ویژه

اندلس؛ قبل و بعد از فتوحات اسلامی

مسلمانان تقریبا هشت قرن در اندلس زندگی کردند. در این مدت توانستند پایه های تمدنی درخشان و ریشه دار را پی ریزی کنند و در زمینه های علمی، فکری و فلسفی به پیشرفتهای چشمگیری دست یابند و در نتیجه بسیاری از علمای شرق را به خود جذب کنند و این تمدن چنان گسترده و درخشان بوده که بسیاری از علمای اندلس و شمال افریقا، درباره تاریخ اندلس و تمدن آن کتابهایی باارزش تالیف کرده اند.
عباس آقایی- مسلمانان تقریبا هشت قرن در اندلس زندگی کردند. در این مدت توانستند پایه های تمدنی درخشان و ریشه دار را پی ریزی کنند و در زمینه های علمی، فکری و فلسفی به پیشرفتهای چشمگیری دست یابند و در نتیجه بسیاری از علمای شرق را به خود جذب کنند و این تمدن چنان گسترده و درخشان بوده که بسیاری از علمای اندلس و شمال افریقا، درباره تاریخ اندلس و تمدن آن کتابهایی باارزش تالیف کرده اند.

وضع اسپانیا قبل از فتوحات اسلامی
اسپانیا قرون متمادی زیر نفوذ و حکومت رومیها به سر می برد تا آن که در قرن پنجم میلادی، قبایل واندال (واندالها) به این سرزمین هجوم بردند و بر آن تسلط یافتند و از آن تاریخ به بعد اسپانیا «واندالوسیا» یا «سرزمین واندالها» نامیده شد و اعراب مسلمان با تغییر اندکی آن را«اندلس» یا جزیره نامیدند. مورخ معروف محمد عبدالله عنان، وضع اجتماعی اندلس را در آن دوران چنین توصیف می کند: «دولت گوت مدتها پیش از این، روی در سراشیب ضعف و سقوط نهاده بود و جامعه اسپانی به انواع شوربختیها و بینواییها دچار شده بود... گوتها همواره احساس غلبه و سروری داشتند. تیولها و اراضی وسیع در اختیار ایشان بود و حکام و فرمانروایان و اشراف از میان ایشان برگزیده می شدند. توده عظیم ملت را طبقه متوسط و تنگدست و زارعان وابسته به زمین، تشکیل می دادند و سروران و مالکان بر آنان حق مرگ و زندگی داشتند. در کنار این سروران، روحانیان بودند که آنان را نیز از سلطه و نفوذ بهره کافی بود. کشیشان، نفوذ معنوی را در راه به دست آوردن منافع مادی، چون افزودن به ضیاع و عقار خویش به کار می گرفتند و با کشاورزان همانند بردگان رفتار می کردند. از این رو ثروت همه مملکت در دست گروه معدودی از طبقه ممتاز یعنی اشراف و روحانیان گرد آمد. و آنان از کلیه نعم مادی برخوردار گردیدند. (1)

اسلام در اندلس
تشکیل دولت اسلامی در اندلس و نفوذ اسلام در آن منطقه قطعا ریشه در اعتقاد راسخ مسلمانان و قدرت نفوذ آنان در قلوب مردمان و پویایی حرکت اسلامی داشته است. فاتحان سرزمین اندلس از مسلمانان پاک اعتقاد بودند که با هدف گسترش اسلام و بسط عدالت این جزیره را فتح کردند. ابوحنیفه دینوری از مؤلفان و مورخان قرن سوم، داستان فتح اندلس را چنین نقل می کند: گویند که موسی بن نصیر غلام خود طارق بن زیاد را به طنجه فرستاد که شهرهای بربر و قلعه های آنها را فتح کند. او نیز با هزاروهفتصد سپاهی در رجب سال 73 هجری عازم تنگه جبل الطارق می شود تا با پادشاه واندالها «لذریک» مصاف دهد. لذریک که عربها او را «لذریق» می نامند با هفتاد هزار سپاه با دبدبه و لباسهای فاخر و مجلل و کلاه مزین به زبرجد و یاقوت و در حالی که از رویارویی با سپاه طارق واهمه داشت با وی روبرو شد. طارق در این هنگام خطابه ای حماسی و بسیار مهیج ایراد کرد و در آن مسلمانان را به جهاد و شهادت ترغیب نمود با این خطابه آتشین، مسلمانان، از تنگه جبل الطارق گذشتند و شهر قرطبه و دیگر شهرهای اندلس را یکی پس از دیگری فتح کردند (2).

ورود مذاهب در اندلس
مذهب مالکی: مردم اندلس در ابتدا مانند مردم شام، پیرو فقه ابوبکر اوزاعی بودند؛ اما پس از مدتی به مذهب مالکی گرویدند. بنابر نظر برخی، ساده بودن فقه مالکی، سبب گسترش فقه مالکی در اندلس است. به نظر برخی دیگر، علت گسترش فقه مالکی دراندلس، فتوای مالک بن انس ـ پیشوای مذهب مالکی ـ به خلع «منصور عباسی»از خلافت بود. فرمانروایان اموی اندلس نیز به پاس این فتوا، مذهب مالکی را در اندلس گسترش دادند.
مذهب شافعی: در نیمه دوم قرن سوم در زمان حکومت «امیر محمد اول» (238 ـ 273 ه . ق) مذهب شافعی توسط «قاسم بن محمد بن سیّار» به اندلس راه یافت. وی چون مورد علاقه حاکم بود، توانست بدون هیچ گزندی از سوی فقیهان مالکی، به تدریس فقه شافعی در مسجد جامع شهر «قرطبه» بپردازد و فقه شافعی را در اندلس گسترش دهد.
مذهب حنفی: مذهب حنفی هیچ گاه نتوانست در اندلس رشد کند.
مذهب شیعه: بسیاری از شیعیان در اندلس می زیستند. با وجود گرایشهای اموی در اندلس، دو مرکز برای تشیع وجود داشت:   1. اعراب     2. بربرها.
یاد از علی بن ابی طالب (ع)در این دوره در اندلس، منحصر به ورود برخی از تابعینی است که از شاگردان و یاران علی (ع)بوده اند. یکی از آنها حنش صنعانی است که بنای جامع «سرقسطه» و «البیره» منسوب به وی می باشد. او در کنار علی (ع) و ابن زبیر بود. با این حال، به عنوان شخصی با گرایشات علوی در اندلس شناخته شده نیست. بربرها گرایش بیش تری به تشیع داشتند.

نهضت های شیعی در بلاد مغرب (شمال آفریقا و اندلس)
حرکت های شیعی در شمال آفریقا و اندلس، فراوان بوده است، خصوصا آن هایی که دارای وابسته به خلافت عباسی و یا اموی بوده اند، از این حرکات به عنوان «رافضیان» یاد می کنند.  ابن خلدون می نویسد: «دولت عبیدیان (فاطمیان) قریب دویست و هفتاد سال دوام یافت ... سپس فرمانروایی آنان منقرض شد در حالی که شیعیان ایشان در همه معتقدات خود باقی و پایدار بودند ... شیعیان آنان، بارها پس از زوال دولت و محو شدن آثار آن، خروج کردند ... و خروج های مکرر آنان، یکی پس از دیگری، رجال آنان به اختفا پناه برده و کما بیش شناخته نمی شدند، چنان که گفته شاعر درباره آنان صدق می کرد که «اگر از روزگار، نام مرا بپرسی، نمی داند و اگر مکان مرا بپرسی، جایگاه مرا باز نخواهد شناخت» (3)

تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامی بر اسپانیا (اندلس)
لاین پل، مستشرق انگلیسی، می نویسد:
«اسپانیا 8 قرن در دست مسلمانان بود. در این دوران، نور تمدن، اروپا را نورانی ساخته بود و دشتهای سوزان این سرزمین در اثر کوشش ملت فاتح، آباد گردید... در بین کشورهای اروپایی، علوم و ادب و صنعت فقط در اسپانیا رواج داشت. در این دوران، علوم ریاضی، فلکی، گیاه شناسی، تاریخ، فلسفه و قانون گذاری فقط در اسپانیای اسلامی رونق داشت و نتیجه داد».
دکتر مارتینز مونتابث، مستشرق اسپانیایی، می نویسد:
«اگر حاکمیت 8 قرنِ اسلامی بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد صحنه تاریخ تمدن نمی شد. در این دوران، تمامی کشورهای اروپایی اسیر نادانی و عقب ماندگی بودند، جز اسپانیای مسلمان. در زمان حکومت ناصر بن محمد بن عبدالله، معروف به عبدالرحمن سوم (300 ـ 350 ه . ق)، اقتصاد اندلس چنان رونق گرفته بود که حقوق گمرکی صادرات و واردات به 000/000/12 دینار در سال رسید. جالب توجه است که وی در 22 سالگی به حکومت رسیده بود، که نشانگر حضور وزیران و مشاوران کاردان و متخصص و با تجربه در دولت و دانش فراوان و مدیریت عالی حاکم است.»

پی نوشت ها:
1. محمد عبدالله عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج 1، ترجمه عبدالحمید آیتی، تهران، انتشارات کیهان،1366، صص 27-28
2.ابوحنیفه دینوری: الامامه والسیاسه، ج 2، چاپ سوم، مصر،1963، ص 174.
3.ترجمه مقدمه ابن خلدون، ج 1، ص 39.


https://shoma-weekly.ir/4kDPhb