ویژه

فرمانده قیام 15 خرداد که بود؟

آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در خصوص نقش محوری مهدی عراقی در واقعه پانزده خرداد چنین می‌گوید: من یادم هست که در جریان 15 خرداد همین مهدی عراقی که جوان‌تر بود و هنوز تجربه‌اش کم بود، در یکی از اتاقهای بازار نشسته بود و این انقلاب عظیم آن روز را از یک اتاق فرماندهی می‌کرد. او به نوعی فرمانده کل قوا بود.

امین عزیزی- مجتبی سلطانی- در شب 14 خرداد 1342 و بعد از واقعه راهپیمایی عاشورا و سخنرانی امام(ره) در عصر عاشورا در مدرسه فیضیه، امام خمینی که از سوی مقامات امنیتی کشور به عنوان یکی از محرکین اصلی این وقایع شناخته میشدند، دستگیر و زندانی شدند. خبر این واقعه، بلافاصله به هوادارانش در تهران منتقل گردید و موجب واکنش شدید آنان شد. روحانیت تهران نیز غافلگیر شده و از قبل برنامهای برای هدایت تظاهرات آماده نکرده بودند. تنها جمعیت تازه تأسیس موتلفه و سران آن که از بازاریان بودند وقی خبر دستگیری حضرت امام(ره) را شنیدند در همان بازار جلسهای تشکیل دادند و اعلامیهای صادر کردند و تصمیماتی نیز اتخاذ کردند و هرکس موظف شد تا گروههای مذهبی را برای تظاهرات مطلع کند. حاج مهدی عراقی، سیدمحمود محتشمیپور و تقی افراشته مأمور شدند تا به میدان بارفروشان بروند و میدانیها را مطلع کنند. به روایت عراقی: «در شب 14 خرداد آقای خمینی را میگیرند و در برخی شهرهای دیگر نیز برخی روحانیون دستگیر میشوند... صبح ساعت 5 خبر دستگیری امام خمینی به تهران رسید. هر کدام از بچهها مأموریت پیدا کردندکه در یک قسمت از شهر مردم را وادار به بستن مغازهها و تظاهرات بکنند.(1)

محتشمی پور ماجرای آن روز را اینگونه روایت کرده است:

«برادران موتلفه بدون اتلاف وقت نزدیک مغازه ما در بازار، جلسهای تشکیل دادند و اعلامیهای صادر کردند که به مردم خبر دستگیری امام(ره) را میداد. من و آقای عراقی و مرحوم تقی افراشته به اتفاق به میدان رفتیم تا مردم را از خبر دستگیری حضرت امام(ره) مطلع کنیم. بعد از اینکه چند نفر از بزرگان میدان را مطلع کردیم به وسط میدان آمدیم. آنجا آقای افراشته روی سقف یکی از ماشینهایی که بار وارد میدان میکرد رفت و دستهایش را بلند کرد و توی سرش زد. آنقدر «وااسلاما» گفت تا اینکه مردم دورش جمع شدند. وقتی خبر دستگیری امام(ره) را به مردم داد، هیاهویی راه افتاد. به این ترتیب جمع شدند و از میدان به حرکت درآمدند. از میدان انبار غله به میدان باغ جنت و از آنجا تا میدان قیام و از میدان قیام به سمت میدان ارک؛ تا میدان ارک مانعی پیش نیامد».(2)سرانجام حادثه 15 خرداد 1342 اتفاق افتاد که به درگیری شدید میان معترضین و نیروهای حکومتی منجر گردید و حتی خسارات مالی و جانی زیادی وارد شد.(3)  مهدی عراقی در این ماجرا نیز نقش کلیدی ایفا نمود به طوری که مردم را تشویق به بستن مغازهها کرد و حتی به میدانی که طیب حاجرضایی بود، رفت و آنها را نیز تشویق به این کار کرد. تا جایی که طیب و اطرافیانش کلانتری 6 تهران را تصرف کرده و آنجا را بههم ریختند. (4) عراقی روایت میکند: «عدهای از بچهها مأموریت پیدا میکنندکه میدان را تعطیل کنند. ابتدا میدان سبزی را تعطیل میکنند و با موافقت طیب، میدان بارفروشها را نیز که مغازه طیب در آنجا بود تعطیل میکنند. بچهها به همراه افراد دیگر هر چی جلو راهشان بود را صاف و صوف میکنند. با چوب و چماق میآیند کلانتری 6 را میگیرند... بعد از ظهر بچهها تصمیم گرفتند که به بعضی وسایل مثل اتوبوسهای شرکت واحد یا ماشینهای خودروی سربازان آسیب برسانند. با این وسایل اولیه، بنزین و این چیزها، چندتا اتوبوس را آتش زدند. از این کارها هم مقداری کردند. تقریباً 15 خرداد آشوب فروکش کرد، یعنی آن عکس العملی که بخواهد استمرار داشته باشد، نبود. فردا و پس فردا تعطیل بود اما به صورت تظاهرات دیگر نبود که مردم بریزند توی خیابان و باز تظاهرات بکنند...» (5)

ابوالفضل توکلی بینا، به عنوان یکی از اعضای هیأت مسجد امینالدوله، در اینباره میگوید: «بنده به اتفاق شهید عراقی از سحرگاه پانزدهم خرداد به هیأت عسکریون که در حرم حضرت عبدالعظیم تشکیل شده بود، رفته بودیم. صبح زود آقای حاج شیخ علی تشکری به خانهمان تلفن کرده و سراغ مرا گرفته بود. همسرم به وی خبر داده بود که من در حرم حضرت عبدالعظیم هستم. بعد آقای تشکری یک راست از قم به شهر ری آمد و ما را از بازداشت امام(ره) مطلع کرد. ما که وضع را این چنین دیدیم به اتفاق حاج مهدی عراقی از همانجا حرکت کردم و در تهران سپس از آنجا به میدان سبزی رساندیم و با برادران صحبت کردیم. سپس از آنجا به میدان انبار غله رفتیم در آنجا شهیدعراقی با چند تن از رؤسای میدان درباره به حرکت درآوردن بارفروشان میدان صحبت کرد و در نتیجه شمار زیادی از بارفروشان تهران به حرکت درآمدند و با در دست داشتن چوب و آهن در تظاهرات پانزده خرداد شرکت کردند که عده زیادی از آنها بازداشت و روانه زندان شدند. تظاهرات پانزده خرداد منحصر به بارفروشان نبود؛ بلکه از همان ابتدای صبح که خبر دستگیری امام(ره) به تهران رسیده بود، مردم خشمگین به خیابانها ریخته و با تمام توان در صحنه مبارزه با رژیم حاضر شده بودند. البته در تظاهرات پانزده خرداد، بازار تهران نقش جدی و اساسی داشت.

در گیرودار تظاهرات خشمگینانه مردم، عدهای به بعضی از اماکن دولتی و تأسیسات حکومتی حمله کردند و آسیبهایی به آن محلها رساندند. بی تردید عمال رژیم در تحریک مردم و تخریب اماکن دست داشتند و برای همین نمیشد گفت که چنین اعمالی را منحصراً کار مردم بود. وقتی رژیم با قیام مردم مسلمان روبهرو شد تصمیم گرفت همان روز، غائله را بخواباند و نهضت را سرکوب نماید. از این رو شاه دستور شلیک به قصد کشت را داده بود. آن روز من با دوستم آقای عزتالله خلیلی که عضو شورای مرکزی موتلفه هم بود، در این تظاهرات به جلوی مسجد شاه [امام] رسیدیم و در آنجا کنار پلههای مسجد، چندتن از افسران گارد ایستاده بودند و با التماس از مردم تقاضا میکردند که همگی روی زمین بنشینند و در توجیه درخواست خود میگفتند به ما دستور دادهاند از کمر به پایین بزنیم. شما بنشینید تا ما هم فرمان آتش ندهیم.» (6)یکی از شاهدان قیام 15 خرداد در اینباره میگوید: «سرانجام رژیم در سیزدهم محرم که برابر پانزدهم خرداد بود. تصمیم گرفت که امام(ره) را دستگیر کند لذا در سطح شهرستانها عده‌‌ای از علما از جمله آیت الله محلاتی از شیراز را دستگیر کردند و شبانه به منزل امام خمینی(ره) در قم حمله کردند. صبح روز 15 خرداد مردم قم خبردار شدند و چند ساعت بعد خبر به تهران رسید. حدود ساعت 8 صبح در میدان شوش خبر منتشر شد؛ طیب هم همانجا مطلع شد و با شور و احساسات مذهبی و حسینی واکنش نشان داد. بنده که خودم آن لحظه در تهران بودم ودر جریانات هم شرکت داشتم شاهد بودم که تهران مثل یک بمب یا آتشی که به باروت میخورد منفجر شد. تمام دستهجات سینهزنی تهران به دستهجات سیاسی مبدل شد. چند کلانتری را خلع سلاح کردند. مردم با پلیس درگیر شدند و بعد به سمت میدان ارک رفتند. نیروی انتظامی با تانک و خودرو به مقابله پرداخت. تعداد زیادی از مردم شهید شدند و تعدادی از مراکز مربوط به رژیم یا مراکز فساد به آتش کشیده شدند. رهبری این نوع جریانها را حاج مهدی عراقی و صادق امانی از اعضای گروه موتلفه اسلامی بر عهده داشتند.» (7)

آیتالله هاشمی رفسنجانی در خصوص نقش محوری مهدی عراقی در واقعه پانزده خرداد چنین میگوید: من یادم هست که در جریان 15 خرداد همین مهدی عراقی که جوانتر بود و هنوز تجربهاش کم بود، در یکی از اتاقهای بازار نشسته بود  و این انقلاب عظیم آن روز را از یک اتاق فرماندهی میکرد. او به نوعی فرمانده کل قوا بود. (8)بعد از جریان پانزده خرداد عمال رژیم پهلوی درصدد محاکمه امام خمینی برآمدند، از این رو رهبران موتلفه از جمله عراقی در پی آن شدند که از مراجع دینی و روحانیون بلند پایه ایران بخواهند تا مصونیت قضایی امام خمینی به عنوان یک مرجع دینی را تأیید نمایند و از این طریق، مانع مجازات ایشان از سوی دادگاه قضایی شوند. از این رو برای تدارک این کار فعالیت خود را شروع کردند. (9) یکی از مهمترین اقدامات در این زمینه دعوت موتلفه از علما برای آمدن به تهران بود. محسن رفیقدوست از نقش شهید مهدی عراقی در این زمینه میگوید: «برای اینکه به امام(ره) چشم زخمی نرسد و اتفاقی نیفتد، قرار شد علما را دعوت کنند. سران هیأت موتلفه مثل حاج صادق امانی و عسگراولادی و عراقی در این زمینه تصمیم گرفته بودند و هر کدام از ما منطقهای را که قرار بود علما از آنجا بیایند، پوشش میدادیم. مثلاً من در محلی بودم که آقای میلانی میآمدند، دعوت آمدن علما به تهران کار موتلفه و مدیریت اجرایی آن با شهید عراقی بود.» (10)این اقدام اعضای موتلفه در دعوت از علما به تهران با موفقیت همراه بود چنانکه به روایت خود عراقی: «عدهای را پیک فرستاد به شهرستانها و با علمای مشهور هر شهری صحبت کرد و تشویق نمود آنها را برای مهاجرت به تهران که تمرکز پیدا کنند و  اقدام کنند برای آزادی آقای خمینی و این شد که عدهای از آقایان نزیک به 70 ، 80 نفر از شهرستانها از جمله آقای شریعتمداری و اینها مهاجرت کردند و آمدند تهران.» (11)در نهایت نیز این روحانیون بلند پایه درباره مرجعیت دینی امام خمینی به توافق رسیدند و ایشان از مصونیت قضایی برخوردار گردید و عمال رژیم نتوانستند اقدامی علیه ایشان انجام دهند و بعد از چند ماه از زندان آزاد شدند. (12)

 

پی نوشت:

1-ناگفتهها (خاطرات شهید مهدی عراقی)، ص183

2-خاطرات پانزده خرداد، دفتر سوم، خاطرات سیدمحمود محتشمیپور، ص204

3-ناگفتهها (خاطرات شهید مهدی عراقی)، ص184

4-مصاحبه با هاشم امانی، ماهنامه فرهنگی – تاریخی شاهد یاران، شماره 36، ص12

5-ناگفتهها (خاطرات شهیدمهدی عراقی)، ص183

6-مصاحبه با ابوالفضل توکلی بینا، ماهنامه فرهنگی – تاریخی شاهد یاران، شماره 36،  ص28

7- خاطرات 15 خرداد شیراز، دفتر دوم، ص48

8-پیشکسوت انقلاب، پیشین، ص21

9-مصاحبه با ابوالفضل توکلی بینا، ماهنامه فرهنگی – تاریخی شاهد یاران، شماره 36،  ص28

10-مصاحبه با محسن رفیق دوست، پیشین، ص25

11-ناگفتهها(خاطرات شهید مهدی عراقی)، ص193

12-هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ص 165

https://shoma-weekly.ir/CXoGpj