حتماً شما هم مثل حقیر تجربه کرده اید که در بعضی مکان های خرید و فروش، انسان از حس احترام به مشتری سرشار می شود. یکی از این مکان های پر احساس فروشگاه های زنجیره هستند که اخیراً مثل قارچ در حال رشد و شکستن کمر یکدیگر هستند.
آقای یکی یدونه- حتماً شما هم مثل حقیر تجربه کرده اید که در بعضی مکان های خرید و فروش، انسان از حس احترام به مشتری سرشار می شود. یکی از این مکان های پر احساس فروشگاه های زنجیره هستند که اخیراً مثل قارچ در حال رشد و شکستن کمر یکدیگر هستند. امّا هماهنگی‌شان در بعضی مسائل هر انسان عاقلی را به یاد روزنامه های زنجیره ای می اندازد. از جمله نکاتی که باعث حس احترام سرشار به مشتری می شود برچسب قیمت اجناس است که چند ویژگی را حتماً باید داشته باشد: 1)آن قدر ریز باشد که مشتری از کمر دوتا شود و آن را بخواند. 2)اسم و قیمت برچسب نباید هیچ ربطی به جنس مربوطه داشته باشد و بر چسب ها باید در جایی نصب شود که جنس دیگری قرار دارد. 3)اسمی که روی برچسب ها قرار دارد باید ابداعی باشد تا هیچ کس نفهمد منظور شما از این اسم سه خطی چیست؟ 4)مشتری هرچه بیشتر باید گیج شود.
از این ها که بگذریم باید صندوق دارانی انتخاب شوند که هرکس سراغشان رفت بفهمد که چه قدر خسته اند. چه اول صبح باشد چه آخر شب! مهم این است که آنها خسته‌اند و حوصله مشتری ندارند. از همه این ها جالب تر آن که پارکینگی اگر باشد و مسئولی، آن مسئول باید بداخلاق‌تر از همه پرسنل باشد چون سر وکارش با ماشین و لاستیک است نه آدم!
دیگر آنکه پرسنل جماعت در این فروشگاه ها نباید هر گز سؤالات را کامل و با حوصله جواب بدهند و هرچه کلاس بیشتری بگذارند مشتری سرشارتر می شود. حالا بااین وضعیت حس احترام به مشتری کیلویی چند؟