مجلس

الگوپذیرى

پیامبر اکرم الگویى است که اثبات کرده افراد بشر به اتکاء ایمان و عمل صالح و سپس توکل برخدا مى توانند درجات کمال را طى کنند تا همانند او شوند ، و او خود نمونه اى شگفت انگیز تربیت کرد و به ما ارائه داد که، غیر از موضوع رسالت و دریافت وحى ، مانند او و به تعبیر قرآن، «نفس» او بود و او کسى جز على علیه السلام نیست

موضوع اسوه حسنه یا نمونه نیکو در سه آیه از قرآن ذکر شده است:

١- احزاب:٢١

لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا

هرآینه در رسول خدا برای شما سرمشقی نیکوست، [البته] برای کسی که به خدا و روز بازپسین باور داشته و خدا را بسیار یاد کند.

٢- ممتحنه:٤

قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَهُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَـوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَمَا أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ رَّبَّنَا عَلَیْکَ تَوَکَّلْنَا وَإِلَیْکَ أَنَبْنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ

بی‌شک برای شما در [روش] ابراهیم و همراهانش [با دشمنان خدا] سرمشقی نیکو است، آنگاه که به قوم [بُت پرست] خود گفتند: ما از شما و از آنچه [=اصنامی که] به غیر از خدا [به یاری] می‌خوانید مبرّا هستیم؛ [عقاید و اعمال] شما را نمی‌پذیریم و میان ما و شما [به دلیل این تعارض] برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است، مگر آن که یکتایی خدا را باور کنید. [این شیوه ابراهیم بود] به استثناء سخن ابراهیم به پدرش که [وعده داده بود] حتماً برای تو آمرزش خواهم خواست و[لی] در برابر خدا هیچ اختیاری به سود تو ندارم. پروردگارا، بر تو توکل کرده‌ایم و به پیشگاه تو باز آمده‌ایم [=توبه کرده‌ایم] و سیر نهایی [=سرانجام تحوّلات] به سوی تو است.

٣- ممتحنه:٦

لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَمَن یَتَـوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ

مسلماً در [روش] آنها برای شما سرمشقی نیکو است. [البته] برای کسی که به خدا و روز بازپسین امیدوار باشد، و هرکس [به این شیوه] پشت کند، خدا [از بندگانش] بی‌نیاز ستوده شده مطلق است..

________

«أُسْوَه» همان مقتدا و پیشوا و الگو و سرمشقی است که به آن اقتداء و «تأسّی» می‌کنند. مقتدا می‌تواند بد و خوب باشد، از این رو در هر سه موردى که این کلمه در قرآن آمده، همراه با صفت «حسنه» می‌باشد.

الف- آنچه کلاً از این آیات مستفاد مى شود :

انسان الگوپذیر است

الگوهاى انسان ممکن است نیک یا بد باشند

الگوها تحقق پذیرند یعنى با تبعیت از الگو مى توان مثل او شد

الگو مى تواند یک فرد یا عده اى از افراد باشد

الگو قابل تغییر است

پذیرش الگو وابستگى دارد به شرائط نفسانى و پیرامونى هر فرد

ب- الگوى هر کس به انتخاب خود او است و تعیین کننده رفتار و گفتار او: شیوه لباس پوشیدن و آرایش کردن و نظافت و نشست و برخاست و مشى در میان مردم و با نزدیکان و اعضاى خانواده؛ سبک زندگى ، خورد و خوراک و استراحت و تفریح و تحصیل و کار و کوشش و صبر و استقامت و مبارزه ؛ بنابراین الگو یا سرمشق تأثیرگذار اصلى بر رفتار و گفتار فرد است و از این نظر بسیار اهمیت مى یابد.

الگوپذیرى از ویژگیهاى وابسته به خصلت اجتماعى انسان است. انتخاب یک الگوى خوب انسان را رستگار مى کند و برعکس ، الگوى بد موجب نگونبختى مى شود. هیچکس بدون الگو نیست مگر انسانهاى منزوى. در جوامع پیشرفته، بدون آن که محدودیتى براى آزادى انسان در انتخاب الگوى خود پیش کشند، به جوانان یاد مى دهند چگونه الگوى خود را، تا سرحد امکان آگاهانه، برگزینند و آینده خویش را ترسیم کنند. وقتى این آموزش یا آگاهى وجود نداشته باشد یا ضعیف باشد ، فرد حالت پایدار ندارد و در انتخاب خود متزلزل است و هر آن ممکن است الگوى خود را قبل از آن که به تمام ویژگیهاى الگو نزدیک شده یا با آن مشابهتى یافته باشد، تغییر دهد. در هر الگو نقطه انتهایى یا اوج ، مشخص است و مسیر فردى که صادقانه الگویى را انتخاب کرده معلوم است ، چه به آن نقطه نهایى برسد چه نرسد. کسى که عالم بزرگوارى را سرمشق خود انتخاب مى کند ، مى کوشد تا با تبعیت از او ، خود را به مقام او نزدیک کند. کسى که بازیگرى را سرمشق خود قرارمى دهد سعى مى کند در جزئیات رفتارى از او پیروى کند ، چه آشکار و چه پنهان تا به همان حالت مطلوب برسد ولو اسفل سافلین باشد.

ج- انسان دو وسیله براى راهیابى خود دارد یکى عقل او است و دیگرى پیشوایى که از صمیم قلب از او پیروى مى کند و محل مراجعه او است. عقل شریفترین مخلوق خدا است و منتهاى خدمت عقل در تشخیص حق و باطل و یافتن اسوه مناسب است بدون آن که آن اسوه جایگزین عقل شود ولى اسوه بد مى تواند عقل را به انحراف و حتى به تعطیلى بکشاند و متقابلا الگوى خوب مى تواند کمک بسیار مؤثرى باشد و به سمت کمال مطلوب رهنمون شود.

د- موضوع الگوپذیرى براى جامعه نیز مى ت

واند مصداق داشته باشد: باید دید در جامعه مناسباتى که بین افراد آن جامعه و بین آن جامعه و جامعه دیگر برقرارمى شود چگونه است و از چه نوع مناسبات مرجع تبعیت مى کند ؛ مثلاً در جامعه مدنى امروز مناسبات خاصى حکمفرما است که با محورهاى حکمرانى در مدینه النبى یکسان نیست ؛ پس الگوى اجتماعى مدینه النبى و الگوى جامعه مدنى مختصات متفاوتى دارند که در نهایت بر سرنوشت جامعه تابع هرکدام از آنها آثار خاص مترتب مى کند. الگوى مردمسالارى دینى از الگوى جامعه مدنى که در تمدن نوین غربى مشاهده مى کنیم متمایز است. البته الگوى اجتماعى بر الگوى فردى اثرگذار است و متقابلا الگوى فردى بر الگوى اجتماعى بازتاب دارد.

هـ- عوامل اثرگذار بر انتخاب الگو و پیشوا:

١) عوامل درونى: اعتقادات فرد و کمالات اخلاقى او، و نیز تمایلات نفسانى و سرکوفتها و عقده هاى روانى و ابعاد شخصیتى ناشى از ویژگیهاى تربیتى بویژه مهر خوردن بر دل و گوش او. هر کسى سعى مى نماید آنچه را نسبت بدان احساس کمبود مى کند، با جستجو و یافتن الگوى مناسب و تبعیت از آن ، جبران کند تا آرامش درونى بیابد.

٢) عوامل بیرونى: جایگاه او در خانواده و نزد اقربا، منزلت اجتماعى، موقعیت فرهنگى، شرائط اقتصادى، و موضع سیاسى او، نیز پیشینه او از نظر قضائى؛ همچنین عواملى وابسته به فضاى حاکم بر محله مسکونى، و بر آبادى و شهر و استان و کشور و بر سایر کشورهایى از جهان که نسبت به آنها نوعى تعلق خاطر وجود دارد یا با مردمانشان مأنوس شده است.

و- فرآیند تأثیرگذارى الگو :

١) اعتقادى : الگو بر طرز فکر و ایمان و اعتقادات فرد اثرگذار است و ممکن است کلا اعتقادات فرد را زیر و رو کند چه آشکار بشود و چه مکتوم بماند؛ و حتى باعث شکل گیرى نفاق گردد. هدف برخى از الگوها اصلاً ایجاد شک و انحراف و بدبینى و یأس و ناباورى و اطمینان زدایى و بى اعتنایى به حدود قانونى است و برخى دیگر از الگوها روحیه بخش و امیدوار کننده و خوش بین به آینده و نشاط آفرین و مشوق کار و خلاقیت و یقین افزایند.

٢) عملکردى: مهمترین اثر الگو بر طرز کار و بر نوع رفتار و آداب اجتماعى و چگونگى واکنش و خودنمایش و شیوه بیان فرد مشاهده مى شود تا حدى که ممکن است به بیگانگى فرد از خویش و جامعه و موطن خود بینجامد: عملکردهاى مغایر با رسوم اجتماعى و آداب و سنن عمومى در یک جامعه، به گونه اى است که حتى فاصله بین نسلها را از هم بعید مى کند و باعث نوعى انزجار بین نسلى مى شود . بعضى الگوها باعث تحرک و تولید خدمت و تعاون در نیکوکارى و سازندگى و دفاع از میهن مى شود و الگوهایى دیگر انگیزه فزون طلبى و مطالبه گرى و پرخاشگرى و رخوت و بیکارى و ویژه خوارى را رشد مى دهد. هم شکل شدن آن قدر مهم است که انسان الگوپذیر با تشابه به الگو در عمق وجود خود احساس شخصیت مى کند و تا موقعى که آن مشابهت حاصل نشده باشد احساس کمبود و فقر روحى در او موج مى زند و او را رنج مى دهد.

ز- الگوهاى متداول :

١) پدر و مادر و کلا الگوهاى آبا و اجدادى در میان اقوام از دوران جاهلیت متداول ترین بوده اند. یاد پدر و مادر نزد برخى از مردم از همه چیز مقدس تر است به طورى که ترک دستورهاى آنها تحت هیچ شرائطى مجاز نیست. این نوع تبعیت کورکورانه از اجداد در بسیارى از موارد به گمراهى و فاجعه در زندگى اجتماعى مى انجامد؛ چاره آن اطاعت آگاهانه و مقید است و نه نفى مطلق اطاعت از پدر و مادر یا پیروى از اجداد.

٢) سایر اعضاى خانواده : در موارد متعدد بزرگان خانواده و عشیره و بعضى از افراد سرشناس از اقوام، یا برادر و خواهر بزرگتر به لحاظ تسلط شخصیتى، الگوى دیگران مى شوند؛آنها حتى ممکن است جایگزین پدر و مادر شوند.

٣) دوستان : در موارد متعدد دوستان صاحب نفوذ به لحاظ مادى و معنوى الگوى دیگران مى شوند و زندگى آنها سرمشق دیگران قرارمى گیرد. تأثیر دوستان را نباید کمتر از پدر و مادر شمرد و گاهى تمام زحمات تربیتى پدر و مادر را دوست صمیمى فردى بکلى برهم مى ریزد.

٤) آموزگاران: در تمام مقاطع تحصیلى دبیران و معلمان و مدرسان و استادان فراوانى را سراغ داریم که الگوى شاگردان خود شده اند و زندگى و سرنوشت آنها را متحول کرده اند. آموزگار فقط منتقل کننده معلومات نیست، اغلب او سرمشق است. حیف از آموزگارانى که از این جایگاه ارزشمند تربیتى و الگویى خود غافلند و فراموش مى کنند که شغل آنها در مثل همچون انبیاء است.

٥) رفقاى دوران تحصیل: از تحصیلات ابتدایى در دبستان تا آخرین مراحل تحصیلات تکمیلى دانشگاهى یا حوزوى، رفقایى به سبب موفقیتهایشان یا به دلیل ویژگیهاى اخلاقى و رفتارى راهنما و سرمشق دیگران مى شوند و بویژه بر جوانانى که ضعف شخصیتى یا هویتى دارند، اثرگذارند.

٦) محیط کار و همکاران: همکاران با سابقه و مشهور مورد تبعیت بسیارى از تازه استخدام شده ها قرارمى گیرند و از آنها در زمینه هاى شغلى، ولى نه منحصر بدان، تبعیت مى شود. در بسیارى از موارد آن همکاران با سابقه

در پیگیرى مطالبات حرفه اى ، قائد دیگران اند.

٧) محیطهاى اجتماعى: در محیط تفریح و ورزش، در رفت و آمدهاى اجتماعى ، در سفرهاى حرفه اى یا در گردشگرى، افرادى به صورت راهنما و نمونه ظاهر مى شوند. تحقیقات میدانى نشان داده است که معمولاً بازیگران هنرى و ورزشى و فرهنگى جایگاه اول را در زمینه سرمشق شدن کسب مى کنند.

٨) فضاى مجازى....

ح- یادآورى:

در مواردى فرد یا افرادى براى خود الگویى انتخاب کرده اند ولى به دلیل فشارهاى خانوادگى یا اجتماعى از تشابه به آن الگو خوددارى مى کنند ولى وقتى چنان فشارهایى برداشته یا کم اثر شود ، آن افراد حتى هتاکانه به ابراز وجود افراطى در مشابهت با الگو ، مى پردازند و از عواقب آن بى خیال مى شوند.

تأثیرگذار اصلى در جامعه همان الگوهایند: در دوران حکومت رضا خان پهلوى کشف حجاب و تغییر لباس اجبارى شد و الگویى برگرفته از جامعه غربى، بر ایرانیان تحمیل شد؛ عده اى که از نظر روحى و اعتقادى استحکامى نداشتند براحتى بدان تن دردادند ولى بسیارى ترجیح دادند کمتر در صحنه اجتماعى ظاهر شوند و خود را حفظ کنند تا اجبار برداشته شود. با تبعید رضاخان ، فرجى حاصل شد ولى آثار منفى بیست سال اجبار، بویژه بر نسل جوان، به رسوخ فحشاء و منکرات به صورت علنى انجامید؛ اصلاح آن تا حدودى با پیروزى انقلاب اسلامى انجام گرفت ولى به دلیل فقدان ترویج الگوى مناسب و بجا ، و تبلیغ شایسته و بموقع ، بى حیایى و بى عفتى با :

تبلیغات گسترده دین-جداها در عالم و

تعیین راهبرد و برنامه ریزى مفصلى که با عنوان فریباى ٢٠٣٠ انجام گرفت ، و

طراحى اجرایى خاموش و غیرمشهودى که عناصر داخلى وابسته به آنها انجام دادند و

پشتیبانى همه جانبه اى که با سوء استفاده از بى قانونى در فعالیتهاى لجام گسیخته فضاى مجازى رخ داد،

مجددا به دست طرفداران جاهلیت جدید و گول خورده هاى آگاه و ناآگاه آنها ، سر باز کرد تا پرده درى و هنجارشکنى، الگوى کسانى قرارگیرد که هیچ گاه از انقلاب اسلامى و ارزشهاى آن بویى نبرده و از نمونه هاى پسندیده آن الهام نگرفته بودند یا نخواستند به رنگ انقلاب درآیند. عاقبت چنان هنجارشکنى هاى اخلاقى و اجتماعى فرو پاشى کانون خانواده، به هم ریختن تعادل و سلامت اجتماعى و رواج و تشدید آسیبهایى همچون خشونت جنسى و تجاوز به عنف و زوال امنیت اجتماعى و حرمان است.

ط- بهترین اسوه

پیامبر اکرم مبعوث شده است تا علاوه بر دعوت ما به دارالسلام، به ما درباره زندگى دنیوى مان آگاهى دهد، ما را به خودمان بشناساند تا متوجه نقاط قوت و ضعف خود شویم؛ این وظیفه اول پیامبران ، موجب بیدارى مخاطبان مى شود و همواره توأم با هشدار و بشارت است و نزد مردم مخاطب اغلب به رها کردن الگوهاى ناشایست دوران جاهلیت منجر مى شود و تحولى در وجود فرد مى آفریند که او را آماده براى بکار گیرى احکام مى کند. البته این نداى گرم پیامبران کمتر بر وجدان سرد ظالمان لجباز و جاهلان خشک مغز اثر مى گذارد. پیامبر اکرم در گام بعدى ایفاى مأموریت وحیانى خود به ما یادآورى مى کند و، در صورت استقبال ما، به ما یاد مى دهد چگونه خود را پاک کنیم تا بتوانیم بر دانش خود بیفزاییم و چگونگى نزدیک کردن اعمالمان را به دانش و ایمان خود، بیاموزیم، او که در قله رحمت نسبت خلائق قرارگرفته، مبعوث شده است تا راهنما و مقتداى بشریت باشد. او برگزیده است و همه رفتار و گفتار او بدون استثنا براى ما نمونه و سرمشق است و معلم او خداى تبارک و تعالى بوده است : نه پدر و مادر ، نه مربى و نه راهنماى دیگر بر او تأثیرگذار نبوده اند؛ از این رو او بهترین نمونه است: او خطا نکرده و معصوم بوده، او علم داشته و به مصالح و مفاسد آشنا بوده، او طبیب جامعه بشرى بوده و خدا به او مأموریت و رسالت داده براى هدایت جهانیان و درمان انحرافها و کجرویهاى فردى و آسیبهاى اجتماعى، یعنى تمام ویژگیهاى لازم را داشته براى بهترین نمونه بودن.

پیامبر به ما معرفى شده به عنوان "رحمه للعالمین" و او "على خلق عظیم" است. او الگوى کامل است براى تبعیت کردن: در هیچ رفتارى نباید از او پیشى گرفت و اصلاً پیشى گرفتن از او به مفهوم نقص داشتن یا کم گذاشتن او است و این با اسوه حسنه بودن ناسازگار است. او پاک و مقدس و بى عیب و بى خطا است. پس براى انسان الگوپذیر بهترین سرمشق است. اگر کسى بخواهد به هدایت برسد و در نهایت به رستگارى نائل شود، باید جانانه از او اطاعت و تبعیت کند تا محبوب خدا شود.

ى- چه کسى مى تواند پیامبر را سرمشق خود قراردهد؟ از آیه کریمه سوره احزاب برمى آید که سه شرط لازم است:

١)امید به خدا داشته باشد. براى کسى که امید به خدا دارد بن بست وجود ندارد و مسئله اى نیست که راه حل نیابد؛ زندگى و تمام سختیها و آسانى هایش، بى نوایى و رفاهش ، رنج و آسایشش ، همه براى کسى که امیدش به خدا است یکسان است و جز امتحان چیزى نیست؛ نه باید گول خوشى ها را بخورد و نه باید مأیوس از سختیها و کاستیهاى

آن شود؛ در مقابل همه آنها باید صبر و پایدارى نشان دهد و نسبت به سختیها استقامت ابراز کند و در خوشى ها نیز خویشتندار باشد و خود را مهار کند تا گرفتار شادخوارى و سرمستى شیطانى نشود، همواره براى موفقیت در امتحانات و ابتلائات ، چشم امید به خدا بدوزد و بداند که خدا بر او ناظر و بر احوالش مراقب است و جایى براى یأس در ذهن و دل خود نگذارد. بداند در هولناک ترین شرائط خدا او را مى بیند و رها نمى کند؛ مبادا او خدا را رها کند و دل به جاى دیگرى ببندد یا راه یأس و قنوط را طى کند، راهى که به کفر و شکست منتهى مى شود.

٢)اعتقاد به قیامت داشته باشد. توحید اصل اساسى اسلام است : هرچه هست از خدا است ، او فرمانرواى مطلق است و فقط اطاعت او را باید کرد؛ اما ضمانت عملى توحید، در ایمان به قیامت و اعتقاد به ضرورت عدل و وابسته به امید به قیامت است. بدون قیامت چه فرقى بین کسانى که اطاعت امر خدا مى کنند و آنان که عصیان و سرپیچى از دستورهاى الهى مى کنند؟ امید به قیامت اعمال انسان را در چارچوب اوامر الهى قرارمى دهد و دوران زندگى سازنده بنى آدم را روى زمین میسر و پایدار و قابل تحمل مى کند.

٣)بسیار به یاد خدا باشد. یاد بسیار یعنى در هر اقدامى ، قبل از آن و در حین عمل و بعد از آن بدانیم درباره آن اقدام خدا از ما چه خواسته و ما چگونه نسبت به آن تصمیم گرفته ایم ، و محاسبه کنیم چه دستاوردى داشته است. هر کارى را با نام او شروع کنیم و به کمک او پیش ببریم و سپس بررسى کنیم تا چه حد در جلب خشنودى او موفق بوده ایم؛ همواره به گونه اى گام برداریم که جستجوى رضاى الهى در مدّ نظرمان بوده باشد. در هر گامى که برمى داریم توجه ما به او باشد و مبادرت به هر کارى مى کنیم، نیتمان وابسته به او باشد به گونه اى که بعد از آن کار مطمئن باشیم مى توانیم بگوییم الحمدلله. بدانیم هیچ کارى بدون عنایت او به سرمنزل مقصود نمى رسد: لا حول و لا قوه الا بالله؛ همواره خود را نیازمند او بدانیم و فضل او را بخواهیم؛ در نهایت به خاطر کاستیها از درگاه الهى استغفار کنیم. همیشه اگر دو پاسخ براى یک سؤال داریم جوابى را انتخاب کنیم که دربرگیرنده نام خدا باشد: پناه بر خدا، شکر خدا، لطف خدا، یارى خدا، برکت خدا، عنایت خدا.....

پیامبر اکرم الگویى است که اثبات کرده افراد بشر به اتکاء ایمان و عمل صالح و سپس توکل برخدا مى توانند درجات کمال را طى کنند تا همانند او شوند ، و او خود نمونه اى شگفت انگیز تربیت کرد و به ما ارائه داد که، غیر از موضوع رسالت و دریافت وحى ، مانند او و به تعبیر قرآن، "نفس" او بود و او کسى جز على علیه السلام نیست: اسوه بودن پیامبر موضوعى نظرى و ذهنى نیست ، کاملا عملى و واقعى و نجات بخش است و على و فاطمه سلام الله علیهما و ائمه اطهار از ذریه آنها به ما نشان دادند چگونه در شرائط نامساعد اجتماعى و در مصاف با جبت و طاغوت و ابلیس و یاران آنها، مى توان آدمیت خود را از بلایا مصون نگهداشت و رفیق انبیاء و صدیقان و شهداء و صالحان شد.

اللهم یا ربنا! انعم علینا فاجعلنا معهم بحقهم؛ آمین!

سید مصطفى میرسلیم

٣١ شهریور ١٤٠١

https://shoma-weekly.ir/Ew8C9x