جامعه

درختان خیابان ولیعصر(عج) چگونه خشک می‌شوند؟

داستان حل مشکلات بی‌پایان تهران با وجود برخی اقداماتی که برای آن انجام می‌شود بسیاری از مواقع خود حکایت افزودن دردی بر دردهای دیگر پیدا می‌کند. برخی از این مشکلات تبدیل به پروژه‌های مادام‌العمری شده‌اند که با حل نشدن‌شان دست به‌دست بین پیمانکاران می‌چرخند و تنها مشکلی بر مشکل دیگر افزوده می‌شود.
داستان حل مشکلات بیپایان تهران با وجود برخی اقداماتی که برای آن انجام میشود بسیاری از مواقع خود حکایت افزودن دردی بر دردهای دیگر پیدا میکند. برخی از این مشکلات تبدیل به پروژههای مادامالعمری شدهاند که با حل نشدنشان دست بهدست بین پیمانکاران میچرخند و تنها مشکلی بر مشکل دیگر افزوده میشود. نمونه بارز آن برج آزادی به عنوان یکی از نمادهای شهری تهران است که حداقل 10 سالی میشود که بحث آسیب‌‌های وارده به آن بر اثر سالخوردگی به شدت مطرح بوده و در هر برهه نسخهای برای مرمت آن پیچیده شده و با وجود هزینههای متعدد بر شدت خرابی‌‌های آن افزوده شده است. آخرین مرمت‌‌های این برج با همه تبلیغاتی که برای آن شد طی چهار سال اخیر این نوید را میداد که شهروندان دیگر خبری درباره افول این یادگار تهران نشوند، اما اکنون گزارش‌‌هایی دوچندان از خرابی‌‌های برج آزادی منتشر میشود که میگوید همان مرمتها بلای جان این هویت چهارپا شدهاند. زهکشی‌‌های ظریفی که بنیان گذاران اولیه در بنای برج لحاظ کرده بودند تا با انتقال هوشمندانه آب به بیرون مانع از نفوذ آن به عمق جان و پی و ریشه این ساختمان شوند در اقدامات سخت و خشن پیمانکارانه نابود شدهاند و حالا همین آب بلای جان برج آزادی شده است.

روزی نیز تصمیم گرفته شد تا بساط سیاه قیر و آسفالت را که هر جا لازم بود از سقف خانهها گرفته تا کلیه معابر شهر از آن استفاده میشد حداقل در حیطه فعالیت شهرداری از پیادهروها جمع کنند. اینگونه بود موزاییک‌‌های رنگی راه خود را به پیادهروهای تهران بازکردند و حتی خیابان ولیعصر(عج) به عنوان یک پروژه شهری برای ساماندهی پیادهروهایش انتخاب شد.

عنوان طرح برای هرکسی که آن را میشنید جذاب و قابل تحسین بود، اما روزهای بارانی تهران هیچ گاه قدمزدن مردم بر روی این معابر سنگ فرش شده یا موزاییک کاری شده را تبدیل بهخاطره نکرد. حالت خوشبینانه این بود که مردم بسان صحنههای فانتزی پیادهروهای پاریس یا سایر شهرهای اروپایی که در فیلمها نشان داده میشد بتوانند میان حجم شلوغی‌‌های رفتوآمد زندگی شهری اوقات خوشی را در گذر از مغازههای طولانیترین خیابان تهران تجربه کنند اما اینگونه نشد. فرونشست‌‌های متعدد پیادهروهای ولیعصر خودش را تنها اندکی پس از پایان این پروژه با هزینههای سنگین نشان داد. با هر ریزش باران رحمت الهی چالههای آب بود که در همین نشستها تشکیل میشد و مردم با چتری که بر سر نگه میداشتند باید مراقب پایشان نیز میبودند تا وارد حجم عظیم آبهای تشکیل شده نشوند. ملات این کاشی کاریها نیز آنچنان بیرمق بود که با راه رفتن و بارشی لق شوند و دیگر همپای عابران سمفونی موتزارت راه بیندازند. آبی نیز که زیر این کاشیها جمع میشد همانند دام‌‌های بازیهای کامپیوتری بود که کافی بود پای عابر بر روی یک لبه آن برود تا با خروج آب از لبه دیگر کفش و پاچههای شلوارش غرق آب شود.

لیز شدن این کاشیها به هنگام ریزش باران و بهخصوص برف مشکل دیگری بود که خیلی زود خودش را نشان داد. مخلوط ماسه و نمک که چندسالی است زمستانها بهصورت کیسهای کنار خیابانها گذاشته میشوند برای پیادهروها نیز تجویز شدند غافل از اینکه بافت کاشی‌‌های کار شده توان مقاومت دربرابر محتویات این مواد را ندارند و خیلی زود شروع به از دست دادن کیفیت و تجزیه شدن به عناصر سازنده خود کردند! 

ناهمگونی و ناهمواری پیاده روی‌‌های خیابان ولیعصر تنها دغدغه این خیابان قدیمی نبود. درختان حاشیه این پیادهروها نیز که سن و سالی بهشان خورده بود طی 10 سال گذشته چهره دیگری از خود بهجا گذاشتند. سایهای که تابستانها از شاخ و برگ تنیده درهم درختان دو سوی خیابان بر سر پیاده و سواره نمیافتاد میگفت که حتی چنارهای معروف به سازگاری با آب و هوای تهران هم، برخیشان به خزان همیشگی در خیابان ولیعصر تهران درافتادهاند. اینگونه دورشان روبان‌‌های زردرنگ آغشته به چسب‌‌های خاص بستند تا مانع از حرکت آفات و حشرات روی تنهشان شوند ولی قرار داشتن چنارها در داخل جوی‌‌های آب که روزی برای آنها مزیت بهشمار میآمد تبدیل به آسیب شد چراکه دیگر آبهای زلال و پاک ارتفاعات و قناتهای تهران در آنها جاری نبود که سیرابشان کند. فاضلابها و آشغالهایی بود که از بالاترین نقاط تهران در مسیر این جویها بر هم انباشته میشدند و تا به پایین برسند شیرابهای سمی برای درختان سالخورده خیابان ولیعصر برجا میگذاشت. اینگونه تنها آفت و حشره نبود که از پوست و ظاهر این درختان بالا میرفتند که شیرهای سمی نیز در درون در آوندهای این چنارها بالا میرفت.

راهکار نهایی از ریشه درآوردن درختان خشک شده و کاشتن نهال‌‌های جدید چنار بود. داخل جویها را نیز سنگ‌کاری کردند و حریم هر درخت را کمی ارتفاع دادند تا کمتر در معرض جریان مستقیم آب آلوده قرار بگیرند ولی چاره‌ساز کمتر افتاد. اینکه عمده درختان فرسوده مربوط به نقاط انتهایی خیابان به‌خصوص نزدیک میدان راه‌آهن هستند گواه بر این موضوع است. از راه‌آهن که بالا بیاییم به خوبی نهال‌‌های جوانی را می‌بینیم که کاشته شده‌اند و به دورشان چهارچوب‌‌هایی نیز تعبیه شدند تا عصای دستشان دربرابر باد و برخوردهای اتفاقی عابران باشد. با این همه جوی غربی خیابان مدت‌ها است که بر اثر فعالیت برخی کارگاه‌های عمرانی انباشته از مخلوط آب و سیمان شده‌اند. این مخلوط یا به عبارت بهتر محلول در محدوده نیایش تا ظفر خیابان ولیعصر در داخل جویها آنچنان است که سیمان‌‌های ته نشین شده را از منظر هیچ عابری پنهان نمی‌گذارند و البته بسیار بدیهی است که اگر روبان و چهارچوب برای حفاظت از درختان ولیعصر مستحب است، آب سیمان قاتل چنارها است و در کمترین زمان منجر‌به خشک شدن آنها می‌شود. شاید بهتر باشد متولیان شهری برخورد شترگاوپلنگی با مقولات شهری را کنار بگذارند و تناسبی بهتر  در مجموعه کارهای خود برقرار کنند

https://shoma-weekly.ir/Ob7t82