جامعه

سبک زندگی عالمانه برای استحکام خانواده

زهرا مصطفوى، دختر امام خمینی (ره) می‏گوید: هر وقت خانم می‏خواستند به مسافرت بروند، در هر ساعتی از شب و روز که بود، امام تا درب حیاط منزل ایشان را بدرقه می‏کردند یا موقعی که برمی‏گشتند، اگر فصل گرما بود، امام دستور می‏دادند یک چیز خنکی درست کنند، و اگر فصل سرما بود، می‏گفتند اتاق را برای خانم گرم کنید.
غلامرضا برجعلی- یکی از برجستهترین سنتهای حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نیکی با اعضای خانواده و جاری بودن محبت در خانواده آن بزرگوار بوده است. ایشان در حدیثی میفرمایند: «خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی»؛ بهترین شما، بهترینتان نسبت به خانواده‏اش است، و من بهترین شما نسبت به خانواده هستم. (من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص555)

به تبعیت از آن بزرگوار بسیاری از علما روش محبت در خانواده را در پیش گرفتهاند. مسئله ای که امروز به عنوان داروی مشکلات ریز و درشت خانوادگی مطرح است. در اینجا چندنمونه از روش برخورد علمای معاصر با خانواده را مرور میکنیم.

امام خمینی(ره) و همسر

یکی از بهترین نمونه‏های مهرورزى، دلدادگی و حفظ ادب امام خمینی(ره) در برابر همسرشان، در نامه‏ای بازتاب یافته است که ایشان آن را در جوانی و زمانی که در مسافرت به سر می‏بردند، برای همسرشان نگاشتند.

متن آن نامه این است:

تصّدقت شوم، الهی قربانت بروم! در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم، متذّکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است. عزیزم! امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. حال من با هر شدّتی که باشد، می‏گذرد، ولی بحمد الله تاکنون هر چه پیش آمده، خوش بود. و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتاجای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد. در هر حال، امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم. از قرار معلوم و معروف، یک کشتی فردا حرکت می‏کند، ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتاتکلیف معلوم نیست. از این حیث قدری نگران هستیم، ولی از حیث مزاج بحمد الله به سلامت هستم. خیلی سفر خوبی است، جای شما خیلی خالی است. ایام عمر و عزت مستدام باد! تصدقت، قربانت، روح الله.

امام خمینی(ره) و خواستگاری از همسر آینده

آیت الله سید محمد صادق لواسانى، از دوستان صمیمی حضرت امام و هم درس و هم بحث ایشان بود و چون متوجه شد امام قصد ازدواج دارند. دختر آیت الله میرزا محمد تقی تهرانی را به ایشان پیشنهاد دادند. امام که در آن هنگام 28 بهار را پشت سر گذاشته بود، پاسخ مثبت داد و فرمود: برای این کار، نخست شما واسطه شده و از طرف من خواستگاری نمایید. مرحوم لواسانی هم پذیرفت و نزد مرحوم ثقفی رفت و موضوع را با ایشان در میان گذاشت. ایشان در پاسخ گفتند: از نظر من مانعی ندارد، اما رضایت دختر نیز شرط است. این مسئله با دختر در میان گذاشته شد و گویا ایشان نخست نپذیرفتند، تا اینکه شبی در رؤیایی راستین، امام خمینی(ره) را همراه رسول اکرم(ص) و پیشوایان معصوم(ع) می‏بیند و آن‏گاه به ازدواج با امام رضایت می‏دهد.

امام خمینی(ره) هنگام ازدواج دختران

نخست به خانواده خواستگار توجه می‏کرد تا ببیند چه وجه اشتراکی با آنها دارند و بعد از آنکه خانواده پسر را می‏پسندید، خود شخصابا داماد صحبت می‏کرد تا به هم شأن بودن او با دخترش کاملامطمئن شود. سپس وضو ساخته و دو رکعت نماز می‏خواند و از خدا طلب می‏نمود که آنچه در این باره خیر است، فرا راه دخترش قرار دهد. ناگفته نماند که امام(ره) در انتخاب همسر آینده، موضوع را با دختران خویش در میان می‏گذاشت و آن گاه نظر خویش را بیان می‏کرد، ولی به هر حال تصمیم گیری نهایی را به دختران خود واگذار می‏نمود.

خانم زهرا اشراقى، نوه امام خمینی(ره) می‏گوید:

علت علاقه عمیق حضرت امام به همسرشان، فداکاری خانم بود. همیشه می‏گفتند: «فداکاری که خانم در زندگی کردند، هیچ کس نکرده است».ایشان پانزده سال در آب و هوای گرم نجف، مشکلات را تحمل کرده و همه جا همراه امام بودند.

مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی می‏گوید: مادر مااگر سر سفره نمی‏نشستند، امام غذا نمی‏خوردند. منتظر می‏ماندند تا مادر ما سر سفره حاضر شوند و آن گاه که حاضر می‏شدند، آقا شروع به خوردن غذا می‏کردند.

خانم مرضیه حدیده‏چی می‏گوید: در روزهایی که در فرانسه بودیم، روزى خانم به منزل یکی از فامیل‏هایشان به مهمانی رفت، اما دو ساعت دیرتر از زمانی که به امام قول داده بود، برگشت. امام که همه کارهایشان را با ساعت و دقیقه تنظیم می‏کردند، در این دو ساعت، سه بار از اتاق به آشپزخانه آمدند و پرسیدند: «خانم نیامدند؟» دفعه سوم فرمودند: «نگران شده‏ام، شما نمی‏توانید وسیله‏ای پیدا کنید که تماس بگیریم؟» تا اینکه خانم آمدند. وقتی ایشان آمدند، با محبت خاصی رو به روی خانم نشستند و گفتند، «مرا دل نگران کردی».

زهرا مصطفوى، دختر امام خمینی (ره) می‏گوید: هر وقت خانم می‏خواستند به مسافرت بروند، در هر ساعتی از شب و روز که بود، امام تا درب حیاط منزل ایشان را بدرقه می‏کردند یا موقعی که برمی‏گشتند، اگر فصل گرما بود، امام دستور می‏دادند یک چیز خنکی درست کنند، و اگر فصل سرما بود، می‏گفتند اتاق را برای خانم گرم کنید.

زهرا مصطفوى، دختر امام خمینی(ره) می‏گوید: من در طول زندگى، ندیدم امام مثلاحتی به خانمشان بگویند: «در را ببندید» بارها و بارها می‏دیدم که خانم می‏آمدند و کنار آقا می‏نشستند، ولی امام خودشان بلند می‏شدند و در را می‏بستند. یک روز به آقا گفتم: خانم که داخل اتاق می‏آیند، همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند. گفتند: من حق ندارم به ایشان امر کنم». امام حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی نمی‏خواستند.

سیره رفتارى علامه طباطبایی (ره) با همسر

فرزند بزرگ علامه طباطبایی درباره چگونگی رفتار علامه با همسر خود می‏گوید: علامه در خانه خیلی مهربان، بی‏اذیت و بی‏دستور بودند، و هر وقت به هر چیزی مثل چای و مانند آن نیاز داشتند، خودشان می‏رفتند و می‏آوردند، و چه بسا هنگامی که همسر ایشان و یا یکی از فرزندانشان وارد اتاق می‏شدند، ایشان در جلوی پای آنها تمام قامت برمی‏خاست. بارها اظهار می‏داشتند که بیشترین عامل موفقیتشان همسرشان بوده است.

علامه طباطبایی(ره) در ستایش از همسر خویش می‏گوید:من پس از مرگ همسرم، بسیار متأثر شدم و گریستم، و گریه من برای صفا، که بانوگری و محبت‏های خانم بود. ما زندگی پرفراز و نشیبی داشته‏ایم. در نجف اشرف با سختی‏هایی مواجه می‏شدیم. در طول مدت زندگی ما هیچ‏گاه نشد که خانم کاری بکند که من دست کم در دلم بگویم کاش این کار را نمی‏کرد، یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود. در تمام دوران زندگى، هیچ‏گاه به من نگفت چرا فلان کار را انجام دادی و یا ترک کردى. شما می‏دانید که کار من در منزل است و من همیشه در منزل مشغول نوشتن یا مطالعه هستم طبیعی است که خسته می‏شوم و احتیاج به استراحت و تجدید نیرو دارم. خانم به این موضوع توجه داشت به همین دلیل، سماور خانه ما همیشه روشن بود و چای آماده. و خانم در عین حال که به کارهای منزل اشتغال داشت، هر ساعت یک فنجان چای می‏ریخت و می‏آورد در اتاق کار من و بر روی زمین می‏گذاشت و می‏رفت، تا ساعت دیگر...و من این همه محبت و صفا را چگونه می‏توانم فراموش کنم.

فرزند علامه طباطبایی(ره) می‏گوید: پدرم اگر چه وقت زیادی نداشتند، برنامه‏ شان را به گونه‏ای تنظیم می‏کردند که روزى یک ساعت، بعدازظهرها، در کنار اعضای خانواده باشند. رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز دوستانه بود. همیشه طوری رفتار می‏کردند که گویی مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافی بین آن دو ندیدم. پدرم همیشه از گذشت و بردباری مادرم ستایش می‏کرد و می‏گفت که خانم، یازده سال در نجف همه گونه سختی را تحمل کرد تا من بتوانم به مطالعات و درس و بحث خود بپردازم. پدرم هرگز از رفتار خوب خود نامی به میان نمی‏آوردند و همه خوبی‏ها را به مادرم نسبت می‏دادند. خودشان می‏گفتند که از اول ازدواج همیشه با هم یک رنگ و یک دل بوده‏ایم.گاهی که مادرم بیمار می‏شد، اجازه نمی‏دادند که از بستر بلند شود و کاری انجام دهد. مادرم پیش از فوت، تقریبا27 روز در بستر بیماری بود و در این مدت پدرم لحظه‏ای از کنار بستر ایشان بلند نشدند. همه کارهایشان را تعطیل کردند و به مراقبت از او پرداختند.

شهید مطهرى

همسر شهید مطهری نقل می‏کند: روزى برای دیدن دخترم به اصفهان رفته بودم. بعد از چند روز که به تهران برگشتم، نزدیک‏های سحر به خانه رسیدم، وقتی وارد خانه شدم، بچه‏ها همه خواب بودند، ولی شهید مطهری بیدار بود. ایشان چای و میوه و شیرینی آماده کرده و منتظر بودند. بعد از احوال‏پرسی به من گفتند: «می‏ترسیدم یک وقت نباشم و وقتی شما از سفر برمی‏گردید، کسی نباشد که به استقبالتان بیاید».

آیت الله العظمی مرعشی نجفی

همسر آیت الله العظمی مرعشی نجفی می‏گوید: در تمام مدت شصت سالی که با ایشان زندگی کردم، هیچ گاه با من رفتارى تند و خشونت آمیز نداشت. تا آن زمان که قادر به حرکت کردن و انجام دادن کارهایش بود، نمی‏گذاشت که دیگران کارهایش را انجام دهند. حتی هنگامی که تشنه می‏شد، برمی‏خاست و به آشپرخانه می‏رفت و آب می‏آشامید و از من درخواست نمی‏کرد. ایشان افزون بر آنکه برای من همسری خوب و مهربان و دوست داشتنی بود، دوستی صمیمی و همکاری غم‏خوار برای من نیز بود. ایشان همواره در کارهای منزل به من کمک می‏کرد و بسیاری از اوقات، کارهای آشپزخانه همانند درست کردن غذا، پاک کردن سبزى، و شستن میوه و وسایل آشپزخانه را ایشان انجام می‏دادند.

https://shoma-weekly.ir/hciQA5