آقای یکی یدونه- در ادامه انواع حقوقی که ما برای خود قائل هستیم، این بار سراغ حق تربیت فرزند دیگران می رویم. بسیاری از ما در تربیت بچه های خودمان هم مانده ایم. اما هر گاه بچه ای می بینیم که از نظر ما مشکل دارد، خیلی که لطف داشته باشیم شروع به نصیحت پدر و مادرش میکنیم و مشغول آموزش های تربیتی می شویم چنان که ما فرشته تربیت کرده ایم و شما هم بیایید روش تربیتی مارا یاد بگیرید.
بعد هم برای این که خودی نشان داده باشیم، از جایگاه پدری عاقل و دایه ای دلسوز تر از مادر آن بچه بی تربیت و بی ادب را موعظه می کنیم که بیا و عاقل شو! و وای به روزی که بچه ای از نظر ما درست تربیت نشده باشد و پدر و مادرش هم در صحنه حاضر نباشند. در این صورت با رفتاری که از خود نشان می دهیم کاری می کنیم که بچه بیچاره در دلش می گوید تو اگر بلدی پس چرا بچه خودت...!
در اکثر این موارد کسی هم از ما نخواسته که در مورد تربیت فرزندش وارد عمل شویم. این حکایتها، حکایتهای آشنایان بود.
این وضعیت راجع به غریبه ها اسفناک تر است و ما خودمان مسئول تربیت همه بچه های عالم
می دانیم. مثلا مادر بیچاره مشغول گفتگو با فرزندی است که در حال گریه است. از 68 طرف همه ورود می کنند.
35 نفر به مادر تربیت یاد می دهند و 33 نفر باقی مانده به روش های مختلف تربیتی طفل گریان را می نوازند.
آن طفلکی هم نه از تأثیر روش ها که از تعجب بر این همه روش پویای تربیت ساکت می شود. مادرش هم هاج و واج می ماند که پس در این چند سال گذشته چه کسی این بچه را تربیت کرده است؟