سیاسی

القاعده چینی و ردپای ترکیه و عربستان

هفته آینده هیاتی از حزب موتلفه اسلامی برای گفت و گو و دیدار با مقامات حزب کمونیست چین راهی این کشور خواهد شد. یکی از موضوعاتی که در این دیدارها مورد بحث و تبادل نظر قرار خواهد گرفت، چگونگی همکاری مشترک بین دو حزب برای مبارزه با افراط گرائی در جهان خواهد بود. به همین جهت مهدی صولی رئیس مرکز امور بین الملل حزب موتلفه اسلامی در پژوهشی کوشیده است تا راههای این همکاری را بررسی کند، که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
مهدی صولی- "از آنجا که جنگ از ذهن انسان ها آغاز می شود، دفاع از صلح نیز باید در ذهن انسان ها بنیان گیرد." این عبارت که در اساسنامه یونسکو بدان تصریح شده است، نشان می دهد که اهداف سیاسی و امنیتی در روابط میان کشورها محقق نخواهد شد مگر آنکه فرهنگ و توجه به زمینه های فرهنگی در روابط سیاسی، به محوری اساسی تبدیل شود. مفروض نظریه برخورد تمدن ها این بود که با افزایش آگاهی و رشد مولفه های فرهنگی، تعصبات فرهنگی در حوزه تمدنی گسترش پیدا می کند. اما آیا افزایش آگاهی و توجه به عناصر فرهنگی صرفا موجب افزایش تقایل و تنش می شود یا موجب درک مشترک بین المللی از مسائل می شود. (کریمی، غلامرضا،ص 281) یکی از مصادیق برجسته نا امنی و تعارضات سیاسی، افراط گرایی است که بی شک ریشه های آشکاری در موضوعات اجتماعی و فرهنگی دارد و می تواند بر روابط سیاسی آثار جدی برجای گذارد.

در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران و چین دارای روابط راهبردی هستند و بیانیه مشترک "مشارکت جامع راهبردی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین" سال گذشته میلادی به امضای روسای جمهور دو کشور رسید. بر اساس بند (14) این بیانیه طرفین تروریسم، افراط گرایی و جدایی طلبی را تهدیدی برای جامعه بشریت و صلح و ثبات جهانی دانسته و ضمن تاکید بر لزوم اراده راسخ و یکپارچه جامعه جهانی در مبارزه با این سه پدیده شوم، آمادگی خود را برای گفتگو درباره سیاست ها و همکاری عمل گرایانه در این خصوص اعلام می دارند.

به بیانی دیگر موضوع افراط گرایی در کنار تروریسم و جدایی طلبی، در زمره مهمترین دغدغه های دو کشور در روند همکاری های بیست ساله آینده می باشد. از سوی دیگر موضوع افراط گرایی به دلیل تاثیرات کوتاه مدت و محسوس سیاسی و امنیتی، اغلب به مثابه مقوله ای سیاسی مورد توجه قرار می گیرد، حال آنکه افراط گرایی هم از حیث چرایی، هم از منظر چیستی و هم به اعتبار چگونگی؛ به خصوص در ابعاد بررسی های زمینه ای مانند پیدایش و تکوین، می بایست از منظر فرهنگی نیز مورد ارزیابی قرار گیرد. بدین جهت هم گرایی سیاسی ایران و چین درمبارزه با افراط گرایی، پیش از هر چیز نیازمند نگرشی بر زمینه های فرهنگی این روابط است. موضوعی که به اعتبار دلایلی که در این نوشتار بدان ها پرداخته خواهد شد، به نظر می رسد تا کنون مورد مداقه جدی قرار نگرفته است. سوال اساسی که در این نوشتار بدان پرداخته خواهد شد عبارت است از اینکه زمینه های فرهنگیِ هم گرایی سیاسی میان ایران و چین درمبارزه با افراط گرایی چیست؟ و ضرورت های پرداختن به این زمینه بر تحقق روابط راهبردی دو کشور و به خصوص امنیت متقابل دو کشور در آینده چگونه خواهد بود؟ همچنین پرسش در خصوص اینکه نوع همکاری و روابط فرهنگی میان ترکیه و عربستان سعودی با چین، چه تاثیراتی بر تقویت و تکوین افراط گرایی در چین داشته است؟ می تواند پرسش فرعی این تحقیق محسوب شود.

در این نوشتار "زمینه های فرهنگی هم گرایی سیاسی ایران و چین" به عنوان متغیر مستقل و " مبارزه با افراط گرایی" به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است. چرا که هدف نهایی، تبیین و پیش بینی مبارزه با افراط گرایی بر اساس تاثیرات مثبت یا منفی زمینه های فرهنگی هم گرایی سیاسی ایران و چین، خواهد بود.

پیشینه تحقیق

منابعی که به موضوع افراط گرایی پرداخته اند را به سه دسته می توان تقسیم کرد. نخست نظریاتی که افراط گرایی را بر اساس دیدگاه برخورد تمدن های هانتینگتون تحلیل می کنند. است. دسته دوم، نظریه هایی که افراط گرایی را پدیده ای مدرن، قلمداد کرده و بیش از آن که برای افراط گرایی در آموزه های اسلامی به دنبال ریشه باشند، آن را محصولی از تفکرات چپ اروپایی قلمداد می نمایند. دسته سوم نیز از منظر مذهبی به افراط گرایی پرداخته و با اتخاذ نگرشی امنیتی، در قالب تروریسم مذهبی به تحلیل آن می پردازند. اما در بررسی نظریه های مرتبط با نسبت میان فرهنگ و روابط بین الملل می توان گفت که موضوع بسیار پیچیده و مشکل است. زیرا معمولا در نظریه های روابط بین الملل کمتر با صراحت در تحلیل ها و نظریه پردازی عناصر فرهنگی به کار گرفته شده است، از این روی نقش فرهنگ همانند عوامل سیاسی، امنیتی و اقتصادی در نظریه روابط بین الملل نمایان نیست. ( بخشی مهدی، 1387) البته "فرهنگ به لحاظ سنتی در ادبیات نظریه های روابط بین الملل به ویژه نظریه های مسلط نظیر رئالیسم و نئو رئالیسم بسیار کمرنگ بوده است. در سال های اخیر، غفلت نسبی از فرهنگ با توجه مجدد به اهمیت عواما فرهنگی در روابط بین الملل مدرن اصلاح شده است بطوریکه نظریه پردازان انتقادی و سازه انگاری به اهمیت فرهنگ در همکاری جهت ساخت اجتماعی سیاست جهانی اشاره کرده اند."( کریمی، 1390)

برای مطالعه نسبت میان فرهنگ و روابط بین الملل از دو زاویه می توان این موضوع را بررسی نمود. نخست نوعی برداشت از فرهنگ به عنوان امری مجزا و منفک از سایر پدیده ها و برداشتی دیگر از فرهنگ به عنوان یک عامل ذاتی که در دل نظریه ها پنهان می باشد. بنابراین اگر فرهنگ را امری مجزا و منفک از تاریخ و پدیده ای در ردیف دیگر پدیده ها بدانیم توفیقی به دست نمی آوریم. زیرا با این کار از حقیقت فرهنگ دور شده ایم. هر یک از صاحب نظران فرهنگ را در یکی از مظاهر آن دیده است و شاید توجهی به مظهر دیگر آن ننموده است. این اختلاف امری طبیعی است، زیرا فرهنگ همواره در چیزی ظهور می کند و در هرجا در هرچه ظهور کند، نسبت به آنجا و آن چیز به صورتی خاص ظاهر می شود. اگر این معنی را در نسبت فرهنگ و روابط بین الملل منظور کنیم. نمی توانیم فرهنک متعلق به روابط بین الملل را جدا و منفک و مقارن از آن ببینیم. بنابراین تحت این شرایط نظریه روابط بین الملل به طور عمده بر اسطورها، فرهنگ و ایدئولوژی متکی است. چنین اسطوره سازی را در چارچوب رویکردهای گوناگون و به اشکال مختلف ملاحظه می کنیم. اگر از این زاویه به مساله نگاه کنیم، در این صورت در می یابیم که فرهنگ نه تنها بخش فراموش شده در روابط بین الملل نمی باشد بلکه اصولاً بدون توجه به عناصر هنجاری، ارزشی و ایدئولوژیک فرهنگ، نمی توان مبادرت به ارایه نظریه ای نمود و سیاست بین الملل را در چارچوب رویکردی خاص تجزیه و تحلیل نمود. با این حال برخی از نظریات روابط بین المل همچون جریان اصلی روابط بین الملل بهای کمی برای طرح موضوع فرهنک در نظریه پردازی قائل شده اند و اصولاً توجه به مقوله فرهنگ در نظریه پردازی روابط بین الملل در دهه های اخیر فزونی یافته است. در دهه های پایانی قرن بیستم نظریه پردازی و تحلیل انتقادی درباره فرآیندها و فراورده های فرهنگی، ادبیات متنوع و گسترده ای به وجود آورد. عوامل و انگیزه های مختلفی در گسترش این مطالعات موثر بوده است.

آنچه موجب شد که مطالعات فرهنگی در رشته های گوناگون علوم اجتماعی در دهه های اخیر روبه گسترش گذارد نخست، مهاجرتهای گسترده و افزایش بی سابقه تماس ها و ارتباطات فرهنگی در سطح بین المللی و توجه فزآینده به تفاوتهای موجود میان فرهنگ ها برای تحلیل مسایل بین المللی است. دوم، آمیختگی میان تجارت، فرهنگ و سیاست در کشورهای غربی و در نتیجه بازتاب این آمیختگی در سیاست خارجی آنهاست. سوم، گسترش شبکه های ارتباطی در سطح جهان و اشاعه و گسترش فرهنگ مدرن توسط رسانه های جهان گستر است و چهارم ظهور فرآیند جهانی شدن فرهنگ و واکنش های مقاومت آمیز در برابر این عوامل، ضرورت بررسی روابط میان فرهنگ و قدرت را در سطح بین المللی آشکار می سازد. هم اکنون فرهنگ در روابط بین الملل یکی از نگرش های کاربردی برای مطالعه لایه های ساختار نظم بین الملل و نیز نقش بازیگران آن در تدوین و توسعه سیاست خارجی فرهنگی است. مطالعات درزمینه فرهنگ و روابط بین الملل ابتدا در دهه 1960 توسط پاره ای از نویسندگان علوم سیاسی تحت عنوان فرهنگ سیاسی آغاز گردید که تأثیر پذیری فرهنگ را از سیاست و بالعکس را مطالعه می نمودند. چنین بررسی هایی درمراحل بعد به تجزیه و تحلیل رابطه میان فرهنگ و سیاست خارجی پرداخت. در این مطالعات بیشتر توجهات معطوف به انعکاس آداب و رسوم، سنت ها، اخلاقیات، ارزش ها و اعتقادات فرهنگی در سیاست خارجی است.

از این رو برداشت هایی که هر یک از دولتها از مختصات فرهنگی و هنجاری جوامع گوناگون دارند می تواند از نگاه دارندگان آن فرهنگ متفاوت باشد. درضمن می توان در هر دوره و عصری ارزیابی خاصی از مختصات فرهنگی بین المللی به عمل آورد. در اینجا منظور از فرهنگ بین المللی، ارزشها و هنجارهای عامی هستند که در طول زمان مورد پذیرش جامعه بین المللی قرار گرفته و دارای عملکردهای خاصی می باشند. تجلی این فرهنگ را می توان در چارچوب عملکرد رژیم های بین المللی و در قالب هنجارها، مقررات، قوانین و کنوانسیون های بین المللی مشاهده کرد.

در روابط بین الملل دو دیدگاه کلی وجود دارد دیدگاه مادی گرا و دیدگاه معنا محور، از دیدگاه نخست، موجودیت ها اجتماعی اعم از ساختارها و کنش ها هم از نظر وجودی و هم از نظر عملکرد مستقل از برداشت ها و فهم انسان ها وجود دارند و بنیادی ترین واقعیت مورد بررسی در مطالعات را واقعیات مادی قابل شاهده تشکیل می دهند. از نگاه دوم اساساً موجودیت ساختارها، نهادها و کارگزاران جنبه ذهنی یا حداقل گفتمانی دارد و اینها جز مبانی فهم انسانی وجود ندارد. بنابراین ما در جهانی زندگی می کنیم که فقط انگاره های فرهنگی و (مانند ارزشها، اشیاءها و هنجارها، سنت ها و ...) مهم اند و آنها را می توان مطالعه کرد. در دیدگاه بینابینی، موجودیتهای اجتماعی اگر بعد مادی هم داشته باشند. جنبه گفتمانی نیز دارند. به این ترتیب از نگاه سوم در مطالعه پدیده های اجتماعی باید علاوه بر توجه به ساختارهای مادی، به ساختارهای معنایی نیز توجه کرد. بنابراین در این مقاله براساس این واقعیت و طبقه بندی فوق تلاش می شود نقش فرهنگ در نظریه روابط بین الملل بررسی گردد. (سوری، 1389)

در زمینه اهمیت بنیادین و تاثیر فزاینده فرهنگ بر سیاست به ویژه در ارتباطات بین المللی مقالات و پژوهش های متعددی انجام شده است که می توان به مقاله "امنیت فرهنگی؛ مفهومی فراسوی امنیت ملی و امنیت انسانی"(آشنا، 1388) و " ارتباطات فرهنگی بین المللی و تامین امنیت جهانی" (کریمی،1390) اشاره نمود. همچنین کتاب "چشم‌انداز روابط ایران و چین( عسگریان، 1394) به بررسی روابط ایران و چین به‌عنوان دو کشور آسیایی و تاریخی پرداخته است که نیازمند شناخت اهداف، منافع و رویکردهای سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی آنهاست. زیرا روابط ایران و چین را نمی‌توان و نباید در قالب نقدها و تحلیل‌های یک‌سویه مبنتی ‌بر نیازمندی و وابستگی یک طرف و فرصت‌طلبی طرف مقابل تعبیر و تفسیر نمود. آنچه روابط ایران و چین را تاکنون در وضعیتی پایدار حفظ نموده روابطی مبتنی‌بر احترام به حاکمیت ملی، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر، استقلال در سیاست خارجی، شراکت مبتنی‌بر منافع متقابل و همکاری براساس مدل «نیاز ـ فرصت‌ مشترک» است. در این کتاب با توجه به اهمیت روابط دو کشور سعی شده است مهم‌ترین مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در روابط دو کشور مورد بررسی قرار گرفته است. با این وصف در خصوص تاثیرات زمینه های فرهنگیِ هم گرایی سیاسی ایران و چین، بر مبارزه و مهار افراط گرایی هیچ گونه تحقیقی انجام نشده است.

به لحاظ نوع روش تحقیق، این پژوهش مبتنی بر تحقیقات توصیفی است و روش پژوهش در این نوشتار، کتابخانه ای است؛ هرچند داده های ناشی از مشاهدات میدانی در قالب گفتگو های مستقیم و کارشناسی با شخصیت ها و مقامات چینی نیز در سیر تکوین نظرگاه ارائه شده، نقش مهمی داشته است.

جایگاه فرهنگ در معماری روابط

تعامل ِآگاهانه پایدار، عنصر اصلی سازنده روابط انسانی است و جهت گیری مفهومی این روابط، حیطه و قدرت ارتباطات میان جوامع را تعیین می کند. بر این اساس روابط میان انسان ها و جوامع در حوزه فرهنگ معنایابی شده و تحول می یابد و سطح غلبه عناصر فرهنگی بر دیگر عناصر موثر در روابط مشترک، معیار ارزشگذاریِ کیفیِ ارتباطات انسانی در سطحی فراتر از اشکال زیستی را شکل می دهد. این روابط مبتنی بر تعامل آگاهانه، در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی تابعی از نظام فرهنگی جوامع است و آشکارا بر دیگر سطوح روابط سیاسی، اقتصادی و امنیتی تاثیر می گذارد. از این منظر هم دلی و تعامل فرهنگی نقش ویژه ای در روابط بین ملت ها ایفا می کند و گاه فراتر از سلطه طلبی دولت ها در تقدم بخشیدن به نیازهای سیاسی، اقتصادی؛ شبکه ای هم افزا از روابط فرهنگی، ساختار متفاوتی از تاثیرات بین المللی در روابط میان جوامع را پدید می آورد.

به بیانی دیگر، امروزه نیازهای فرهنگی و اجتماعی، محور حیات جمعی است و هویت ملت ها با توجه به عناصر فرهنگی شان تعریف می شود. از این روست که برای حفظ انسان ها و جامعه باید بیش از اقتصاد به بقای روابط فرهنگی توجه کرد و تلاش کرد تا وجوه مشترک انسانی، عاطفی و فرهنگی شناسایی شود. محصول این نگرش، دنیایی خواهد بود با حفظ تفاوت هایی تاریخی، اقتصادی و تمدنی که بر چهار اصل استوار شده است: رقابت و پیوستگی انسانی بر مبنای محوریت درک و فهم انسانی در جهت گیری تمدنی، اهمیت دادن به دیگری و تقدم دیگری بر خود، شکل گیری هویت فردی در فرایند به رسمیت شناختن هویت دیگری، توجه به موقعیت ها و داوری در مورد خود و دیگری بر اساس موقعیت ها. (فصلنامه بازتاب اندیشه، شماره 24, آزادارمکی، تقی)

امروزه جایگاه فرهنگ در روند دستیابی دولت ها به اهداف مشترک ونیز بهبود روابط وکاهش مخاطرات و چالش ها بیش از گذشته اهمیت یافته است. روابط فرهنگی از طریق تقویت هم گرایی میان ملت ها، به تقویت هم کاری میان دو لت ها و کاهش تنازعات سیاسی بین آنان منتهی خواهد شد و مهمترین نقش را در ساماندهی "هم گرایی همه جانبه" میان دولت ها ایفا می نماید. هم گرایی همه جانبه، وجوه درهم پیچیده ای از سیاست، فرهنگ، اقتصاد و امنیت را شامل می شود و در فرایند پیکربندی آن،" هم گرایی فرهنگی" نقش زمینه ای و بنیادین برای دیگر وجوه دارد.

بهره گیری از مفهوم هم گرایی به جای هم کاری، به این دلیل است که هم کاری فرهنگی می تواند هم نتایج سازنده و هم نتایج زیان بار و مخرب به دنبال داشته باشد. به عبارت دیگر نفس گسترش هم کاری ها و تعاملات فرهنگی سومند نیست؛ بلکه سو گیری و جهت دهی این تعاملات است که می تواند سودمندی آنها در بهبود یا کاهش سطح روابط میان دولت ها را شکل دهد. هم کاری فرهنگی می تواند ابزاری برای گسترش سلطه طلبی و یا تحمیل ارزش های متعارض باشد ولی در هم گرایی فرهنگی، بر تقویت اشتراکات و مولفه های هم سازگار تاکید می شود.

دیپلماسی فرهنگی

اهمیت "دیپلماسی فرهنگی" نیز از همین جا ناشی می شود. در این صورت چه دیپلماسی فرهنگی را معماری یک بزرگراه دوطرفه به منظور ایجاد کانالهایی برای معرفی تصویر واقعی و ارزشهای یک ملت و در عین حال، تلاش برای دریافت درست تصاویر واقعی از سایر ملتها و فهم ارزشهای آنهاتعریف کنیم. (Malone, 1988, p.12) و چه آن را مبادله ایده‌ها، اطلاعات، هنر، نحوه زندگی، نظام ارزشی، سنتها و اعتقادات به منظور دستیابی به مفاهیم مشترک و تقویت تفاهم متقابل میان ملتها و کشورها (Cummings, 2003, p.1) توصیف نماییم؛ آن گاه دیپلماسی فرهنگی رابطه با ملت ها و دولت های دیگر بر اساس دوستی و خویشتنداری و پرهیز از افراط گرایی و یکجانبه نگری است.

دیپلماسی فرهنگی موجب شکل گیری روابط هم گرا، عمیق و پایدار فرهنگی فراتر از رویکردهای سیاسی میان ملت ها می شود و در ذات خود رویکردی تمدن ساز به همراه دارد که به جای نفی دیگران و عدم تحمل و مدارا، غنا و اشتراکات فرهنگی رانشان می دهد و از هویت های مشترک و هم گرایانه، تصویر سازی می کند. سابقه تاریخی و تمدنی ایران و چین به خوبی گویای این ظرفیت درونی است و با اتکاء به همین ظرفیت، زمینه های فرهنگی می تواند پایه روابط راهبردی ایران و چین ونقطه قابل اتکایی برای برنامه ریزی بلند مدت و پایدار در مسیر دستیابی به افق هم کاری های مشترک باشد. هم کاری هایی که یکی از مهمترین وجوه آن بهره گیری از زمینه های فرهنگی هم گرایی سیاسی ایران و چین در مبارزه با افراط گرایی می تواند باشد.

در عین حال نشانه های اطمینان آور دیگری نیز وجود داردکه اراده معطوف به تحقق هم کاری مشترک میان ایران و چین در مبارزه با افراط گرایی را تضمین می نماید. یکی از این نشانه ها ماهیت سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران می باشد.

از دیرباز دو نگرش عام و فراگیر به عنوان گفتمان غالب نظریات سیاست خارجی در نظریه پردازی در حوزه سیاست خارجی و نحوه رفتار سیاسی کشورها مؤثر بوده است. گفتمان رئالیسم و ایدئالیسم که هر یک از نظر فلسفی و انسان شناسی متفاوتی به تحلیل و مطالعه مسائل بین المللی و سیاست خارجی پرداخته و در نهایت هر یک از آن ها تلقی خاص را از ماهیت نظام بین الملل و روابط خارجی عرضه کرده اند. از منظر مکتب رئالیسم، ماهیت روابط خارجی با جدال تنازع و جنگ دائمی برسر قدرت و منفعت همراه است. صلح و ثبات در میان جوامع بشری تنها آرمان و آرزوئی است که هیچ گاه در چنین فضائی آرام و تحت اراده و اختیار انسان ها به وجود نخواهد آمد.

از سوی دیگر، درمکتب ایده آلیسم ماهیت روابط اجتماعی بر محور اخلاق استوار است و اساسا جنگ زائیده نادیده انگاشتن اخلاق و اصول انسانی است. بنابراین مکانیزم صلح عمدتا در چارچوب تشکیل نهادهای جمعی و سازمان های بین المللی از طریق هم کاری و تامین اخلاق و اصول انسانی مطرح می گردد. تعالیم و آموزه های اسلامی با اتخاذ موضع میانه در مورد سرشت و ماهیت انسان، روابط اجتماعی را با جنگ و صلح هم راه می داند. از نظر اسلام، مکانیزم صلح قطع ریشه های جنگ است که عمدتا از طریق ایجاد رابطه منطقی میان غرایز و فطرت صورت می گیرد. انسان ها فطرتا از جنگ نفرت دارند و به صلح و ثبات علاقه مندند، اما غریزه برتری طلبی و قدرت جوئی گاه این خواست عمیق فطری را زیر پا نهاده و روابط اجتماعی را به تعارض و جدال می کشاند. بنابراین در روابط خارجی اسلام نه جنگ اصل است، آن گونه که رئالیست ها می اندیشند و نه صلح همیشگی است، آن گونه که ایدئالیست ها باور دارند بلکه از نظر اسلام پدیده جنگ و صلح واقعیت عینی تاریخ بشر را تشکیل می دهند. اسلام در روابط خارجی؛ صلح را قاعده و اصلی همیشگی و جنگ را استثنائی محدود به حالات ضروری و خاصمی داند. اسلام برای صلح و آرامش، به حوزه های مختلف توجه نموده و می کوشد تا برای استقرار آن راهکارهائی عینی و منطبق با نیازهای انسانی عرضه کند.(آلاد پوش، 1372، 87)

از دیگر نشانه های اطمینان آوری که اراده معطوف به تحقق هم کاری مشترک میان ایران و چین در مبارزه با افراط گرایی را تضمین می نماید، سابقه طولانی روابط مشترک است. از منظر تاریخی زمینه روابط میان دو ملت ایران و چین، دیرپا و عمیق است و ریشه در تاریخی طولانی داردکه به یک سده قبل از میلاد مسیح باز می گردد. این رابطه تاریخی دو جانبه با بهره گیری از ظرفیت عمیق فرهنگی، شکلی پویا و در هم تنیده یافته و در سطح رابطه ای ایستا میان دو دولت، محدود نگشته است که جاده ابریشم مهم ترین شاهد این ادعاست.

نقش ارزش های فرهنگی مشترک در توسعه روابط

پر واضح است که رابطه دو سویه فرهنگ و سیاست و تلاش برای با زآفرینی و اهتمام به نقش فزاینده فرهنگ در مهندسی روابط سیاسی پایدار ایران و چین، امروز اهمیت بیشتری یافته است. چراکه تمامی محورهای مشترک میان طرفین در عرصه سیاسی و اقتصادی همچون مخالفت با یکجانبه گرایی، اهتمام به رشد اقتصادی متوازن و مبتنی بر الگوی بومی، اشتراکات آسیایی در باز تعریف مقوله امنیت جمعی، پرهیز از مداخله در امور دیگر کشورها، حفظ امنیت ملی به مثابه پایه رشد اقتصادی پایدار، آشکارا مبتنی بر"ارزش های فرهنگی مشترک" هستندکه خاستگاه آنان به اشتراک در نگاه شرقی به مفاهیم فرهنگی همچون سبک زندگی، معناگرایی، مقابله با تحمیل و جهان شمول پنداری ارزش های غربی و ... باز می گردد.

به همین دلیل است که دامنه این فهم مشترک به تمامی حوزه های روابط دوجانبه تعمیم یافته و بر حوزه امنیت متقابل نیز سایه گسترانده است و در شرایط کنونی"افراط گرایی" بیش از دیگر مسائل و موضوعات، در کانون توجه برای تحول، تداوم و ارتقاء هم کاری های مشترک، جای می گیرد. مردمان هر دو کشورایران و چین اگر چه به لحاظ تاریخی، در برهه هایی تجربه ای تلخ ازآثار و نتایج زیانبار افراطی گری در حافظه تاریخی خود دارند و در مقاطعی قربانی تعصاب کور افراط گرایان بوده اند ولی در عین حال هر دو برخوردار از کوله باری از تجربه های تاریخی و گرانسنگ از هم زیستی، تعامل و مهار افراط گرایی هستند.

سوابق و زمینه های افراط گرایی در چین

هر دو کشور به خوبی می دانند که عدم مهار افراطی گرایی در بین مسلمانان چین، موجب گسترش نا امنی در مرزهای شرقی ایران خواهد شد و عدم تعامل و هم کاری سازنده دو کشور در مهار افراطی گرایی در خاورمیانه، انتقال ناامنی از شرق خاورمیانه و آسیای مرکزی به چین و نیز تخریب زیر ساخت های تجاری منطقه و از میان رفتن سهم اقتصادی چین از بازارهای منطقه را به دنبال خواهد داشت. هم چنین دو کشور به خوبی آگاه هستند که هرگونه تلاش برای مهار افراطی گری، پیش از آنکه محصول هم کاری های سیاسی و امنیتی باشد، مرهون هم کاری فرهنگی میان دو ملت و برخاسته از میزان اهتمام دولت ها به مبارزه با افراط گرایی در هم کاری های همه جانبه ایران و چین خواهد بود.

به دلایل متعدد در بخش هایی از کشور چین و به خصوص ایالت سین‌کیانگ، ظرفیت های بالقوه ای برای تکوین افراط گرایی وجود دارد. ایالت خودمختار سین کیانگ چین بیش از کشورایران وسعت دارد و حدود 16 میلیون نفر سکنه آن را تشکیل داده‌اند. این ایالت در مسیر راه‌های ارتباطی مهم چین با کشورهای دیگر در غرب آسیا و اروپا و در گذشته در محور کانونی جاده ابریشم قرار داشته است. سین کیانگ در مرکز سرزمین‌های وسیع در میانه اوراسیا قرار گرفته است و شهر ارومچی مرکز آن به نام شهر دور از اقیانوس خوانده شده است. سین کیانگ از نظر منابع طبیعی بسیار غنی است و نفت فقط یکی از منابع مهم آن به شمار می‌آید. مرکز این استان شهر اورومچی است و از شهرهای مهم آن میتوان کاشغر، تورفان، کارامی،یینینگ، و شیهزی را نام برد.

ایالت سین‌کیانگ در غرب و شمال با هشت کشور همسایه است و از شرق تا غرب با مغولستان ، روسیه ، قزاقستان ، تاجیکستان ، قرقیزستان ، افغانستان ، پاکستان و هند هم مرز است. خط مرزی این منطقه از 5400 کیلومتر تجاوز می کند که یک منطقه دارای طولانی ترین خط مرزی در دنیاست.

اهالی این منطقه به لحاظ نژادی از قوم اورال آلتایی بوده که در چین ایهور نامیده شده و در زبان انگلیسی ایغور گفته می‌شوند. این‌نژاد به قزاق‌ها و ازبک‌ها و تا حدودی ترکمنستان نزدیک هستند‌ و از آنجا که سین کیانگ با این کشورها هم‌مرز است سرکوب سنگین نظامی اعتراضات مردمی ایغورها در تیره شدن روابط کشورهای قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان و ترکمنستان با چین تأثیر نسبی خواهد داشت. همه این کشورها به استثنای ترکمنستان در پیمان شانگهای عضویت دارند و در عین حال منابع نفت و گاز چین در سین کیانگ است و دولت مرکزی قصد صدور نفت از این ایالت به به کشورهای آسیای میانه را دارد.

مهمترین مینه هایی که در بخش هایی از کشور چین و به خصوص ایالت سین‌کیانگ، ظرفیت های بالقوه ای برای تکوین افراط گرایی وجود دارد، عبارتند از:

1- مشکلات تاریخی میان سه قوم هان، اویغور، و قزاق

2- نگاه متفاوت به سیاست ها، چگونگی و کیفیت توسعه ایالت سین‌کیانگ میان ساکنان بومی و دولت مرکزی

3- تغییرترکیب جمعیتی و توازن قومی ناشی از اجرای سیاست های توسعه ای

4- همسایگی با کشورهایی که برخی از آنان خاستگاه و یا مستعد افراط گرایی هستند.

5- اشتراکات فراوان قومی، فرهنگی و مذهبی میان ساکنان این منطقه با همسایگان

لازم به ذکر است که تُرکِستان منطقه‌ای از آسیای میانه است که در عهد باستان، توران می‌نامیدند و امروزه شامل ایالت خودمختار سینکیانگ چین، قرقیزستان، ازبکستان، قزاقستان، ترکمنستان و شمال افغانستان فعلی می‌شود. این منطقه سرزمین اصلی ایل‌های ترک است که از آنجا به طرف غرب تا منطقه بالکان در اروپا، ایران در جنوب و شمال دریای خزر مهاجرت کرده‌اند.

تا کنون اقدامات متعددی برای تحریک عمومی مردم این منطقه انجام شده است که برخی از آنها عبارتند از:

1- تقویت قوم‌محوری با هدف جدایی ایالت سین‌کیانگ از چین و تأسیس کشور ترکستان شرقی

2- جریان نهضت اسلامی ترکستان شرقی نیز که به‌وسیله اسلام‌گراها سازماندهی می‌شود و ریشه در دوران جنگ افغانستان پس از دخالت اتحاد شوروی سابق دارد. این جریان پس از پایان جنگ با گروه‌های رادیکال اسلامی دارای خاستگاه عربی پیوند خورده و به‌لحاظ ایدئولوژیکی تحت تأثیر اعراب جهادگر قرار گرفتند.

3- بخشی از جریان اسلام‌گرا که با سایر قومیت‌های ترک آسیای مرکزی و مسلمانان روسیه نیز پیوند خوردند و با سازمان‌های استقلال‌طلب چچن و احزاب اسلامی ازبک و تاجیک مواضع سیاسی و ایدئولوژیکی یکسانی پیدا کردند. این گروه اسلام‌گرا نیز به‌تدریج به طرف استقلال‌طلبی گرایش پیدا کرده اند.

نهضت اسلامی ترکستان شرقی پس از تأسیس سازمان «القاعده» در کنار سایر جریان‌های اسلام‌گرای ترک‌تبار آسیای مرکزی و چچن با القاعده ارتباط پیدا کرد و بخشی از جریانی شد که درحال‌حاضر با عنوان کلی "جریان افراط گرایی" شناخته می‌شود. در حال حاضر بخشی از افراط گرایان ایغور، در سوریه و عراق، در کنار دیگر گروه های افراط گرا حضور دارند. علاوه بر این ایغورهای وابسته به نهضت اسلامی ترکستان شرقی، با القاعده، طالبان افغانستان، گروه های فعال در روسیه و به خصوص چچن، حزب التحریر ازبکستان، جماعت اسلامی اندونزی، همچنین با افراط گرایانی در مالزی، بنگلادش، و تحریک طالبان پاکستان در ارتباط نزدیکی قرار گرفته‌اند. از این منظر پاسخ پرسش فرعی نوشتار حاضر، در این خصوص که نوع همکاری و روابط فرهنگی میان ترکیه و عربستان سعودی با چین، چه تاثیراتی بر تقویت و تکوین افراط گرایی در چین داشته است؟ تبیین نمود.

کارکرد دوگانه روابط فرهنگی

مروری بر نقشه پراکندگی جغرافیایی افراطی گری در سال های اخیر به خوبی نشان می هد که ریشه های تکوین وگسترش این پدیده، به همان میزان که از اراده سیاسی و امنیتی قدرت ها و بازیگران منطقه ای و بین المللی نشات گرفته است، به همان نسبت هم از بستر زمینه ها و ظرفیت های همکاری فرهنگی میان ملت ها و دولت ها به خوبی بهره برده است.

نکته قابل تامل همین جاست. روابط فرهنگی منتهی به هم کاری، از منظر کارکردی، کاربردی دو گانه دارد که هم زمان می تواند نقش های متفاوت حمایت گرانه و تخریب گرانه را ایفا نماید. از همین منظر می توان روابط فرهنگی را به دو دسته "روابط سازنده" و "روابط غیر سازنده" تقسیم نمود. روابط فرهنگی سازنده، همگرا،تعامل گرا، غیرمداخله گرا و انسجام بخش است و در مقابل روابط فرهنگی غیر سازنده، یکجانبه گرا، مداخله گرا وساختار شکنانه می باشد.

به طور مشخص در موضوع افراط گرایی می توان با مثال روشنی مساله را تبیین نمود. ساخت مسجد، تاسیس شبکه تلویزیونی، تولید فیلم، راه اندازی پایگاه های اطلاع رسانی، اعطای بورس تحصیلی، انتشار کتاب و ...، همگی گونه ای از زمینه های هم کاری فرهنگی است. اما از دل همین گونه هم کاری ها، اقدامات زیانباری از فعالیت های غیر سازنده ای می توانند شکل گیرند که به نتایجی ساختارشکنانه و مداخله گرایانه مبدل شوند و امنیت کشور و محیط میزبان را با مخاطرات جدی مواجه کنند. هر چقدر هم که روابط فرهنگی دو کشور، از نوع سازنده و مبتنی بر تعامل و هم گرایی باشد، اما بی توجهی به ابعاد اقدامات ناشی از روابط با دیگر کشورهایی که به دنبال هم کاری فرهنگی غیر سازنده هستند، می تواند تعامل دو جانبه درخصوص مهار افراط گرایی را کم اثر نماید. در ادامه این مثال می توان به موضوع مسلمانان چین پرداخت. در چین تعدادی قابل توجهی از مسلمانان زندگی می کنند که به طور طبیعی علاقمندند تا با فرهنگ و معارف اسلامی بیشتر آشنا شوند. هر چند حقیقت اسلام واحد است، اما امروزه عده ای برای گسترش اسلام هراسی، دست به جعل این حقیقت روشن زده اند و با وارونه نمایی، به جای ارائه چهره واقعی اسلام که پر از مهربانی، نوع دوستی، خردورزی، صفا، معنویت و احترام به دیگران است، تلاش می کنند تا از طریق گسترش افراط گرایی، چهره مخدوش و زشتی مملو از خودخواهی، خشونت و افراطی گری از اسلام ترویج نمایند. نخستین بار امام خمینی (ره) به تمایز این دو مقوله همّت گماشته و آن را وارد قاموس سیاسی دنیای اسلام کرد. اسلامِ ناب، اسلامِ صفا و معنویّت، اسلامِ پرهیزکاری و مردم سالاری است. (خامنه ای، 1393)در مقابل کسانى که به نام اسلام، با شکل تعصّب‌آمیزى در برخى از کشورها - اخیراً در عراق و قبلاً در برخى از جاهاى دیگر - ظهور و بُروز پیدا کردند، خیلى هم پابند به احکام و شرایع دینى و وظایف دینىِ شخصى هم نیستند؛ امّا آنچه مسلّم است، در جهت کلّى قطعاً ۱۸۰ درجه در جهت مخالف اسلام حرکت می کنند. (همان)

جمهوری اسلامی ایران در چارچوب روابط فرهنگی سازنده می تواند امکان آشنایی هرچه بیشتر مسلمانان چین با آموزه های اسلام اصیل که همانا اسلام رحمت و اخلاق، اسلام مدارا و مهربانی است را فراهم آورد. هرچنددر سویی دیگر برخی از کشورهایی که به عنوان "مولد و حامی افراطی گری" محسوب می شوند، در پوشش هم کاری های های فرهنگی، در سطح گسترده ای مشغول گسترش تفکرات افراط گرایی هستند. این قبیل اقدامات بارز ترین شکل " هم کاری فرهنگی غیر سودمند" است که می تواند آثار زیانبار و سویی به همراه داشته باشد و موجب گسترش عصبیت های دینی، قومی و نژادی میان پیروان مذاهب، ادیان و قومیت ها شود و اساس امنیت ملی کشورها را با تهدیدات جدی مواجه کند. این تعامل در سطوح بالاتر می تواند به شکل گیری رفتارهای نژاد پرستانه، تکفیرگرایی و اعمال خشونت آمیز تبدیل شود و با ایجاد تیرگی در نمای روشن روابط دوستانه، از طریق کاشت لکه های سیاهی از تردید، ابهام، بد بینی و نفرت، موجب گسترش بی علاقگی مردم نسبت به تعامل با یکدیگر شده و روابط سازنده در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی را با مخاطرات اساسی مواجه نماید. چرا که افراطی گری سیال است و می تواند در همه حوزه ها و سطوح جریان پیدا کند.

نگاهی به روند هم کاری های فرهنگی میان دولت ها در سالیان منتهی به تکوین تروریسم تکفیری به خوبی نشان می دهد که با کمال تاسف درکشورهای مختلف قلمروهای تربیتی، آموزشی، رسانه ای، فرهنگی و اجتماعی زیادی در اختیار رشد و گسترش افراطی گرایی قرار گرفته است؛ تا آنجا که این تفکر جایگاه مهمی را در شیوه های آموزشی مدارس و دانشگاه ها و رسانه ها و حتی ماهواره ها و مساجد پیدا کرده و توانسته است طی چند دهه گذشته به صورت بی محابا رشد کرده و رهبران افراطی وهابی را در نقاط مختلف جهان قدرتمند کند و در پوشش هم کاری های فرهنگی متکی و برخوردار از دلارهای نفتی و تهی از آموزه های اسلام اصیل، گروه هایی افراطی را پرورش دهد که بدون مرز، با انگیزه های اعتقادی نا صحیح، قادر به انجام هر گونه اعمال خشونت بار و تروریستی هستند.

اولویت دهی به منافع اقتصادی و تجاری به نسبت آثار و نتایج امنیتی وفرهنگی، موجب شده است که عربستان سعودی به عنوان بزرگ ترین مولد تروریسم تکفیری و افراط گرایی، در صدر شرکای خارجی چین قرار گیرد. بنا بر گزارش سفارت عربستان سعودی در آمریکا کشورهای‌ آمریکا، چین، آلمان، هند و کره جنوبی پنج کشور اصلی صادرکننده کالا به عربستان هستند.

این در حالی است که حجم کالاهای مصرفی و مواد غذایی وارداتی عربستان از ابتدای سال گذشته میلادی (2015 میلادی) نسبت به مدت مشابه سال گذشته حدود 23 درصد افزایش یافته است. واردات کالاهای مصرفی به عربستان در سال 2016 به 4 میلیون و 980 هزار تن رسید، این درحالی است که میزان واردات این کالاها در مدت مشابه سال قبل، حدود 4 میلیون و 600 هزار تن بوده است.

بنا به گزارش های رسمی، حجم مواد غذایی در بازارهای عربستان که از طریق بندر جده وارد این کشور شده است، تا پایان آوریل (فروردین/ اردیبهشت ) بیش از یک میلیون و 350 هزار تن برآورده شده که با 138 هزار و 274 تن افزایش، شاهد رشدی 11 و نیم درصدی بوده است. این درحالی است که سال 2015 واردات این مواد مصرفی یک میلیون و 210 هزار تن برآورد شده بود. آمارها حاکی از آن است که حجم شکر وارداتی در سال 2015 میلادی به عربستان، بیش از یک میلیون و 530 هزار تن بود که در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته، حدود 56 هزار و 300 تن یعنی معادل چهار درصد رشد داشته است. بندر جده در عربستان، بیشترین میزان واردات شکر یعنی معادل 90 درصد از این ماده غذایی را رقم زده است و بیش از یک میلیون و 390 میلیون تن را وارد بازارهای این کشور کرده است.

یافته های پژوهش

افراط گرایان تکفیری طبق جغرافیای اید ئولوژیک خاصی در سراسر جهان توزیع شده اند که در این باره نمی توان نقش سرمایه گذاری های امنیتی و سیاسی با استفاده از پوشش همکاری های فرهنگی و بهره گیری از پوشش انواع همکاری های فرهنگی توسط کشورهای حامی را نادیده گرفت. بنابراین در مقابل در مقابل، توجه به مفهوم هم گرایی میان دولت های همسو برای مهار افراطی گری ضروری است. افراطی گری تنها تهدید کننده امنیت ملی کشورها نیست، بلکه امنیت بین الملل نیز در معرض تهدیدات جدی افراطی گری است.

بدین جهت عدم اکتفا به اقدامات و هم کاری های امنیتی در مهار افراط گرایی ضروری است تا زمینه های فرهنگی هم گرایی سیاسی ایران و چین برای مبارزه با افراط گرایی مورد توجه ویژه قرار گیرد. این زمینه پس از تدوین اشتراکات مفهومی و بهره گیری از بستر تاریخی روابط فرهنگی، می تواند شامل برنامه ریزی در موضوعات ذیل باشد:

1. مشارکت جمهوری اسلامی ایران در ارتقاء دانش و بینش صحیح مسلمانان چین از طریق شناساندن آموزه های اسلام اصیل و معتدل که کانون آن جمهوری اسلامی ایران است

2. گسترش تبادلات فرهنگی و هنری با اولویت شناسایی، حمایت و مشارکت در تامین محتوای رسانه ای و نرم افزاری

3. هدایت سطح تعاملات مردمی در حوزه تجارت از طریق کاهش تلقی سودانگاری محض از تجارت و تقویت ابعاد فرهنگی تجارت متقابل بر پایه بهره گیری از الگوی تاریخی تاثیرات فرهنگی جاده ابریشم

4. افزایش تبادل استاد و دانشجو به ویژه حمایت از برپایی کرسی های مرتبط با معرفی اسلام ناب در چین

5. کنترل و مهار اقدامات فرهنگی دولت های حامی افراط گرایی در چین

بی شک تحولات روابط فرهنگی ایران و چین در دوره جدید نیازمند تبیین دقیقی از رویکرد ایران و چین به پدیده افراط گرایی است. رویکردی که می بایست مبتنی بر یک راهبرد جامع برای مبارزه با افراط گرایی شکل گیرد. این راهبرد برای ایران و چین منافع مشترکی به همراه خواهد داشت. دو کشور هم چنان نیازمند یک راهبرد جامع، هم ساز و منسجم برای مقابله با افراط گرایی خشونت طلب هستند. زمینه های فرهنگی، چنین راهبردی که به هم گراییِ سیاسی ایران و چین در مبارزه با افراط گرایی منتهی خواهد شد، می تواند مبتنی بر محورهای زیر باشد:

1. مبتنی بر اصول فرهنگی مشترک، غیر تبعیض آمیز و مشارکتی باشد تا از به کارگیری مبارزه با افراطی گری به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف سیاسی خودداری نموده و در راستای مبارزه با حامیان گروههای افراطی از برخورد گزینشی و استانداردهای دو گانه اجتناب نمایند.

2. این راهبرد ایجاب می کند که هر اقدامی در مبارزه با افراط گرایی باید در وهله اول در عرصه های فرهنگی صورت گیرد. لذا یک راهبرد موفق راهبردی است که علاوه بر دیپلماسی رسمی، برای دیپلماسی عمومی نقش ویژه ای قائل شده و فعالان فرهنگی، مذهبی و اجتماعی، رسانه ها، دانشگاه ها، شبکه های اجتماعی و ابزارهای مشابه را برای نفی تفاسیر مخدوش و افراطی از اسلام هماهنگ نماید.

3. این راهبرد باید زمینه هایی را نیز که موجب ایجاد فضا و محیط مناسب برای رشد افراط گرایی می شوند، مورد توجه قرار دهد.

4. این راهبرد باید حاوی تدابیری بر علیه هرگونه افراط گرایی باشد. پدیده افراط گرایی منحصر به مسلمانان نیست و هم زمان با افراط گرایانی که در حال ارائه چهره ای مخدوش از اسلام هستند، افراط گرایان دیگری نیز با نقض آشکار قوانین بین المللی و اصول انسانی، به شکلی نژاد پرستانه در حال کشتار وآواره سازی انسان های بی گناه، و یا اعمال سیاست ها و اقدامات تبعیض آمیز و محرومیت ساز هستند.

منابع:

- آشنا، حسام الدین (1388) ، امنیت فرهنگی؛ مفهومی فراسوی امنیت ملی و امنیت انسانی، تهران: فصلنامه علمی - پژوهشی

راهبرد فرهنگ، شماره پنجم، بهار 1388

-آذری، علاء‌الدین (1377) ، تاریخ روابط ایران و چین، تهران: موسسه‌ انتشارات‌ امیر‌کبیر

-آلادپوش، علی؛ توتونچیان، غلامرضا (1372) ، دیپلمات و دیپلماسی، تهران: دفتر مطالعات سیاسی بین‌المللی وزارت امورخارجه

-مهدی، بخشی (1387)، القاعده و تروریسم مذهبی، تهران: فصلنامه علوم سیاسی، شماره 41، بهار 1387

-حسن خانی، محمد (1384) ، دیپلماسی فرهنگی و جایگاه آن در سیاست خارجی کشورها، تهران: دوفصلنامه علمی-پژوهشی علوم سیاسی دانش سیاسی، دوره 1، شماره 2، زمستان 84

- خضری، رویا (1388)، جایگاه فرهنگ در نظریه ههیا روابط بین الملل، تهران: فصلنامه خط اول، سال سوم، شماره 10، پاییز 1388

-دبیری، محمدرضا (1384) ، دیپلماسی کاربرد و رویه‌های دیپلماتیک، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‌الملل

- کریمی، غلامرضا ( 1390) ، ارتباطات فرهنگی بین المللی و تامین امنیت جهانی، تهران: فصلنامه سیاست ، دوره 41، شماره 2، تابستان 90

-خزائی، احمد رضا (1393) ، دیپلماسی پیامبر (ص) و ابزارهای توسعه روابط بین الملل با سایر دولت ها، تهران: پژوهشنامه روابط بین الملل، دوره 7، شماره 28، زمستان 1393

https://shoma-weekly.ir/duFRhU