وقتی شهید رجایی رئیسجمهور شدند، شهید باهنر به سراغ بنده آمدند و وزارت بازرگانی را به من پیشنهاد دادند. من هم پس از بحثهای مفصلی که با آقای هاشمی رفسنجانی داشتم، این سمت را پذیرفتم. در مدت همکاری، شهید رجایی و شهید باهنر را انسانهایی مسئول، سختکوش و اهل ایثار و فداکاری دیدم.
شهید رجایی معتقد بودند که در وقت نماز، اگر انسان کار دیگری را ترجیح بدهد و نماز را به تعویق بیندازد، در آن امر موفق نخواهد شد؛ به همین دلیل اذان که میدادند، ایشان بیآنکه به کسی تکلیف کند خودشان جلسه را به فرد دیگری میسپردند و برای اقامه نماز سر وقت میرفتند. همیشه میگفتند: «به نماز نگویید کار دارم، به کار بگویید باید نماز بخوانم». ایشان چه در زندان و چه در بیرون از زندان، همواره بر نماز سر وقت اصرار و تأکید داشتند. ویژگی برجسته دیگر شهید رجایی این بود که همواره در برابر حرف حق تسلیم بودند. گاهی درباره بعضی از موضوعات موضعگیری سختی داشتند، ولی همین که متوجه میشدند حق با دیگری است، با خضوع تمام از موضع خود دست برمیداشتند. در یک جمله میتوانم بگویم ایشان در برابر حق متواضع بودند.
در مورد شهید باهنر میتوانم بگویم ایشان یک اسلامشناس پاکباخته بودند و حقیقتا با مبدأ فیاض عالم ارتباط داشتند و از آنجا مطالب را میگرفتند و عنوان میکردند. ایشان در پاسخگویی عجله نمیکردند. وقتی از ایشان سؤال میپرسیدید، ابتدا تأمل بسیار میکردند، طوری که انسان تصور میکرد پاسخی ندارند، اما همین که لب به سخن میگشودند، عمق تفکر و سنجیده و پرمحتوا سخن گفتن ایشان بهرغم جوانی، انسان را شگفتزده میکرد.
