ویژه

دنبال وظیفه بود نه کسب وجهه

در موضوع درخواست آزادی از زندان شاه و نامه ایشان این فضاسازی ها اوج گرفت ایشان توجهی به این امور نمی کرد و می فرمود من می خواهم به عنوان یک مسلمان بمانم و بمیرم وصرفاً یک فرد انقلابی نباشم یعنی وجه مسلمان بودن برایشان مهم تر از وجه انقلابی صرف است و این ناشی از تعهد ایشان به مبانی علمی و اصولی و اعتقادی است.
در چند جلسه مرحوم عسگراولادی از چهار نفر به عنوان برترین نیروهای تشکیلاتی حزب در میان نسل دوم یاد کرد که یکی از آنها محمدعلی امانی است. او که به واسطه اصرار مرحوم عسکراولادی بر جوانتر شدن مسئولان حزبی، در دوره جاری قائم مقام دبیرکل حزب شده است؛ وی را یکی از نزدیک ترین افراد در سالهای اخیر به مرحوم عسکراولادی باید دانست که اسرار و امانتدار وی در بسیاری امور بود. گفتگو با قائم مقام دبیرکل حزب موتلفه اسلامی پیشروی شماست.

به نظر شما کدام ویژگی استاد عسکراولادی و همرزمانشان الگو ساز است؟

آنچه که باید برای ما و جوانان به عنوان یک محور واقعی ترسیم شود این است که در مجموعه مؤتلفه در سال 1341 افراد برای رسیدن به آنچه که وظیفه ایشان به حساب می آید، خود را ساخته بودند؛ رمز موفقیت بزرگان ما از شهدای مؤتلفه تا دوستانی که در طول حیات این مجموعه به شهادت رسیدند داشتن یک خصوصیت بارز بود و آن عبارت است از اینکه آنها برای خدا جمع می شوند و هرچه این افراد در زمان امام معصوم حضور نداشتند اما یقیناً اگر در زمانی مثل عاشورا بودند. در رکاب حضرت سیدالشهدا(ع) عرض ادب می کردند و وظیفه انجام می دادند اما به دلیل آن که در آن مقطع حضور نداشتند امروز برای رسیدن به آن نیات به دنبال وظیفه یابی و انجام وظیفه خود بوده و هستند شما وقتی مجموعه را بررسی کنید قبل از انقلاب در سال 42 و بعد از آن تاکنون ترسیم ذهنی افراد در آن به همین شکل است. آقای عسکراولادی هم از این قاعده مستثنی نبود طی13سالی که در زندان بود کسانی که به این فضا وارد شدند خود را در این ایام ساخته و برای روزی آماده می شدند که قرار است حکومت اسلامی مستقر شود و جمهوری اسلامی اتفاق بیفتد. در حقیقت در شرایط تیره و تار آن زمان چون می خواهند برای خدا کار کنند در وجودشان ناامیدی مطلق راه ندارد بلکه با یک امیدی خود را می سازند. در حقیقت این خودسازی برای آن است که آنها می خواهند به عنوان کسی که انصار محسوب می شود باشند این ویژگی را استاد عسکراولادی در شورای مرکزی اینطور ترسیم کردند که یک شبی در سال 1341 من یک موتور رکسی داشتم، در آن زمان جلسات بسیار فشرده بود و به دلیل شرایط حاکم مانند دستگیری و لو رفتن محل جلسات و فشار مبارزه بسیار زیاد بود. من قصد رفتن به جلسه را داشتم که اتفاقاً مکان آن لو رفته بود از طرفی قرضی را باید ادا می کردم و مطلع شدم که فرزندم هم بیمار است در اثنی تمام این مشکلات و اتفاقات بود که موتور هم پنچر شد با در نظر گرفتن سردی هوا و تعطیلی مغازه ها برای تعمیر موتور، آن را هل می دادم. در مسیر برادری آمد و دستی بر شانه ام زد و گفت فلانی ما خیلی دوست داریم آنچه که شما به آن رسیده اید را عمل کنیم ولی توان آن را نداریم اما برای شما دعا می کنیم ایشان گفتند همین صحبت آن برادر مانند این بود که همه دنیا را به من دادند و به من یک آرامش و طمأنینه داد و به این واسطه آن وظیفه و رسالت موجود تمام ذهنیت هایی که داشتم برطرف شد و حرکتم را با قدرت ویژه ای ادامه دادم. این خاطره دقیقاً بیانگر خدامحوری ایشان است که ناشی از تهذیب نفس و خودسازی شخص حاج آقا است بنابراین آنچه که باید برای نسل جوان ما مهم باشد این است که باید برای خداکار کنند تا موهبتهایی که نصیب افرادی نظیر مرحوم عسکراولادی و شهید لاجوردی و سایر دوستان بود شامل حال آنها هم بشود.

چه نکته ای بود که استاد عسکراولادی و یاران جوانشان را از سایر مبارزین مجزا می کرد؟

ایشان به دنبال وظیفه یابی بودند در سال 58 اعضای سازمان مجاهدین خلق که در ارگانها و نهادهای انقلابی نفوذ داشتند برای شخصیت های بزرگ از جمله حاج آقا فضاسازی منفی می کردند به طور مثال در موضوع درخواست آزادی از زندان شاه و نامه ایشان این فضاسازی ها اوج گرفت ایشان توجهی به این امور نمی کرد و می فرمود من می خواهم به عنوان یک مسلمان بمانم و بمیرم وصرفاً یک فرد انقلابی نباشم یعنی وجه مسلمان بودن برایشان مهم تر از وجه انقلابی صرف است و این ناشی از تعهد ایشان به مبانی علمی و اصولی و اعتقادی است.

از اصل موضوع نامه برای ما بگویید؟

برای استاد عسکراولادی تبعیت از مرجع تقلید بسیار مهم بود وقتی آیت الله مطهری با واسطه به ایشان پیغام دادند که وظیفه شما این است که به هر طریق ممکن از زندان بیرون بیایید و مبارزه را دنبال کنید ایشان این پیام را اجابت کردند و به عبارت بهتر باید بگوییم که او به دنبال این نبود که ممکن است بعدها در جامعه انقلابی محکوم شود و مثلا افراد قضاوت کنند که شما کم آوردید، او به دنبال وظیفه بود.

بنده در اوایل انقلاب گاهی با اعضای سازمان مجاهدین سر این موضوع جدل می کردم و به آنها این طور می گفتم که مصداق شیعه تنوری را در این افراد جستجو کنیم که برای رضای خدا دنبال وظیفه دینی و اسلامی خود هستند. این افراد درست شبیه حضرت امام (ره) رفتار می کردند.

استاد عسکراولادی و دیگر یارانشان برای کادرسازی در نسل شما چگونه تلاش کردند؟

به طور مثال در خصوص بنده که به عنوان خادمی از حزب جمهوری تا حزب مؤتلفه اسلامی حضور داشته ام ابتدا در شاخه دانش آموزی حزب توفیق حضور در خدمت شهید صادق اسلامی را پیدا کردم آن زمان شهید اسلامی مسئول شاخه اصناف حزب بود. آقای اسلامی در آن برهه تأکید داشتند به دلیل تفکر التقاطی بنده با شخص خودشان باشم. این بزرگان ما برای پرورش نسل جوان دقت نظر بسیار عمیقی داشتند و استاد عسکراولادی در حزب به عنوان شخص شاخص در این حوزه شناخته شده اند. بنابراین اگر حزب بخواهد به عنوان یک جریان اثرگذار در کشور شناخته شود باید سیره شهدا را برای جوانان و نسل امروز تبیین کند؛ چرا که تنها همین سیره چاره کار است برخلاف آنکه عده ای معتقدند اگر بخواهیم در مجامع بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشیم باید بتوانیم خود را با شرایط و جریانات تطبیق دهیم تا دچار عقب ماندگی نشویم. اما بنده می گویم برای آنکه جریان اثرگذار در همین عرصه باشیم باید سیره شهدا که همان سیره اهل بیت است را دنبال کنیم. مطابق نقل ها شنیده ام شهید حاج صادق امانی بیش از چهار هزار حدیث از حفظ داشت و عامل به این احادیث بود. ما اگر بخواهیم برای مؤتلفه سرمایه ای کسب کنیم باید فرامین معصومین را در سیره زندگی خودمان به شکل عملی جاری کنیم. اگر فرامین معصومین را در سیره زندگی عمل کردیم آنجا است که ما در زمینه تبعیت از ولی فقیه مان به بیراهه نخواهیم رفت. حاج آقا عسکراولادی خود بر مبانی فقهی اشراف داشتند البته بسیاری از بزرگان ما در حزب هم اکنون به این اصول مسلط هستند. استاد عسکراولادی این مبانی را در زندگی فردی و اجتماعی هم پیاده می کردند. اگر ما بتوانیم جوان تشکیلاتی را با این سیره آشنا کنیم ما در مسیر حرکت به سمت حق هیچگاه به خطا نمی رویم و در خط ولایت مسیرمان را ادامه خواهیم داد.

بنده باید اعتراف کنم که به تداوم این مسیر اهتمام کمی شده است؛ اگر ما چنین ابزاری را در خود بتوانیم مهیا کنیم قطعاً می توانیم موفق شویم. ما در طی این سال ها نسبت به شناخت الگوهای بومی برای جوانان کم کاری کرده ایم.

یکی از توفیقات ما در طول چندین سالی که در خدمت ایشان بودم لحظات عصرهای جمعه بود که در محضر ایشان تلمذ می کردیم. توسل ایشان به حضرت صاحب الامر(عج) زیاد بود، گاهی
گرفتاری هایمان را به ایشان عرض می کردیم و ایشان می فرمودند ما باید در محضر مولایمان سربازی کنیم و چیزی جز سربازی برای ما تکلیف نیست و دعا می کرد و دست به سوی آسمان می بردند و عرضه می داشتند آقا ما معتقدیم که شما ما را بی صاحب نخواهید گذاشت و ما معتقدیم که بی
صاحب نیستیم.

برخی افراد این مبحث را ظاهری می گویند ولی آقای عسکراولادی بر اساس بینش درونی و آموزشی که دیده بودند این مسئله برایشان یقین شده بود، ضمن آنکه تعمیق در احادیث و تفاسیر قرآن هم کمک بسیاری به ایشان در این مسیر کرد. این خودسازی باعث می شد ایشان قبل از هرچیز خدا را در نظر بگیرند و وقتی در معرض تهمت های ناروا قرار می گرفت تنها خدمت در مسیر خدا برایشان اهمیت داشت و از این امور نمیرنجید و این برای جوان تشکیلاتی باید به عنوان یک الگو مطرح شود. ما اگر در داخل مجموعه مان بتوانیم افراد شجاع و انقلابی را پرورش دهیم می توانیم کشور را اداره کنیم و امور آن را به دست گیریم.

در بحث جوان و جوان گرایی ایجاد حس امید به آینده از اهمیت ویژه ای برخوردار است، این مهم در رفتار حبیب الله عسکراولادی چگونه تبلور پیدا کرد؟

مرحوم عسکراولادی شخصیت مشورت پذیری هستند و یک الگو ی عملی اخلاق اسلامی به حساب می آید یعنی مشورت برای ایشان در هر سمتی اعم از دبیرکلی حزب مؤتلفه اسلامی و یا جبهه پیروان خط امام و رهبری و مواضع دیگر اصالت دارد ایشان تا مشورت نمی گرفتند کاری را انجام نمی دادند به طور مثال اگر قرار بود در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت کنند حتماً دو یا سه جلسه با افراد مختلف و صاحب نظر مشورت می کردند و بعد در جلسه حاضر می شدند؛ زیرا ایشان معتقد بودند هر موقع جمع برادران دینی با اخلاص دور هم جمع شوند از آن جمع مطالبی به ذهنشان خطور می کند که می تواند راهگشای ما باشد این مسئله بسیار مهم است؛ زیرا مرحوم عسکراولادی امید به آینده را به جوانان از طریق محل مشورت قرار دادن ایشان تزریق می کردند یعنی همواره یکی از نکاتی که حاج آقا به آن تأکید داشتند امید دادن جوانان نسبت به آینده بود براساس سیره ای که ایشان داشتند معتقد بودند که آینده ازآن جوانان است و باید خود را برای آن بسازند و برای انجام وظیفه در نظام اسلامی آماده شوند.

رمز ماندگاری حاج آقا عسکراولادی که باید برای نسل جوان ما به عنوان یک درس باشد این است که مهمترین و بزرگترین شاخصه شان انطباق قول و فعل شان است. بنده هرگز ندیدم که وی قولی بدهد که با فعلش تطبیق نداشته باشد و همین اصل است که باعث می شود مقام معظم رهبری از ایشان به عنوان مجاهد صادق یاد کنند.

https://shoma-weekly.ir/ombqZc