ویژه

تأثیرات انقلاب اسلامی بر حج ابراهیمی

شما موظفید مردم را به حج دعوت کنید و این از صدر عالم، حضرت آدم(ع) و از زمان حضرت ابراهیم(ع) تا به امروز ادامه داشته است و در روایات هست به تعداد لبیکی که هر کسی گفته است توفیق می‌یابد و حج نصیب وی می‌شود.
دکتر علیرضا اسلامی

وَ أَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَ عَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ.(1)

خدای متعال در قرآن فرمود: شما موظفید مردم را به حج دعوت کنید و این از صدر عالم، حضرت آدم(ع) و از زمان حضرت ابراهیم(ع) تا به امروز ادامه داشته است و در روایات هست به تعداد لبیکی که هر کسی گفته است توفیق مییابد و حج نصیب وی میشود.

الموت لامریکا

حضرت امام در مورد حج ابراهیمی نکاتی فرمودند و این حج ابراهیمی را با موضوع برائت تکمیل کردند: «حج باید ابراهیمی باشد»، یعنی باید در آن برائت وجود داشته باشد، همان طور که حضرت ابراهیم(ع) فرمودند: «من از مشرکین بری هستم» و سوره برائت نازل شد و امیرالمؤمنین(ع) آن را در ایام حج اعلام فرمودند: «بَرَاءه مِّنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ»(2): خدا و رسولش از مشرکین تبری میجویند، ما هم موظفیم همان مسیر را برویم و به سیره و سنت نبوی و دستور خداوند در قرآن عمل کنیم. در ابتدا که این پیام آمد، برای مردمی که به حج میآمدند بسیار سنگین بود. در سال 60 که به حج مشرف بودم و پیام امام آمد، وزیر وقت ارشاد، کنار بعثه ایران، نزدیک پل حجون در کنار قبرستان ابوطالب(ع) این پیام را قرائت کرد. عدهای نشسته و نیروهای نظامی آنجا را محاصره کرده بودند و فضا بسیار محدود بود، یعنی در واقع در غربت بودیم.

در سال 61 که مشرف شدیم، فرصت بسیار خوبی بود و راهپیمایی بسیار بزرگی شد و عدهای پیوستند و حتی ارتشیها را هم آوردند و ایرانیها فرمانده آنها را قلمدوش کردند و به طرف حرم بردند و هم در مدینه و هم در مکه شعار برائت دادند. البته در مدینه با برخوردهایی مواجه شدند و بعضی از افراد را با چماق زدند و مضروب کردند، ولی در مکه تقریباً با این شیوه انجام شد و به حرم رفتند.

این مراسم در سالهای بعد ادامه داشت تا سال 66 که به حج خونین معروف شد. پس از قطع حج در سال 70، مقام معظم رهبری اعلام فرمودند حج دو باره باید انجام شود که مراسم در مقابل بعثه ایران در منطقه المعابده انجام شد، ولی سعودیها حمله و با تانکهایشان بعثه را محاصره کردند و داخل ساختمان ریختند. عدهای فرار کردند و عدهای را گرفتند. داستان خاصی داشت و بالاخره تا صحرای عرفات کشیده شد. ابتدا همه میپرسیدند شما چه میگویید؟ یعنی حجاج دیگر کشورهای مسلمان و مسلمانان خود کشور سعودی میگفتند شما چه میگویید؟ بهتدریج این شعار جا افتاد و تبدیل به یک فرهنگ شد که آثارش را بعدها در جهان دیدیم. این نکته بسیار مهمی بود و در حج تحولی را ایجاد کرد که ما از دشمنان خدا و رسول(ص) بیزار هستیم، لاالهالاالله شعار همه مسلمین است و «الموت لامریکا» و «الموت لاسرائیل» شعارهای اصلی است.

ایرانی مسلمان

نکته دوم تأثیر فتاوای امام بود در نزدیکی به دیگر مسلمانان. هنگامی که امام فتوا دادند مسلمانان باید در نماز جماعت دیگران شرکت کنند و نمازشان هم درست است و هیچ اشکالی هم ندارد و بهموقع هم هست، تحول دیگری در حج ایجاد کرد. چون قبل از آن بسیاری نظرشان این بود که باید در فرادی یا جدا نماز خواند یا مثلاً مهر گذاشت. از اول انقلاب با فتوای امام راه باز شد و دیگر مسلمانان متوجه شدند ایرانیها هم مسلمانند، درحالی که قبلاً این تلقی نبود و میگفتند شما مشرک هستید یا سلفیها که همین الان هم این حرف را میزنند. این فتوای امام موجب شد ما هم جزو مذاهب شمرده شویم و نگویند شما نجس یا کافرید و این خیلی مهم بود. بهتدریج فتاوای سایر مراجع هم کمک کرد و آنهایی که در این فتوا با حضرت امام همراهی کردند، مؤثر بودند.

به نظر من خیلی مهم بود یک مسلمان افریقایی کنار یک مسلمان ایران بایستد و نماز بخواند. در فقه آنها از جمله شافعیها قائل به دست باز هستند یا این که در مورد برخی از جزئیات توافقاتی دارند. آنها دیدند اینها مشکلی نیستند. ما قنوت نگرفتیم. قنوت مستحب است، اشکالی ندارد. کف حرم سنگ بود و به سنگ سجده میکردیم. امام فرمودند: «اگر فرش و موکت هم بود عیب ندارد و روی آن سجده کنید و مهر نگذارید.» این هم خیلی مؤثر بود. سوم این که در نگاه دیگر مسلمانان به ایرانیها که از ما نفرت داشتند و قبل از انقلاب به ما «اخیالیهود» میگفتند، چون ایران به اسرائیل کمک میکرد، این نگاه بهتدریج تبدیل به نگاه مثبتی شد.

پیام های ارزشمند

از نکات دیگر پیامهای امام و مقام معظم رهبری بود. اوایل مردم گیج بودند که این پیامها یعنی چه، ولی بعد که ترجمه و پخش و به دست خارجیها داده میشدند و حجاج ایرانی ترجمه شده این پیامها را در بین حجاج سایر کشورها توزیع میکردند، خیلی مؤثر بود. در این پیامها امام مستضعفان را به قیام علیه مستکبرین و مسلمانان را به وحدت دعوت میکردند. این پیامهایی که در ظرف این 30 و چند سال توسط امام و مقام معظم رهبری داده شدهاند، باید با دقت تجزیه و تحلیل شوند و از داخل آنها میشود نکات ارزشمندی را استخراج کرد.

صادرات فرهنگی

ما در این فرصت موفق شدیم مبادلات فرهنگی داشته باشیم. مثلاً مسلمانان کشورهای دیگر توجهی نداشتند که بقیع یعنی چه و میگفتند یک قبرستان است دیگر! ولی وقتی ایرانیها نقشه بقیع را به دستشان میدادند که اینجا قبر ائمه(ع)، فرزندان رسول خدا (ص) و قبر فاطمه زهرا (س) است، بهتدریج برایشان سئوال پیش میآمد. و یا این که به مساجد سبعه، خندق و مساجد دیگر از طرف مسلمانان سایر کشورها چندان اقبالی نبود، ولی ایرانیها با زیارت دورهای که راه انداختند و برای زیارت به این مکانها و مزار حمزه سیدالشهدا (ع) و شهدای جنگ احد و امثالهم میرفتند، فضایی را ایجاد کرد که این مکانها مکانهای مقدسی هستند و این هم خیلی کمک میکرد.

مسلمانان سایر کشورها میآمدند و میپرسیدند چه میخوانید؟ حجاج ایرانی مفاتیح را به آنها میدادندشبهای جمعه که دعای کمیل در بقیع برگزار میشد، مسلمانان سایر کشورها میدیدند که اینها ایرانی هستند، ولی دارند به عربی چیزهایی را میخوانند و وقتی خوب گوش میدادند برایشان بسیار گوشنواز و دلنواز بود. بسیاری از کتابهای مفاتیحی را که ایرانیها با خودشان میبردند که خیلی هم سعودیها سخت میگرفتند، بعداً به مسلمانان سایر کشورها میدادند و آنها با خودشان میبردند و در واقع میشود گفت یکی از صادرات مهم فرهنگی ما بود.

قرآن

سال اولی که به آنجا رفتم، غیر از بازرسی کیف و اثاثیه، بازرسی بدنی هم کردند. حتی قرآن مرا هم گرفتند و به سمتی پرت کردند و گفتند: «قرآن شما تحریف شده است». بعد از انقلاب حتی کف کفش ما را هم میکندند تا یک وقت چیزی همراه نداشته باشیم. میگفتند قرآن شما تحریف شده است و شما قرآن دیگری دارید تا وقتی که میرفتیم صحبت میکردیم و قاریهای ما قرآن میخواندند و میگفتیم این همان قرآن عثمان طه خودتان است و مشکلی نداریم و قرآن ما یکی است. بهشدت در این زمینه تبلیغ شده بود. بهتدریج تابوهایی که در ذهن آنها بود شکسته شد و به نظر من در این تغییر بسیار مؤثر بود.

مثلاً یک بار در منا بودم و آیتالله جوادی آملی «حفظه الله» داشتند قرآن را تلاوت میکردند. گروهی از نیجریه آمدند و با ایشان ملاقات کردند. من در آنجا شاهد بودم. گفتند ما در نیجریه هزار طلبه داریم. پرسیدند: «تفسیر المیزان را دیدهاید؟» جواب دادند: «نه». آیتالله جوادی آملی فرمودند: «تفسیر قرآن به قرآن است و برایتان میفرستم». آنها واقعاً تعجب کرده بودند و بهقدری اشتیاق داشتند که گفتند ما درخواست میکنیم که از همین حج به ایران بیاییم. وقتی آنها از چادر بعثه بیرون آمدند، سعودیها ریختند و آنها را گرفتند و بردند، یعنی تا این حد واکنشهای منفی و تندی وجود داشت تا ایرانی آمدند و تظاهرات کردند، آنها را آزاد ساختند، ولی مثل این که دو باره گرفتندشان.

بعثه و ارتباط با مراجع

موضوع دیگری که باید بدان بپردازیم، همایشهاست. در این مدت بعثه ایران همایشهایی را برگزار کرد. به این شکل که فرهیختگان سایر کشورها را شناسایی و از آنها دعوت میکرد و از مذاهب مختلف میآمدند و حول موضوعات مختلف از جمله وحدت جهان اسلام، موضوعات فرهنگی، اخلاقی، حج و آثار آنها با هم صحبت میکردند که خیلی مؤثر بود. مثلاً یک روز در اتوبوسی نشسته بودم و داشتم به حرم میرفتم که آقایی اهل اندونزی کنارم نشسته بود و یک کیسه پلاستیک هم دستش بود. گفت: «من مدیر مدرسه طلاب در اندونزی هستم و این کتابها را از بعثه ایران گرفتهام». این همایشها برای این که افکار مسلمانان جهان را به هم نزدیک کند بسیار مؤثر بود. اینها قبلاً از نظر فکری از ما دور بودند، ضمن این که تبلیغات جهانی هم علیه ما شدید بود، خصوصاً در جنگ میگفتند جنگ اعراب با ایرانیان است و اینها مجوس هستند.

موضوع دیگر بعثه است. بعثه مکانی است که سعی دارد فرهنگ ولایت را در حج پیاده کند. مردم میآیند و احکامشان را یاد میگیرند، وجوهاتشان را میدهند که خمس و دیون دیگر به گردنشان نباشد، سئوالاتی را که در باره حج دارند میپرسند و روحانیون کاروانها هم همگی با یک آهنگ میروند و در کاروانها تبلیغ میکنند. این کارها خیلی مؤثر بود. بعثه در این سالها برنامههایی مثلاً در روز رحلت حضرت ابوطالب(ع) یا شهادت امام جواد(ع) ـکه در ایام حج استـ یا سالگرد ازدواج حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) داشت و در کاروانها مراسمی میگرفتند. این مراسم فرهنگی موجب میشد 100 هزار حاجیای که هر سال از ایران میروند با این موضوعات فرهنگی آشنا شوند و مثلاً با حضرت ابوطالب(ع) و حضرت خدیجه(س) که غریب بودند و مردم اطلاعات کمی در بارهشان داشتند، آشنا میشدند، چون در آنجا افرادی میآمدند و در باره این شخصیتها صحبت میکردند، نمایشگاه عکس برگزار میشد و امثال این فعالیتها که خیلی تأثیر داشتند.

لازم به توضیح است که عربستان سعودی به اندازه کافی پول دارد، هرچند حج هم برای آنها درآمدزاست، ولی نه آن قدری که به خاطر آن مدارا کنند. مسئله این است که اگر مانع رفتن حجاج ایرانی به حج شوند در واقع «منهی الحج» میشوند و سد حج کردهاند و برایشان در کنفرانس اسلامی، مجامع اسلامی و جهانی آثار منفی زیادی داشت. مجبور بودند راه بدهند، ولی محدودیت ایجاد میکنند. البته در بعثه نمایندگان سایر مراجع هم میآیند.

در زمان صدام عراقیهایی که به حج میآمدند، در عراق مثلاً برای ارتباط با بیت آیتالله خوئی محدودیت داشتند، ولی در حج میتوانستند ارتباط برقرار کنند و سئوالاتشان را بپرسند. همین طور مسلمانان سایر نقاط جهان و افرادی که از اروپا و امریکا میآمدند.

دانشگاه بزرگ

موضوع دیگر آموزشهایی است که در ایام حج داده میشود. در این 30 و چند سال انصافاً در ایران آموزشهای خوبی به حجاج داده میشود. ماکت کعبه را میآورند، نحوه پوشش، نحوه حرکت، نحوه لبیک را تکتک آموزش میدهند، حمد و سورههایشان را تصحیح میکنند. در حین حج هم هر روز جلسه دارند و معارف اسلامی را خوب یاد میگیرند. بعد از حج هم ارتباطاتشان را دارند. این آموزشی است که هر سال 100 هزار نفر میبینند و در این 30 سال حداقل 3 میلیون نفر آموزش حج دیدهاند و ببینید وقتی این آموزشها به خانوادههای آنها هم منتقل میشود، چه رقم بزرگی میشود. این از برکات حج بعد از انقلاب بوده است.

بیداری اسلامی

یکی از ریشههای بیداری اسلامی حج بود و از همین حج مسلمانان کشورهای دیگر احساس کردند میشود در مقابل ظلم ایستاد. یکی از ریشههایش همان حج است که آمده دیده است ایرانیها ولو کشته شوند شعار میدهند: «مرگ بر امریکا»، «مرگ بر اسرائیل» و مقاومت میکنند، میایستند و پیروز هم میشوند. انقلاب و بعد هم هشت سال جنگ و مقاومت ملت ایران در مقابل امریکا و کشورهای دیگر خیلی برایشان مهم بود. الان اگر وضعیت را با سالهای اولیه مقایسه کنید بهتر میشود فهمیده چه تفاوتی پیدا شده است. اوایل ایرانیها در مراسم برائت میگفتند «الموت لامریکا» بعد بهتدریج دور خانه خدا و به هنگام طواف هم شعار میدادند یا صلوات میفرستادند یا تهلیل میگفتند و این خیلی مؤثر بود و مسلمانان کشورهای دیگر از جمله لبنان، بحرین، سوریه و عراق بسیار تأثیر میگرفتند.

تأثیر بر عمران و آبادانی

نکته قابل توجه دیگر حفظ بقیع و اماکن مقدسه دیگر بود. میدانید که اینها میخواستند بقیع را از بین ببرند. با مذاکراتی که ایران کرد، بالاخره آنها دور بقیع را ساختند و فضایی را فراهم کردند و اجازه دادند در باز شود و حجاج به داخل بروند و به یمن برکت ایران و انقلاب اسلامی بود که الان صبح و عصر یک ساعت در بقیع را باز میکنند و مردها میتوانند داخل بروند، زیارت کنند و برگردند، درحالی که قبلاً اصلاً چنین چیزی معمول نبود

اقدام بعدی عملکرد ایرانیها در گسترش حرم و تجدید بنا بود. در قدیم جاده مکهـ مدینه که در حدود 700 کیلومتر بود، جاده بسیار بدی بود و پیچ و خم زیادی داشت و خط تردد دو تا ماشین در کنار هم بود، در طول این 700 کیلومتر جز رستورانی به نام بندر رابُغ که در کنار دریای سرخ قرار داشت و بسیار هم کثیف بود چیز دیگری نبود. مسجد شجره مسجد کوچکی بود و دستشویی نداشت. مساجد دیگر همین طور.

امام در همان سالهای نخست فرمودند حرمین را باید مسلمانان اداره کنند و این به سعودیها اختصاص ندارد. سعودی از این حرف به وحشت افتاد و مجبور شد این مکانها را بازسازی کند و به آنها برسد. اتوبانی کشیدند و الان اتوبان مکهـ مدینه چند بانده و خیلی مفصل است و پمپ بنزین دارد. حرمین را بازسازی کردهاند. قبلاً حرمها گنجایش این قدر حجاج و زوار را نداشت. از کشورهای دیگر ترکها و... آمدند و از ایتالیا و جاهای دیگر سنگ آوردند و مسجدالحرام و مسجدالنبی را گسترش دادند. الان طرحشان این است که ظرفیت مسجدالحرام را به هشت میلیون نفر برسانند.

در سال 87 که مشرف شدم، به خاطر فشار جمعیت یک میلیونی، در هنگام طواف عدهای کشته شدند. در پل حجون یا پل رمی جمرات حدود 200، 300 تن کشته شدند. در یک مورد چند هزار نفر آسیب دیدند و کشته شدند. یا مناـعرفات راه و فضای بدی داشت و مسجد شجره و میقاتها، مثلاً همین مسجدی که نزدیک غدیرخم هست و به آن جحفه میگویند، مسجد مخروبهای بود که شاید ده نفر در آن جا میگرفتند. الان فضایش بهتر شده است و سرویسهای بهداشتی دارد، مسجد شجره، مسجدالحرام و مسجدالنبی همین طور. مسیر مناـعرفات را هم که با جادههای متعددی گسترش دادهاند تا به حجاج سرویس بهتری بدهند و جلوی تعبیر امام را بگیرند که فرموده بودند اداره حرمین باید به عهده مسلمانها باشد. با این تهدید امام در واقع خدمات به حجاج افزایش یافت.

حضور انتخاباتی

نکته دیگر انتخابات است. کشور سعودی که انتخابات ندارد و ما برخی از انتخاباتهایمان را در آنجا انجام دادیم و برای آنها خیلی عجیب بود و شهروندان آنجا از خودشان میپرسیدند: «اینها دارند چه کار میکنند؟» بعد میدیدند ما در یک کشور خارجی انتخابات برگزار میکنیم و آنها در کشور خودشان انتخابات ندارند.

انتخابات ریاست جمهوری دوره ششم را من در مکه و در آنجا خودم عضو هیئت نظارت بودم. قبل از این که پلیس عربستان از خواب بیدار شود، ما صندوقها را داخل کاروانها بردیم و به سرعت رأی زوار اخذ و شمارش و همه کارها انجام شد و تازه اینها بیدار شدند که سر پستهایشان بیایند. آنها معمولاً دیر میخوابند و صبح هم دیر بلند میشوند. تا آمدند بفهمند چه شده است، اعلام کردیم این تعداد حاجی رأی دادهاند و این هم تعدادی آرای آنها. این کار پیام داشت که جمهوری اسلامی دارد اصول دموکراسی را رعایت میکند و رأی حجاج خود را هم میگیرد، ولو این که در حج هستند.

تدارک و پشتیبانی

از نکات دیگر موضوع کشتارگاه بود که در قدیم نزدیک منا و حجاج بود. موقعی که گوسفندی را ذبح میکردیم، امکاناتی نبود که بیاوریم و طبخ و استفاده کنیم و لاشه گوسفند همان جا میافتاد. آنها خندقهای بزرگی را میکندند و گوشتها را در آن میریختند و دفن میکردند. تصورش را بکنید یکی دو میلیون حاجی گوسفند بکشند و در آن گرمای شدید چه اوضاعی میشود. بوی تعفن عجیبی در فضا پخش میشد. ایران پیشنهاد داد این گوشتها را ببرد و توزیع کند.

سازمان کنفرانس اسلامی را قانع کردند و امکاناتی فراهم شد و به ایران اجازه دادند اینها را ببرد و در کشورهای افریقایی پخش کند که خیلی مفید بود و این همه گوشت هم از بین نمیرفت.آن هم گوشت حلال. بعد از این اقدام جمهوری اسلامی مجبور شدند سیستمشان را مکانیزه کنند و جایی را بسازند و حالا گوسفند در آنجا ذبح و سلاخی میشود و به سردخانه میرود و به کشورهایی که لازم باشد و فقیرند فرستاده میشود.

موضوع بعدی ارتقای خدمات بود. اوایل که به حج میرفتیم، ساختمانهای مخروبه و قدیمی بود که موش، سوسک، حشرات، مارمولک و... داشت و وضعیت کثیف و ناجوری بود. معمولاً یک کاروان 100 نفره را در یک ساختمان چند طبقه جا میدادند که دائماً باید از پلهها بالا و پایین میرفتند و کسانی که قرار بود خدمت و پذیرایی کنند، دچار مشکل میشدند.

آب لولهکشی نبود و از منبع آب میکشیدند. کمکم به این سمت رفتیم که با ساختمانهایی قرارداد ببندیم که تجهیزات داشته باشند و آنها بهتدریج سیستم لولهکشیشان را درست کردند و به ما تجهیزات دادند. قبلاً مجبور بودیم از مدینه موکت، تشک ابری و تخت بار بزنیم و دیگ و سیخ و سهپایه و کلمن آب و... به مکه ببریم که بعضیهایشان خراب میشدند. این وسایل باید یک سال در مکه میماند تا سال بعد مدیر کاروان آنها را به مدینه بیاورد که آسیب میدیدند. فضا میخواست که اینها را نگهداری کنند و بعد بشویند.

خیلی دردسر داشت. بهتدریج گفتیم با جاهایی قرارداد میبندیم که موکت داشته، فضایش در این حد باشد، سرویس بهداشتی منظمی داشته باشد، تختها این جوری باشند، آب سردکن در هر طبقه داشته باشد، فلاسک چای داشته باشد، چون در قدیم قالبهای یخ میگرفتند و روی زمین میگذاشتند و کثیف میشد. بعد هم آب میشد و راه میگرفت و خیلی کثیف بود. این سبب شد حج تر و تمیز و بهداشت مردم رعایت شود، خدمات ارتقا یابند، فضای آشپزخانه داشته باشد که کاروانها بتوانند در آنجا غذا درست کنند.

ضمن این که در آن موقع اینها سیستم جمعآوری فاضلاب و (Ego) هم نداشتند. زمین آنجا سنگی هم هست و وقتی منابع پر میشدند، فاضلاب در خیابانها سرازیر میشد و آدم مجبور بودند از داخل نجاسات عبور کند. محیطی که آدم باید پاک و پاکیزه باشد و به حج برود و غسل و احرامش درست باشد. چنین وضعیتی بود. بعد قرار شد ساختمانهایی که تعداد طبقاتشان از میزانی بیشتر بود آسانسور داشته باشند و این خدمات حجاج ما را افزایش داد و سبب شد حجاج سایر کشورها هم از ایران الگو بگیرند. حتی خود سعودی هم ترغیب میکرد که بروید از ایرانیها یاد بگیرید، چون مثلاً آنها ساختمانها را کثیف میکردند و بهداشت را رعایت نمیکردند.

بعد دیدیم این طرز تهیه غذا ممکن است خطراتی داشته باشد و آشپزخانه متمرکزی ایجاد شد و الان برای همه حجاج یکدست غذا درست و پخش میشود.

مدیران حج

قبلاً مدیران کاروانها هر کدام به تناسب پولی که از حجاج میگرفتند و به میزان تواناییهایشان به آنها سرویس میدادند. مثلاً یکی برای غذا زرشکپلو میداد یکی لوبیاپلو، یکی برایشان میز و صندلی تهیه و دیگری سفره را روی زمین پهن میکرد و خلاصه نوعی ناهماهنگی وجود داشت، ولی بهتدریج اینها را گزینش کردند، مثلاً خود من در سال 61، شاید 4 هزار کیلومتر از تهران تا خرمشهر و بندرعباس و بعد یزد و تهران، شهر به شهر و روستا به روستا افراد متقاضی را بررسی کردیم و کسانی را که زبان عربی بلد باشند، دیپلم داشته باشند و بخواهند این کار را ادامه بدهند، گزینش کردیم، امتحان گرفتیم و 400 نفر را آموزش دادیم و برای نظارت بر حج آماده شدند. اینها چند سال که نظارت کردند و با فضا آشنا شدند، کمکم مدیر شدند. یعنی بافت قدیمی که از زمان شاه بود تغییر کرد و مدیریت جدیدی روی کار آمد. بعد بهتدریج دورههای مخصوصی را هم دیدند که بسیار مؤثر بود و احکام را به آنها یاد میدادند. روحانی کاروانها کمک میکردند و الان بانوان آشنا به مسائل خانمها هم وجود دارند که آنها را راهنمایی میکنند. به نظر من این کار بسیار مؤثری بود و الان مدیریت سازمان حج یک مدیریت هماهنگ با نظام و انقلاب است.

ناظرین

از نکات دیگر همین نظار بودند که بر کار مدیران و حجاج نظارت میکردند که اولاً اشتباهی صورت نگیرد و در پولهایی که هزینه و خریدهایی که انجام میشوند نظارت کنند. کارهای فرهنگی هم به عهده اینها بود که انجام بدهند یا اگر اعلامیهای میرسید یا اخبار ایران را منعکس میکردند، چون آن موقع تلویزیون و موبایل نبود که این خدمات را ارائه کند و این خدمات را نظار ارائه میدادند. یا وضع بهداشت و ساختمانها را بررسی میکردند و اگر شکایتی بود رسیدگی میکردند که به نظرم بسیار مؤثر بود که حج را در تراز خوبی نگه دارد.

حمل و نقل

کار دیگر سیستم اتوبوسرانی بود. ما میخواستیم هر کسی مثلاً دو متر جا در مدینه داشته باشد و ساختمانش هم مناسب باشد و لذا حجاج در شهر پخش میشدند. اینها موقعی که میخواستند به حرم بیایند مشکل داشتند. ایران مجبور شد برای اینها سرویس حمل و نقل بگیرد که آنها را بیاورد و ببرد. این کار را در مکه هم انجام دادیم و در واقع در یک کشور دیگر، یک سیستم اتوبوسرانی مخصوص حجاج ایرانی درست کردیم. گاهی حجاج کشورهای دیگر را هم سوار و جلوی حرم پیاده میکردند که سبب تألیف قلوب میشد. این سرویس هم
24 ساعته گردش داشت. برای ایران هزینه داشت، ولی خیلی خوب بود، چون هم حجاج ما به موقع به حرم می
رسیدند و هم برای سایر کشورها مدلی بود و بعد از ما ترکیه این کار را کرد و بعضی از کشورها هم دارند الگو میگیرند و این کار را انجام میدهند.

بهداری

یکی دیگر از نکات مهم بهداری بود. ما قبلاً هم بهداری داشتیم و هر کاروانی یک پزشک داشت. بعداً در اینجا حجاج کاملاً معاینه میشدند، اگر دارویی لازم بود برایشان برنامههای مناسب تدارک دیده میشد. در آنجا هم چند بیمارستان مجهز را در اختیار داشتیم که میتوانست فقط به ایرانیها خدمات بدهد، ضمن این که ما حجاج سایر کشورها را هم میپذیرفتیم. ده کاروان گاهی در یک ساختمان متمرکز بودند و این باعث میشد نیاز به تردد نباشد و اگر کسی بیمار میشد در همان جا سریع به او خدمات میدادند. ارتقای خدمات پزشکی باعث شد بیماران ایرانی سریع مداوا شوند و سطح بهداشت در میان حجاج ایرانی بالا برود. با پذیرش حجاج سایر کشورها خدمات افزایش بیشتری پیدا کرد. لذا در مجموع حج پس از انقلاب در تراز خوبی قرار گرفت که مطابق با احکام شرع بود و قبلاً به آنها توجهی نمیشد و فتاوای مراجع، بعثه مقام معظم رهبری و کارهای فرهنگی که انجام میشدند و پیامهایی که داده میشد در بُعد معنوی و همین طور در بُعد مادی خدماتی که داده میشد، به ارتقای فضای حج کمک کرد و برای دیگر کشورها الگو و نمونه بود.

کسی که حج واجب و عمره میرود تمایز این دو را میفهمد که سطح خدمات فرهنگی، سیاسی و اجتماعیاش چقدر با هم متفاوت است و حج واقعاً برکات زیادی برای نظام و انقلاب داشته است. اگر این فرهنگ توسط هر حاجیای گسترش یابد و در خانواده و بستگانش پخش شود، فرهنگ دیگری پدید خواهد آمد و تاکنون که آثار مثبت زیادی داشته است. امیدواریم روز به روز این ابعاد و آثار مثبت گسترش یابند و حجاج ما به سلامت بروند و برگردند، بهخصوص ابعاد معنوی. مثلاً اگر کتاب صهبای حج آیتالله جوادی آملی را بخوانید معارف حج را در آن مییابید که چه محتوائی دارد و همین طور کتابهایی که سایر فقها مثل آیات قرائتی، ضیاءآبادی و بزرگان در این باره نوشتهاند، درمییابید که حج چقدر زیباست.

پینوشتها:

قرآن کریم، سوره حج، آیه 27.

قرآن کریم، سوره توبه، آیه 1.

https://shoma-weekly.ir/KYNVnS