بین الملل

تشکیل ائتلاف، سودای امپراطوری قدرت

پوتین با سفر به هند درحال تکمیل حلقه متحدان منطقه ای و بعضا استراتژیک است تا ضمن فراهم کردن فضا برای کاهش نفوذ امریکا در خاورمیانه از میزان مانور سران ایالات متحده در آسیا نیز جلوگیری کند. اقدامی که در جهت تقابل با سیاست های امریکا و در راستای تشکیل شبکه ای از قدرت تعبیر می شود.
ستوده کاشانی-شاید بتوان گفت که آغاز سال 2006 میلادی پس از سال های بعد از فروپاشی شوروی، نقطه عطف تغییر سیاست های روسیه در عرصه بین المللی بود.
سخنرانی تند پوتین در اجلاس امنیتی مونیخ، واکنش مقامات روسی به سپر دفاع موشکی امریکا در اروپای شرقی، تعلیق عضویت روسیه در CFP، اخراج دیپلمات های انگلیسی و رقابت با امریکا بر سر قطب شمال همگی نشانه سیاست جدید روسیه در برابر تحولات جهانی بود.
تحولاتی که به زعم برخی ناظران سیاسی جنگ سرد جدیدی در روابط بین روسیه و غرب به شمار می رفت و به عقیده برخی واکنشی به سیاست های امریکا برای ایجاد تغییرات اساسی در موازنه استراتژیک میان امریکا و روسیه بود.
برای بررسی عمیق تحولات و تغییر در عرصه سیاست روسیه، باید به دوران پس از فروپاشی توجه کرد؛ سیاستی که بر پایه لیبرال دموکراسی بنا نهاده و در دوران حکومت یلتسین به نحو قابل توجهی اجرا شد.
دولتمردان آن دوران 2 راهبرد اساسی "اعتماد به نهادهای اقتصادی بین المللی" و "خوش بینی نسبت به همکاری با غرب در زمینه سیاست خارجی" را در پیش گرفته و بر آن تکیه کردند.
در این راستا مرحله جدیدی از همکاری های استراتژیک میان امریکا و روسیه آغاز شد؛ اقدامی که چندان ادامه دار نبود و مواضع متناقض امریکا، سیاست روسیه را در قبال این کشور تغییر داد.
از آن پس مواضع روسیه در موضوعاتی نظیر عراق و کوزوو با غرب و به ویژه امریکا متفاوت شد هرچند همچنان این سیاست ها در هاله ای از احتیاط قرار داشت.
رابطه غیر منطقی با غرب و بدگمانی مردم نسبت به ایالات متحده، همچنین نارضایتی روس ها از نحوه حکومت گذشته راه را برای ورود پوتین که خواستار تغییر نگرش به سمت اتکا بر منابع داخلی برای توسعه به جای تکیه بر نهادهای غربی بود هموار کرد.
درگیری روسیه بر سر پیمان ناتو و بازبینی اسناد استراتژیک این کشور در سال 2000 مسائلی بود که تغییرات اساسی در نگرش دولتمردان روسیه در عرصه سیاست خارجی را به دنیا عرضه کرد.
پس از آن هم بود که روس ها که در پی استراتژی های کلان پوتین برای بازگرداندن اقتدار روسیه در عرصه بین المللی قدم بر می داشتند خود را محق دانستند که در مدیریت مسائل جهانی شرکت کنند. این در حالی بود که ایالات متحده چنین رفتاری را اصلا نمی پسندید.
استراتژی کلان پوتین ضمن برخورداری از راهبرد ارتباط با اروپا و ایجاد فضا برای توسعه اقتصادی بر توجه جدی به منطقه آسیا مبتنی بود. آنها نظام تک قطبی امریکایی را رو به افول می دانستند و بر این باور بودند که دنیا به یک سیستم بین المللی با بازیگران مختلف تبدیل خواهد شد که در عین حال از وابستگی و همبستگی با یکدیگر برخوردار هستند.
این روند ادامه داشت و روابط و همکاری امریکا و روسیه در جریان حملات 11 سپتامبر اندکی رنگ بهبودی به خود گرفته بود تا جایی که مخالفت های روسیه با برخی سیاست های امریکا و غرب تا پیش از آغاز بحران اوکراین در اواخر سال 2004 ابعاد واقعی و عملی چندانی نداشت.
اما بحران اوکراین در حقیقت فرصتی شد تا اینکه روس ها تلاش های هدفمندی را برای حفظ منافع روسیه در مخالفت با غرب دنبال کنند. سیاستی که با قطع صادرات گاز روسیه به اوکراین در سال 2006 که در واقع قطع صادرات گاز به اروپا محسوب می شد اولین نمایش قدرت پوتین به عنوان رئیس جمهور روسیه در عرصه سیاست خارجی و در جهت حفظ منافع ملی به شمار می رفت.
قطع صادرات گاز روسیه به اروپا موجی از افزایش بهای جهانی انرژی را به دنبال داشت و به روسیه این فرصت را داد تا ضمن بازسازی ساختار نظامی، تحقیقات خود را برای تولید سلاح های پیشرفته آغاز کند.
این اقدامات برای کشوری که زمانی خود را ابرقدرت شرق می دانست و هنوز هم مدعی آن است شاید به ظاهر ساده تلقی می شد اما نگرانی هایی را برای سران ایالات متحده نسبت به خطر بازگشت روسیه به عرصه قدرت جهانی به وجود آورد.
تنش میان امریکا و روسیه که پس از بحران اوکراین پررنگ تر شده بود در جریان برنامه توسعه دفاع موشکی ایالات متحده و تلاش امریکا برای استقرار سامانه های دفاعی در اروپای شرقی که در قالب گفتگو های غیررسمی با لهسان و جمهوری چک صورت می گرفت شدت یافت. اقداماتی که با واکنش های تند پوتین مبنی بر بر هم زدن توازن استراتژیک میان روسیه و امریکا روبرو شد.
روسیه که به دلیل داشتن موقعیت ژئوپلیتیک و ژئو استراتژیک و برخورداری از حق وتو در شورای امنیت و برخورداری از توانمندی های  وسیع نظامی و زرادخانه های سلاح هسته ای همچنان نفوذ خود را به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی حفظ کرده تهدیدی برای قدرت نمایی ایالات متحده محسوب می شد.
از سوی دیگر مقابله به مثل های روسیه در برابر امریکا در زمینه حقوق بشر، واکنش به یکجانبه گرایی امریکا در مناسبات بین المللی، حفظ موضوع دفاع از روسیه و امضای قانون ضد امریکایی مجلس روسیه مبنی بر ممنوعیت فرزندخواندگی فرزندان روس از سوی امریکایی ها همگی نشانه قدرت نمایی روسیه در برابر امریکا است.
در همین راستا می توان سفر پوتین به هند را نیز تحلیل کرد؛ سفری که با توجه به سیاست جدید امریکا در کاهش تمرکز از منطقه خاورمیانه و گرایش برای افزایش نفوذ در آسیا نشانگر یارگیری های جدید میان مدعیان قدرت برتر جهانی است.
یارگیری هایی که با سفر باراک اوباما به سه کشور میانمار، تایلند و کامبوج آغاز و با سفر اخیر پوتین به هند ادامه یافت. هند که به واسطه دارا بودن وسعت، جمعیت، توانمندی های اقتصادی ، نظامی و دفاعی و البته موقعیت خاص و ژئوپلتیک، از سویی محل طمع امریکا و روسیه قرار گرفته و از سوی دیگر سران هندی خواهان افزایش موقعیت سیاسی و حفظ تعاملات بین المللی خود هستند.
پیشی گرفتن هند از امریکا در حوزه های اقتصادی نیز مساله ای است که دولتمردان روس را به فکر ایجاد تعامل و فراهم کردن زمینه ارتباط موثر و کارآمد میان دو کشور انداخته است.
البته شایان ذکر است که هند نیز بیشتر به سمت برقراری مناسبات با کشورهای شرقی تمایل دارد؛ شاهد این مدعا نیز برنامه ناموفق ایالات متحده برای هماهنگی دهلی نو با سیاست های واشنگتن بود. برنامه ای که از سوی هند مورد پذیرش قرار نگرفت در حالی که سفر پوتین به هند دستاوردی 7 میلیارد دلاری در زمینه همکاری های تجاری و نظامی در بر داشت.
درهر حال به نظر می رسد پوتین با سفر به هند درحال تکمیل حلقه متحدان منطقه ای و بعضا استراتژیک است تا ضمن فراهم کردن فضا برای کاهش نفوذ امریکا در خاورمیانه از میزان مانور سران ایالات متحده در آسیا نیز جلوگیری کند. اقدامی که در جهت تقابل با سیاست های امریکا و در راستای تشکیل شبکه ای از قدرت تعبیر می شود.

https://shoma-weekly.ir/xtb9bJ