با نگاهی به اتفاقات اخیر و حاشیه های مختلف آن و جدای از عوامل خارجی تحریک کننده و موثر در اغتشاشات اخیر، مرور سخنان انواری در این گفت وگو از منظر مسائل داخلی قابل توجه است.
متن این گفت وگو را پیش رو دارید:
موتلفه اسلامی در ساختارهای حاکمیتی و حکومتی در ۴۰ سال گذشته حضور داشته است. اما در هر انقلابی فارغ از ابعاد مثبت، آفاتی هم آن را تهدید می کند، یکی از این آفات اعمال خشونت های غیرقانونی توسط گروه های فشار است. هر گروهی حقیقت را نزد خودش می داند، و به ویژه آنان که ابزارهای قدرت را در اختیار دارند، برای تثبیت قدرتشان از گروه های فشار که اغلب خشونت آمیز است استفاده می کنند، نه از روش های اقناعی حزبی. موتلفه از گروه های مقوم استقرار جمهوری اسلامی است. طرح بهداشتی اش برای این که فضای کنونی از خشونت دور شود چیست؟ خشونت علیه خانم ها، خشونت علیه کسانی که مخالف و یا اپوزیسیون پنداشته می شوند و عجیب تر از آن که خشونت علیه کسانی که حتی خودی تلقی می شوند، مانند حمله به سخنرانی آقای لاریجانی رئیس مجلس وقت در قم، حمله به سید حسن خمینی در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی و همچنین حمله به مراسم سخنرانی مسیح مهاجری در یزد. چگونه می توان گروه های فشار پنهان را که زمانی سیاسی بودند و در حال حاضر از رانت تغذیه می کنند، به گروه های آشکار حزبی تبدیل کرد؟
سوال عجیب و غریبی است ولی در پاسخ باید بگویم بستر سنگلاخی داریم. (با خنده).
برای مثال در اتوبوسی که درگیری بین شخص بی حجاب و باحجاب رخ داد، به سرعت خانم بی حجاب دستگیر شد. ولی کسانی که این مجامع را برهم می زنند هرگز نه شناسایی و نه دستگیر می شوند؟
البته کسانی که اخیرا مجامع را بر هم زدند، شناسایی و دستگیر شدند. این ها مسایل پیچیده ای هستند. مساله نخست ما شیوه حکمرانی اسلامی است که اگر بتوانیم بر اساس منویات حضرت امام ره و تاکیدات مقام معظم رهبری، متحقق کنیم، مشکلمان حل می شود. ضمن این که باید بگویم مقتضیات جمهوری اسلامی با توطئه از جانب هیچ کس مماشات ندارد ولی از نقد مصلحانه و منصفانه استقبال می کند.
نکته دوم وقتی مبانی ارزشی انقلاب اسلامی تلفیق سیاست با دیانت است، یعنی ما دارای حکومت مردم سالاری از نوع دینی اش هستیم، نه حکومت های دمکراسی از نوع غربی اش. این جزو اصول و مبنای فکری ما است. این ها اگر کمرنگ شوند، به جایی نمی رسیم. در این میان یک سری اسناد مثل قانون اساسی هم وجود دارد که جزو شناسنامه و محکمات ما هست و باید به آن عمل کنیم. عدول از این مسایل به هر شکلی جایز نیست. یا به تعبیر دیگر اگر عدول کردیم، پیامدهای بسیار زیادی ایجاد خواهد کرد.
امکان دارد در این باره مصادیق روشنی را مطرح بفرمایید؟
یکی از اصول قانون اساسی حفظ حرمت و عزت انسان ها است. از دیگر تاکیدات بسیار مهم دینی ما هم امر به معروف و نهی از منکر است. به عبارت دیگر طبق قانون اساسی و طبق شرع مقدس موظفیم امر به معروف و نهی از منکر را با شرایط و بضاعتی که داریم انجام بدهیم.
باید با دقت زیاد بررسی کنیم ببینیم امر به معروف در چه مقطعی، با چه شرایطی و با چه وسیله ای تحقق می یابد. اما نکته مهم مربوط به تحزب و منظور از آن تحزب رسمی و قانونی است. در حوزه تحزب باید روشن شود افرادی که در حوزه آزاد اندیشی تبلیغ می کنند، شناسنامه شان چیست؟ اگر بدون شناسنامه باشند یعنی کسانی که از نظر حزبی به جایی وصل نباشند طبیعی است هرج و مرج ایجاد می شود. به تحزب در قانون اساسی و در حکمرانی اسلامی تاکید شده، عقل هم حکم می کند که کشور به صورت موجی اداره نشود.
صحیح نیست با جوسازی ۴ نفر نماینده انتخاب شود بدون آن که مشخص باشد، دارای چه هویت فکری هستند؛ چه ارزش هایی را حمل می کنند. و زمانی که انتخابات به پایان رسید، مغازه را ببندیم هر کسی به سوی کار خودش برود. همه این ها مستلزم آن است که حزب تقویت شود، ولی در شرایط کنونی متاسفانه مسئولان به صراحت می گویند وابسته به هیچ حزب و دسته ای نیستند. من نتوانستم این حرف را معنا کنم.
بالاخره باید گرایش های حزبی در اشخاص وجود داشته باشد؟
بله ، بالاخره تعقل و اندیشه محور اداره امور باشد و در این بخش باید بدانم کادر و یاران من چه کسانی هستند؟ متاسفانه تاکید بر استقلال از احزاب، به عنوان برگ برنده انتخابات مطرح می شود، این موضوع برای من و دوستانم مفهوم نیست. مضافا عزیزانی که این شعار را می دهند هرچند فاقد شناسنامه حزبی هستند، اما خود گروهکی عمل کرده اند. بسیاری از کسانی که کاندیدای انتخابات می شوند برای از آن جا که اندیشه شان مشخص نیست و این که چه نیروهایی از او پشتیبانی می کنند ابتدا برای انتخاب شدن به احزاب شناسنامه دار وصل می شوند. ولی زمانی که وارد مجلس شدند می گویند مستقل هستند و با هیچ حزبی هم ارتباط ندارند. ریشه های هرج و مرج در این بخش است. به همین دلیل افراد با مارک حزب اللهی برای تامین منافع به خود اجازه می دهند همه را تخریب کنند. این افراد با کجا هماهنگی دارند و عامل چه گروهی و اندیشه ای هستند؟ معلوم نیست. این شیوه ها از باباشمل هایی برمی آید که به راحتی ابزار دست جریاناتی می شوند که پشت پرده هستند ولی وارد میدان نمی شوند. اما زمانی که دستگیر شده و بهشان فشار وارد می شود می گویند برای بازی نقش باباشمل ، پول هم دریافت کرده اند.
برخی می گویند ،آنها پولی دریافت نمی کنند؟ یعنی به این شیوه رفتاری معتقد هستند؟
به موضوع مهمی اشاره کردید. این ها چند دسته هستند. گاه گروهی نا آگاهانه ابزار جریانی می شوند. این عده نه حقوق و نه منصبی به آنان تعلق می گیرد. گروه دیگر کم و بیش با توجه به عناصر موجود در گروه می داند ماهیت و هویت نیروهای موجود چیست و در کجای دنیای سیاست قرار دارد. این ها در صورتی پیروزی جناح شان، از امکانات یعنی پست و سمت استفاده می کنند. یک گروه هم مواجب می گیرند و از خارج به حساب آنان دلار واریز می شود؛ همان ها که عربده می کشند و دم از دموکراسی می زنند؛ چه شناسنامه دارشان، و چه غیر از آن. علاوه بر این ها ما نمی توانیم منکر جریان نفوذ شویم. من این گونه مثال می زنم که اگر بچه ای بسیار سرحال است، به معنای این نیست که آسیب ناپذیر نباشد و میکروب ها از طریق غذا و آب و ...به او سرایت نکند.
ولی مساله آقایان سید حسن و مسیح مهاجری روشن است. حکومت هم که یکدست شده. زمانی ممکن است، حاکمیت دوگانه باشد، می گوییم بله امکان این که این رفتارها تقویت بشود وجود دارد، به این معنا که هر طرف نیروهای خودش را می فرستد تا همدیگر را مفتضح کنند. ولی در حال حاضر دلایل بروز چنین رفتارهایی چیست؟
ابتدا باید بگویم حکومت یک دست نیست. اما همانطور که عرض کردم یک عده باباشمل که هیچ کسی هم آن ها را تایید نمی کند و ممکن است در هر جناح و گروهی هم باشند به چنین رفتارهایی اقدام کنند. بنابراین سخنانی که در مرقد حضرت امام رضوان الله تعالی علیه سید حسن خمینی مطرح شد بسیار زشت بود. ما اگر مذهبی هستیم به حرم امامزادگان هم که می رویم آهسته صحبت می کنیم تا حرمت امامزاده حفظ شود. چگونه ممکن است که در سالگرد امام خمینی در مرقد و در محضر مقام معظم رهبری به فردی از بیت امام که موید هم هست بی حرمتی بشود. من باورم نمی شود که این ها حقوق دریافت نکنند.
شما می فرمایید از محکمات جمهوری اسلامی ، قانون اساسی است. در قانون اساسی احزاب و جمعیت ها آزادند. شما بهتر از من می دانید مرحوم شهید بهشتی در کنار پیمان، فرخ نگهدار مناظره تلویزیونی انجام می دادند و منجر به رشد آگاهی جامعه می شد. در برابر آن فضا، شیوه برخورد در دایره خودی های حاکمیت چه پیامی دارد و چرا عده ای نمی خواهند این شیوه ها جمع شود؟
کارگزاری نظام می خواهد قدرت یک دست شود. نفوذی های چپاولگر با عوض کردن چهره در سیستم حضور دارند و هر زمانی خود را با خواست بیرونی هماهنگ می کنند، هرج و مرج و خودسری در شرایطی که آقای رئیس جمهور نیز از قبل تیم منسجم و باتجربه نداشتند، تشدید می شود. با این همه زمان انتخابات مقداری نیرو جمع کردند، ولی سوال این است آیا این عده صالحین قوم هستند؟ ممکن است دارای تفکر علمی باشند، منتها علماشان را از کجا گرفته اند؟ از فلان کشور غربی گرفته اند. این ها دارای مشکل هستند. در دانشگاه های ما چه کسانی تدریس می کنند؟ آیا اقتصاد اسلامی تدریس می کنند؟ همان مسایلی که یاد گرفته اند تکرار و منتقل می کنند. آیا این عده می توانند مسایل کشور را حل کنند؟
از دایره جناب سید حسن موضوع را گسترده تر کنیم. عده ای تاکید می کنند علاوه بر نقد استادانی که آنان را غربگرا می دانند باید از دانشگاه اخراج شوند؟
اگر احساس شود سمی دارد پخش می شود و مخاطبان را تحت تاثیر قرار می دهد، چه باید کرد؟ برای مثال اگر ساندویچ فروشی غذایش مسموم است آیا نباید وزارت بهداشت ورود کرده و او را توبیخ کند؟ کسانی که از غذای مذکور مسموم شده اند، چگونه حقوقشان باید تامین شود؟ بنابراین نقد کردن و امربه معروف و نهی از منکر جایز است. اما مهم است که این اقدام قرار است با چه شیوه ای و در چه شرایطی و با چه لحنی اعمال شود؟ با بدو بیراه گفتن یا با استدلال منطقی و در یک شرایط آرام؟ در شرایط هیجانی ذهن ترمیم و اصلاح نمی شود. همچنین در طرح نظریه و مباحث اگر توام با هیجانات سیاسی باشد، تفکر تولید و رشد نمی کند. بحث من این است که شیوه ها باید با مقتضیات بخواند. در زمان امام جعفر صادق(ع) زنادقه اعلام می کردند که خدای مسلمانان را قبول ندارند، و حضرت هم در جوابش مباحث خودشان را مطرح می کردند. البته برخی از آقایان شیشه خورده دارند. حاضر نیستند تفکرشان را به عرصه نقد بگذارند و در باره آن گفت و گو و بحث شود. بلکه تنها می خواهند مطبوعه شان فروش برود.
زمان شاه ، هیات های موتلفه در زندان به جمع بندی رسیدند، باید از زندان بیرون بروند. خیلی از چپ ها ایراد گرفتند که این ها بریده اند و شاه ها سپاس می گویند و ... آن زمان منطق موتلفه و مساله شان این بود که مارکسیست ها دارند دیدگاه های خودشان را تبلیغ می کنند و موتلفه هم دغدغه اسلام دارد می خواهد در بیرون از زندان یک بلوک فکر اسلامی در برابر جریان مارکسیستی با کار فرهنگی تشکیل بدهد. در آن زمان موتلفه مانند منطق فداییان اسلام که کسروی را زدند، نیامدند نیروهای چریک های فدایی را ترور کنند. اقدام به کار فرهنگی می کنند و به نظر می رسد حداقل از نظر استراتژی ترم موفقی را پشت سر گذاشتند. آیا آن تجربه موفق برای امروز نمی تواند دستاوردهای بسیاری داشته باشد و علیه خودسری ها اقدام به حرکت بهداشتی کند تا کشور وارد فاز گفت و گو شود؟
موتلفه از مدت ها قبل وارد این فاز شده است. الان هم هست، و شما ممکن است، بفرمایید ضعیف است و باید تقویت بشود که این می تواند سخنی قابل قبول باشد. ولی این بخش را رها نکرده است. مواضع حزب موید این بحث است.
آیا شما اطلاعیه ای در محکومیت این خودسری ها و معرفی ریشه های آن ها به ویژه در ارتباط با سید حسن خمینی صادر کردید؟
من مسئول اطلاعیه نیستم. ولی دبیرکل موتلفه به طور قطع این موضوع را در مواضع اش مطرح کرده است. من این شیوه ها را تقبیح می کنم. قبل از این که مقام معظم رهبری در این باره صحبت کنند من منقلب شدم که چرا این اتفاق رخ داده است. به سود چه کسی است؟ داریم برای چه کسی کار می کنیم؟ کاری به دین هم ندارم. یک بقالی وقتی دارد جنسی را عرضه می کند باید فکر کند که این درآمد و هزینه به نفع چه کسی تمام می شود؟
قبول ولی با چه شیوه ای تحرکات جریانات خودسر برای همیشه باید حل بشود؟
از نظر من به صراحت تمام محکوم هستند.
آیا حزب موتلفه می به این سمت رود که به صورت تشکیلاتی تمهیداتی را با توجه به روابط حاکمیتی اش بیندیشد تا این شیوه ها جمع شود؟
دارد انجام می شود.
جزوه ای تشکیلاتی در این زمینه تدوین شده است؟
جزوه ای که اختصاصا به این مسایل مربوط باشد خیر. ولی با مدیریت حزبی مسایلی نوشته شده است. من به طور ویژه به این مسایل می اندیشم. شرایط زمانی و مکانی و ابزارمان را در نظر می گیرم. برای مثال به این بسیاراندیشیده ام که در باره مساله بی حجابی، ورود کنم بگویم که چنین و چنان؟ به ذهنم رفت که چگونه قبح قضیه را مطرح بکنم؟ یا این که بگویم در جایی قرار گرفته ای که خودت با دستان خودت داری هویت خودت را خورد می کنی؟ اما به نتیجه ای نرسیدم که اگر آن جا بودم چه می گفتم؟ پاسخی پیدا نکردم.
در همین بحث بی حجابی شما بهتر می دانید که خیلی از کسانی که در انقلاب شرکت کردند بی حجاب بودند و خیلی ها خودشان با حجاب شدند. فکر می کردند که تفکری می خواهد عزت آنان حفظ شود. حالا به دنبال بحران نتیجه و دستاورد، نسل های جدید مایل نیستند با این سبک زندگی همراهی کنند، آیا دیگران باید به خودشان حق بدهند که در کوچه و خیابان با خشونت با آنان رفتار کنند؟
این ها قابل تایید نیست. هیچ عقل سلیمی به این روش ها متوسل نمی شود. حدود ۲۵ سال پیش در شهرک غرب ساکن بودم. در آنجا در برابر نوعی بی حجابی از خودم سوال کردم مبارزه من چگونه باید باشد؟ در تمام اعیاد و شهادت ها یک پرچم مشکی یا ریسه زدم با بچه های مسجد تلاش کردیم از خانواده های و خانم های مذهبی محل را پر کنیم در آن جا گردش کنند، بستنی بخورند و روابط دوستانه با دیگر خانم ها داشته باشند. خوشبختانه جواب داد و به طور نسبی خانم های دیگر خودشان را وفق دادند. در سال ۶۳ من در هیات مدیره سازمان مسکن که ملی گراها بودند، عضو بودم. آنجا پیشنهاد کردم در محرم چند روز ظهر در حیاط غذا درست کنیم و خیرات بدهیم هر کسی که ظرف آورد با احترام نامش را در ظرف اش بگذارید به او غذا بدهید و رد نکنید. مراسم را برگزار کردیم. و با استقبال بسیار خوبی مواجه شدیم. می دانستم چنین اتفاقی می افتد. بخشی از امر به معروف مشروط به شیوه عمل خودمان است. اگر حساس باشیم اما درست عمل کنیم ، در عمل همه به تدریج جذب می شوند. خانم معلمی تعریف می کرد که در کلاس دانش آموزان ابتدا می گفت مقنعه هایشان را در بیاورند، موهایشان را شانه بزنند و سپس درس را شروع می کردم. بعد از درس همه بسیار منظم و مرتب مقنعه به سر می کردند و بیرون می رفتند.
می خواهم یک پله بالاتر بروم؛ عده زیادی هستند که نوع فکر و سبک زندگی رسمی مورد نظر شما را نمی پذیرند، آیا اصل تفاوت به ویژه در سبک زندگی آنان را به رسمیت می شناسید؟ آنان طبق قانون اساسی شهروندان این کشور هستند در چارچوب دولت ملت ایران دارند زندگی می کنند و باید ایمن از هر تعدی به حقوقشان باشند. ضمن این که ۵۰ درصد جمعیت ایران را زنان تشکیل می دهند، به طور کلی با کسانی که متفاوت از ما فکر و زیست می کنند موتلفه چه روش برخوردی می خواهد داشته باشد؟
در باره سبک زندگی شخصی اصلا ورود نمی کنیم. هر گونه که می خواهند باشند. اما در تعاملات اجتماعی حرمت ها باید حفظ شود. آیا جامعه می پذیرد من با مایو در خیابان راه بروم؟ مگر آزادی نیست؟
البته در غرب عرف و قانون اجازه نمی دهد با لباس لب دریا در خیابان و محل کار بروند. ولی عده ای می گویند، مگر به فرانسوی ها اعتراض نمی کنیم که چرا اجازه نمی دهید کسی که به حجاب اعتقاد دارد در مدرسه و خیابان و ... با حجاب باشد. در اصل ما داریم به آن ها تاکید می کنیم که حقوق اقلیت خود را به رسمیت بشناسد؟
ببینید حکومت ما اسلامی است. ضوابطی را ناچارا باید بپذیریم. می گوییم روابط اجتماعی این گونه است. تداخل زن و مرد این گونه است. ما اصلا معتقد نیستیم زنان کار نکنند. مگر این همه زنان در حوزه مهندسی و پزشکی و ... کار نمی کنند. ما می گوییم حرمت های حوزه اجتماعی باید رعایت شود.
اما بحث تفاوت ها تنها به حوزه حجاب منتهی نمی شود، مهمتر از آن به تفاوت های فکری و سیاسی و حزبی ...هم می رسیم. تا زمانی که تفاوت به رسمیت شناخته نشود آیا می توان به توسعه دست یافت؟ شما این را شنیده اید که عده ای به خود جرات می دهند که به عده ای دیگر غرب گدا بگویند.
بله او هم می گوید شما بنیاد گرا هستید.
این فرض محال نیست که شاید در آینده ایران، شما اقلیت شدید، آیا من چون اعتقاد دارم که شما بنیادگرا هستید حق دارم شما را از زندگی ساقط بکنم؟
خیر چنین حقی برای کسی متصور نیستیم.
چرا موتلفه به رسمیت شناختن فاصله های فرهنگی و اجتماعی را نهادینه نمی کند تا کشور از خودسری ها و مسایل فرعی رها شود؟
ما یعنی موتلفه در این باره مشکلی نداریم. ولی همانطور که گفتم نظام کماکان یکدست نیست. الان مجلس و دولت با هم اسطحکاک دارند. اولین وزیر هم در همین اسطحکاک ها کنار رفت. چرا؟ چون نیرویی که می خواهد سکان کارگزاری نظام را عهده دار شود، کجا امتحان داده و اخلاق مدیریت را فراگرفته است؟ چطور کسی که بسیار آدم خوبی است اما یک مدرسه را اداره نکرده، کارآمد نیست ، اما در یک پست مهم قرار می دهیم؟ آیا کسی را که خلبانی بلد نیست، مسئول پرواز هواپیما می کنند؟
می گویند دارند جوانگرایی می کنند؟
جوانگرایی به این شکل محکوم به شکست است. نفی انسان های با تجربه و سالم را در مجموعه کارگزاری نظام نباید انجام بدهیم. این جوان باید در کنار آن فرد با تجربه قرار بگیرد تا بتواند در آینده مسئولیت های بزرگتری برعهده بگیرد. من این مساله را در سیستمی که بودم تجربه کردم. به تدریج افرادی که تجربه بالا وتوان اجرایی کم داشتند، بیرون آوردم، نیروی جوان باتجربه گذاشتم، به شخص با تجربه گفتم ناظر و مشاور باشد. هم شخصیت اش حفظ شده و هم تجربیاتش به کار گرفته شده است. هم آن جوانی که نوک پیکان عملیات قرار گرفته متوجه می شود به تجربیات این فرد نیاز دارد. نیرو ۵۰ سال سن دارد، چون ۳۰ سال خدمت کرده بیرون بیندازیمش؟ ۵۰ سالگی عنفوان خلاقیت است . سیستم را از تجربه و علم خالی می کنیم.
جایگزین هم نیروهای فارغ التحصیل از دانشگاه ها هستند که فقط یک مشت تئوری های ناقص را مطرح می کنند در حالی که باید یک عملیات مستحکمی را بر مبنای بضاعت بالا انجام بدهند.
قدرت یکدست شده ، آینده را چگونه می بینید؟
آینده را بسیار خوب می بینم. اعتقاداتی دارم که به من کمک می کند. من شرایط رو به رشد می بینم. تلاش و خلوص اش وجود دارد. یک مقدار ندانم کاری است. اگر ما آب سالمی را تولید کنیم آب های گندیده حذف می شود و این اتفاق دارد می افتد.
برخی معتقدند که امر خشونت گسترش می یابد زیرا افرادی انتخاب شده اند که دارای تجربه و کارآمدی نیستند. من هم به جای آن ها باشم یکی را به دلیل کهولت سن، دیگری را به دلیل کم حجابی، یکی را به دلیل غربگرایی و ...حذف می کنم.
البته باید بگویم دستاوردهای بسیار بالایی هم داشته اند. مانند اجلاس در آستانه و بیانیه آن که چیز کمی نبود. ولی گمانه زنی هایی که حتی تا گمانه زنی در باره یک دوره ای بودن رئیس جمهوری مطرح می شود، معلوم است می خواهند وضعیت را مغشوش کنند. آیا در خلوص آقای رئیسی بحثی داریم.
با خلوص افراد کاری نداریم. کارآمدی آنان مهم است.
بیاییم همراهی کنیم. تا قسمتی از بار را برداریم.
آیا می توان با برخورد رفاقتی در باره صلاحیت وزراء از مشکلات مردم کاست؟ برخی از نمایندگان از آن جا که آقای رئیسی را انقلابی می دانستند در کارنامه وزرای معرفی شده بررسی لازم را انجام ندادند و به وزراء با قاطعیت رای دادند.
نمایندگان تکلیف خودشان را انجام نداده اند.
ولی جناحی عمل کرده اند، اغلب مجلسی ها می گویند چون آقای رئیسی معرفی کرد، رای داده اند؟
غلط است. این یک نگرش عوامانه است. ما تکلیفی و مسئولیتی داریم. نمایندگان نباید مسئولیت خود را به شخص رئیس جمهور تفویض کنند. حالا رئیس جمهور هرکسی می خواهد باشد. این وظیفه قانونی نمایندگان در قوه مقننه بوده و قانون اجازه نمی دهد این وظیفه نماینده در قوه مقننه به راس قوه مجریه سپرده شود. وقتی نماینده وظیفه اش را انجام نمی دهد، از وزیر چه انتظاری می توان داشت؟
آیا پیامدهای چنین مسایلی تولید خشونت نیست؟
بله چون شفافیت کار حزبی نیست. شفافیت کار حزبی از حضور خودسرها جلوگیری می کند. آدم ها در حزب تربیت و دارای صلاحیت می شوند. فرد از پایین تجربه اندوزی می کند و بالا می آید. و در این میان نمایندگانی دارای شناسنامه با یکدیگر در انتخابات با هم به رقابت می پردازند. کسانی بالا می آیند که روابط دوستانه برایشان در چارچوب روابط مبتنی بر قانون و قانون اساسی اهمیت دارد. اگر اینگونه نباشد، دیگرانی بدون شناسنامه پیدا می شوند که بدون هیچ هراسی جلسات سخنرانی را برهم می زنند.
علیه خودسری ها به لحاظ تشکیلاتی شما چه اقدامی را در دستور کار دارید؟
قبح اش سرجایش است. هیچ کس رفتار باباشمل ها در مراسم سالگرد علیه آقای سید حسن را تایید نمی کند. این که بخشی از این ها مزدور باشند نباید تردید بکنیم. بالاخره ما یا انقلاب را قبول داریم یا قبول نداریم. علی (ع) ۲۵ سال تحمل کرد تا اسلام پابرجا باشد. این مناسبات، مناسباتی نیست که از درون آن کارآمدی استخراج شود، از درون آن باباشمل هایی بیرون می آید که بتوانند در حوزه میدانی مقوم این وضعیت باشند تا منافع شان دائم برقرار باشد. و البته بگویم آن جریان باباشمل ها ارتباطی به این دولت ندارد.
موتلفه به منظور جلوگیری از افراطی گری ها، بر اساس حاکمیت قانون و برابری همه در مقابل قانون چه برنامه ای دارد؟ آیا اساسا موتلفه چنین موضوعی را یکی از مساله های محوری ایران می داند؟
حداقل معتقدم بداخلاقی نباید شود. به عبارت دیگر در جمع هایی که برای رسیدن به یک هدف هر گونه بداخلاقی را جایز می شمارند، اگر زورمان نمی رسد بداخلاقی ها را ترمیم کنیم، نباید خودمان هم بداخلاق شویم. و اگر زورمان نرسید نباید آلوده شویم. این که چرا موتلفه در مجلس نماینده ندارد، همین است. وقتی که در جمع ها بداخلاقانه بحث می کنند و تصمیم می گیرند و هر کسی زورآزمایی می کند تا حوزه قدرت خودش را تثبیت بکند، به هیچ موازینی هم استوار نیست، موتلفه اگر می تواند وارد شود و ترمیم کند، باید برود و ترمیم کند، ولی وقتی نمی تواند، ضرورت ورود ندارد و نباید خودش را آلوده کند.
شما می فرمایید آقای رئیسی خلوص دارد، ولی این طوری که من می فهمم یک جوری با سعی و خطا داریم جلو می رویم. به نحوی که یا در گذر زمان عیب و ایراد کار در می آید و اصلاح می کنیم. ما سال ۵۷ این مشکل را به اضافه فقدان نیرو داشتیم. به عبارت دیگر به نوعی داریم مسایل سال ۵۷ یا ۵۸ را تکرار می کنیم؟
در ارتباط با دولت من با شما موافق نیستم ولی بخشی از بحث را قبول دارم. در شرایط کنونی تکرار گذشته به این دلیل است که هر کسی می خواهد وجیهه المله باشد می گوید حزبی نیستم. قبلا توضیح دادم تا تحزب را در کشور تقویت نکنیم آدم هایی که مسئولیت می پذیرند نمی توانند شناسنامه دار باشند. اشکال ما آنجاست. فرض کنیم من رئیس جمهور شدم. وقتی نیرو نمی شناسم و کادر ندارم چه باید بکنم؟ باید مراجعه کنم به شما و شما هم دو نفر از رفقایتان را به من معرفی کنید.
بعد می گوییم مستقل هستیم. آیا لفظ حزب یک برچسب نجس است؟ ما باید کادر تربیت کنیم. نظام جمهوری اسلامی بعد از ۴۰ سال نیروهای ابتدای انقلابش را به لحاظ سنی به اتمام رسانده است. باید رویش جدیدی صورت بگیرد. بحث ما این است که این رویش جدید باید کجا ساخته شود؟ منی که از دانشگاه تازه بیرون آمده ام، عقلایی نیست مسئول شوم. برای کادرسازی هم نمی توانیم کار کشور را تعطیل کنیم و معطل تربیت نیروهای جدید بشویم. نیرو همراه کار باید بسازیم. خداوند عقل و استعداد داده و آدمیان باید آن را شکوفا کنند. چگونگی آن به دست خودمان است. «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» از همه مهمتر قبح کار حزب باید از بین برود. لذا کسی برای انتخابات برگزیده می شود، ولی شب انتخابات شخصی دیگر جایگزین می شود. لذا کار حزبی را درست بکنیم، مابقی این مباحث درست می شود. به شرطی که دولت ها هم همراه باشند. این امور در خلاء رخ نمی دهد. برای ادامه انقلاب راه اساسی حرکت حزبی است.
اگر حزبی عمل کنیم برای مثال آیا سازوکار تایید نمایندگان برای انتخابات ۱۴۰۲ در داخل حزب معلوم می شود یا باز هم باید نظارت استصوابی تکلیف آن را معلوم کند؟
شما فکر می کنید که حزبی نیست. گروه های بدون شناسنامه در لابی های این دسته از افراد قرار می گیرند. آن هم حزب است ولی حزب بدون شناسنامه است. این گروه ممکن است که با ده دست به جاهایی وصل شود. تودرتو هستند. من می گویم این ها هم بیایند حزب بشوند و کار حزبی بکنند. مخفی نباشند.