارج بنهیم و به آن با دیده احترام نگاه کنیم و اهمیت بدهیم.

طب سنتی در سبک زندگی حرفهای زیادی دارد. چند شیوه غلط در سبک زندگی ما را بر اساس طب سنتی بفرمایید تا با اصلاح آن به سلامت جسمی مان کمک کنیم.

الان با موضوعی به نام حساسیت و آلرژی مواجه هستیم و در تهران و بعضی از استانها کلینیکهایی برای درمان آن وجود دارند و این مسئله با هزینه کلان را چنان پیچیده مطرح میکنند که انسان فکر میکند چه خبر است! در صورتی که اگر دستورالعملی را که حکما در مورد حمام مطرح کردهاند پیاده کنیم، هیچوقت دچار حساسیت و آلرژی و سینوزیت نمیشویم. الان در منزل وقتی حمام میکنید، در یک فضای بسته و با آب داغ حمام میکنید. در قدیم اینطور نبود. سقف حمامها اینقدر پایین نبود و وقتی از حمام بیرون میآمدید، یکمرتبه وارد هوای معمولی اتاق یا بیرون از حمام نمیشدید، بلکه وارد فضای واسطی میشدید که در وسط آن یک حوض آب سرد بود و باید از این حوض عبور میکردید و این باعث میشد حرارتی که در مغزتان بود به پایین منتقل شود و بعد به فضای سر حمام میآمدید که هوای مناسبی داشت. یک مقدار مینشستید و شربت به شما میدادند تا ضعف و حرارتی که در حمام در بدنتان ایجاد شده ، کمکم برطرف میشود. بعد هم سرتان را خشک میکردید و بیرون میآمدید و هیچوقت دچار سینوزیت و آلرژی نمیشدید. امروزه حمامها در خانهها در فضای کوچک هستند و بعد از حمام سرتان را هم خشک میکنید و سشوار هم می زنید. ولی گرمایی که در سرتان ایجاد شده است، باقی میماند و در برخورد با هوای بیرون به سرعت دچار حساسیت و آلرژی میشوید. البته برای پیشگیری راهکارش این است که پس از اتمام حمام حدود 20 تا 30 ثانیه پاها و دستهایتان را با آب سرد بشویید تا حرارت از سر به پایین منتقل شود و بعد از حمام سر خود را با کلاه مدتی بپوشانید در روایات ائمه داریم که پس از حمام سر خود را بپوشانید اگر این کار را بکنیم، باید کلینیکهای آلرژی تعطیل شود و به فکر کار دیگری باشند.

سر را هم میتوانند زیر آب سرد بگیرند؟

اگر این کار را نکنند بهتر است، چون احتمال سرماخوردگی هست. البته اگر پس از اتمام حمام و قبل از خشک کردن یک مشت آب سرد به ملاج بریزند اشکال ندارد، (که مضمون روایتی از معصوم است) ولی نباید سر را کاملاً زیر دوش آب سرد بگیرند.

نمونه بعدی همان نان است که چون سبوس ندارد باعث یبوست میشود و یبوست هم که امالامراض است. اگر یک تغییر عاقلانه در این قضیه انجام بدهیم و مسئولینمان بیایند و مصرف غذاهایی که برای بدن فیبر ایجاد میکنند، را تشویق کنند و اینها را در جرگه تبلیغاتی و بحثهای علمیشان بیاورند و در مدارس مطرح کنند، این مسئله هم حل میشود، یعنی یبوست درمان و بلغم دفع میشود. چرا اینقدر پاها و دستهای ما درد میگیرد؟ همه اینها به خاطر نوع تغذیه است. اگر نمیتوانیم نماز شب حضرت علی(ع) و عدالت ایشان را به جا آوریم حداقل به خاطر سلامتی خود هم که شده میتوانیم نان جو خوردن حضرت را فرهنگ کنیم و سلامتی را برای خود و زن و بچهمان به ارمغان بیاوریم در حقیقت نان جو دفع بلغم و بیماری می کند و چون مزاجش با مزاج عصب موافق است ضد درد و آرامش اعصاب به ارمغان می آورد. نان جو علاج کبد چرب و قندخون و چربی خون و از همه مهمتر یبوست است و موافق و سازگار کلیه و کبد و پرستات است

در مورد سلامتکده طب بوعلی هم توضیحاتی بفرمایید.

این مرکز توسط آیتالله آشیخ محمد آلاسحاق که از مبارزین و از شاگردان حضرت امام هستند، بنا شد و بیش از 16 سال است که مشغول فعالیت است ایشان مطالعات خود را در کنار اطلاعاتی که راجع به طب سنتی داشتند پیاده کردند و کمکم خودشان بدون اینکه استادی داشته باشند این راه را ادامه دادند. در حال حاضر به این درمانگاه سالانه 50 هزار بیمار مراجعه می کنند که نصف بیشترشان بیماران صعبالعلاج هستند. اکثر این بیماران از نحوه درمان رضایت داشتهاند و همین باعث شده است هر روز جمعیت زیادی به مرکز مراجعه کنند و بابت ویزیت از بیماران هیچ مبلغی گرفته نمی شود. حاشیه امن ما این بوده است که در تشخیص از طب امروزی هم استفاده کردهایم. مردم هم راضی هستند و رفت و آمد و نوع ارتباطی که با ما دارند نشاندهنده رضایت آنهاست. ما هیچ تبلیغاتی نداریم و مردم مبلغ ما هستند.

از شهرهای دیگر هم مراجعه کننده دارید؟

بله، از سراسر کشور و همچنین از کشورهای مجاور مراجعهکننده داریم.

و سخن آخر؟

طب سنتی ایرانی اسلامی، گنجینهای است که از گذشتگان به ما رسیده است و نباید آن را نفی کنیم، بلکه باید روی آن کار کرده و نقاط ضعفش را برطرف و سعی کنیم آن را به عنوان داشته گذشتگان به شکل بهتری به نسلهای بعد منتقل کنیم. نباید دنبال حذف باشیم. وقتی راهکارهای درمانی بهتری هست، باید آنها را رشد و توسعه دهیم و به این طب اجازه رشد بدهیم تا با اصلاح تغذیه و پیشگیری و حفظ الصحه ، دیگر احتیاجی به هدف این همه بودجه کلان نباشد، که در صورت اجرایی کردن آن، هزینه درمانی وزارت بهداشت به 1/0 تنزل می یابد و این همه بودجه کلان برای این وزارتخانه صرف نمی شود.

حرف ما این است: طب بوعلی سینا که سرآمد طب دنیاست و طب غرب خودش را مدیون بوعلیسینا میداند و سردر بسیاری از دانشگاههای پزشکی اروپا تندیس بوعلی و جالینوس را کنار هم میگذارند، باید باعث افتخار ما باشد، نه اینکه اگر مرکزی خواست راه بوعلی را ادامه دهد، با او به عنوان مجرم برخورد کنند. این واقعاً جای تأسف دارد. اگر در قانون مشکل و خللی هست، مجلس شورای اسلامی باید روی این قضیه کار کند و مشکل قانونی را برطرف کند، نه اینکه به دنبال حذف و ایجاد انحصار باشند.

آدرس سایت سلامتکده: booali.ir

ایمیل سایت سلامتکده: info@booali.ir

پینوشتها:

(1) قرآن کریم، سوره عبس، آیه 24

(2) قرآن کریم، سوره بقره، آیه 282

https://shoma-weekly.ir/hBlWTt