شبکه اجتماعی اینستاگرام یک ویژگی دارد که همچون برخی دیگر از شبکهها آن را انحصاری میکند. آن هم اینکه حتما باید صاحب یک تلفن همراه هوشمند باشید تا بتوانید یک حساب کاربری برای خود بسازید و خود این مسئله، میتواند یکی از دلایلی باشد که اعتیاد به آن را شدیدتر کند؛ زیرا تلفن همراه، همیشه همراه آدمهاست و این روزها، با بهوجودآمدن اینترنت همراه، آن هم با سرعتهای راضیکننده نسل چهار و پنج این فناوری، دیگر لحظهای نیست که کاربران این شبکههای اجتماعی از حضور در حسابهایشان غافل شوند. شاید برای کسانی که از این نرمافزارها، استفادههای تجاری میکنند یک مزیت تمامعیار به شمار بیاید؛ اما در زندگی شخصی دارندگان حساب کاربری اختلال ایجاد میکند که در ادامه به آن پرداخته میشود. البته این آسیبها شامل آن دسته از کاربرانی که از برنامهریزی دقیق برای زندگیهایشان بهره میبرند، نمیشود!
عکاسخانه مجازی
اینستاگرام یک شبکه تصویر محور است و عملا، کاربرانش ترجیح میدهند تا فقط تصاویر را نگاه کنند و حرف عکسها را بخوانند. گرچه روال دیگری بین کاربران فارسیزبان و بعضی کاربران دیگر مشاهده میشود. بههرروی، زمانی که یک شبکه اجتماعی به مکانی برای اطلاعرسانی و تشکیل انواع و اقسام کمپینها و پویشهای مردمی تبدیل میشود، وجود متنهای نسبتا طولانی در آن اجتنابناپذیر است. بعضا، کاربرانی که عادت به نوشتن دارند یا درگذشته اهل وبلاگنویسی بودهاند، نوشتههای طولانیشان را در طی چندین نظر یا اصطلاحا «کامنت» به اشتراک میگذارند! که خواندهشدن یا نشدنش، بستگی به حوصله مخاطبین پرمشغلهشان و البته هنر آنها در نویسندگی دارد.
به نظر میرسد بیشتر کاربران اینستاگرام را کسانی تشکیل میدهند که علاقهای به عکاسی دارند یا بعضا عکاسهای مبتدی یا حتی حرفهای هستند. البته تجربه ثابت کرده است که اعضای اینستاگرام، بهمرور، حتی اگر عکاس هم نباشند بهسوی عکاسی سوق پیدا میکنند و به خاطر داشتن یک صفحه قابلقبول و پرطرفدار، ترجیح میدهند که خودشان عکسهایشان را ثبت کنند. شاید بتوان گفت اینستاگرام دارد تبدیل میشود به یک کارگاه عکاسی تجربی!
میشود شبکههای اجتماعی، ازجمله اینستاگرام را یک کارگاه تجربی برای آموزش پویشهای همگانی هم دانست! چراکه بسیاری از حرکتهای دستهجمعی در خلال پستهای کاربران این شبکهها اتفاق میافتد و گاهی آنقدر پر سروصدا میشود که تیتر خبرگزاریهای معتبر در سطح بینالملل را به خود اختصاص میدهد.
توهم یا حقیقت؟!
آفت دیگری که پیش روی کاربران شبکههایی همچون اینستاگرام است، بهوجودآمدن یک نیاز کاذب، براثر همهگیرشدن استفاده از این نرمافزارهاست. تا حدی که از نظر برخی کاربران، صرفا تلفن همراه هوشمند خریده میشود تا انسان در این شبکهها عضو شود؛ درحالیکه میتوان مزیتهای فراوان و مستقلی را برای داشتن یک گوشی تلفن همراه هوشمند برشمرد که در عضویت این شبکهها خلاصه نمیشوند. بعضی از کاربران دلیلی برای حضور در این شبکهها بهجز اینکه «خب همه عضوند، پس ما هم باشیم!» ندارند. متاسفانه این مسئله هم از چشم و همچشمیها، در امان نمانده است. عدهای دیگر صرفا بهدلیلبودن در جمع دوستانشان در این شبکهها عضوند. کسی نمیداند، این جمله که «اگر در اینستاگرام (یا هر شبکهای که جمع کثیری از آشنایان من در آن حضور مستمر و فعال دارند) عضو نباشم، از همهجا بیخبر میشوم.» یک توهم است یا یک حقیقت! گاهی تجربه نشان میدهد که افراد فاقد حساب کاربری در شبکههای اجتماعی، بهمرور از حافظهها حذف میشوند.
اعترافهایی از جنس حقیقت
یکی از کاربران اینستاگرام، جملههای جالبی را در قسمت سرگذشت حساب کاربری خود نوشته بود: «زندگی ما به زیبایی این عکسها نیست و حرفهای ما به خواندنی این نوشتهها نیست. ما همه یکمشت آدم معمولی هستیم، با زندگیهای معمولی!» گاهی به نظر میرسد دلیل زندگیکردن، تبدیل شده است به انگیزهای برای پست گذاشتن در «اکانت» اینستاگرام و اعوانوانصارش! همه این جملات، شاید در ظاهر شبیه شعار باشند؛ اما درواقع، واقعیت تلخ زندگی بشر مدرن هستند و این ادعا را تصاویر خاطرهانگیز دوران قبل از اینترنت که در سطح جهانی و در تمام فرهنگها وجود دارد و گهگاه توسط صاحبان حساب کاربری در این شبکهها به اشتراک گذاشته میشود، ثابت میکند.
انگار که تمام آدمها گاهی دلتنگ روزگارهای بدون این همه ارتباط بیحدوحصر میشوند؛ اما درعینحال، در مدیریت زندگی خود بهعلاوه اینترنت، به عجز رسیدهاند. اعتیاد به اینترنت، عوارضی همچون افسردگی، پرخاشگری، گوشهگیری و... دارد که بعضا به زندگی کاربران این شبکههای اجتماعی چنگ زده است، بدون اینکه خودشان بدانند. به نظر میرسد بعضی کاربران، همواره به دنبال یک قطعه گمشده در زندگیشان هستند که هر چه میگردند، کمتر پیدا میکنند. چون فضای مجازی ناخودآگاه، آدمهای نزدیک را از انسان دور و آدمهای دور را به انسان نزدیک میکند. کاربرانش گاهی دچار توهم میشوند که اگر صدها دوست یا بهاصطلاح اینستاگرامی، «فالوور و فالویینگ» دارند، از تنهایی خلاص شدهاند، اما... نمیشود منکر این شد که فضای مجازی، مثل یک شهر کوچک شده است برای کاربرانش. خصوصا بین فارسیزبانها که دستهدسته تقسیمشدهاند و ایالتهای کوچکی را در اینستاگرام تشکیل دادهاند و به گروههای کوچکتری تقسیمشدهاند که علیرغم فاصله جغرافیایی، همیشه از حال هم باخبرند؛ درحالیکه شاید از حال کسانی که فاصله جغرافیایی کمتری از آنها دارند بیخبر باشند.
حقیقتهای تلخ
سردشدن روابط خانوادگی هم، یکی دیگر از معضلات کاربران این شبکههاست که این ادعا هم بهواسطه کاریکاتورهای متنوع در سطح انواع و اقسام فرهنگها و کشورها، ثابت میشود. مثلا افراد یکخانه در کنار هم هستند و بهجای حرفزدن، باهم چت میکنند. در یک مهمانی، مدعوین بهجای گرمگرفتن با یکدیگر، مشغول تلفنهای همراهشان میشوند. بههرحال نمیشود از اساس این شبکهها را بد دانست و اغلب سوء تاثیرها، به علت سوء مدیریتهاست. اما، تامل در جمله ثبتشده بر درگاه ورودی اینستاگرام، به کشف نتایجی میانجامد: «دنیایت را با دنیا به اشتراک بگذار.» باید دید این، به چه میزان بافرهنگ بومی و دینی کشور ما سازگاری دارد و تا چه میزان بومیسازی شده است. آیا اساسا، متولیانی برای رسیدگی به این دست از امور وجود دارند؟ یا طبق معمول، از فرهنگ وارداتی عقب افتادهایم؟! همه این شمشیرهای از رو بسته، به آن معنا نیست که این نرمافزارها فقط به درد سطل زباله میخورند! در خلال همین انتقادها و آسیبشناسیهای البته نهچندان کارشناسانه و بیشتر بر اساس تجربه، به مزایای آنها هم اشاره شد که بازهم برای رعایت انصاف، ذکر میشوند! مثلا همین که امکان ارتباط تنگاتنگ با مشتریان و بهاصطلاح «فن»تا برای شرکتها و «سلبریتی»تا فراهم میشود و افراد حقوقی و حقیقی مشهور، دیگر بهشدت گذشته، دستنایافتنی نیستند. هرچند این هم همچون یک شمشیر دو لبه است که خودش میتواند ایجاد آفت کند! در صورت استفاده درست، حتی باعث گرمترشدن روابط خانوادگی و دوستانه میشود؛ اما اکثرا افراطوتفریط، این مسئله را مخدوش میکند. گاهی هم، سرعت در انتشار اخبار و اتفاقات خوب است؛ اما همین باعث ازدسترفتن کنترل دستگاههای تولید شایعات میشود و طبعا، هوشیاری بیشتری از کاربران شبکههای اجتماعی انتظار میرود که انتشار بدون فکر و کپیهای بیاندازه مطالب در فضای مجازی، وقایعی خلاف آنچه باید را گزارش میدهد! و البته میتواند یک مرجع نسبتا قابلقبول برای نظرسنجیهای اجتماعی باشد... هرچند در این صورت احتمال ایجاد یک «آپارتاید» سایبری میرود و در حق آن دسته از اشخاص حقیقی که صاحب حساب نیستند، ظلم میشود! همانطور که میخوانید، همهچیز این فناوری، میتواند هم مفید باشد و هم مضر و تنها به نوع استفاده از آن بستگی دارد! فناوری، جزء جداناشدنی زندگی بشر است و یک نیاز انکارناشدنی؛ اما روزی که انسان دست به اختراع برد، میخواست بر کیفیت زندگیاش اضافه کند، اما شاید نداشتن برنامهریزیهای دقیق و آیندهنگریهای هوشمندانه بود که کار را بهجایی رساند تا آدمی بشود ابزارِ ابزارهای ساخته دست خودش. یکی از آفتهای فضای مجازی، گرفتن توانایی درست و مفید فکرکردن از افراد است.