
حاج محسن لبانی مطلق، یکی از پیرغلامان اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و از یاران دیرین امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در شامگاه سی ام صفر مصادف با سالروز شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا (ع) دعوت حق را لبیک گفت.
مرحوم لبانی که عمری را در راه اسلام و اهل بیت (ع) گذراند و سوابق مبارزاتی با رژیم ستمگر شاهنشاهی را در طول عمر با برکت خود داشت، از معتمدین و یاران صدیق امام (ره) و رهبری بود.
وی از یاران انقلاب اسلامی است که خدمات خویش را رایگان انجام داده اند و معیشت خود را خودشان از کسب تامین کرده اند.
این افراد برای خودشان هیچگاه در پی مقام و موقعیت نبودند و همه عمر با صداقت خدمت کردند رحمت الله علیه
به مناسبت هفتمین روز درگذشت این عبد صالح، مروری بر زندگانی نامه آن مرحوم داریم؛
پیام تسلیت امام خامنهای درپی درگذشت حاج محسن لبّانی
حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت عبد صالح و مؤمن و بصیر، آقای حاج محسن لبّانی را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
درگذشت عبد صالح و مؤمن بصیر، مرحوم آقای حاج محسن لبّانی را به خاندان و بازماندگان و نیز دوستان و همکاران آن مرحوم تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت الهی برای ایشان مسألت مینمایم.
سیّدعلی خامنهای
8 مهر 1401
پیام تسلیت رئیس جمهور
آیتالله سید ابراهیم رئیسی در پیامی درگذشت حاج محسن لبانی یار دیرین امام و رهبری را تسلیت گفت.
متن پیام رئیس جهور به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت یار دیرین امام و رهبری و از فعالان نهضت انقلاب اسلامی، حاج محسن لبانی موجب اندوه و تألم خاطر شد.
ایشان عمری را صادقانه در راه اسلام و انقلاب و اهل بیت(ع) گذراند و علیرغم دستگیری چندین باره توسط ساواک در مبارزات با رژیم ستمشاهی، تا پیروزی نهضت امام خمینی(ره) دست از مبارزه نکشید و همواره پناه مبارزان انقلاب اسلامی بود.
ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همواره در میادین مختلف بویژه در دوران دفاع مقدس حضوری فعال و موثر داشت و تا پایان زندگی با برکت خویش در عرصههای سیاسی و اجتماعی همانند گذشته در خدمت به نظام اسلامی و آرمانهای امام و رهبری انقلاب نقش آفرین بود.
اینجانب درگذشت این یار صدیق انقلاب را به خانواده و بازماندگان و ارادتمندان آن مرحوم تسلیت میگویم و از درگاه خداوند متعال برای ایشان علو درجات و برای بازماندگان صبر و سلامتی مسالت دارم.
سید ابراهیم رئیسی
رئیس جمهوری اسلامی ایران
پیام تسلیت دبیرکل حزب موتلفه اسلامی
دکتر بادامچیان دبیرکل حزب موتلفه اسلامی با صدور پیامی درگذشت این یار امام و رهبری و عضو قدیمی موتلفه اسلامی را تسلیت گفت. متن پیام به این شرح است:
انا لله و انا الیه راجعون
بزرگمرد جهاد و تقوا مرحوم حاج محسن لبانی پس از یک عمر مبارزه با طاغوت در کنار شهیدان موتلفه اسلامی و کوشش برای نظام جمهوری اسلامی درخط امام خمینی (ره) و امام خامنه ای به لقاءالله پیوست.
خدمات او به محرومین و مستضعفین، صندوق های قرض الحسنه و نیز در دوران دفاع مقدس ذخیره ارزشمند او و موجب عزت در دنیا آخرت است.
برای او غفران واسعه و رحمت الهی و اجر مجاهدان را مسئلت داریم و به یاران او در موتلفه اسلامی، ملت بزرگ و به خانواده، فرزندان و بستگان ایشان تسلیت می گوییم.
خداوند همه آنها و ما را در استمرار راه این بزرگان یاری فرماید.
بادامچیان
دبیرکل حزب موتلفه اسلامی
پیام تسلیت حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در پیامی درگذشت حاج محسن لبانی از یاران دیرین امام خمینی (س) را تسلیت گفت.
متن پیام تسلیت حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی بدین شرح است:
بسمه تعالی
درگذشت مرحوم مغفور حاج محسن لبانی طاب ثراه موجب تأثر شد.
آن مرحوم از زمره پاکان و مجاهدانی بود که در طول عمر خود با کوشش و تلاش همواره راه خیر و عمل صالح را می پیمود و در این مسیر و در روزهای مبارزه با ارادت خالصانه به ارزشهای انقلاب اسلامی و امام راحل (س) کارنامه درخشانی از خود به یادگار گذاشت.
روحش قرین نعمت و کرامت خدای متعال باد.
اینجانب ضمن عرض تسلیت به خانواده ایشان از خدای متعال برای آن فقید سعید علو درجات را مسئلت دارم.
سید حسن خمینی
نگاهی به زندگی نامه و فعالیت های مرحوم حاج محسن لبانی
حاج محسن لبانی مطلق متولد سال ۱۳۰۸ در خیابان بوذرجمهری تهران است. وی بعد از پشتسر گذاشتن تحصیلات ابتدایی، همزمان با اشتغال کسبی، به تحصیل علوم حوزوی در حوزه علمیه مروی پرداخت و تحصیلات خود را تا سطح مکاسب ومنظومه ادامه داد.
اساتید وی در مکاسب شیخ انصاری، مرحوم آیتالله سبط و مرحوم حاجآقا صدر رضوی بودند و منظومه مرحوم سبزواری را نیز نزد آیتالله شعرانی خوانده و سپس در درس خارج فقه مرحوم آیتالله مهدوی کنی شرکت کرد.
در نوجوانی با شهید نواب صفوی آشنا شد و به فعالیت در گروه فدائیان اسلام پرداخت. از سال ۱۳۴۲ به بعد با حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه آشنا شد و در مبارزات علیه استبداد رژیم ستمشاهی همراه ایشان گردید و همزمان به فعالیت در گروه موتلفه اسلامی پرداخت و از دهه ۱۳۵۰ ارتباط وهمکاری نزدیکی با جامعه روحانیت مبارز تهران برقرار نمود.
حاج محسن لبانی، قبل از پیروزی انقلاب نماینده حضرت امام خمینی در بازار بود و در جریانات قبل از انقلاب به کمک اعتصابکنندگان اصناف و کارکنان شرکت نفت شتافت. وی بعد از انقلاب به همراه مرحوم آیتالله انواری و مرحوم شهید محلاتی به عضویت شورای عالی حج درآمد و همچنین نماینده حضرت امام در سرپرستی صندوق تعاون صنفی به همراه شهید محلاتی و مرحوم حبیبالله عسکراولادی بود. حاجمحسن لبانی ریاست شورای مرکزی اصناف را برعهده داشته و همچنین نماینده و معتمد امام خمینی در بازار همراه با مرحوم حاجسعید امانی بود و از طرف امام به مسئولیت نظارت بر موقوفات حوزه مروی و از طرف رهبر معظم انقلاب به وکالت در صندوق تعاون صنفی انتخاب گردید. وی علاوه بر مدیرعاملی و رئیس هیئت مدیره خیریه ثامنالحجج علیهالسلام، از جانب برخی از مراجع معظم و همچنین رهبر انقلاب وکالت در اخذ وجوه شرعی دارد.
حاج محسن لبانی مطلق از مبارزین وسابقون نهضت اسلامی ایران به رهبری امام خمینی و از فعالان کمک به جبهههای جنگ در دوران دفاع مقدس است. بخش هایی از خاطرات مرحوم لبانی را پیش رو دارید؛
اولین فردی که جرقه ورود به مبارزه و درس دینی را در ذهن شما زد، چه کسی بود؟
- بسمالله الرحمن الرحیم. من نوجوان بودم که صبحها میرفتم هیئت بنیفاطمه تهران. در آنجا یک واعظی بود به نام شیخابراهیم صاحبالزمانی. ایشان رفت منبر. جزو صحبتهایی که کرد این بود که آقای حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به خدمت امام هادی(ع) رسید و عرض کرد که من دینم را به شما عرضه میکنم. اگر درست است که هیچ واگر درست نیست من تجدیدنظر کنم. بعد شروع کرد به صحبت درباره صفات ثبوتی خدای متعال. خدای متعال حی است، قادر است و مرید است و مدرک و... رفت به صفات سلبیه خدای متعال. صفاتی که در ذات باریتعالی نیست. و آن اینکه خدای متعال جسم نیست. نه جوهر است و نه عَرَض. بعد از پایان منبر به خدمت آقای صاحبالزمانی رسیدم و گفتم: شما در منبرتان فرمودید که خدا نه جوهر است و نه عرض. یعنی چه؟ گفت: میخواهی بفهمی جوهر چیست، عَرَض چیست؟ گفتم: بله. گفت: باید بروی درس بخوانی. این اولین جرقه است که در ذهن ما زده شد. گفت: من شبها یک درسی دارم که درس توحید است. آنجا بیا و درس را شروع کن.
کجا رفتید؟
- یک مسجدی بود در بازار. اطراف مسجدجامع بازار. از آنجا شروع شد. میرفتم مسجدجامع بازار. شیفته آیتالله شاهآبادی معروف شدم. استاد اخلاق وعرفان امام خمینی. من مُکبّر نمازهای جماعت آیتالله شاهآبادی بودم.
در همین مسجدجامع بازار با آقاشیخمحمدحسین زاهد هم آشنا شدم. حجرهای در مسجدجامع داشت. طبقه دوم مسجدجامع. آقای شاهآبادی دعای کمیل را سحرها میخواند. یک ساعت قبل از اذان صبح به شبستان مسجدجامع بازار میآمد و دعای کمیل را میخواند. دعای کمیل را هم از حفظ میخواند. تمام دعای کمیل را ازحفظ بود.
*از آقای شاهآبادی خاطره خاصی دارید؟
- آقای شاهآبادی یک عارف به تمام معنا بود. صاحب نَفس بود. نَفَس اینها در آدم تاثیر میگذاشت. برخی از آقایان امروزی ما بروند بگردند، پیدا کنند و ببینند چرا نَفَسها از اثر افتاده. قدیمیها با یک تذکر، آدمها را منقلب میکردند. سرنوشتها را عوض میکردند. حالا چرا نَفَس و موعظه برخی از این آقایان اثر ندارد. اثر ندارد که هیچ، بلکه شنونده را به لَج و لجبازی میکشاند. چرا؟ بروند بگردند مشکل را پیدا کنند. نَفَس امثال شاهآبادی وآقاشیخمحمدحسین زاهد به سنگ اثر میکرد، چه رسد به آدم.
*آقاشیخمحمدحسین زاهد کدام مسجد بازار، نماز میخواندند و موعظه میکردند؟
- آقاشیخمحمدحسین زاهد در مسجد هفتتن بازار نماز میخواند. موعظه میکرد. جوانها خیلی به آقاشیخمحمدحسین زاهد علاقهمند بودند. جمعهها با جوانان پای پیاده به زیارت حضرت عبدالعظیم میرفتند. در شهرری باغی بود که بچهها میرفتند باغ و مثل حالاها اردو داشتند. بعداز نماز مغرب وعشا دوباره به شهر برمیگشتند. بعد از آقای شیخمحمّدحسین زاهد، آقای حقشناس آمدند. ایشان هم درس اخلاق میگفتند. مرحوم آقاسیدعلیآقا میرهادی در این مسجد دعای ابوحمزه ثمالی و دعای افتتاح در شبهای ماه مبارک رمضان میخواند.
*در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، بویژه در سالهای آخر شما یکی از فعالان انقلاب بودید. از آن روزها صحبت کنید.
- در آن روزها ما برای نهضت امام خمینی تلاش میکردیم. شهید حاجصادق اسلامی با ما همکاری زیادی داشت. در ضبط و پخش و تکثیر اعلامیههای امام خمینی ما با آقای حاجصادق اسلامی بودیم. خیلی زحمت میکشید. در زمان ورود امام خمینی به ایران نیز بنده جزو مسئولین فرودگاه بودم. در فرودگاه مسئولیت داشتم. پیروزی انقلاب اسلامی ایران وآمدن امام خمینی به ایران از امدادهای الهی بود. سقوط رژیم فاسد شاهنشاهی از امدادهای خدا به مردم بود. خانه ما، مقر حضور بسیاری از سران انقلاب بود. بسیاری از آقایان که امروز از مسئولین نظام هستند، در خانه ما مستقر بودند. برخی از آنها چندین روز وهفته در خانه ما زندگی میکردند. یکی از طبقات خانه ما در اختیار انقلابیون بود. برای این انقلاب خیلی زحمت کشیده شده است.
*در دوره جوانی شما، کمونیستها و مروجین بیدینی وملحدین فعال بودند. چه شد که شما تحت تاثیر این جریانها قرار نگرفتید؟
- وجود امثال آقای صاحبالزمانی. همان یک منبر آقای صاحبالزمانی در هیئت بنیفاطمه مرا ساخت و فرستاد دنبال علم و دینداری وخداشناسی وتوحید. البته خانواده ما هم مذهبی بودند.
*وقتی تحت تبلیغات والقائات ضددینی آن زمانها قرار میگرفتید واحساس میکردید که جوابی برای القائات آنها ندارید، به کجا و چه شخصیتی پناه میبردید؟
- آقای میرزااحمد آشتیانی. شبهای شنبه ایشان جلسه داشتند و من جلسه ایشان میرفتم. من مسائل ومشکلات این چنینی را با ایشان مطرح میکردم وایشان جواب القائات آنها را میداد. آقای میرزااحمد آشتیانی مجتهد اعلم تهران بود. خیلی باسواد بود. فیلسوف بود. آقای آشتیانی در مسجد سیدولی بازار کفاشها نماز میخواند. من آن موقع شاگرد کفاش بودم. میرفتم مسجد سیدولی. بعداز نماز جماعت، اشکالاتم را از ایشان میپرسیدم. آقای آشتیانی معلم اخلاق وعرفان بود. اینها از بزرگان بودند. خیلی باتقوا بود.
*شما از دوستان آیتالله بهشتی بودید. با ایشان همکاری زیادی داشتید. خاطره خاصی از ایشان دارید.
- ارتباطات من با آیتالله بهشتی از بعد از آمدن ایشان از مسئولیت مسجد هامبورگ بود. آیتالله بهشتی خیلی برای این انقلاب زحمت کشید. من جلسات تفسیر قرآن ایشان که اکثر آنها هم در همین محلههای خیابان ایران برگزار میشد، شرکت میکردم. آیتالله بهشتی یک دانشمند و مفسر بزرگ قرآن بود. خیلی باسواد بود. بهشتی واقعا بهشتی بود.
*شما با شخصیتهای زیادی در ارتباط وتماس بودید. بویژه قبل از پیروزی انقلاب و در دهههای ۳۰ و۴۰ و۵۰ هجری شمسی. کدامیک از این شخصیتها بیشترین تاثیر را روی شما گذاشتند. به کدامیک از آنها بیشتر علاقه دارید؟
- امام خمینی. ما صبحهای جمعه میرفتیم هیئت بنیفاطمه. یکی از جلسات هیئت بنیفاطمه افتاده بود امامزاده قاسم شمیران. گفتند آقای خمینی آمده است امامزاده قاسم. آن موقع به امام خمینی میگفتند حاجآقا روحالله. آمده بود خانه آقای رسولی. اولین بار که بنده امام خمینی را دیدم آنجا بود.
آقای زریباف هم بود. بعد از آن مرتب به مناسبتهای مختلف به خدمت امام خمینی میرسیدیم. تا رسیدیم به ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ هجری شمسی. وقتی ماجرای ۱۵ خرداد پیش آمد من کربلا بودم. یک روز صبح دیدم روزنامههای عراقی تیتر زدهاند: تظاهرات بزرگ در ایران به سبب دستگیری آقای خمینی. ما از همان جا رفتیم دیدار مراجع و از آنها خواستیم تا نسبت به دستگیری امام خمینی اعتراض کنند. دیدار آقای حکیم وآقای خویی رفتیم. بعد از اینکه از کربلا ونجف آمدم تهران، بلافاصله به دیدار امام خمینی در خانه قیطریه تهران رفتم. تازه از زندان آزاد شده بود و در خانه قیطریه مستقر بود. وقتی رفتم پیش امام، آقای قمی وآقای بهاءالدین محلاتی هم پیش امام بودند.
*چندبار در دوره رژیم ستمشاهی دستگیر شدید؟
- دوبار، یک بار در دوره مبارزات همراه با شهید نواب صفوی دستگیر شدم. من از همرزمان شهید نواب صفوی بودم. بار دوّم، شهریورماه سال ۱۳۵۷ هجری شمسی بود. ماه مبارک رمضان بود. ما افطاری داده بودیم افطاری برای عموم مردم و هیئتیها. آقای فلسفی هم بود. آقای سیدصادق لواسانی هم بود. حاجمهدی عراقی وآقای توسلی (دفتر امام) هم بودند. فردای شهادت شهید اندرزگو ریختند خانه ما. شهیداندرزگو در کوچه سقاباشی شهید شد و خانه ما یکی دو کوچه پایینتر از کوچه سقاباشی است. سحر ماه مبارک رمضان بود که ریختند خانه. دنبال اسلحه میگشتند. در این جستجو، چند هزار اعلامیه امام خمینی را در خانه ما پیدا کردند. و متعاقب آن بنده، برادرم حاجحبیب لبانی وفرزندانم ناصرآقا وآقاعلیرضا وآقااحمد را دستگیر کردند و همگی ما را به زندان اوین بردند. حدود سه ماه در زندان اوین بودند و بازجویی و بقیه مسائل. منوچهری بازجوی ما بود. در زندان انفرادی بودیم. بنده وبرادرم حاجحبیب لبانی زودتر آزاد شدیم، اما بچههایم تا سه ماه در زندان اوین بودند، ونزدیکیهای پیروزی انقلاب از زندان آزاد شدند.
*شما تحصیلات حوزوی دارید، تحصیلات خود را تا چه مقطعی ادامه دادید؟
- بعداز اینکه آقای صاحبالزمانی به من تکلیف کرد که دنبال تحصیل علوم دینی بروم، من رفتم مدرسه مروی درس را به طور جدی خواندم. استادان بزرگی داشتیم. علامه شعرانی از استادان ما بود. من فلسفه را پیش آقای شعرانی خواندم. از علمای بزرگ تهران بود. خدارحمتش کند. تا درس خارج فقه درس خواندهام. آقای شعرانی خیلی سادهزیست بود. معلم اخلاق بود. من خیلی مدیون این بزرگوار هستم. دنبال دنیا و مال دنیا نبودند. عارف بود. تمام طول تحصیل روزها کارگری میکردم و شبها درس میخواندم.
*اگر بخواهید امام خمینی را برای نسل امروز معرفی کنید، چه میگوئید؟
- امام خمینی یک عارف بزرگ بود. من کتاب دعای سحر ایشان را همین ایام دارم میخوانم. یک دنیا عرفان و معنویت در این کتاب است. امام خمینی یک مجتهد مبارز و آگاه بود. آن روزی که در مدرسه فیضیه قم خطاب به شاه مخلوع گفت که کاری نکن که بگویم از کشور بیرونت کنند، بدن همه لرزید. امام خمینی برای اسلام خیلی زحمت کشید.
*اگر پیام خاصی دارید، بفرمائید.
- آخرین حرفم این است که روحانیون و بویژه مداحها سعی کنند خرافات را از دامن اسلام دور کنند. خرافاتی که برخی از روحانیون و مداحها مبلغ آن هستند باعث دلزدگی جوانان از دین و مذهب میشود. برخی از مداحها و روحانیون به خاطر امیال دنیایی وشیطانی خودشان و برای گرم کردن مجالس، حرفهایی میزنند که ریشه در خرافات دارد.
مرحوم لبانی؛ ناظر موقوفات مدرسه مروی
مرحوم لبانی در گفت وگوی دیگری ضمن بیان تحصیلات حوزوی خود، به تشریح اقداماتی که در کنار مرحوم آیت الله مهدوی کنی در مدرسه مروی داشت، پرداخته است. متن این گفت وگو را پیش رو دارید:
بنده محسن لبانی، در سال 1308ش، در تهران به دنیا آمدم. تحصیلات ابتدایی خود را تا کلاس ششم در مدرسه تمدن به پایان رساندم. در کنار کار در بازار تهران، در حوزه علمیه مروی به علوم دینی روی آوردم و سالها در حوزه مروی، به تحصیل اشتغال ورزیدم. خاطرم هست که کتاب تبصره را از مرحوم آقای غفاری در مدرسه آقا محمود در سرچشمه استفاده کردم. بنده قبل از انقلاب، خدمت آقای صدر رضوی شرح لمعه میخواندم، سپس نزد مرحوم آقای سبط مکاسب را شروع کردیم. در درس فلسفه میرزا مهدی آشتیانی ــ که در واقع خارج فلسفه میگفت و از اشارات و منظومه و اسفار استفاده میکرد ــ شرکت میکردم. از اصول عقاید مرحوم آیتالله میرزا احمد آشتیانی هم استفاده میکردیم. میرزا احمد نورانیت عجیبی داشت و آیتی از آیات عظام بود. خدا رحمتش کند. فلسفه را خدمت مرحوم آیتالله ابوالحسن شعرانی(ره) خواندم. ایشان شرح منظومه و اشارات میفرمودند و ما استفاده میکردیم.
مدتی پس از انقلاب، حضرت امام(ره) حضرت آیتالله مهدوی کنی را برای تولیت مدرسه مروی برگزیدند. بنده هم چون در خدمت انقلاب و حضرت امام(ره) بودم و در درس حضرت آیتالله مهدوی کنی در کتاب خمس و نماز جمعه شرکت مینمودم، از سوی ایشان به عنوان ناظر بر موقوفات منصوب شدم. سابق بر این هم در خدمت حضرت آیتالله حاج شیخ محمدباقر آشتیانی بودم و با هم سفرهایی هم رفتیم، از جمله سفر به مکه، مصر، لبنان و... . من تا زمان حیات ایشان در خدمتشان بودم. مسئولیتی نداشتم، ولی میدیدم که چه کارهایی در مدرسه میشود و متأثر میشدم. آقای آشتیانی یک روحانی باتقوی و بادرایت و شایستهای بودند، ولی ما نمیتوانستیم در امور دخالتی بکنیم و حرفی بزنیم؛ چون مسئولیتی نداشتیم و حرفمان پذیرفته نمیشد! مدرسه در اختیار کسانی بود که توجهی به مسائل دینی نداشتند! اینجا خیلی وضع خرابی داشت و آشفته بود. عدهای در اینجا بودند که درس نمیخواندند و حجرهها را اشغال کرده بودند و خالی هم نمیکردند! بالاخره آنها را مجبور به تخلیه حجرهها کردیم.
وقتی حضرت آیتالله آشتیانی مرحوم شدند، وقفنامه را خدمت امام خمینی(ره) بردند. ایشان تولیت حوزه علمیه مروی را طی حکمی، به حضرت آیتالله مهدوی کنی دادند. طبق وقفنامه، غیر از تولیت، یک نفر هم باید به عنوان ناظر باشد؛ لذا با پیشنهاد حضرت آیتالله مهدوی کنی، حقیر به عنوان ناظر انتخاب شدم و با دستخط خودشان هم، حکمی برای بنده نوشتند که موجود است. وظیفه ما نظارت بر تمام امورات مدرسه بود. من بر تمامی نقل و انتقالات و دخل و خرجها نظارت داشتم. البته حضرت آیتالله مهدوی کنی، بحث داخلی (قسمتهای داخلی مدرسه) را جدا کردند و در حوزه فعالیت بنده نیست. یک وکالت هم از ایشان دارم که به جای متولی، در جاهایی که امضای متولی لازم باشد، (مثل ثبت اسناد) امضا میکنم. ما وقتی دفتر موقوفه را تحویل گرفتیم، یک سری پرونده نامنظم اینجا بود! یک چیزهایی سرهم کرده بودند که صدر و ذیل درستی نداشت! ولی حالا همه رقبات، پرونده دارند و کارشناسی و کدبندی شده است. همه اینها منظم شدهاند که این کار مرهون زحمات مرحوم آقای کیانی و کارمندان موقوفه است.
این مدرسه، جزء مدرسههای نمونه است. از نظر کیفیت، بسیار مطلوب است. ما وقتی خدمت آقای رضوی درس میخواندیم، زیلو نداشتیم روی آن بنشینیم! چراغ والور نداشتیم، ولی حالا حجرهها فرش و شوفاژ و امکاناتی از این قبیل دارد. الان به حجرهداران، سه وعده غذا داده میشود، درحالیکه آن زمان، از این خبرها نبود. حتی داخل مدرسه، حمام نداشت! خدا خان مروی را رحمت کند که فکر همه چیز را کرده بود. در کوچه مروی حمامی ساخته و وقف طلاب کرده بود. این حمام بعدها مسلوبالمنفعه شده و بنا داریم آن را تجدید بنا کنیم که منافعش برای حوزه باشد. از وقفنامه میشود فهمید ایشان چقدر دقیق بودهاند. من فکر میکنم مرحوم خان مروی، نیّت پاکی داشته است. طلاب باید از زحمات حضرت آیتالله مهدوی کنی، خیلی شکرگذار باشند؛ چون در این سالها، ایشان در اینجا خیلی زحمت کشیدهاند. موقوفه کار زیاد دارد. من از خدا میخواهم که به ما و همه مسئولان امر توفیق دهد تا راهی را که رضای اوست برویم و انجام وظیفه کنیم تا شرمسار نباشیم. اگر کسی به این مدرسه خدمت نکند، مسئول است. الهی! ما آنچه از دستمان برمیآمد عمل کردیم. تو به کرمت قبول فرما! آمین یا رب العالمین.