محسن شکاری یکی از آشوبگران اخیر بهخاطر کشیدن سلاح به قصد ایجاد رعب و وحشت و سلب آزادی و امنیت مردم و همچنین جرح عمدی با سلاح سرد به مأمور تأمین امنیت حین انجام وظیفه و مسدود کردن خیابان ستارخان تهران و اخلال در نظم و امنیت جامعه به به دار مجازات آویخته شد.
پس از اجرای این حکم، فعالین و رسانه های اصلاحطلب همصدا با رسانه های ضدانقلاب به انتقاد از دستگاه قضایی و حمایت از آشوبگران پرداختند و تلاش کردند با ابهامزایی و تردیدافکنی در حکم اعدام شکاری، او را صرفاً یک معترض معمولی جا بزنند که مستحق اعدام نبوده است!
جواد امام، مدیرعامل بنیاد باران و از چهرههای سیاسی نزدیک به محمد خاتمی در این باره می نویسد: " فاصله محاکمه او تا اجرای این حکم سنگین، تنها ۲۱ روز بوده است. دستمریزاد! عجب سرعتی- عجب عدالتی"
عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب هم در این باره نوشت: "اگر حکومت مدعی است که میخواهد میان اعتراض و اغتشاش مرزبندی کند، پس باید فضا را آرام میکرد تا اعتراضات تندتر نشود. ولی اعدام عجولانه محسن شکاری خلاف این ادعا است"
همچنین «الیاس حضرتی» در روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «لطفاً آرامش خود را حفظ کنید» نوشت: "اجرای حکم اعدام آقای محسن شکاری افکار عمومی را بهشدت ملتهب کرده است. تقریباً همه فعالان سیاسی و دلسوزان کشور اتفاقنظر دارند که هماکنون مهمترین نیاز کشور «آرامش» است، بنابراین هر اقدامی که منجر به اخلال در آرامش کشور شود و -یا بدتر- موجب التهاب شود، بهدوراز حزم و تدبیر است. در ماههای اخیر کشور صحنه اعتراضات مردم در شهرهای مختلف بوده است. مسئولان کشور هم بارها گفتهاند که حاضر به شنیدن اعتراض مردم هستند به شرطی که وضعیت به آرامش برسد. حال که اعتراضات خیابانی فروکش کرده و شرایط برای شنیدن حرف مردم -علیالقول مسئولان- فراهم آمده است، این سؤال مطرح میشود که اعدام آقای محسن شکاری آیا به آرامش کشور کمک میکند یا نه؟"
روزنامه هممیهن در مطلبی با عنوان «عوارض یک اعدام» نوشت: "اعدام محسن شکاری با همه کشتههای قبلی فرق دارد. زیرا این چیزی بیش از مرگ یک نفر بود... همه اینها به یکسو، چشمانداز عمومی از آینده ناامیدکنندهتر خواهد شد. زیرا ساختار رسمی معتقد است که بهدنبال ایجاد اعتماد، امید و مشارکت مردم است. تردیدی نباید داشت که این اقدام و تداوم آن بهبود هر سه مؤلفه را به محاق برده و بدتر خواهد کرد. بهطور مشخص ابراز امیدواری میکنیم که این جریان در همینجا متوقف شود و با شناخت دقیق علل و انگیزههای اعتراضات راهی برای تأمین مطالبات مردم گشوده شود"
علی شکوری راد سخنگوی جبهه اصلاحات و عضو حزب اتحاد ملت نیز در مطلبی نوشت: "گفته بودیم: اعدام نکنید، ریختن بنزین بر آتش است. خام خیالانه اراده خود را به رخ مردم به ستوه آمده و خشمگین کشیدید اما خودیهایتان را هم منفعل کردید. پس از مهسا امینی اینک نام محسن شکاری پرآوازه و رمز همدلی و اتحاد معترضین شد. خود کرده را تدبیر نیست. همان کِشته خویشتن بِدروید"
مواضع فعالین و رسانه های اصلاح طلب در حمایت از محسن شکاری در حالی صورت می گیرد که او صراحتا به جرم محاربه اعتراف کرده است و گفته است که یکی از دوستانش به او چاقو داده و گفته برویم و بسیجیان را بکشیم. محسن شکاری در اعترافات خود می گوید:"با یکی از دوستان از نارمک به میدان ولیعصر آمدیم و آنجا که شلوغ شده بود ما هم به آنها پیوستیم و تقاطع خیابان را بستیم. علی به من گفت به تجمعات برویم و یک قمه به من داد تا مأموران را بزنیم و گفت اگر مأموری را بزنم پول خوبی را به من میدهند" براساس آنچه در قوانین کشور آمده، دو مؤلفه "سلاح کشیدن" به روی مردم و "رعب و هراس و سلب امنیت" برای احراز عنوان محاربه و مجازات اعدام کافی است.
نکته ی دیگری که باید بدان توجه داشت این است که سران و رسانه های اصلاح طلب در حالی برای اعدام یک جنایتکار هیاهو به راه انداخته اند که همین افراد نسبت به شهادت مردمی که قربانی اغتشاشات اخیر شدند کاملا بی تفاوت بوده و هیچ موضعی نگرفتند و پس از جنایت فجیع و بیرحمانه مزدوران گروهک تروریستی تکفیری داعش در حرم شاهچراع(ع) به جای محکومیت این اقدام تروریستی، گروهک جنایتکار داعش را تطهیر کردند.
به راستی چرا سران و رسانه های اصلاحطلب هیچ گاه در قبال جنایات صورت گرفته از سوی اغتشاشگران اعتراضی نکردند و تیتر نزدند؟ چرا ذر رسانه های آنان وقتی اوباش جنایت می کنند و یا به مغازه کسبه حمله میکنند و محل کسب مردم را آتش میزنند، اقدام آنها اعتراض به حق معرفی میشود که باید صدای آنها را شنید، اما وقتی مأمور پلیس را به آتش می کشند، طلبه بسیجی را در خیابان شکنجه می کنند، و گلوی محافظ امنیت را پاره می کنند، ، زنان محجبه را کتک زده و چادر از سر آنان می کشند و... صدایی از اصلاحطلبان در نمی آید؟