روز 21 بهمن و دستور تاریخی امام(ره) برای لغو حکومت نظامی توسط مردم، نقطه عطف پیروزی انقلاب است. خاطرات شما که از نزدیک در جریان وقایع بودید، بسیار خواندنی خواهد بود.
ظهر روز 21 بهمن بود که اطلاع پیدا کردیم رژیم شاه میخواهد با اعلام حکومت نظامی، کنترل اوضاع را بهدست بگیرد، مدرسه رفاه را که محل اقامت بود به توپ ببندد و مبارزان و مجاهدان را یا از بین ببرد و یا به نقاط دوری تبعید کند. در مدرسه رفاه خبردار شدیم که شهر کمکم خلوت میشود و قرار است ارتش از پنج پادگان در پنج نقطه شهر عملیاتش را شروع و همان شب کار را تمام کند.
اما امام مثل همیشه با درایت و فراست مثالزدنی خود و با لحنی قاطع و بهرغم تردید حتی بسیاری از مبارزان اعلام کردند که مردم در خیابانها حضور پیدا کنند و به حکومت نظامی اعتنا نکنند.
از واکنش امام(ره) نسبت به اعلام حکومت نظامی و حالات ایشان بفرمائید.
شب 21 بهمن که امام فرمودند حکومت نظامی باید لغو شود، آیتالله طالقانی به امام(ره) اطلاع دادند که ارتش میخواهد حکومت نظامی را از ساعت دو بعد از ظهر اعلام و از چهار جهت تهران، به مرکز شهر و مدرسه رفاه حمله کند و گفته که اگر ده هزار نفر هم کشته شوند، تا این نقشه را به نتیجه نرساند دستبردار نیست.
همه آقایان آن روز صبح در مدرسه رفاه جمع شدند و به مشورت پرداختند. ساعت حدود یازده بود که امام بلند شدند که بروند. شهید مطهری و شهید بهشتی استدعا کردند که امام(ره) مثل همیشه نماز را به جماعت بخوانند، ولی امام(ره) گفتند که خودتان بخوانید و به اتاقشان رفتند و نماز خواندند و پس از صرف ناهار، به کارهایشان پرداختند. وقتی مدتی گذشت و امام (ره) برنگشتند، شهید مطهری که سخت نگران بودند، به اتاق ایشان رفتند و دیدند امام (ره) مشغول خواندن نماز هستند.
شهید مطهری به راهرو برمیگردند و منتظر مینشینند، اما باز هم امام (ره) از اتاق بیرون نمیآیند. قرار بود از ساعت دو حکومت نظامی اجرا شود و همه سخت نگران بودند که امام چه دستوری خواهند داد. ساعت یک ربع به یک میشود و یکی دیگر از آقایان میرود تا ببیند امام(ره) چه دستوری میفرمایند. لای در را باز میکند و میبیند امام (ره) در حال سجده هستند و شانههایشان دارد میلرزد. چند دقیقه بعد امام (ره) در اتاقشان را باز میکنند و خطاب به دوستان میگویند: «بروید و به مردم اعلام کنید به خیابانها بریزند و حکومت نظامی را لغو کنند». ظاهراً مرحوم آیتالله طالقانی به امام (ره) پیغام داده بودند که رژیم برای قتلعام مردم برنامه قطعی دارد و صلاح نیست مردم بیرون بیایند، ولی امام (ره) دستور اکید دادند که همه از خانههایشان بیرون بریزند. در اطراف مدرسه رفاه هم روی مینیبوسهایی بلندگو نصب کرده بودیم و با همانها به مردم اعلام میکردیم که چه کنند. ماشینهایی را هم با بلندگو به نقاط مختلف شهر فرستادیم تا اعلام کنند امام (ره) حکومت نظامی را لغو کردهاند و مردم به خیابانها بریزند.
مسئولیت شما در مدرسه رفاه چه بود؟
کمیته حفاظت از امام (ره)، برای حفاظت از شهر، ستادهایی در نقاط مختلف شهر زده شد که ستاد مرکزی آن در مدرسه رفاه بود. یادم هست در اولین ملاقاتی که همراه دوستان با امام (ره) داشتیم، امام (ره) روی پلههای مدرسه رفاه نشسته بودند و ما فریاد میزدیم: «ما همه سرباز توایم خمینی/ گوش به فرمان توایم خمینی» و امام (ره) ما را دعا کردند و گفتند: «شما سرباز امام زمان هستید».
اعضای کمیته استقبال چه کسانی بودند؟
اعضای اصلی کمیته استقبال آقایان عسگراولادی، مقصودی، بادامچیان، رخصفت، برادران رفیقدوست، شهید رجایی و بنده بودیم که با مدیریت شهید بهشتی این کار را انجام میدادیم. شهید بهشتی برای اعضای کمیته استقبال کارتهایی را داده بودند درست کنند که بدون آنها امکان نداشت بشود به مدرسه رفاه وارد یا از آن خارج شد. ظاهراً شهید رجایی خود شما را هم راه نداده بودند! ژهمینطوراست. یک روز من کارت نداشتم و شهید رجایی نگهبانی میداد. خواستم وارد شوم، اما ایشان راهم نداد. بالاخره هم شهید بهشتی پادرمیانی کردند! وقتی به ایشان گفتم: «این چه کاری است؟ مرا که میشناسند؟» شهید بهشتی گفتند: «ابداً جای گلایه نیست. رجایی همین است. برادر خودش را هم بدون کارت راه نمیدهد! » شهید رجایی واقعاً تابع قانون بود و در این زمینه نظیر نداشت.
متن تلخیص شده گفت و گوی مرحوم قدیریان با ماهنامه پاسدار اسلام