جامعه

به من چه به تو چه

آقای یکی یدونه- بعد از این همه وقت هنوز دارم فکر میکنم که این همه اعتماد به نفس رو از کجا آورده بوده؟ شاید هم این را بشود اسمش را گذاشت، وقاحت! یا آدم حساب نکردن دیگران! یا به من چه که تو هستی؟ به تو چه که من دارم چی کار میکنم؟ طرف توی اتوبوس، قسمت خانمها که بچه هم زیاده با قدرت سوار میشود. هوا بس ناجوانمردانه گرم بوده و اتوبوس هم بی کولر. همه هلاک از گرما، بچهها هم بی تحمل. ناگهان خانمی وارد میشود. بستنی در دست. بستنی نه ها! بستنیییییییی! رنگ و وارنگ، پرحجم، میوهای، کاکائویی، همه چیز در کنار هم. خوب حالا شاید نخورد و ببردش برای فرزندش! نه، این کار را نکرده! قورت قورت بستنی را میخورد و لذت میبرد. بچهها نگاهش میکنند. خانمها هم شاید. هوا گرم است. بستنی خیلی میچسبد، بیاحساس، نه؟

https://shoma-weekly.ir/ff3ZzC