سیاسی

توقع نگاه مثبت آمریکا به ما معقول نیست

نمی‌خواهیم به دشمن بگوییم می‌خواهیم در مقابل تو نرمش نشان بدهیم، بلکه می‌خواهیم بگوییم موضوعاتی که می‌خواهیم در باره آنها گفتگو کنیم قابل مذاکره هستند و می‌توانیم مذاکرات را ساعت‌ها، روزها، هفته‌ها و ماه‌ها ادامه بدهیم بدون این که به بن‌بست برسانیم. قسمت «نرمش» مربوط به اتخاذ تاکتیک و روش گفتگوست، نه نرمش در مواضع اصولی و کوتاه آمدن از منافع کشور.

این روزها همه جا صحبت از نیویورک است. نه به عنوان شهری که برجهای بلند و مراکز تجاری فراوانی دارد، بلکه به عنوان شهری که هر ساله در ماه سپتامبر مرکز دیپلماسی بین المللی می شود. دیپلماسی که گاهی حواشی آن از اصل پررنگ تر می شود. مکالمه چند دقیقه ای اوباما و روحانی هم از آن دسته حواشی بود که از دیپلماسی رسمی بیشتر به چشم آمد. حاشیه ای که به تعبیر برخی نرمش قهرمانانه تلقی شد. برای شکافتن بیشتر موضوع سراغ دیپلمات کهنه کار کشور رفتیم که بنابر تجربیاتش وظیفه مشاوره به دادن به مقام معظم رهبری در امور بین الملل را بر عهده دارد. زمان گفتگوی ما با دکتر علی اکبر ولایتی بین مکالمه تلفنی روسای جمهور ایران و آمریکا و رسیدن روحانی به تهران انجام شد، زمانی که جزئیات این مکالمه منتشر نشده بود.

گفتگو: میثم زرندی

 

 جناب عالی سالها در کسوت وزارت امور خارجه مسئولیت اداره سیاست خارجی کشور را به عهده داشتید. چندی پیش رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرماندهان و مسئولان سپاه از تاکتیک یا نظریهای تحت عنوان «نرمش قهرمانانه» سخن گفتند. تعبیر و تعریف جنابعالی در این خصوص چیست؟

البته تفسیرکلام مقام معظم رهبری را خود ایشان باید انجام بدهند و بنده با بضاعت کمی که دارم برداشت خود را عرض میکنم و آن این است که سیاست خارجی ما بین دو سر یک طیف وسیع است. یک سر آن انعطاف و یک سمت آن اقتدار، یعنی آنجایی که لازم هست، انسان باید در چهارچوب اصولی که مقام معظم رهبری تبیین فرمودهاند یعنی عزت، حکمت و مصلحت انعطاف نشان بدهد. هر یک از این تعابیر گویای کاری است که باید بکنیم و ظرافت کار را نشان میدهد.

 کار باید هم از روی حکمت و تدبیر باشد، هم آنچه را که مصلحت است انجام بدهیم و همین که از موضع عزت و قدرت باشد. معنای آن این است که در دیپلماسی و سیاست خارجی، جای یک جبهه و یک سویه حرف زدن نیست. یک جا لازم است انسان با قاطعیت در برابر طرف مقابل بایستد و بگوید این است و لا غیر. در جایی امکان مانور هست و اساساً دیپلماسی برای همین است و میدان دیپلماسی که میدان جنگ نظامی نیست، میدان گفتگوی سیاسی است برای همان هدفی که مبارزین شجاع ما در میدان جنگ جستجو میکنند، یعنی احقاق حقوق ایران.

 این که شما مانع از این شوید اجلاس غیرمتعهدها بهجای این که در بغداد تشکیل شود، در دهلینو تشکیل شود، با توپ و تشر انجامپذیر نیست، بلکه باید با کوبا، زیمبابوه، هند، اندونزی، مالزی و کشورهای صاحب نفوذ در غیرمتعهدها صحبت و استدلال میکردیم که صدام حسین شایستگی میزبانی غیرمتعهدها را ندارد، زیرا بدون هیچ دلیل موجهی به یک کشور غیرمتعهد دیگر حمله کرده است. میبایست آنها را قانع میکردیم که شما امنیت ندارید و همین طور هم شد. مجموعه سیاست خارجی و گفتگوها و تدابیر نظامی و دفاعیای که در آن زمان انجام شد و مرحوم شهید دوران که یکی از خلبانهای شجاع ما بود، عملیات نظامی متهورانهای را انجام داد. در گفتگوها گفته بودیم به فرض این هم که اجلاس سران در بغداد تشکیل شود، جنگ است و احتمال دارد هواپیمایی بیاید و آنجا را بمباران کند و در همان زمان بنده به شورایعالی دفاع ـ هنوز شورای امنیت ملی وجود نداشت ـ پیشنهاد کردم که حتماً اتفاقی بیفتد تا دست ما پر باشد و وقتی میگوییم امنیت در بغداد وجود ندارد، بهنوعی امنیت آنجا را به هم بزنیم. ما این نامه را در 16 تیر 1361 نوشتیم و شهید دوران در تاریخ 30 یا 31 تیرماه با هواپیما به محل اجلاس رفت و آنجا را بمباران کرد و خودش به شهادت رسید.

غرض این که با تلفیقی از کار دیپلماسی و کار نظامی به نتیجه مطلوب رسیدیم. بنابراین در جایی که لازم است انعطاف نشان بدهیم، این کار را میکنیم و در جایی که لازم است اقتدار نشان بدهیم، این موضع را اتخاذ میکنیم و البته هر دو رویکرد را در چهارچوب همان سه اصل عزت، حکمت و مصلحت انجام میدهیم. مثلاً در مذاکرات هستهای موقعی که در مورد توقف یا کندی کار 20 درصد باید بهگونهای پاسخ بدهیم که طرف مقابل یعنی 1+5 راغب شود پیشنهادها را پیش ببرد، مثلاً میگوییم خواسته ما بیش از این حرفهاست، ولی میتوانیم گفتگوها را ادامه بدهیم، یعنی کاری کنیم که او فکر نکند موضع ما در گفتگوها فقط «نه» گفتن است و با خشونت و یا بدون ملایمت لازم در چهارچوب اقتدار سخن گفتن، حاصلی ندارد، بلکه او باید متوجه شود که ما به سخنانش توجه کردهایم و گفتگوها را ادامه میدهیم و به تدریج به جایی نزدیک میکنیم که مد نظر خود ما است.

 این میشود انعطاف و نرمش تاکتیکی که در حین مذاکرات باید انجام بدهیم، والا از روز اولی که برای مذاکرات مربوط به قطعنامه 598 رفتیم، عراقیها به هیچوجه حاضر نبودند قرارداد 75 را بپذیرند و ما با گفتگوها، تهدیدها، تطمیعها و لابیهایی که با کشورهای مختلف کردیم و اتخاد مواضع بهجا یعنی نشان دادن انعطاف و چهره مقتدر در جای مناسب خود کار را پیش بردیم. مانور کردن بین دو سر این طیف است که دست دیپلمات را باز میگذارد تا در چهارچوب منافع کشور حرکت کند. برداشتم از سخن مقام معظم رهبری این است.

 

 نظریه تاکتیک «نرمش قهرمانانه» چه نسبتی با مواضع دشمن دارد؟ یعنی وقتی ما چنین سیاستی را در پیش میگیریم، طرف مقابل در چه موضعی قرار میگیرد؟

نمیخواهیم به دشمن بگوییم میخواهیم در مقابل تو نرمش نشان بدهیم، بلکه میخواهیم بگوییم موضوعاتی که میخواهیم در باره آنها گفتگو کنیم قابل مذاکره هستند و میتوانیم مذاکرات را ساعتها، روزها، هفتهها و ماهها ادامه بدهیم بدون این که به بنبست برسانیم. قسمت «نرمش» مربوط به اتخاذ تاکتیک و روش گفتگوست، نه نرمش در مواضع اصولی و کوتاه آمدن از منافع کشور.

 

 آقای دکتر شما در هنگام حضور در مناظرههای انتخاباتی دوره یازدهم بر نحوه مذاکراتیکه سابقاً در خصوص موضوعات هستهای انجام میشد، انتقاداتی را وارد کردید. این مذاکرات با تیم و رویکرد جدیدی در نیویورک انجام شد. نظرتان در مقایسه بین این دو سبک مذاکره چیست؟

ترجمه آنچه که در آن زمان به صورت کوتاه و در وقت محدودی که داشتیم عرض کردم، تقریباً همین است که امروز دوست و همکار30 ساله ما آقای دکتر ظریف و همکارانشان دارند انجام میدهند. ملاحظه کنید انعکاس گفتگوهای نیویورک بین وزرای خارجه 1+5 و ایران در صحنه بینالمللی و برداشت آن توسط افراد صاحبنظر در امر سیاسی چه تفاوتی با آن زمان دارد. مصداق آنچه که بنده عرض میکردم، تقریباً نزدیک به آن چیزی است که دارد انجام میشود و خواهید دید اگر این رویکرد همراه با تدبیر و در همان چهارچوبی که مقام معظم رهبری فرمودند ـ یعنی هر جا که لازم بود و میشود انعطاف نشان داد و جایی که لازم هست اقتدار و همه در چهارچوب آن سه اصل عزت، حکمت و مصلحتـ صورت بگیرند، این روند به چه شکل مطلوبتری پیش خواهد رفت، زیرا انعطاف از یک سو و اقتدار از سوی دیگر جزو ابزار دیپلماسی است.

اگر به تاریخ توجهی داشته باشیم، بالاخره جنگ جهانی اول نهایتاً در کاخ ورسای به مذاکرات صلح انجامید. جنگ جهانی اول از 1314 تا 1318 طول کشید. جنگ جهانی دوم بالاخره در پوتسدام  و پس از گذشت شش سال از جنگ 1939 تا 1945 به مذاکره کشید. جنگها و اختلافات سرانجام به مذاکره میانجامند و وقتی به مذاکره میرسیم، مذاکره قواعد، تکنیکها و تاکتیکهایی دارد و اگر انسان از این تکنیکها اطلاع و تجارب لازم را نداشته باشد و ابتکار به خرج ندهد که همان چیزی را که ملت و جمهوری اسلامی میخواهند به دست بیاورد، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید، درحالی که با کمی هوشمندی و ابتکار بیشتر میتوان در جهت منافع نظام و ملت حرکت کرد.

 

 با توجه به شناختی که از آمریکاییها اعم از جمهوریخواهان و دموکراتها دارید و سالها با این افراد دست و پنجه دیپلماتیک نرم کردهاید، آیا آنان افراد قابل اطمینانی هستند و میشود به نتایج این مذاکرات امیدوار بود؟

هیچ کشوری به منفعت ما کار نمیکند. هر کشوری به طور طبیعی به دنبال منافع ملی خود است. اگر توقع داشته باشیم کشوری مثل آمریکا به نفع جمهوری اسلامی ایران و قربه الی الله کاری بکند و قدمی بردارد، خواسته معقولی نیست. آمریکاییها نسبت به انقلاب نظر مثبتی نداشتند، زیرا نمیخواستند شاه برود و حکومتی روی کار بیاید که مورد اعتقاد و اعتماد مردم باشد، هم از لحاظ دینی مشروعیت داشته باشد و هم از لحاظ آرای مردم و منافع ملی ایران را بر هر چیزی ترجیح بدهد. در زمان شاه، منافع آمریکا به منافع ایران ترجیح داشت، اما جمهوری اسلامی ایران از منافع ملت و کشور دفاع کرده است و میکند. آمریکا به دو دلیل چنین وضعیتی را نمیخواست. اول این که مهمترین کشور منطقه نبود و نباید از زیر یوغ امریکاییها بیرون میآمد و دوم این که برای کشورهای اسلامی منطقه الگو میشد و این مطلوب آمریکاییها نبوده است و نیست.

https://shoma-weekly.ir/8j5rSQ