ویژه

سرانجام اعتماد به آمریکا

آمریکا در جریان ملی‌شدن صنعت نفت و به دلیل منافع خود به‌عنوان میانجی بین ایران و انگلستان ظاهر شد؛ اما نهایتا با توجیه ترس از به‌قدرت‌رسیدن کمونیست‌ها در ایران، با انگلیس همدست شد و کودتای 28 مرداد را به‌راه انداخت. این در حالی بود که برمبنای بیانیه‌ای که متفقین در سال 1943 صادر کرده بودند به کمک خود در رابطه با ایران تعهد داده بود
مهدی خانعلیزاده- زمانی که محمد مصدق با حمایت مردم و روحانیت روی کار آمد، تلاش کرد تا پروژه ملیکردن صنعت نفت را با وجود مخالفت جدی انگلیس پیش ببرد و در این مسیر، به جای اعتماد به پشتیبانی مردم و روحانیت، دلش را به حمایت آمریکا خوش کرد. آمریکایی که ابتدا به آقای نخستوزیر در باغ سبز نشان داد؛ ولی چندی بعد زمینه را برای اجرای یک کودتای موفق علیه دولت او فراهم کرد؛ کودتایی که هم دستاوردهای ملیشدن صنعت نفت را بر باد داد و هم مشخص کرد که هیچوقت نباید به کابویهای آمریکایی اعتماد کرد.

حالا 62 سال از آن روز میگذرد و هنوز برخی خیال میکنند میتوانند با آمریکاییها قدم بزنند و تعامل سازنده داشته باشند و اصلا یادشان نیست که سرانجام اعتماد به آمریکا، از محمد مصدق تا محمد مرسی همیشه یک نتیجه بیشتر نداشته است: خیانت آمریکا به همراهانش.

اعتماد به شیطان

آمریکا در جریان ملیشدن صنعت نفت و به دلیل منافع خود بهعنوان میانجی بین ایران و انگلستان ظاهر شد؛ اما نهایتا با توجیه ترس از بهقدرترسیدن کمونیستها در ایران، با انگلیس همدست شد و کودتای 28 مرداد را بهراه انداخت. این در حالی بود که برمبنای بیانیهای که متفقین در سال 1943 صادر کرده بودند به کمک خود در رابطه با ایران تعهد داده و تاکید کرده بودند. اما زمانی که مصدق و حتی خود شاه خواستار کمکهای ایالات متحده برای توسعه چاههای نفتی همزمان با منازعه ایران و انگلستان بودند، مسئولان آمریکایی به مصدق گفتند که در این رابطه با یک سری محدودیتها روبهرو هستند. پشتکردن آمریکا به مصدق و ملت ایران زمانی رخ داد که این کشور با بریتانیا بر سر نفت ایران به توافق رسید. از این مقطع به بعد دیگر آمریکا نهتنها از ملیشدن نفت ایران حمایت نکرد، بلکه با عدم اعطای وام به ایران، تلاش کرد تا با فشار اقتصادی، ایران را مجبور کند با انگلیس کنار بیاید. در نهایت، سرسختی مردم ایران در دفاع از ملیشدن صنعت نفت و کوتاهنیامدن در مقابل خواستههای انگلیس، باعث شد تا آمریکا و انگلستان طی نقشهای، کودتای 28 مرداد را طراحی و اجرا کنند؛ اما بعد از کودتای 28 مرداد، سعی شد قرارداد جدید نفتی بهگونهای منعقد شود که منافع نفتی آمریکا را بهخوبی تامین کند.

سیاستمدار بصیر

آیتالله کاشانی بهرغم تمامی بیمهریها قبل از وقوع کودتا، در نامهای خطر وقوع کودتا را به دکتر مصدق گوشزد نموده و به او پیشنهاد همکاری و اتحاد برای جلوگیری از توطئههای دشمنان را میدهد، متن نامه به شرح ذیل است: «حضرت نخستوزیر جناب آقای دکتر مصدق (دام اقباله) عرض میشود اگرچه امکاناتی برای عرایضم نمانده، ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است و علیرغم غرضورزیها و بوق و کرنای تبلیغات شما، خودتان بهتر از هرکس میدانید که هم و غم من در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید، از تجربیات رویکارآمدن قوام و لجبازیهای اخیر، بر من مسلم است که میخواهید مانند سی ام تیر کذایی یک بار دیگر، ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه بروید. حرف اینجانب را درخصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید و مرا لکه حیض کردید. خانهام را سنگباران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد، بستید و حالا نه مجلس و نه تکیهگاهی برای ملت گذاشتهاید. زاهدی را که من با زحمت در مجلس تحتنظر و قابل کنترل نگه داشته بودم بالطایف الحیل خارج کردید و حالا همان طور که واضح بود درصدد به اصطلاح کودتا است. اگر نقشه شما نیست که مانند سی ام تیر عقبنشینی کنید و به ظاهر قهرمان زمان بمانید و اگر حدس و نظر من صحیح نیست که همان طور که در آخرین ملاقاتم در «دزاشیب» به شما گفتم و به «هندرسون» هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسها کمک کرد و حالا بهصورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعا با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم، از وقوع حتمی یک کودتا آگاه کردم که فردا جای هیچگونه عذر موجهی نباشد، اگر بهراستی در این فکر اشتباه میکنم، با اظهار تمایل شما سید مصطفی و ناصر خان قشقایی را برای مذاکره خدمت میفرستم. خدا به همه رحم بفرماید، ایام به کام باد. سید ابوالقاسم کاشانی».

پاسخی را که دکتر مصدق در جواب نامه مرقوم داشت این بود: «27 مرداد مرقومه حضرت آقا به وسیله آقای حسن آقای سالمی زیارت شد. این جانب مستظهر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام»

این نامه به خوبی نشان میدهد که آیتالله کاشانی با کودتاچیان و سرلشکر زاهدی، حامی و سرسپرده دربار پهلوی بهشدت مخالف بوده و از این رو، با ارسال نامه به مصدق و پیشنهاد مذاکره و همکاری درصدد خنثیسازی نقشه کودتا بوده است.

رسانه شیطانی لوگوی بی بی سی

«اینجا لندن است، رادیوی BBC، اکنون دقیقا نیمه شب است...» این جمله رمز کودتای سیاه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود که درست در ساعت ۱۲ نیمه شب ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ به جای جمله همیشگی «اکنون نیمه شب به وقت لندن است» از رادیوی BBC پخش گردید و شاه را نسبتبه حمایت سازمانهای جاسوسی انگلیس (یعنی MI۵ و MI۶) از کودتا علیه دولت دکتر محمد مصدق مطمئن ساخت. (خاطرات دانالد ویلبر و کتاب «انگلستان و سرنگونی دولت دکتر مصدق» نوشته ویلیام راجر لوییس) مارک گازیوروسکی (استاد علوم سیاسی دانشگاه لوییزیانای آمریکا که کتابها و مطالب متعددی درباره سیاست خارجی آمریکا و روابط این کشور با کشورهای جهان سوم دارد) در کتاب خود تحت عنوان «کودتای سال ۱۳۳۲ علیه مصدق» در این باره مینویسد: «اسدالله رشیدیان (جاسوس رسمی انگلیس که در هنگام انجام کودتا همراه برادرانش به خدمت سفارت آمریکا گرفته شدند) در روزهای ۳۰و۳۱ ژوئیه (۸ و ۹ مرداد) با شاه ملاقات کرد. وی برای اثبات این امر که از جانب انگلستان سخن میگوید ترتیبی داد که یکی از عبارتهای انتخابشده شاه از رادیو BBC پخش شود...»

خائنِ دیوانه

شعبان جعفری متولد 1300در تهران بود. در میان مخالفانش مشهور به «شعبون بیمخ» بود و یکی از نامهای جنجالی تاریخ معاصر ایران و از بازیگران اصلی کودتای 28مرداد بود. وی زورخانهدار و باستانی کار ایرانی بود که بیشتر بهدلیل حضورش در حرکات سیاسی بهخصوص در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ شهرت داشت. وی از اوباش بنامِ تهران بود. وقتی در جوانی با هیکل ۱۵۰کیلویی‌‌اش شروع به چرخیدن میکرد، لحظه به لحظه سرعت چرخشش را بیشتر و بیشتر میکرد؛ چنان که تشخیص اعضای صورتش سخت میشد. او رفتهرفته که معروف‌‌تر میشد، بیشتر مورد توجه سیاسیون قرار میگرفت و در دوران پرالتهاب ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ مورد توجه گروههای مختلف قرار گرفت. او از شنیدن پسوند «بیمخ» لذت وافر میبرد و این لقب را با قدرت و شجاعت همسنگ و معادل میدید. نکته جالب درباره مرگ او این است که او در 28 مرداد 1385 یعنی دقیقا سالگرد کودتای آمریکا در خاک این کشور مرد.

https://shoma-weekly.ir/NYVgCC