یکی از این تجربهها برای دانشجویان غیر بومی زندگی در خوابگاه است، در اولین ساعات و حتی روزها و ماههای اول ورود به خوابگاه، از دســت دادن آنچــه کــه انســان بــا آن خــو گرفتــه بود و با آن احســاس امنیــت مــیکــرده اســت، مانند دور شدن از خانه و خانواده و جدایی یکباره از محبت و توجه آنان، دوستان قدیمی و هم محلهای، کوچه و محله و خلاصه هر آنچه مجموعهای از تعلقات را شکل میدهد، سخت و طاقت فرسا است وگاه برای بعضی دیگر زجر آور و غیر قابل تحمل میشود، اوضاع وقتی بدتر میشود که ضعفهای شخصیتی مانند عدم توانایی در ایجاد رفاقت مثبت و اثر گذار، مشورت نگرفتن از مشاوران و استادان و خانواده و یا ضعف اعتقادی موجب ایجاد عدم تعادل روحی و فکری در زندگی جدید خوابگاهی میشود که این امر جوان را از درون تهی میسازد وگاه دچار اضطراب و آشفتگی میکند، و آن هنگام که این تلاطمات روحی شدت گیرد، فرد برای رهایی از خلاءهای ایجاد شده در این شرایط جدید و غیر قابل تحمل، به دنبال جایگزین میگردد، این جایگزین میتواند مثبت یا منفی و در جهت تعالی و یا انحطاط باشد.
وجه مثبت قضیه آنجا است که فرد تصمیم میگیرد برای مقابله با این حس اعتقادات خود را قوی کند و یا اینکه با مطالعات سازنده و تفریحات مثبت مانند ورزش کردن و.. این خلاء را جبران کند و با تقویت روحیه خود از این شرایط سخت عبور کند.
دانشجوی خوابگاهی بر لبه پرتگاه
وجه دوم و البته منفی قضیه آنجاست که فرد شخصیت ضعیفتر و اثر پذیرتری از اطرافیان دارد که در این میان ممکن است گرفتار بعضی زشتیهای محیطهای دانشجویی و خوابگاهی شود؛ مشاهده زشتیها و ریختن قبحشان در محیط خوابگاه و دانشگاه، برای یک دانشجوی ساده غیر بومی که احتمالأ اعتقاداتش نیز به خوبی در بنیان خانواده محکم نشده است، میتواند نابهنجاری را از شکل ناپسندش خارج کرده و چیزی عادی نمایان کند، مانند خیانت در امانت، دروغگویی، بددهنی، دوستیهای غیرمتعارف، پیامکها و بلوتوثهای غیراخلاقی و گوش دادن به موسیقیهای زیر زمینی و تماشای فیلمهای مبتذل و…. از جمله ناهنجاریهای شایع در زندگی خوابگاهی است که ممکن است هر فرد تازه به دانشگاه آمدهای را از راه به در کند.
در این میان باید گسترش ژستهای به اصطلاح روشنفکری که در میان دانشجویان رواج دارد وگاه آنان را به سوی ایدئولوژیهای وارداتی و پوچ گرایی، که مقصدشان ناکجا آبادی ویرانگر است را هم به این ناهنجاریها اضافه کنیم، که در نهایت ممکن است عوارضی همچون اعتیاد به مواد مخدر، افسردگی و… را در بر داشته باشد.
دکتر علیرضا محمدی مدیر فرهنگی یکی از واحدهای دانشگاهی در این زمینه میگوید: دو ترم اول دانشگاه، زمان بسیار حساسی برای دانشجویان خوابگاهی است و احتمال دارد که در صورت سهلانگاری مدیران خوابگاهها، دانشجویان در محیطهای خوابگاهی با برخی بزهها آشنا شوند و در واقع همنشین بد روی آنها تاثیر منفی بگذارد، اما در این شرایط خانوادهها میتوانند نقش بسیار مثبتی داشته باشند.
وی عنوان میکند: باید ارتباط خانواده و دانشگاهها، بسیاربیشتر از سطح فعلی باشد، اما در صورت نبود تعامل گسترده خانواده و دانشگاه و همچنین مدیریت غلط خوابگاهها احتمالدارد که ماهیت یک دانشجوی ترم اولی، حتی پس از گذشت سه ماه دگرگون شود.
محیط خوابگاهی مجموعهای از فرهنگها را در خود جمع کرده است به طوری که در این مجموعه برخی فرهنگ خودشان را برتر میدانند و تلاش برای گسترش آن دارند و برخی دیگر مغلوب هستند و لذا فرهنگ بومی خویش را نیز از دست میدهند و تابع اکثریت میشوند.»
اگر بخواهیم صریح سخنبگوییم، در بسیاری از این خوابگاهها، انواع سیگار، قلیان و حتی مواد مخدر صنعتی هم یافت میشود که اگر مشکلات روحی روانی دانشجویان، و افت تحصیلی برخی دانشجویان خوابگاهی را هم در نظر بگیریم، آنگاه میتوانیم بگوییم که بر فعالیت بیشتر خوابگاههای دانشجویی نظارت دقیقی نمیشود و بسیاری از دانشجویان ـ به خصوص دانشجویان سال اولی ـ تحت تاثیر آسیبهای گسترده فضای خوابگاهها قرار دارند.
دانشجو بی نیاز از نظارت خانواده نیست
نظارت خانوادهها بر روی فرزندان و حفاظت و مصون داشتن آنها در مقابل آسیبهای احتمالی جامعه امری است لازم و ضروری و این به معنای این نیست که والدین همیشه و همه جا در کنار فرزندشان حضور داشته باشند بلکه آگاهی دادن به آنها و غنی کردن فرهنگ، اخلاق و اعتقادات به طوری که فرزندانشان در هر محیطی مجذوب جوهای ایجاد شده غلط نشوند، از وظایف والدین است که در صورت کوتاهی در این مقوله فرزندان دچار آسیب و ناتوانی در مقابل حل مشکلات میشوند، و این معضل وقتی حاد و جبران ناپذیر میشود که فرزندان در دوری از خانواده و به علت عدم حضور خانواده و محکم نبودن بنیادهای خانوادگی و اعتقادات مذهبی، به ویژه در دوران دانشجویی و در محیطهای خوابگاهی دچار انحرافات و آسیبهای وارده در محیطهای جمعی میشوند.
این سهل انگاری والدین در عدم نظارت بر جوانان مهاجرشان به شهرهای دیگر به خصوص کلان شهرهایی مانند تهران باعث شده که شاهد آن باشیم که در بعضی موارد این جوانان و دانشجویان غیر بومی نسبت به انحرافات پیش قدمتر از بومیان آن منطقه بودهاند زیرا که هیچ ناظری همراه آنها نبوده تا آنان را از اعمال خلاف نهی کند و همین امر بیپروایی در مقابل منکرهای اخلاقی را به بار آورده است.