ویژه

دولت فراجناحی شعاری کهنه با سابقه‌ای نه چندان مطلوب

دولت فراجناحی چندان شعار تازه ای نیست. تقریباً می توان گفت هر دولتی در آغاز دوره خود چنین وعده ای را داده است. حتی استفاده از رقبای انتخاباتی نیز تازگی ندارد. این شعار را هم پیشتر داده بودند؛ آخرین بار سال 84 توسط دکتر محمود احمدی نژاد.

دولت فراجناحی چندان شعار تازه ای نیست. تقریباً می توان گفت هر دولتی در آغاز دوره خود چنین وعده ای را داده است. حتی استفاده از رقبای انتخاباتی نیز تازگی ندارد. این شعار را هم پیشتر داده بودند؛ آخرین بار سال 84 توسط دکتر محمود احمدی نژاد.

اما این روزها تحقق دولت فراجناحی مهمترین خواسته چهرههای مذهبی و سیاسی از رئیس جمهور منتخب است. روحانی در زمان انتخابات ریاست جمهوری با بیان شعار دولت فراجناحی و حضور همه گروههای سیاسی در دولت تدبیر و امید  زمینه ساز به وجود آمدن این درخواست در میان جامعه سیاسی کشور شد.

شاید از همین روست که حتی برخی از چهرههای اصلاح طلب و اصولگرا با توجه به سخنان رئیس جمهور منتخب نقشی را برای خود در دولت آینده متصور شدهاند. هرچند در ضمن این درخواست هشدارهایی نیز درخصوص سهم خواهی برخی جریانات و گروه ها به رییس جمهور یازدهم داده می شود.

مروری بر تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ایران حکایت از آن دارد که بعد از بنی صدر و شهید رجایی که دوران ریاست جمهوری آنان به کوتاهی گذشته بود، رؤسای دولتهای مختلف به ویژه در چهار سال ابتدایی خود سعی کردند از افرادی استفاده کنند که مورد تأیید هر دو جریان سیاسی موجود در کشور باشند.

دولت فراجناحی ابتدا در دوران ریاست جمهوری حضرت آیتالله خامنهای و به نخستوزیری میر حسین موسوی کلید خورد. نخست وزیر که متعلق به جریان به اصطلاح چپ آن زمان بود و در دولت اول خود از وزرایی با سلایق سیاسی مختلف استفاده کرد. بیش از نیمی از کابینه این نخست وزیر به چپ گراها و نیمی از وزرا نیز به راست گرا و نزدیک به رئیس جمهور وقت اختصاص داشت. از جمله وزرایی که در جناح مقابل نخستوزیر تعریف می شدند می توان به ناطق نوری، عسگراولادی، اکبر پرورش،مرتضی نبوی، احمد توکلی ، ولایتی، رفیقدوست و غفوری فرد اشاره کرد. اما حضور این افراد چندان تحمل نشد و در دولت چهارم  وی از میان نامهای فوق تنها ولایتی و رفیق دوست باقیماندند که گویا بقای آنها نیز به دلیل شرایط خاص جنگ بود.

میزان تک صدایی در کابینه چهارم به حدی رسید که حتی بهزاد نبوی پاسخ رییسجمهور وقت را با وقاحت نداد و خود را در برابر نخست وزیر پاسخگو دانست.

سال 68 هاشمی با آغوش باز برای همه جناح ها به میدان آمد. او که در دهه ۶۰ و در ریاست مجالس اول تا سوم شورای اسلامی سعی کرده بود به عنوان سیاستمدار فراجناحی جمهوری اسلامی شناخته شود؛ بعد از رحلت امام خمینی و انتخاب حضرت آیتالله خامنهای به عنوان رهبری نظام، از سوی مردم به عنوان رئیس جمهور انتخاب و با رفراندوم تغییر قانون اساسی، هاشمی رفسنجانی خود مسئول تشکیل کابینه شد. جایگاه او به نحوی بود که حتی قبل از رحلت امام اجماع میان اغلب فعالان سیاسی کشور بر روی نامزدی وی ایجاد شده بود.

مهدی کروبی، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز (جناح چپ) صریحاً از کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی حمایت کرد و از حمایت مجمع روحانیون مبارز تهران از ایشان خبر داد. او پنج ماه قبل از انتخابات چنین گفت: «موضع شخصی من این است که جناب حجتالاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، مناسب‌‌ترین و شایسته‌‌ترین فرد برای این سمت هستند.

خیلی وقت پیش جلسهای با ایشان داشتیم و من نظر شخصی‌‌ام را گفتم ایشان تردید داشت که آیا این کار را قبول کند یا نه، استدلالهایی داشتند که این کار را نکنند بهتر است. من استدلالهای ایشان را رد کردم. برای ما رجحان داشت که ایشان کاندیدا بشوند. در رابطه با موضع روحانیون مبارز نیز ما جلسهای داشتیم و مسئله کاندیداتوری آقای هاشمی رفسنجانی برای ریاستجمهوری مطرح شد و به اتفاق آرای افرادی که در جلسه حاضر بودند، آقای هاشمی رفسنجانی را کاندیدا کردند و اعلام میکنیم که کاندیدای ما برای احراز پست ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی است

همچنین علیاکبر ناطق نوری، سخنگوی غیر رسمی جامعهروحانیت مبارز، سه ماه قبل از انتخابات، کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی از طرف جامعهروحانیت مبارز را رسماً اعلام کرد: «کلیه اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در جلسه، اخیر خود به اتفاق آرا حجتالاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی را برای انتخابات آتی رئیسجمهوری کاندیدا کردنددر انتخابات 1368 جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز در بیانیهای از مردم خواست تا به هاشمی رفسنجانی، مرد تقوی، اندیشه، تجربه و عمل و یار صدیق آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران، رأی دهند.

اما دولت پنجم با حضور چهره هایی از سید محمد خاتمی گرفته تا مصطفی معین و عبدالله نوری بیشتر از چهره های شاخص جناح چپ وقت بهره می برد و نیز چهره هایی که اگر چه به جناح چپ آن زمان تعلق نداشتند، اما زاویه آشکاری نیز نداشتند. شاید این امر را بتوان ناشی از ترکیب بسیار یک سویه مجلس سوم دانست.

با پیروزی مجدد هاشمی رفسنجانی در انتخابات و همزمانی آن با مجلس چهارم که بیشتر به طیف جامعه روحانیت مبارز تعلق داشت، دولت ششم جمهوری اسلامی قدری تغییر موازنه داد. حضور چهرههایی همچون مصطفی میرسلیم، آل اسحاق و بشارتی را شاید بتوان نماد این تغییر دانست. هرچند هیچ یک از چهره های پیشتاز جناح راست در این کابینه حاضر نبود.

انتخابات سال 1376 نیز اگرچه یک تغییرات اتوبوسی گسترده را به همراه داشت، اما به وضوح دولت نخست خاتمی معتدل تر از دولت دوم وی بود. قربانعلی دری نجف آبادی، حسین مظفر و سعیدی کیا را شاید بتوان نمادی از این ادعا دانست. رخدادی که با کنار رفتن مجلس پنجم و میدان داری مجلس اصلاح طلب ششم در دولت دوم خاتمی تکرار نگشت و تقریباً دولت وی از حضور وزاری مخالف خالی بود، شاید تنها محمد شریعتمداری را بتوان با اغماض در این شمار قرار داد. دولت وی حتی حضور شهردار پایتخت اصولگرایی که منتخب که شورای شهر بود را برنتافت.

پیروزی شهردار بیرون مانده از دولت در انتخابات 84 بر هاشمی رفسنجانی بار دیگر زلزله ای سیاسی در کابینه ایجاد کرد. اما محمود احمدینژاد که مدعی بود قصد شکاندن حلقه قدرت را دارد و نمی خواهد از چهره های سیاسی شناخته شده استفاده کند، از چهره هایی همچون رحمتی، مظاهری و سعیدیکیا که سابقه وزرات در دولت هاشمی و خاتمی را داشتند  استفاده کرد. اما کابینه وی پرتغییرترین کابینه بود و رکورد تغییرات را ثبت کرد. این تغییرات حتی شامل دوستان نزدیک وی همچون الهام و محصولی نیز گشت. اکنون بسیاری از نگاهها به حسن روحانی و کابینه یازدهم است؛ برخی معتقدند که وی جناحیترین کابینه جمهوری اسلامی بعد از رحلت امام خمینی (ره) را شکل خواهد داد و بسیاری نیز امیدوارند که وی به شعار فراجناحی بودن خود وفادار باشد.

https://shoma-weekly.ir/1SvjSe