ویژه

خیابان‌های بالای شهر هم متلاطم بود

بعد از آن من به توصیه دوستان و طلاب به مدرسه مروی رفتم. در آغاز حمله در مدرسه باز بود. یکی‌،دو‌بار نیروهای پلیس به مدرسه حمله کردند؛ یعنی مردم را دنبال می‌کردند، داخل کوچه مروی می‌آمدند و مردم به طرف مدرسه می‌آمدند، پناه می‌گرفتند آنها ‍[پلیس‌ها هم] به مدرسه می‌آمدند، منتها داخل مدرسه نیامدند و متعرض کسی نشدند، ولی صدای تیراندازی‌های مکرر همان طور می‌آمد و تا ساعت پنج بعدازظهر مکرر به گوش می‌رسید. یادم است که سروصدای تظاهرات و تیراندازی‌ها شنیده می‌شد، منتها صبح شدت بیشتری داشت.
آیت‌الله مهدوی کنی- به طور کلی جو تهران حتی در خیابانهای بالای شهر متلاطم بود. ممکن است که بعضیها بگویند بستن مغازهها از سوی افرادی که انقلابی نبودند به طرفداری از امام(ره) نبوده، ممکن است عدهای هم این گونه بودند، ولی چون جو غالب تهران نسبت به رژیم و این موضوع حساس بود، خواه ناخواه چنین جوی اقتضا داشت که تهران تعطیل شود. تعطیلی نه به این معنا که مردم اعتصاب کنند و بروند در خانه بنشینند، بلکه مردم به خیابانها ریخته بودند. غیر از آنچه که ما در اطراف ناصرخسرو و بازار میدیدیم و میشنیدیم تظاهرات گسترده و عمومی بود و ساعت 9 صبح بود که ما این خبر را شنیدم. بلافاصله همین خبر که در بازار پخش شد، اول صبح بود که تازه بازاریها شروع میکردند به کار، یک دفعه تمام مغازهها بسته شد و همه به خیابانها ریختند. من میدیدم از طرف بازار جمعیت به طرف میدان ارک و خیابان ناصرخسرو و خیابان بوذرجمهری سابق میآید که اکنون به همین مناسبت ‍‍‌[اسم آن خیابان را] پانزده خرداد میگویند. من اوایل خیابان 15 خرداد فعلی بودم، داشتن تلفن میزدم که اولین حمله پلیس را مشاهده کردم، دیدم ماشینهای پلیس آژیرکشان آمدند و برای اولین بار بود که ماشینهای پلیس را با این کیفیت و با آژیر و با حمله کذایی در تهران مشاهده کرده بودم. قبل از آن من چنین چیزی را ندیده بودم. شاید در دوره سن بنده هنگامی که من در تهران بودم بعضی حوادث بوده، نمیدانم. یک چنین جریانی به این عظمت از طرف مردم بروز نکرده بود. دولت و پلیس همچنین حرکتی را قبل از آن انجام نداده بودند؛ یعنی آن حرکت عکسالعملی در برابر حرکت عمومی مردم بود.

بعد از آن من به توصیه دوستان و طلاب به مدرسه مروی رفتم. در آغاز حمله در مدرسه باز بود. یکی،دوبار نیروهای پلیس به مدرسه حمله کردند؛ یعنی مردم را دنبال میکردند، داخل کوچه مروی میآمدند و مردم به طرف مدرسه میآمدند، پناه میگرفتند آنها [پلیسها هم] به مدرسه میآمدند، منتها داخل مدرسه نیامدند و متعرض کسی نشدند، ولی صدای تیراندازیهای مکرر همان طور میآمد و تا ساعت پنج بعدازظهر مکرر به گوش میرسید. یادم است که سروصدای تظاهرات و تیراندازیها شنیده میشد، منتها صبح شدت بیشتری داشت.

در آن هنگام من شعار «یا مرگ یا خمینی» را شنیدم که در کلمات مردم بود، حالا شعارهای دیگر را من نشنیدم چون داخل مردم نبودم. یکی ازدوستان که آنها روبهروی مدرسه مروی مغازه پیراهندوزی داشت و خیلی فعال بود داخل جمعیت رفت و خودش را برای رساندن مجروحین به بیمارستان آماده کرده بود. خیلی از مجروحان را از طریق همین کوچه به بیمارستان میبردند؛ زیرا کوچه فرعی بود و میتوانستند به راحتی مجروحین را به بیمارستان بازرگانان برسانند. بیمارستان بازرگانان در خیابان ری قرار دارد و هم اکنون زیر نظر کمیته امداد اداره میشود.

همان شب (شام پانزده خرداد) از آقایان ائمه جماعات تهران حدود سی، چهل نفر را گرفتند که در میان دستگیرشدگان جناب آقای فلسفی و جناب آقای مطهری بودند. اخوی آقای باقری نیز که از کن میآمدند، در ایستگاه ماشینهای کن سه راه طرشت با مرحوم آشیخ غلامرضا محمدخانی پسرخاله ما دستگیر شدند. همان جا که از ماشین کن پیاده میشوند آن دو نفر را دستگیر میکنند. کلانتری آن محل ایشان را میگیرد، بعد هم به زندان شهربانی که علما در آنجا بودند میبرند. مرحوم اثنیعشری هم جزو زندانیان بود؛ ایشان از علمای حضرت عبدالعظیم بودند که تفسیری هم به نام اثنیعشری دارند. ایشان در حرم حضرت عبدالعظیم نماز میخواندند و سیدی غیور و شجاع و در برابر منکرات پرخاشگر و مرد بسیار بزرگواری بود. مرحوم غروی کاشانی و عده دیگری از علمای تهران هم جزو دستگیر شدگان بودند.

پی نوشت:

* خاطرات آیت الله مهدوی کنی، به کوشش غلامرضا خواجه سروی، تهران مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص114-112

https://shoma-weekly.ir/fOpbMg