جامعه

به جا آوردن حق شهروندی

آقای یکی یدونه- ما پارکینگ نداریم. عرض کوچه مان هم آن قدر کم است که اگر ماشین پارک شود فقط یک موتور به سختی می تواند رد شود. نتیجه این که ماشین را سر کوچه و در خیابان پارک می کنم. مجبورم این کار رو بکنم! می فهمید؟ مجبور! به هر حال اعتراضی نیست. فقط گاهی از این آرامش یکی یدونگی ما سوء استفاده می شود. حتماً شما هم در جریان هستید که اداره آب و فاضلاب مشغول کند و کاو در زمین است! شب که خوابیدیم، همه چیز آروم بود. صبح که بیدار شدیم دیدیم ای دل غافل!  اون طرف ماشین مون که پیاده رو بود و جدول. این طرفش رو هم عزیزان زحمت کشیده بودند و خندقی حفر کرده بودند که انگار یک جنگی در کار است و ماشین دشمن هرگز نباید از جایش تکان بخورد. بعد از جا خوردن و چند دقیقه مات و مبهوت ماندن به ماشین و چاه حفر شده دور آن و تأملی کوتاه اما عمیق در مورد حقوق شهروندی فکری به سرم زد. اما به سرعت آن هم تبدیل به یک ابر کارتونی شد. چرا که رفقا برای کشیدن گونی دور چاه محدوده ی وسیع تری را هم داربست کرده بودند. دستشان درد نکند! ولی ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم. بالأخره یک راه سخت و کوچک از کنار خندق عزیزان توی چشممان برق زد. حتماً فکر نمی کنید که تا الآن که خدمت شما هستم ماشینم مونده اون جا؟ حالا ما بعد از اون ماجرا ماشین رو دیگه اون جا نگذاشتیم چون شگون نداشت. و چون این طرف خیابون هنوز کنده کاری نشده شبا که ما می خوابیم و آقا پلیسه بیداره دلمون تو دستمونه که نکنه فردا صبح دور ماشینمون خندق دربیاد!

 

https://shoma-weekly.ir/4vp9gN